۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

22 بهمن 1357 شاه سرنگون شد، اما ...




سالگرد قیام 22 بهمن
 مقدمه :
22 بهمن 1357 شاه سرنگون شد، اما ...
قيام مردم در 22 بهمن 1357 شاه را سرنگون كرد ولي خميني ضد بشر آنرا ربود و حاكميت سركوب و قتل و ترور و جنايت را حاكم كرد بطوريكه غير قابل مقايسه با شاه يا هر ديكتاتوري ديگر در تاريخ بوده است. اما مبارزه هم همچنان و بي وقفه ادامه يافته است.

قسمت هائي از پيام رادیوتلویزیونی مسعود رجوي در سال 1376
“امواج نيرومند انقلاب مردم ايران رژيم شاه را سرنگون كرد، اما از آن جاكه مقاومت سازمانيافته و شورا يا جبههٌ ذيصلاح رهبري‌كننده‌يي درميان نبود، ارتجاع به‌سركردگي خميني دجال، رهبري انقلاب را فرصت‌طلبانه قبضه كرد و سلطنت استبدادي ديني را جايگزين سلطنت استبدادي موروثي نمود. به‌راستي كه سلطنت و حكومت آخوندها در غصب حق حاكميت ملت، در سركوب آزاديها و كشتار و شكنجهٌ آزاديخواهان و قتل‌عام زندانيان سياسي و دست‌و‌پا‌بريدن و چشم درآوردن و سنگسار و سركوب زنان و جوانان و مليتها و پيروان مذاهب و عقايد، درتخريب و انهدام مباني توليد و كشت و صنعت ايران، و دريك كلام، در هلاكت حرث ونسل، از رژيم دست نشاندهٌ شاه بسا، بسا، فراتر رفت. درست به‌همين دليل، حقانيت، ضرورت و فضيلت مقاومت در برابر رژيم پليد آخوندي، هم‌چنان‌كه پيچيدگي اين مقاومت در شرايط داخلي و منطقه‌يي و بين‌المللي، در قياس با مبارزه عليه ديكتاتوري وابستهٌ سلطنتي، هزار بار بيشتر است.‌ دوران حاكميت آخوندي در تاريخ ايران را فقط مي‌توان با حملهٌ مغول قياس كرد. با اين تفاوت كه اگر رود خروشان خون يكصد و بيست‌هزار شهيد‌مان نبود، آخوندها، سوار بر موج اسلام‌گرايي، خواب امپراطوري پر‌وسعت و خلافت ابد‌مدت (به‌قول خودشان تا انقلاب مهدي) ديده بودند. در دومين سالگرد انقلاب ضدسلطنتي در بهمن 1359 گفته بوديم كه «ارتجاع حاضر، يكي از مهيب‌ترين نيروهاي تاريخ ايران» است كه آن‌را با «هوشيارانه‌ترين و سنجيده‌ترين تاكتيكهاي سياسي» كمرشكن كرده‌ايم. 4 ماه بعد، در 30 خرداد 1360، خميني ديگر جايي براي مبارزهٌ مسالمت‌آميز سياسي باقي نگذاشت و مقاومت قهرآميز ناگزير آغاز شد. مقاومتي شگفت وعجيب در زمانه‌يي پرفتنه و فريب و در روزگاري بس‌غريب ، جنگ ما از روز نخست تا به‌آخر، با رژيم ضدانساني ولايت‌فقيه به‌عنوان غاصب حق حاكميت مردم ايران بوده و هست و خواهد بود و لاغير.


 
                                                             قیامهای میلیونی مردم علیه شاه نه خمینی بود ونه آخوند 


پروسه شکل گیری قیام 22بهمن که به سقوط شاه انجامید
شاه جنایتکار در روزهای پایانی دیکتاتوری 

به یقین خواست مردم ایران برای انقلاب ضد سلطنتی ریشه یی در قدمت عمر رژیم وابسته پهلوی داشت، خواسته ای که دلیل اصلی آن را باید در شکست اهداف انقلاب مشروطیت و تبع آن در پیدایش دیکتاتوری رضا خان و سپس محمد رضا جستجو نمود.
با نگاهی اجمالی به داده های تاریخ معاصر می توان تبلور این خواسته ی مردمی را در جنبش های مختلف منطقه یی و سراسری علیه سلطنت پنجاه و هفت ساله ی پهلوی بخوبی رویت نمود. سخن از جنبش هایی برآمده از دیدگاه های بغایت ملی و مردمی در گیلان و مازندارن، در کردستان و آذربایجان و در خراسان و تهران و دیگر نقاط میهن امان می باشد. بسیاری از انقلابیون بویژه مجاهدین و فدائیان بدرستی بر این باور هستند که عدم وجود دمکراسی، نبود آزادی های سیاسی، وخامت اقتصادی، فقر، بیکاری، وجود بازار شدیدا مصرفی و وابسته، سرکوب گسترده ی نیروهای سیاسی و آزادیخواهان، چپاول و دزدیهای نجومی خانواده ی دربار، وابستگی سیاسی و اقتصادی و نیز کودتای ننگین 28 مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق که در پی آن ضربه ی بازدارنده یی به مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ی ایرانیان بود و تا بیش از یک ربع قرن دلیلی برای بقاء دیکتاتوری شاه گردید، از عمده دلائل بحق مردم برای رفتن شاه بودند. در رابطه با بحران های اقتصادی که به مانند بختک بر گرده بخش های بزرگی از محروم سوار شده بود، برای نمونه با بالا رفتن قیمت نفت، شاه بدنبال طرحهای صنعتی میرود. وی در کتاب انقلاب سفید در این رابطه چنین مینویسید: “تا چندی پیش ایران را فقط یک کشور کشاورزی می پنداشتند و اهمیت صنعتی شدن و امکانات وسیعی که کشور ما در این زمینه دارد، غافل بودند. ولی اکنون ما تصمیم داریم از این امکانات و شرایط برای صنعتی کردن مملکت حداکثر استفاده را بکنیم...». با این جملات شاه به یک واقعیت سر سخت اشاره میکند و آن اعتراف به شکست,, اصلاحات ارضی,, قلابی است. برنامه های کشاورزی نیز هرگز نتوانست حداقل های لازم برای جامعه ی آن روز ایران را برآورده نماید. بطور کلی اصلاحات شاه ساخته بدلیل عدم ایجاد بافت و امکانات صنعتی در دهات و روستاها با شکست روبرو گردید. دهقانان بدلیل عدم امکانات کشاورزی مجموعه زمین های خود را فروخته و دسته دسته راهی شهرهای بزرگ میگردند. در شهرهایی مانند تهران با کمترین امکانات رفاهی و شبکه های زیر بنایی شهری مناسب مانند، مسکن، بهداشت، مدارس، دانشگاها و از همه مهمتر بازار کار و تولید واقعی، مردم و روستائیان فقیر ناچارا به حاشیه ی شهر ها رانده می شدند و پس از مدت کوتاهی بدلیل فقر و بیکاری به,, زاغه نشینی و حلبی آباد,, روی می آوردند. این امر تا بدانجا پیش رفت که برای مثال جمعیت تهران طی مدت کوتاهی به ابعاد میلیونی خود رسید. شهر های دیگر مانند اصفهان، شیراز، مشهد، رشت تبریز و غیره نیز از این بلایا در امان نمانده، بطوریکه در کوتاه مدت شیرازه های کشور از هم گسسته و جامعه دستخوش مشکلات اجتماعی و فرهنگی گردید. به موازات تمامی این نکات باید به دو فاکتور مهم نیز در ضریب زدن به تحولات دهه سی الی پنجاه که سرانجام به قیامی مردمی تبدیل و بساط دیکتاتوری شاه را برچید، اشاره نمود: نخست موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خلیج فارس و بویژه همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی در اثناء جنگ سرد. و دوم سیاست کلان ایالات متحده در رابطه با شاه و وابستگی سیاسی- اقتصادی رژیم پهلوی به آن کشور. بدون اغراق باید گفت که که نطفه ی انقلاب ضد سلطنتی سال 57 در ایران در فردای قیام 15 خرداد و سرکوب خونین رژیم شاه بسته شد و از بستر آن در تقابل با هرگونه مبارزه رفرمیستی، جریانات انقلابی با دیدگاه های عمیقا ملی و مردمی برخاستند وبدین سان علم و دانش نوین مبارزاتی خود را به رژیم شاه تحمیل نمودند. نیروهای پیشتازی همچون مجاهدین و فدائیان خلق که صحنه دانشگاه ها و مراکز آموزشی را به پایگاهی برای گسترش مبارزات تبدیل نمودند و سرانجام مردم ایران و جهانیان به چشم خود دیدند که چگونه می توان طلسم پایداری و قدر قدرتی دیکتاتوری می توان شکست. سخن از جنبشی مسلمان و مردمی با دیدگاه های بغایت انقلابی و ملی است که توسط شهید بنیانگذار محمد حنیف نژاد پایه گذاری شد. اصول و پرنسیب هایی که نه از خارج وارد شده، بلکه با جستجو در هویت فرهنگی، قومی و ملی ما ایرانیان، سطر به سطر و نوشته به نوشته، راهگشای عمل برای شکستن بن بست دیکتاتوری شاه گردید.
                                                          تیر اندازی گارد شاه علیه مردم 




                           مردم مسلح میشوند وسنگر بندی میکنند 
استراتژی اصولی این جنبش مردمی یعنی “سرنگونی رژیم شاه » با خیل شهیدان و اسرا و با دیدگاه اصولی که در یک دوران بسیار سیاه از سه سو مورد حمله و هجوم قرار گرفته بود، سرانجام به ثمر نشست ودر نهایت به قیامی ضد سلطنتی منجر گردید. در پی ضربه اپورتونیست ها به سازمان مجاهدین خلق بود که سه جریان یعنی شاه، مرتجعین مذهبی و اپورتونیست ها، مجاهدین را محاصره کرده بودند. در این راستا هرکدام به سهم خود ضرباتی را به نیروی پیشتاز وارد ساخته و بدین سان بود که زمینه چفت شددن عنصر عینی به ذهنی را در جامعه به بن بست کشاندند.
بهر حال در چنین بحرانی بود که با بروی کار آمدن کارتر اکنون توجهات بسوی ایران و دیکتاتوری شاه معطوف گردید بطور کلی سیاست کارتر در رابطه با ایران بر دو محور استوار بود:نخست هماهنگی شاه با سیاست های نفتی و تثبیت قیمت نفت
دوم سیاست حقوق بشر با آمدن کارتر و اعلان سیاست جدید این کشور و احترام به حقوق بشر، دستگاه شاه با تنش جدی روبرو گردید. دمکراتها بر خلاف رقبای خود در حزب جمهوری خواه از انسجام و یکدستی برخورار نبودند. تا قبل از به قدرت رسیدن کارتر، جمهوری خواهان بسیار هماهنگ شده با شاه عمل میکردند ولی با بروی کار آمدن کارتر این انسجام از بین رفت و سیاستگذاری در این کشور تقسیم گردید. سیاست جدید ایالات متحده در جوهر خود به شقه ای میان شاه و این کشور انجامید و فضایی را در جامعه آن روز ایران علی رژیم باز نمود. در راستای آن بود که گسل های مختلف در جامعه پویا و جوان ایران به حرکت در آمدند و سرانجام به تظاهرات، تحصن و حرکات اعتراضی خیابانی و میلیونی کشیده شدند. سخن از خون و رنج و شکنج انقلابیون در فردای دو تظاهرات میلیونی، عاشور و تاسوعا در سال 57 است که “تیک تیک » ساعت سقوط شاه را بصدا در آورد و از این زمان بود که دیگر ارابه سلطنت در سراشیب محتوم سقوط تاریخی خود قرارگرفت.
خاطرمان هست که وزارت خارجه ی ایالات متحده در 21 دیماه پس از ماهها تظاهرات و اعتصابات سراسری در کشور و بویژه در پی تظاهرات میلیونی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا اعلام کرد که “شاه باید از ایران خارج شود» و یک روز بعد سالیوان بهمراه ژنرال هویزر با شاه دیدار کرده و پیام آمریکا را به وی ابلاغ نمودند.
 به یقین شکست دولت ارتشبد ازهاری با تمامی حمایت هایی که از وی صورت می گرفت، بسیاری از متولیان سیاست حمایت از شاه را به فکر برای پیدا کردن “آلترناتیوی » فروبرد. از این دوران دیگر مسئله بر سر بودن یا نبودن شاه نبود، بلکه “زمان و چگونگی » آن.
زیرا تا این زمان دو جریان در رابطه با ایران در سیاست خارجی آمریکا نسبت به شاه عمل میکردند. نخست شورای امنیت ملی به ریاست یرژینسکی بود و سپس وزارت امور خارجه به ریاست سایروس ونس. ایندو جریان دیدگاههای متفاوتی نسبت به ایران و شخص شاه داشتند. برای نمونه برژینسکی به حمایت از شاه معروف بود، در حالیکه سایروس ونس و سالیوان سفیر این کشور در ایران، خواهان نزدیکی با خمینی بودند. سالیوان در 18 آبان گزارشی از شاه برای مقامات کشورش تهیه کرد و در آن از جمله نوشت: “ دیگر تردیدی وجود ندارد که شاه از حمایت افکار عمومی برخوردار نیست و برای ادامه ی حکومت فقط به نیرو نظامی متکی است... در شرایط جدید می بایست موضوع روابط احتمالی آینده بین نظامیان و رهبران مذهبی را مورد توجه قرار دهیم. خطوط اصلی پیشنهادی من این بود که برای پایان بخشیدن به بحران فعلی و استقرار یک نظم.  پس از خروج شاه و افسران وی از کشور، حصول توافقی بین نیروهای انقلابی (خمینی) و فرماندهان جوان نیروهای مسلح به این صورت امکانپذیر است که ... خمینی شخصی معتدل مانند بازرگان یا میناچی را به نخست وزیری انتخاب کند. (کتاب ماموریت در ایران- ویلیام سالیوان) سرانجام طرح مورد نظر در 26 دیماه همزمان با گرفتن رای اعتماد بختیار از مجلس به اجرا گذاشته شد و شاه بهمراه فرح با یک هواپیمای اختصاصی فرار کرده و ایران را به مقصد مصر ترک میکند.
با فرار شاه، «ایران یکپارچه شور و شادی شد و مردم در خیابانها به رقص و پایکوبی پرداختند و در بسیاری از شهرها مجسمه های شاه را پایین کشیدند».
بنظر تحلیل گران مسائل ایران، طی شش ماهه آخر حکومت شاه، بویژه از زمان قتل عام مردم در میدان ژاله تهران چار عامل باعث شتاب به سقوط دیکتاتور شاه بودند. این عوامل عبارت بودند از:
    ـ گسترش تظاهرا ت، اعتصابات، درگیری های خیابانی و پیوستن کارمندان دوایر دولتی به مردم و جنبش ضد سلطنتی
 ـ‌ با آزاد شدن اعضاء و کادرهای سازمانهای انقلابی مجاهد و مبارز عملیات مسلحانه متعاقبا گسترش یافت و طی مدت کوتاهی راهگشای مبارزات مردمی گردید. بطور واقعی بدلیل بافت سازشکارانه خمینی، اینان بودند که مبارزه علیه دیکتاتوری شاه را هرروزه رادیکال تر میکردند. تاثیرات روحی روانی اصل “ضربه پذیر‌ بودن رژیم شاه و دستگاه پلیسی نظامی اش، به مردم قوت قلب داده و مبارزات را سمت و سوی انقلابی میداد. برای نمونه تهاجم به مراکز ساواک، ارتش، کلانتریها و خودروهای نظامی مستقر در میادین و خیابانها و شیوه های تهیه سلاح و مواد انفجاری از جمله شیوه های مبارزاتی سازمانهای انقلابی بود که بطور ساده یی تهیه و در اختیار مردم قرار میگرفت.
- ضعف شدید در ارتش، بدلیل اینکه عمده نیروهای آن را کادرهای وظیفه تشکیل میدادند و تمایلی به رو دررو شدن با مردم را نداشتند. بویژه با طولانی شدن حضور ارتش در شهرها هرروز کادرهای بیشتری به صفوف مردم می پیوستند و بدین ترتیب بغیر از سران بالای ارتش، تقریبا ارتش تا زمان فرار شاه از پرسنل خالی شده بود
- سلب اعتماد آمریکا از شاه بدلیل عدم مشروعیت داخلی و مجموعه ناتواتنی های وی برای خروج از بحران.



در 30 دیماه آخرین دسته از زندانیان سیاسی به همت مردم آزاد شدند. هزاران نفر از مردم تهران با دسته های گل به استقبال آنان شتافتند. “مسعود رجوی، اشرف و موسی خیابانی بهمراه مبارز شکرالله پاک نژاد جزو آخرین دسته از زندانیانی بودند که یک هفته پس از فرار شاه و 12 روز قبل از آمدن خمینی به ایران از زندان آزاد گردیدند.