سيروس غضنفري منفورترين گماشته ودلقك دون پايه گشتاپوي ملاها درتبريز وانجمن نجات شعبه وزارت اطلاعات(آذربايجان)
لینک به منبع :
نميدانم اين نامه كي بدست شما ميرسد ولي مدتهاست كه من در باره
فردي كه به غضنفري معروف است يادداشتهاى نوشتم شخصا بارها با او روبرو شدم با من كار
مشترك يا مستقيم نداشت ،اما اين فرد آنقدربه رذالت بد دهني ومزدوري شناخته شده است
كه نيازي نسيت من اينجا به همه آنها بپردازم .
آنچه مرا واداشت تا اين موضوع را بنويسم مراجعات اذيت وآزاري
است كه چندسال اخيرتوسط فردي به نام غضنفري گاه وبيگاه انجام ميشود.
اين امر مرا كه يك استاد هستم راوا داشت كه يك تحقيق ساده اي
انجام دهم پيش خودتان باشد من بدلايل مختلف بارها پايم به ارگانهاي امنيتي واطلاعاتي
ونظامي افتاده است اينجور نيست كه نا آشنا باشم بطور مشخص من بسياري از نفرات اطلاعاتي
راديده امبارها مواخذه وبازجوئي شدم،باور كنيد بسيار سخت وباور نكردني بود وقتي در
تحقيقاتم در رابطه با فردي كه من او را غضنفري ميشناسم به آنجا رسيدم كه او را بدتراز
يك شكنجه گر وحشي تر ومهاجم تر يافتم.
من در تحقيقات خانوادگي اين فرد فهميدم كه اين فرد چيز حدود
13-14سال است كه اينجا نبوده ابتدا در تبريز شايعه شده بود كه او در جنگ كشته شده است
اما معلوم نشد از چه طريقي به خانواده اش خبر دادند كه او مجروح شد اين خبر هم تكذيب
شد تا اينكه حكومت از طريق صليب خبر ي رسيدو گفته شد كه او سالم است اما جزواسيران
جنگي واسير عراقي هاست وبعدش معلوم نشدكه او كجاست اما يك لايه از مردم تبريز فهميده
بودند كه اين فرد در عراق است وخودش داوطلبانه به مخالفين دولت پيوسته است ،بسياري اورا تحسين كردند ،حتي بسياري از جوانان هم كه تمايل
داشتند به مخالفان بپيوندند بسيار خوشحال شدند وميگفتند اي كاش ما هم جاي او بوديم.
اين امر دهن به دهن مي گشت تا زماني كه بسياري از اسيران جنگي
به ايران برگشتند اما از تعدادي خبري نشد از جمله غضنفري.
اگر تا حالا تعدادكمي از پيوستن او به مخالفين مطلع شده بودند
بعد از تبادل اسرا وبازگشت انها همه فهميدندكه غضفري ديگر بر نميگردد وبا مجاهدين در
عراق عليه رژيم ميجنگد ،حتي يكي از همسايگانش گفته بود كه خانواده غضنفري هم ميگفت
كه چرا برگردد؟ ايران كه خبري نيست همش اعتياد وفقر وبيكاري اگربيايد سربار جامعه ميشود
حرف هم بزند زندان است وجريمه وفشار بهتر شد كه همانجا ماند آنجا بهترين جاست.
اين داستانها
گذشت تا اينكه چند خودسوزي وتظاهرات از ميان جنگزده ها ومجروحان جنگي واسرايي كه برگشته
بودند به مطبوعات كشيد يكي از بستگان غضنفري به يك همسايه گفت خدا را شكر كه فلاني
(غضنفري ) نيامد،اگر ميامد معلوم نبودوضع بهتري از اين بيچاره ها ميداشت.
باز هم چند سالي گذشت
وداشت يك سري چيزها فراموش ميشد كه در سطح شهر تبريز وبعضي از روستا هاي آذربايجان
هم باخبر شدند،ابتدا گفتند يك سري اسراي جنگي در عراق آزاد شدند وچند روزي طول كشيد
كه مشخص شد يكي از برگشتي ها سيروس غضنفري است . انعكاس اما اين بار متفاوت بود انها
كه ميدانستند بهمديگر ميگفتند كه وزارت اطلاعات رفته در عراق به كمك مخابرات عراق آمريكائي
ها وسفارت عراق وسپاه قدس يك سري نفرات را استخدام كرده اند كه بياورند ايران عليه
همان مخالفاني كه اينها از جمله غضنفري پيش آنها بود فعاليت كنند اين نفرات خيانت كردند
وخائن هستند يا نبايستي ميروفتند اگررفتند وبه مخالفين پيوستند نميبايست خيانت ميكردند
خائن از دشمن رودررو خطرناك تر وبدتر است.
يك عده ديگري ميگفتند كه اينها مخالفان دولت بودند توبه كردند
ووزارت اطلاعات آنها را تحت كنترل خود گرفته است معلوم نيست چه كاره اند وسرنوشت آنها
معلوم نيست چي ميشود.
اما اينها اخبار متفرقه وپراكنده بود وكم كم داشت آب از اسياب
ميافتاد كه يك روز يكي از دوستان قديمي ام را در تبريز ديدم مدتها نديده بودم مرا به
خانه اش برد ونكاتي گفت كه باور كردني نبود.
از من سئوال كرد كه ببينم تو مدتهاست داري يك چيز تحقيقي را راجع
به عراق وافرادي كه آمدند دنبال ميكني آيا تو سيروس غضنفري را ميشناسي گفتم اره چطور
مگر گفت مدتها پيدايش نبود وچندروز چند روز ميره ونيست ميگويند چند ماه وزارت اطلاعات
اينها را برده بود ودارند يك چيزهائي مينويسند وفيلم درست ميكنند چند نفر از مازندران
وبعضا رشت به اطلاعات تبريز ميايند وميروند ميگويند غضنفري بيش از همه اطلاعات داده
واز كساني است كه وزارت اطلاعات او را از عراق استخدام كرده است يعني اينكه همه اطلاعاتش
را نه تنها به وزارت داده بلكه همين الان دارد مانند يك اطلاعاتي بلكه بيشتر خدمت به
نظام ميكند اين نفرات از مركز ومازندران ومشهد آمدند كه اينها را دوباره به عراق ببرند
وعليه دوستان سابقش فعاليت كند.
چند وقت قبل هم خبري داشتم كه او را در زندانها ميچرخانند تا
زندانيان مقاوم را شناسائي كندميگويند حتي در بند زنان نيز ديده شده است .
يك زنداني آزاد شده از تبريز ميگفت كه سيروس غضنفري با يك نفر
همراه كه بيشتر رئيس او بنظر ميرسيد تا محافظ او ، بالاي سر زندانيان مقاوم برده شده
تااز آنها بازجوئي نمايد .برايم جالب است كه غيبتهاي طولاني مدتش مال چيست وبه كجا
ها ويا چه كساني رفت وآمد دارد.
ومن خودم در يك كنفرانس باصطلاح عليه تروريزم وفرقه شركت كردم
كه يك نفري بنام مسئول انجمن نجات در مازندران وبار ديگر هم يك نفري از مشهد آمده بود
كه به او ميگفتند آقاي هاشمي نژاد،من آنجا غضنفري را ديدم كه اينورو آنور ميرود او
طوري با مسئول انجمن مازندران وآقاي هاشمي رفتار ميكرد كه گويا آنها از جاي بالاتر
آمده اند ويا اينكه رئيس او ميباشند.
خيلي ببخشيد چيزهائي را در نامه نوشتم كه ممكن است شما بيشتر
از اين را بدانيد ويا تجربه داشته باشيد ولي عمد داشتم اين ديالوگ وبرخوردها را كه
داشتم را عينا بياورم كه ادامه تحقيقات را برايتان شرح دهم. در ادامه دنبال كردن اين مسائل متوجه
شدم كه سيروس غضنفري بعد از دادن اطلاعات ونوشتن توبه نامه وتعهد نامه وانزجار نامه
يك دوره اعتراف در ملا عام داشته كه اسمش را كنفرانس گذاشته بودند از همين اعتراف نامه
ها وتوبه نامه وكنفرانسها فيلم گرفتند كه بعنوان سند استفاده كنند،خوب است هميجا يك
مثالي كه براي خودم اتفاق افتاد را شرح دهم يك همسايه اي داشتم كه باعجله سراغ من آمد
كه بعضا با هم بحث هاي طولاني وبيشتر سياسي داشتيم زير گوشم گفت پسر غضنفري را ميشناسي؟
گفتم كدام
غضنفري؟
گفتم همان
كه ميگويند از عراق آمده
گفتم چطور مگه؟ كمي ميشناسم چي شده ؟
دوستم گفت يك بسته توي خانه ما انداخته اند كه سي دي وكتابهاي
چاپ شده رنگي وگران قيمت توي آن بود وآرام تر زير گوشم گفت ما شنيده ايم كه اين پسره
غضنفري توي مجاهديين بوده وميگفتند مخالف سرسخت حكومته ولي الان هيج چيزي از مخالفت
با حكومت ديده نميشود كه هيچ همش و فقط عليه مجاهدين نوشته است يك نوار دي وي دي هم
همراهشه.
اين پولها
را از كجا آورده ؟
تو هم دريافت كردي؟
گفتم تا ساعت
9كه توي صندوق نبود ،بعد پا شد رفت توي صندوق خودش را نگاه كرد ديد درست مثل آنچه من
دريافت كردم براي او هم انداختند.
مشاهده ديگر
چند خانواده كه زياد هم از جزئيات وضعيت آنها با خبرنبودم در
يك عروسي باآنها مواجه شدم سراغ من آمدند وسئوالي راجع به غضنفري كردند كه جنبه مشورت
داشت آقا را كنار كشيدم واز او پرسيدم چي شده
؟
گفت آقا اين بشر(منظورش سيروس غضنفري بود) ديگر چه حيواني است؟
ما كه اطلاعاتي
نديده نيستيم ولي اين يك درنده وحشي است ادب ونزاكت كنار، احترام واخلاق كنار،ما را
تهديد كرد كه اگر فلان كار وبهمان كار را نكنيد زندگي تان سياه ميشود.
يك عربده
كش تمام عيار بود وقتي بي اعتناعي مراديد جلو تر آمد ونرم تر گفت پدر!! گفتم خودت را
مسخره كردي؟ بمن نگوپدر، تو ما را تهديد
وشكنجه ميكني بعد ميگوئي پدر؟غضنفري گفت من ميخواهم به شما كمك كنم .
صدايم را بلندتر كردم وگفتم ما به كمك شما اطلاعاتي هاي نو رسيده
وتازه بدوران رسيده نداريم پدر اضافه كرد:
حالافهميدم كه فلاني (نفر اطلاعاتي كه قبلاپرونده اين خانواده
را دنبال ميكرد) چرا سراغ ما نميايد وشما ها را فرستاده است براي اينكه او ديگر دستش
به جنايت وفشار روي خانواده ها نميرود يا كمتر ميرود واز طريق شما ها كه مزدور آنها
هستيدما را تحت فشار وشكنجه وتهديد قرار ميدهيد ؟. اما سيروس غضنفري وقيح تر ودريده تر
از عنصر وزارت اطلاعاتي قديمي وسابقه دار تبريز بود از رو نرفت وگفت
” پس من از طرف شما يك پيام براي فاميل تان ميفرستم وشما در جريان باشيد
”. من كه واقعا اعصابم از اين مزدور وقيح بهم ريخته بود در حالي كه دستانم از
عصباتيت ميلرزيد به طرف غضنفري حمله بردم وگفتم مگه آدم زنده وكيل ووصي ميخواهد؟.
اگر پيام يا نامه بفرستي ما هم از طريقي كه بتوانيم تكذيب ميكنيم
...
بعدا معلوم شد كه يكي از كارهاي غضنفري اذيت واآزارخانواده هاست
كه نمونهاي بيشماري شخصا با انها سرو كار داشتم وجعل نامه وپيام در سايتها و...كه فشار
را روي خود كم وپولش را دريافت نمايد...نامه ادامه دارد وما به همين حد اكتفا ميكنيم