۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

آفتا بکاران، اسماعیل محدث ، 7اکتبر 2015: « ارزش حقوق بشر»

                                                                                    

بان کی مون دبیرکل محتاط سازمان ملل متحد در ارایه  گزارش سالانه اش، 25 سپتامبر، در مورد اوضاع حقوق بشر در ایران اظهار نگرانی کرد. در این گزارش بان کی مون به طور خاص نگرانی عمده اش را در مورد اعدام افراد زیر سن قانونی و همچنین در مورد اعدام های خیابانی ابراز داشت. وزارت خارجۀ رژیم آخوندی در جواب دبیرکل سازمان ملل او را متهم نمود که دست به موضعگیری سیاسی جانبدارانه زده است. از زمان ریاست روحانی تا کنون در ایران دست کم 2000 هزار نفر اعدام شده اند.
رژیم آدمخوار آخوندی دارای بالاترین تعداد اعدام افراد زیر سن قانونی بوده و همچنین بر سکوی اول شمار ننگین اعدام نسبت به جمعیت قرار دارد. در روز 29 شهریور جوانی 19 ساله را، به جرم ایجاد مزاحمت برای زنی، در زندان وکیل آباد مشهد به دار آویختند. در ایران بسیاری از کشیش های مسیحی به خاطر مذهب و عقیده اشان در زندان بسر می برند. گفتن ندارد که دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران از اختناق و شمار بالای اعدام به مثابۀ ابزار سیاسی-امنیتی برای جلوگیری شورش مردمی استفاده می کند که از این حکومت بیزارند. ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه می باشد و در زندان های رژیم ولایت فقیه ده ها روزنامه نگار در بند بسر می برند. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران مشتری اول ابزار و آلات سانسور اینترنتی بوده و تاکنون چند میلیون تارنمای مربوط به مسائل فرهنگی و اجتماعی و اخبار و بلوگ را مسدود کرده است. در این بین در حالیکه بسیاری از معلمین همچنان در زندان بسر می برند وزیر آموزش و پرورش ایتالیا، لجک اجباری به سر، به دیدار همتایش در ایران سفر کرد.
رسول بداقی، معلمی که به خاطر فعالیتهای سندیکائی به 6 سال زندان محکوم شده بود و در تاریخ 13 مرداد دورۀ محکومیتش به پایان می رسید، در حالیکه در حبس بسر می برد 3 سال به محکومیتش اضافه شد. رژیم عقب ماندۀ آخوندی هرگز قادر نخواهد بود به هیچ قانونی، حتی به قوانین خودش، پایوند باشد. روز اول مهر، روز بازگشائی مدارس در ایران، بازهم معلمین دیگری بازداشت شدند. حسن روحانی رئیس جمهور رژیم آخوندی، در زمان حضورش در نیویورک، از تماس تلفنی و یا دیدار "تصادفی" با باراک حسین اوباما منع شده بود، امّا مَتئو رنزی، نخست وزیر ایتالیا با او دست داد و به او قول دیدار از ایران را به همراه هیئتی بزرگ از سرمایه داران را داد. طومار کلبی مسلکان حقوق بشر که به خدمت رجال رژیم آدمخوار آخوندی می روند درست مثل پروندۀ نقض حقوق ابتدائی مردم ایران از طرف رژیم ولایت فقیه بلند و سیاه می باشد.
رژیم آخوندی تاکنون 61 بار از طرف ارگان های مختلف سازمان ملل به خاطر نقض شدید و دائم حقوق بشر محکوم شده است. نخست وزیر ایتالیا رنزی دو سال پیش زمانی که گرم کارزار برای کسب کرسی دبیری حزب دمکرات بود، گفته بود که وجود حکومت تهران سرمنشاء بحران خاورمیانه است. او با گفتن این مطلب نشان داد که توان قرائت صحنۀ سیاسی خاورمیانه را دارا می باشد؛ این خود چیز کمی نیست، چرا که بسیاری از مفسران و خبرگان به راستی از درک و تفسیر اوضاع منطقه عاجز می باشند. یک دولتمرد می بایست قدری هم به واقعیات توجه داشته باشد. لذت گرمای کرسی ریاست، هر چقدر هم که مهم باشد، نمی بایست چشم ها را از دیدن باز بدارد. اوضاع وخیم اقتصادی در ایران، که فساد ذاتی نهادینه شدۀ رجال بی کفایت رژیم ولات فقیه آن را رقم زده است، هرگز اجازه نخواهد داد تا رابطۀ سالم و مستمر بین طرفین برقرار شود. هر گونه رابطۀ تجاری با ایران آخوندزده از ویژگی بزن و دررو برخوردار می باشد و بدتر از این باعث فقر بیشتر مردم ایران خواهد شد و به این رژیم پول و اکسیژن برای توسعه طلبی، که راز بقایش محسوب می شود، هدیه می کند. بدیهی است داد و ستد تجاری با این رژیم خون آشام مشروعیت نداشته و شرافتمندانه نیست. برای مردم ایران سودی نداشته و آن را تاراج مملکتشان تلقی می کنند و از طرف دیگر این داد و ستد بحران منطقه را تشدید می کند که دود آن به چشمان خود غربی ها هم خواهد رفت.
"زحمت" سرنگونی دیکتاتوری حاکم بر ایران بر عهدۀ فرزندان این سرزمین می باشد. امّا شاید لازم باشد دو نکته را به نخست وزیر ایتالیا مَتئو رنزی در مورد روابط ایران و ایتالیا یادآوری کنیم: در دیدار با عناصر رژیم خبیث و آزادی کُش ولایت فقیه، که مورد انزجار مردم ایران می باشد، به شور و شوقت دهنه بزن؛ به همراه هیئتی که به تهران می بری خواهشاً زنان لچک اجباری به سر را با خودت تبر، چرا که باعث تحقیر آنها شده و به زنان ایرانی اهانت می شود و به لحاظ زیبائی شناسی دهشتناک می باشد. آیا زمان آن نرسیده است که دیگر دولتمردان غربی چشمانشان را در مقابل بنیادگرائی اسلامی، که قلبش در تهران می طپد، باز کنند؟ آیا باز هم می شود این پدیده را دست کم گرفت؟ آیا هنوز می شود آثار شوم آن را در منطقه و تهدید جدی آن را برای غرب نادیده گرفت؟ امّا سوالی می بایست به آن پاسخ داد این است: برای سیاستمداران غربی حقوق بشر چه ارزشی دارند؟ طرح این سوال را برای سوداگران و سرمایه داران و تجار محترم غربی، اجالتاً به وقت دیگری موکول می کنیم.