پدر
رحمانی پدر سه مجاهد شهیدمحمد محمود وعلی رحمانی میباشد که از معتمدان محلی ومرجع مراجعات
وحل وفصل اختلافات ومشکلات محلی بوده است او در اسکندری جنوبی سکونت داشت سه فرزندش
بدست خمینی جلاد به شهادت رسید بسیارمورد فشار تهدید وتطمیع قرار گرفت تا ازحمایت فرزندان مجاهدش دست بردارد اما او هیهات گفت وآنها
را پس زد.
وقتی
فرزندمجاهدش محمد را اعدام کردند یک تشیع جنازه ومراسم باشکوهی دراسکندری جنوبی توسط
اهالی برپا شد که رژیمی ها وحشت کرده بودند اما نتوانستند کاری کنند .
مجاهدش شهید
محمد رحمانی را به خاطر هواداری از سازمان واینکه برادرانش مجاهدان شهید علی ومحمود
رحمانی مجاهد بودندستگیرکردند و بزیر شکنجه بردند که علیه مجاهدین وبرادران مجاهدش
مصاحبه کند این مجاهد وارسته ووفا دارهم با ایستادگی ثابت کرد که خانواده واقعی مجاهدین
است وهرگز به ذلت وتسلیم و به وزارت اطلاعات تن نخواهد داد وبه شهادت رسید.
آری وزارت اطلاعات
یک گشتاپوی خونریز ویک مافیای جنایتکار است خانواه مجاهدین را هم دشمن خود میداند واز
افراد مزدور علیه خانواده سواستفاده کرده ودست به کارهای ضد انسانی میزندوالا از قدیم
خانواده واقعی مجاهدین ومزدوران اجاره ای همیشه متفاوت وشناخته شده بوده ومیباشد.
آری
پدرهم مانند فرزندانش ایستاد یکباردر مواجهه با مزدوران پدر به آنها گفت :
همه شما دزد
وجنایت کارید فرزندانم را من بزرگ کردم وخوب آنها را میشناسم شما به هیچ دین وآئینی
اعتقاد ندارید من با این همه سن وسابقه معرفت اخلاق ودین وایمان را از فرزندانم یادگرفتم
چگونه از آنها دست بردارم اگر آنها بد هستند وقابل کمک واعتمار نیستند دیگر کسی را
در این کره خاکی سالم وقابل اعتماد وکمک نخواهید جست من من تنها الان بلکه در هر شرایط
وبهر قیمتی از این وطن پرست ترین ومومن ترین جوانان که فرزندانم هم جز آنها هستند حمایت خواهم کرد."
بارها
آخوندهای کله گنده دولتی ومحلی با او صحبت کردند اما هیچ وقت از اعتقادش وحمایتش ازفرزندانش
دست نکشید بارها بعد از شهادت فرزندان مجاهدش علی ومحمود محمد در جلسات در مساجد ودرمیان
دوستان وفامیل بطور علن خمینی را خون ریز وکافر معرفی کرد واز ایمان ووطن پرستی فرزندان
مجاهدش دفاع کرد. پدر مجاهد بارها دستگیر وشکنجه شد ورژیم ووزارت بدنام
اطلاعات بارهاسعی کرد با فرستادن بریده مزدوران او را علیه فرزندانش وادار به فعالیت
کند اما پدر به آن مزدوران که زیاد شناختی هم نسبت به آنها نداشت گفت:"من سالیان
است که با مجاهدین سروکار دارم اخلاق منش وروش آنها را میشناسم بخصوص میتوانم فرق تو
ومجاهدین را تشخیص دهم تو خائن وبریده ای بیش نیستی تو بوی وزارت اطلاعاتی ها وبازجو
ها را میدهی آخه من با بازجویان هم زیاد سروکار داشتم وزخم شکنجه، خیانت
وجنایتشان بر سینه وقلبم هنوزهست برو گورت را گم کن تا با دستانم ترا خفه نکردم".
آن
مزدور هم وحشت زده گورش را گم کرد.
پدر
تا آخرین لحظات یارمجاهدین وحامی فرزندان مجاهدش بوددر تماسها ویا ارتباطات نزدیک همیشه
میگفت به مسعود ومریم ناجیان ایران سلام برسانید بگوئید همیشه برای آنها دعا میکنم
.
پدر
مجاهدحسین رحمانی به همه امید بازگشت پرستوها را در یک بهار آزادی میداد او هنگامی
که دار فانی را وداع میکرد نام تک تک فرزندان شهیدش را بر زبان میاورد اشهد میگفت وبه
خمینی لعنت میفرستاد سر انجام او در سال79دار فانی را وداع وبه فرزندان شهیدش پیوست
مادر
این شهیدان مجاهد هم مادررعنا احمدی هم مورد شکنجه واذیت بی حد وحصر قرار گرفت بطوری که مستمرا رو به در می نسست تا اینکه روزی
فرزندانش یاز آیند مارد رحمانی هم در یک سفر زیارت حج در گذشت ودر مکه به خاک سپرده
شد