محمد شمس: به عليرضا نوري زاده و نوري زادهها: ولمعطليد |
برگرفته از سايت همبستگي ملي
-
اخيراً شنيدم که عليرضا نوري زاده دريکي از افاضات تلويزيونياش از بعضي از هنرمندان مقاومت ازجمله بنده تعريف و تمجيد باورنکردنياي به عملآورده است. در رجوع به صحبتهاي وي در اين شوي تلويزيوني دريافتم که اينهمه چربزباني اين فرد، صرفاً به خاطر اين بوده است که همگام با خط لو رفتۀ وزارت اطلاعات منفور آخوندها، به روياي ساليان خود در حذف مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران از صحنۀ سياسي کشور جامه عمل بپوشاند. آنهم از طريق تخريب محبوبيت و اعتبار مردمي سکاندار اين مقاومت، مجاهد خلق مسعود رجوي و جدا کردن سر اين مقاومت از بدنۀ آن.
اينگونه شيطان سازيها عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت که با صرف هزينههاي گزاف بهشدت از سوي دستگاههاي مخوف شکنجه و کشتار حکومت آخوندي و مزدبگيران شان دنبال ميشود، دو هدف مهم زير را مدنظر دارد.
از بين بردن هرگونه مقاومت و روحيۀ جنگندگي در مردم ايران براي سرنگوني اين رژيم پليد و انسان ستيز.
محو تدريجي آثار جنايات هولناک شان و بهويژه نسلکشيهاي دهههاي 60 و 70 اين قوم مردمکش عليه هزاران تن از فرزندان رشيد و فداکار کشورمان که لازمهاش چرخاندن جايگاه جلاد و قرباني در نگاه نسل جوان ايران و تجارت پيشگان بينالمللي است که براي مراودات سياسي و تجاريشان با اين حکومت نجس و بدنام بهشدت نيازمند سفيدسازي آخوندها هستند.
در رابطه با نقش دلالي سياسي مجريان اهداف فوق بايد خاطرنشان کنم که:
الف – تجربۀ سه دهه سياهبازيها و معلق زدنهاي سياسي عليرضا نوري زاده و امثال او بيانگر اين حقيقت بوده است که آنها ازنظر اعتقادي با وزش بادهاي سياسي جابجا ميشوند. بهراحتي ميتوانند تنپوش اجارهاي ديروز خود را با امروز و امروز خود را با فردا بر اساس منافع حقيرشان تعويض کنند. اينکه چنين افرادي هيچگونه درک و فهمي از آرمانگرايي ملي و مردمي نداشته باشند و در تلاش مذبوحانۀ خود در براي پيش بردن خط وزارت اطلاعات دچار شرم نشوند، جاي تعجب نيست.
ب – براي من جاي بسي خوشوقتي است که به لطف همنشيني و همدلي سياسي با مجاهدان و مبارزان سختکوش و فداکار مقاومت اصيل و ريشهدار مردم ايران، از دوران جوانيم تا به امروز هيچگاه اهداف انساني و ملي خود را گم نکردهام. هيچگاه دچار وسوسههاي مالي ارائهشده از سوي دشمنان مردم ايران و حراج اعتقادات مردمي خود در مقابل پيشنهادها رسيده نشدهام. خدا را سپاسگزارم که طي چهار دهه از کار حرفهاي هنريام بهجز منافع مردم و مملکتم و ارتقاء موسيقي مليمان نينديشيدهام و ماندن در کنار فرزندان دلير و ازجانگذشتۀ ميهن عزيزتر از جانم را برداشتن يک زندگي مرفه و تجمّلي مرجّح شمردهام.
دلالاني چون نوري زاده کوچکتر از آنند که مرا از مسعود اين بزرگمرد تاريخ ميهنم جدا کنند.
پ – در مورد زندهياد بانو مرضيه که افتخار چندين سال همکاري نزديک با ايشان را داشتهام، بايد گواهي بدهم که مجاهدين بنا به علايق خاص شخص مسعود به زندهياد مرضيه و بنا به توصيه وي در زنده کردن آثار و ارزشهاي هنري اين بانوي گرانقدر موسيقي مليمان از هيچ خدمتي فروگذار نکردند. در بهترين سالنهاي کشورهاي اروپايي و آمريکا براي بانو مرضيه کنسرتهاي وزين ترتيب دادند و کارآمدترين ارکسترها و نوازندگان را در اختيارشان قراردادند. در عوض در طرف نوري زادهها آنچه عايد اين بانوي بزرگوار ميشد، زخمزبانها و دروغپراکنيهاي رذيلانهاي بود که قلب اين خوانندۀ مردمي را بدرد ميآورد.
در مورد رابطۀ عميق عاطفي زندهياد مرضيه با خانم رجوي، فکر ميکنم ديدن ويديوي آخرين ديدارشان و ابراز محبت بي شايبۀ اين اَبر زن موسيقي ميهنمان نسبت به ايشان خود گواه واقعيتي است که ادعاهاي نا نجيبانۀ نوري زاده و سيهکاراني چون وي را نقش بر آب کرده و بر رسوايي اين دار و دستۀ اجارهاي خواهد افزود.
ث – اعضا و حاميان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت با اعتماد و اطمينان کامل به رهبر شايسته و فداکارشان آقاي مسعود رجوي، از نقش خطير و بار گراني که وي در حفظ انسجام جبهۀ مقاومت و حراست آن از دستبرد آخوندها و دلالان بينالملليشان بر دوش دارد، آگاهي کامل دارند. براي ما بسيار روشن است که مديريت يک مقاومت سرتاسري که شاخههايش در تمامي جهان گسترده است، کاري است کارستان. جلب حمايتهاي بدون چشمداشت سياسي و امکانات مبارزاتي، انتظار بهحق و مشروعي است که ما سربازان اين مقاومت بر دوش رهبري اين مقاومت گذاشتهايم. چراکه تحمل ديدن درد و رنج مردممان برايمان بسي دردآور است و تنها دواي درد و رنج مردممان را، سرنگوني اين حاکميت پليد بهعنوان دشمنترين دشمن مردم و ميهنمان ميدانيم و بس. به عليرضا نوري زاده که کوس رسواييهاي سياسي و اخلاقياش بر کسي پنهان نيست؛ توصيه ميکنم که وارد عرصههايي که جدي است و به سرنوشت مردم ايران مربوط ميشود وارد نشود، چراکه براي ورود به اين عرصهها بايد از مينيمم عزتنفس و صداقت برخوردار بود.
اي مگس عرصۀ سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري
براي تمامي اعضا و حاميان سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت روشن است که تلاشهاي بيوقفهشان در تحقق آرزوي بزرگ ملت آزاديخواه ايران که رهايي از اين حکومت ضد انساني است، به مذاق آخوندها و حاميانشان خوش نميآيد. بنابراين آنچه به من و امثال من برميگردد، بايد به رژيمياني که در آرزوي تلاشي مقاومت پايدار و تاريخي دلسوختگان اين ملت اسير هستند، خاطرنشان کنيم که ولمعطليد.
اين مقاومت به يمن فداکاريهاي بيدريغ از صدر تا ذيل اعضا و حاميانش و حمايت مردم بزرگوار ايران همچنان پايدار در عرصۀ سياسي ايران ميدرخشد و براي تعيين تکليف نهايي حکومت ننگين و ضد انساني آخوندي از هيچ تلاش و فداکارياي دريغ نخواهد ورزيد.
بنابراين با بانگي رسا به چندين و چند پله بالاتر از نوري زاده و نوري زادهها يعني خط دهندگان وزارت ننگين اطلاعات رژيم که سوداي تضعيف اين مقاومت و پاک کردن آثار جنايات و نسلکشيهايشان را در سردارند؛ بازميگوييم که ولمعطليد. بدانيد که شمايان را از عقوبت جناياتتان گريزي نيست. اين حکم تاريخ است.
اينگونه شيطان سازيها عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت که با صرف هزينههاي گزاف بهشدت از سوي دستگاههاي مخوف شکنجه و کشتار حکومت آخوندي و مزدبگيران شان دنبال ميشود، دو هدف مهم زير را مدنظر دارد.
از بين بردن هرگونه مقاومت و روحيۀ جنگندگي در مردم ايران براي سرنگوني اين رژيم پليد و انسان ستيز.
محو تدريجي آثار جنايات هولناک شان و بهويژه نسلکشيهاي دهههاي 60 و 70 اين قوم مردمکش عليه هزاران تن از فرزندان رشيد و فداکار کشورمان که لازمهاش چرخاندن جايگاه جلاد و قرباني در نگاه نسل جوان ايران و تجارت پيشگان بينالمللي است که براي مراودات سياسي و تجاريشان با اين حکومت نجس و بدنام بهشدت نيازمند سفيدسازي آخوندها هستند.
در رابطه با نقش دلالي سياسي مجريان اهداف فوق بايد خاطرنشان کنم که:
الف – تجربۀ سه دهه سياهبازيها و معلق زدنهاي سياسي عليرضا نوري زاده و امثال او بيانگر اين حقيقت بوده است که آنها ازنظر اعتقادي با وزش بادهاي سياسي جابجا ميشوند. بهراحتي ميتوانند تنپوش اجارهاي ديروز خود را با امروز و امروز خود را با فردا بر اساس منافع حقيرشان تعويض کنند. اينکه چنين افرادي هيچگونه درک و فهمي از آرمانگرايي ملي و مردمي نداشته باشند و در تلاش مذبوحانۀ خود در براي پيش بردن خط وزارت اطلاعات دچار شرم نشوند، جاي تعجب نيست.
ب – براي من جاي بسي خوشوقتي است که به لطف همنشيني و همدلي سياسي با مجاهدان و مبارزان سختکوش و فداکار مقاومت اصيل و ريشهدار مردم ايران، از دوران جوانيم تا به امروز هيچگاه اهداف انساني و ملي خود را گم نکردهام. هيچگاه دچار وسوسههاي مالي ارائهشده از سوي دشمنان مردم ايران و حراج اعتقادات مردمي خود در مقابل پيشنهادها رسيده نشدهام. خدا را سپاسگزارم که طي چهار دهه از کار حرفهاي هنريام بهجز منافع مردم و مملکتم و ارتقاء موسيقي مليمان نينديشيدهام و ماندن در کنار فرزندان دلير و ازجانگذشتۀ ميهن عزيزتر از جانم را برداشتن يک زندگي مرفه و تجمّلي مرجّح شمردهام.
دلالاني چون نوري زاده کوچکتر از آنند که مرا از مسعود اين بزرگمرد تاريخ ميهنم جدا کنند.
پ – در مورد زندهياد بانو مرضيه که افتخار چندين سال همکاري نزديک با ايشان را داشتهام، بايد گواهي بدهم که مجاهدين بنا به علايق خاص شخص مسعود به زندهياد مرضيه و بنا به توصيه وي در زنده کردن آثار و ارزشهاي هنري اين بانوي گرانقدر موسيقي مليمان از هيچ خدمتي فروگذار نکردند. در بهترين سالنهاي کشورهاي اروپايي و آمريکا براي بانو مرضيه کنسرتهاي وزين ترتيب دادند و کارآمدترين ارکسترها و نوازندگان را در اختيارشان قراردادند. در عوض در طرف نوري زادهها آنچه عايد اين بانوي بزرگوار ميشد، زخمزبانها و دروغپراکنيهاي رذيلانهاي بود که قلب اين خوانندۀ مردمي را بدرد ميآورد.
در مورد رابطۀ عميق عاطفي زندهياد مرضيه با خانم رجوي، فکر ميکنم ديدن ويديوي آخرين ديدارشان و ابراز محبت بي شايبۀ اين اَبر زن موسيقي ميهنمان نسبت به ايشان خود گواه واقعيتي است که ادعاهاي نا نجيبانۀ نوري زاده و سيهکاراني چون وي را نقش بر آب کرده و بر رسوايي اين دار و دستۀ اجارهاي خواهد افزود.
ث – اعضا و حاميان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت با اعتماد و اطمينان کامل به رهبر شايسته و فداکارشان آقاي مسعود رجوي، از نقش خطير و بار گراني که وي در حفظ انسجام جبهۀ مقاومت و حراست آن از دستبرد آخوندها و دلالان بينالملليشان بر دوش دارد، آگاهي کامل دارند. براي ما بسيار روشن است که مديريت يک مقاومت سرتاسري که شاخههايش در تمامي جهان گسترده است، کاري است کارستان. جلب حمايتهاي بدون چشمداشت سياسي و امکانات مبارزاتي، انتظار بهحق و مشروعي است که ما سربازان اين مقاومت بر دوش رهبري اين مقاومت گذاشتهايم. چراکه تحمل ديدن درد و رنج مردممان برايمان بسي دردآور است و تنها دواي درد و رنج مردممان را، سرنگوني اين حاکميت پليد بهعنوان دشمنترين دشمن مردم و ميهنمان ميدانيم و بس. به عليرضا نوري زاده که کوس رسواييهاي سياسي و اخلاقياش بر کسي پنهان نيست؛ توصيه ميکنم که وارد عرصههايي که جدي است و به سرنوشت مردم ايران مربوط ميشود وارد نشود، چراکه براي ورود به اين عرصهها بايد از مينيمم عزتنفس و صداقت برخوردار بود.
اي مگس عرصۀ سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري
براي تمامي اعضا و حاميان سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت روشن است که تلاشهاي بيوقفهشان در تحقق آرزوي بزرگ ملت آزاديخواه ايران که رهايي از اين حکومت ضد انساني است، به مذاق آخوندها و حاميانشان خوش نميآيد. بنابراين آنچه به من و امثال من برميگردد، بايد به رژيمياني که در آرزوي تلاشي مقاومت پايدار و تاريخي دلسوختگان اين ملت اسير هستند، خاطرنشان کنيم که ولمعطليد.
اين مقاومت به يمن فداکاريهاي بيدريغ از صدر تا ذيل اعضا و حاميانش و حمايت مردم بزرگوار ايران همچنان پايدار در عرصۀ سياسي ايران ميدرخشد و براي تعيين تکليف نهايي حکومت ننگين و ضد انساني آخوندي از هيچ تلاش و فداکارياي دريغ نخواهد ورزيد.
بنابراين با بانگي رسا به چندين و چند پله بالاتر از نوري زاده و نوري زادهها يعني خط دهندگان وزارت ننگين اطلاعات رژيم که سوداي تضعيف اين مقاومت و پاک کردن آثار جنايات و نسلکشيهايشان را در سردارند؛ بازميگوييم که ولمعطليد. بدانيد که شمايان را از عقوبت جناياتتان گريزي نيست. اين حکم تاريخ است.