فريدون ژورک: کبک «ايران فردا» |
برگرفته از سايت همبستگي ميلي -
عليرضا نوري زاده! سردبير سياسي مطبوعات مطرح رژيم شاه. يارو ياور و مشاور بزنگاههاي شاپور بختيار، نخستوزير دوران سقوط شاهنشاهي و همدم و هميار حاج احمد خميني در دوران سياهي که بر پشتبام مدرسه رفاه افسران ارتش و ديپلماتهاي رژيم ساقطشده را جمعي و بدون محاکمه تيرباران ميکردند تا ردي از ارتباط آخوندهاي جانشين وي براي ملت فاش نشود. البته نه به اين اختصار که من نوشتهام با صراحتي کامل و آبوتابي آنچناني که بارها خودت ابراز کردهاي و در يوتيوب موجود است.
عليرضا نوري زاده! مزدوري براي تمامي فصول که در شيادي استاد شيطاني و در خيانتکاري و وطنفروشي روي ميرزا آغاخان نوري را سفيد کردهاي. قدر قدرتي که به يمن سرسپردگي قادري با صدور فرماني از لندن يکي از وابستگان سراي ولايت آخوندي (الياس محمودي و مجموعه همراهش) را از مقامات عزل و مجبور به جادهسازي (عملگي) کني و در صورت عدم تمکين سالها به زندان رژيم بفرستي. قدرتي که بسا از لاجوردي و خلخالي هم در اين شرايط ساخته نبود (اگر ساقط نشده بودند)
عليرضا نوري زاده، متأسفم از اينکه ناچار به نوشتن چنين مطلبي شدم چراکه طي آموزشهاي رهبري پرافتخار سازمان مجاهدين خلق ايران قرار نيست به تأثير احساسات و عواطف انساني از مسير مبارزه با رژيم حتي ما هوادران هم براي لحظه اي بعنوان جوابگوئي و برخورد با ايادي مزدبگير اين رژيم جهنمي منفک شويم. بفرموده اين بزرگ مرد تاريخ معاصر کشورمان که به اعتقاد و باور من تنها با رهبري ايشان ميتوان ملت دربند ايران را ازسلطه هزاران ساله ديکتاتوري و ارتجاع شاه وشيخ رهانيد اين شيوه و طرح نخنما شده رژيم است که هرزماني خاصه در بزنگاه سرنگوني دامي انحرافي جهت سرگرم کردن مبارزان پهن ميکند تا بتواند هر چند لحظهاي کوتاه سراز منجلاب خود ساختهاش بيرون کشيده و نفسي تازه کند. بقولي تا باشد از اين ستون به آن ستون فرجي. بايد تاکيد کنم برخلاف تعهدي که با خود ودلاوران سرفراز مستقر در رزمگاه ليبرتي دارم، ناچار شدم در جواب نصايح بقول تو حکيمانه و دوستانه که در حقيقت اجراي اوامر رژيم و تکاليف مزدوري است، زماني را صرف نوشتن و پرداختن به اين مطالب کنم.
عليرضا نوري زاده! با افتخار اعلام ميکنم، حتي در گذشتههاي دور هم هيچ نوع رفاقت ودوستي بين ما نبوده جز يک آشنائي محدود کاري در زماني کوتاه که مربوط است به دوران تهيه و توليد فيلم مردان سحر که به توصيه اسماعيل نوري اعلا در آن فيلم سمت آسيستان کارگردان را داشتي و سازمان سينمائي ژورک به مديريت من توليد فيلم را عهده دار بود که دليل تهيه و ساخت فيلم هم تنها ريشه در همکلاس بودن من با اسماعيل نوري اعلا در دبيرستان ابومسلم داشت و عواطفي ازاين نوع که پرداختن به آن درحوصله اين نوشته نيست.
عليرضا نوري زاده! متأسفم از اينکه آن چنان گرفتار زرق و برق دنيا و دلارهاي باد آورده رژيم شدهاي که هوش و حواست هم به قدر كافي كار نكرده و فراموش کردهاي زمانه عوض شده. ديگر روابط حاکم بر روزنامه نگاري کيهان و فردوسي و مجله سپيدوسياه زمان شاه و نشستن در کافه نادري چهارراه اسلامبول و پز روشنفکري به خورد جامعه دادن منسوخ شده و به گذشتهها پيوسته است. همچون کبک که با سر بزير برف کردن در توهم ديده نشدن سير ميکني و بيهوده زور ميزني كه با فرافکني و اشاره به چند مورد دزديها و جنايات خامنهاي و لاريجانيها و سپاه و مخفي شدن درپشت لفاظيهاي آخوندي ملتي را گول بزني. استاد شيطان! اين مردم دم خروس را باور کنند ياقسم حضرت عباس را. با سه استوديو تلويزيوني در لسآنجلس و واشنگتن و لندن و بريزو بپاشهاي آنچناني که داريد سالانه چندين ميليون پوند مخارج رسانه به اصطلاح ضد رژيمي جنابعالي است. گنج قارون داري يا ثروت حاتم طائي؟ از درآمد کدام آگهي و يا کمکهاي مردمي و يا دسترنج روزنامه نگاري و يا فرض کنيم ارثيه پدري هزينه چنين تشکيلاتي تامين ميشود؟
آ سيد عليرضا نوريزاده! آش انقدر شور است که آشپز هم خود گواه است. حتي برخلاف رسم و رسوم تلويزيونهاي ماهوارهاي رو به ايران جنابعالي حتي جرات باز کردن خط تلفن را به صورت زنده در برنامههايت نداري چرا که خود ميداني چهها کردهاي وسر بدامان چه کسان داري و مردم چه بر خوردي با تو خواهند داشت.
نمايش فيلم بازجوئي همسر سعيد امامي جنايت پيشه که به گفته خودتان ازطريق دوستي برايتان ارسال شده بود و شما آنرا به نمايش عمومي گذاشتيد واقعا درجهت افشاگري جنايات رژيم بود و يا خواست رژيم براي متنبه شدن افراد وابسته به وزارت اطلاعات خميني و خامنهاي که به خوراندن واجبي به سعيد امامي قصد اعتراض کرده بودند. بدبختي رژيم در اين است که درصد قابل اهميتي از ملت ايران تحت عناوين مختلف سر و کارشان به زندانهاي رژيم افتاده است و با کم و کيف روابط و ضوابط رژيم و شکنجه گرانش در اين دخمههاي قرون وسطائي آشنائي دارند خاصه در مراحل بازجوئي آنهم در اوين چه کسي ميتواند دوربين مخفي جاسازي کند تا فيلم آن توسط دوستي به دست جنابعالي برسد آن هم دوستي دريک چنين مقام بالائي داخل تشکيلات رژيم؟
ماجراي موج سبز و سردار مدحي و حضورش با حمايت و ساپورت شما در جمع به اصطلاح اپوزسيون خارج ازکشور بعنوان سرداري بريده از رژيم و پيوسته به مخالفين که مدتها عامل خبر سازي براي رسانهها و تحت شعاع قرار دادن جنايات و زدوبندهاي پنهان رژيم شد و در پس اين هياهو و جنجال رسانهاي چه جناياتي که رژيم با سرکوبي آزاديخواهان مرتکب نشد.
از اين خوش رقصيها بسيار کردهاي تا به رسانه ايران فردا يتان رسيديد. واي اگر از پس امروز بود فردائي که هست. اعترافات اکبر خوشکوشک جنايتکار را همه شنيدهاند اميدوارم حداقل اين مورد واقع نباشد. دست داشتن در قتل فريدون فرخزاد و هماهنگي با قاتلان اين هنرمند جهت رسيدن به مقصود پليدشان. آرزو دارم با سرنگوني رژيم ماجراي قتل اين هنرمند محبوب کشورمان نيز با رو در رو قرار گرفتن شما و اين جاني علاوه بر خوش رقصيهاي ديگرتان در دادگاهي ملي مورد بررسي قرار گيرد.
عليرضا نوري زاده! با برشمردن دزديها و بخشي از جنايات خامنهاي و دست نشاندگانش در رژيم آخوندي در پس ماسک مخالفت خواني نميتواني مبشر و مبلغ اهداف جنايتکارانه آخونداي حاکم بر ايران باشي و فکر کني ملت آزادانديش ميهن در بندمان باورت ميکنند. نه اين ملت ملت دوران ناصري سلطه قاجارند و نه تو ميرزا آغاسي آن زمان. گذشت زماني که با طرح و توطئه به سادگي بتوان اميرکبيري را رگ زد. و يا با خلع سلاح آزاديخواهان ستارخان و ياران آزادي ستانش را به رگبار گلوله گرفت. حداقل در مورد سازمان مجاهدين خلق ايران چنين نيست. نه رهبري اين سازمان زدني است و نه اين ارتش آزادي بخش سپاه چپاولگر و جنايت پيشه خميني و خامنهاي است. رهبر سازمان مجاهدين خلق ايران با آموزشهاي بيبديل شان از فرد فرد اشرفيها سرداراني ساختهاند را سر جهان گواه اين پايداري تا سرنگوني تحجرو واپسگرائي از هرنوع آن (شاه و شيخ) و ايجاد دمکراسي و آزادي براي ملت ايران است.
بزرگي برايم قصهاي از اسکندر مقدوني گفت که فکر ميکنم شنيدن آن شايد برايت بيثمر نباشد هر چند گفتهاند نرود ميخ آهنين بر سنگ. مهم نيست که اين قصه واقع شده باشد يا نه مهم فلسفه نهفته در آن است اسکندر قبل از مرگش وصيت ميکند که دستهايش را ازدو طرف تابوتش با مشتهاي باز بيرون بگذارند و در مسير حمل جنازه تا آرامگاه تمامي جواهراتي را که از اقوام و ملل مختلف به غنيمت گرفته دو طرف جاده بر زمين بريزند. در جواب چرائي اطرافيانش ميگويد براي اينکه طمعکاران دريابند که حتي من اسکند مقدوني در سفر آخرت از اندوختههاي بيشمارم چيزي همراه نبردم.
ماحصل فرصتي نيست. خاصه براي ما که سالهاي سرمستي را به خزان نشستهايم. حتي اگر به مردم و ملت دربندت نميانديشي. به فرداي رفتني بانديش که ناگريزاست
ما لعبتکا نيم و فلک لعبت باز
ازروي حقيقتي نه از روي مجاز
يک چند در اين بساط بازي کرديم
رفتيم به صندوق عدم يک يک باز خوشا به حال کساني که با سربلندي و نام نيک پرميکشند
فريدون ژورک