مبارزه بی چشمداشت برای آزادی ایران، رضا بروجردی
در
شرایط کنونی، جایگاه هر فرد و جریان سیاسی، به میزان بهایی است که برای مبارزه با رژیم
حاکم بر میهنمان ايران میپردازد
این
روزها موشکباران جنایتکارانه رزمگاه لیبرتی، و شهادت قهرمانانه ۲۴ مجاهد خلق موجی از محکومیتهای گسترده
داخلی و بین المللی و منطقه ای را موجب گردیده و بار دیگر تحلیلگران را که در پی علت
سیاسی این حمله جنایتکارانه برآمده اند را به این نتیجه رسانده که منطقأ رژیم ایران
بایستی تهدیدی از جنس سرنگونی را از جانب ساکنین لیبرتی احساس کرده باشد که پای پرداخت
چنین بهای سنگین داخلی و بین المللی و فضاحت سیاسی ناشی از آن آمده باشد. چرا که نتیجه
بلافصل آن برجسته شدن آلترناتیو اصلی و واقعی رژیم ولایت فقیه بوده است.
اما
تأثیر این خونها که بهای استمرار مبارزه با رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه است، در آسمان
سیاسی ایران آتمسفری را بوجود آورده که انسانها و جریانات مردم گرا را وادار به خضوع
در برابر این مدار از فداکاری پیشتازان خلق نموده و زندانیان سیاسی در زندانها و شکنجه
گاههای رژیم را به حمایت از این قهرمانان واداشته است.
در
عین حال وقتی در سایتهای مختلف مروری بر نوشته های با ربط و بی ربط به این حماسه رزمگاه
لیبرتی می اندازی به برخی مقالات برمیخوری که احساس میکنی بدلیل خروج از مخمصه ای که
این آتمسفر برای مدعیان مبارزه ایجاد کرده، قلم بدست گرفته اند. برخی مثل سعید جمالی
که پیشانی سیاه تر از آنست که نیازی به توضیح داشته باشد. برخی دیگر که با برجسته شدن
آلترناتیو رژیم ولایت فقیه یعنی مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، احساس خسران و کسادی
میکنند، سعی میکنند با تبلیغ مبارزه بی خطر، خود را دایه دلسوزتر از مادر برای مجاهدان
لیبرتی جا زده و در قدم بعد خود مجاهدین ( و نه رژیم و عوامل دست نشانده اش در عراق)
را مقصر و مسئول ریخته شدن خون این قهرمانان معرفی کنند و اصرار هم دارند که در جبهه
رژیم حاکم نیستند و خواهان سند و مدرک نشان دادن از طرف مقابل هستند!
کسانیکه
دوران مبارزه علیه دیکتاتوری شاهنشاهی را بیاد دارند، میدانند که عموم آزادیخواهان
از مبارزه قهرآمیز علیه ساواک آریامهری حمایت میکردند، تنها استثنا جریاناتی از قبیل
حزب توده بودند که مبارزه سیاسی بی خطر را تبلیغ میکردند و بهمین دلیل در جامعه روشنفکری
بسیار منفور بودند. آنها هم خود را منتقد ” چپ” میدانستند و بعضا نیز دیگر جریانات
را از موضع جنت مکانی ” نصیحت” میکردند. که البته چیزی جز توجیه خیانت و بی عملی خودشان
نبود. و بی جهت نبود که بعد از انقلاب ضد سلطنتی سر از زیر عبای آخوندها در آوردند.
اگر
مجاهدان لیبرتی هم هدفشان نه سرنگونی رژیم ولایت فقیه، بلکه زنده ماندن بهر قیمت بود،
سالها پیش میتوانستند دست از آرمان ” مبارزه بی چشمداشت برای آزادی ایران” بکشند و
الان در کشورهای امن جهان، ساکن شده باشند که در آنصورت کسی حتی تصور سرنگونی رژیم
را هم نمیتوانست بکند. ولی آنها همچون بنیانگذارانشان و همچون ۱۲۰ هزار که در این ۳۴ سال دست از جان شستند و سر به پای آزادی
نهادند، بهای استمرار مبارزه را پرداختند و امروز الهام بخش مردم ایران درمبارزه برعلیه
اخوندهای حاکم ، زندانیان سیاسی مقاوم ایران و خانواده های شهیدان و مادرانی همچون
مادر ستار بهشتی و مادر ریحانه جباری و تمام انسانهای شریف و آزادیخواه در سراسر جهان
هستند. رضا بروجردی – آبان ۱۳۹۴