آهای
13فوریه 2016 ، از رزمگاه لیبرتی ، محمود رویایی، از
پشت شیشهها به خیابان نظر كنید!
خون
را به سنگفرش ببینید!...
27سال از فاجعه كشتار67 و نقش خون و خاطرهُ قتلعام زندانیان سیاسی
بر سنگفرش خیابانها میگذرد و هنوز معلوم نیست طنین فریادهای بیصدای زندانیان در
گوش كدام مدعی حقوق انسان و كدام عدالتخانه پیچیده است؟ آیا در میان مجامع مدعی حقوق
بشر و ارگانهای بینالمللی هنوز قدرت و غیرتی پیدا میشود كه پرده از راز 30هزار پرواز
مسیحا و آواز شكیبا بر صلیب بردارد؟
آیا
هنوز چشم بینایی و دست توانایی در دادگاهها و مجامع حقوقی دیده میشود كه ـ لااقل
ـ به حرمت منصب و مسئولیتشان قیام كرده و سختی رودرویی با جلاد و دفاع از مظلومترین
قربانیان تاریخ معاصر را تحمل كند؟
برخی از شهدای قتل عام 67
بهراستی
كیست كه نداند 30هزار زندانی سیاسی در میان بهت و حیرت همگان، اینچنین وحشیانه و برقآسا
بر دار شدند و عاملان فاجعه نهتنها از جانب مجامع معتبر قضایی و حقوقی مورد پیگرد
و مجازات قرار نگرفتند كه امروز هر كدام در منصبهای عالیتری بر مسند قدرت تكیه دادهاند.
68سال قبل ـ همزمان با تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر در سال1948ـ
کنوانسیون منع و مجازات کشتار دستهجمعی بهتصویب مجمع عمومیسازمان ملل رسید و در
مادهُ اول این كنوانسیون تصریح شده است كه «قتلعام» یك جرم بینالمللی است و مرتكبان
آن باید مجازات شوند. این در حالی است كه امروز بر هیچ كس پوشیده نیست كه مسئولان كشتار
زندانیان سیاسی در ایران همان عاملان و آمران كشتار مردم بیگناه در عراق و سوریه و
یمن و لبنان و آرژانتین و عربستان و فرانسه و آلمان هستند.
دژخیمان اتاق مرگ ( تصمیم برای قتل عام )
به
راستی چرا 68سال پس از تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر و كنوانسیون مجازات كشتار دستهجمعی،
امروز مماشات به جای مجازات نشسته و جلاد نیمه جان و پا به گور، هنوز به سادگی و سكوت
قدرتها و مجامع مدعی دفاع از حقوق بشر میخندد؟
كیست
كه نداند مسألهُ اصلی و موضوع مبرم ایران دیروز و امروز و هنوز نه تضاد روحانی و خامنهای
كه نقض بیرحمانه و سیستماتیك حقوق بشر و فشارهای روزافزون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی
بر مردم است؟كدام دلال ساده دلی میتواند شكنجهُ سیستماتیك و قانونی در ایران را بپوشاند؟
مگر نمیبینید كه هیولای حاكم بر ایران سنگسار و اعدام و دست و پا بریدن و چشم از حدقه
در آوردن را نشان اجرای عدالت، شكنجه را نشانهُ امنیت و كشتار وحشیانهُ زندانیان سیاسی
را علامت رأفت و عطوفت ولایت و خلیفهُ مسلمانان میداند.
به
این عبارت توجه كنید:
«اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و
منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری
در جامعه زیاد میشود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت
قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، و مسلما
در این شرایط عدالت از میان میرود».
این
جمله در تاریخ 14مرداد 89 در مطلبی با عنوان «اعدامهای سال 67 بر اساس حكم اسلام بود»
توسط ارگان رسمی وزارت اطلاعات ـ موسوم بههابیلیان ـ منتشر شده است.
میبینید!
بر خلاف گذشته كه از طرح موضوع كشتار زندانیان سیاسی فراری بودند و یكسره فاجعهُ ملی67
را كتمان و حاشا میكردند، موضوع را ـ با تیتر درشت ـ علنی كرده و یك گام جلوتر به
امامش هم خرده می گیرد كه چرا همه را نكشت و بیش از حد رأفت به خرج داد تا چند نفری
بمانند و بروند به ارتش آزادیبخش و... یا حتی خارج از حاكمیت آخوندی به عنوان شاهدان
زندهُ جنایاتش باشند.
بیتردید
بیان تیز و تهدیدآمیز نویسنده چیزی نیست جز چنگ و دندان نشان دادن به جوانان ـ ایجاد
فضای ترس و ارعاب ـ و پوشاندن ضعف بنیه و قوای ولایت در تعادل قوای سیاسی آن روز. اما
طرفه این كه همین مطلب در همین ایام دوباره در همان سایت وزارت اطلاعات بازچاپ شده
است و به زغم دژخیم قلم بدست این سایت حكومتی، اگر بتوان به آن ایرادی گرفت، این است
كه:
«باید به این نکته نیز اشاره کرد که در اجرای این حکم [قتل عام زندانیان]
علاوه بر دستورات صریح اسلام برای مرتدین از دین خدا، تا حدودی نیز رافت اسلامی شامل
بسیاری از منافقین شده بود و شاید تنها ایرادی که میتوان تا حدودی به اجرای این حکم
وارد دانست، رافتی بود که باعث شد عدهای از منافقین به چوبه دار سپرده نشوند...»
میبینید!
حالا كه به این جا رسیده ـ در منتهای افسردگی و استیصال سیاسی ـ فراتر از سربازان وحشی
داعش و دایناسورهای بیروت و دمشق و بغداد و ... رسماً میگوید طبق قانون شرع و حكم
خدا، كیفر برگشتن از عقیده خلیفهُ مسلمانان! اعدام است و اگر اشكالی هم در كار قتل
عام 67 بوده در این است كه همه را نكشتیم.
میگوید
اگر در بوشهر زندانیان را زنده زنده دفن كردند، اگر در ایلام دختران زندانی را شبانه
از بند ربودند و بعد از بیحرمتی كشتند و در گودال انداختند؛ اگر در شیراز و آمل و
رشت و اصفهان خواهران و برادرانمان را در منتهای وقاحت در میدانهای شهر با اتهام دزدی
و... به دار كشیدند و اگر در تهران به بیماران صرعی و قلبی و قطع نخاع و فلج مادرزاد
هم رحم نكردند و اگر هزاران دانش آموز و دانشجو و پزشك و كشاورز و كارگر و پرستار و
بیمار را بیرحمانه حلق آویز كردند و حتی از زندانیانی كه مدت محكومیتشان هم تمام
شده بود نگذشتند و... همه از علائم رحمت! و عطوفت! و رأفت! نظام است.
اما
وصله كردن پالتوی نیمدار و مندرس خلیفهُ ارتجاع با این مطلب ـ به ظاهر نا بههنگام
ـ در سایت وزارت اطلاعات معنای دیگری هم دارد:
میخواهد
بگوید ماهیت نظام هیچ تغییری نكرده و ولایت امروز فقیه هیچ تفاوتی با سال 60 ندارد
و فرقی با 67 نكرده است. مبادا فكر كنید با برجام نظام به سرانجام رسیده و خبری از
كشتن و آویختن نیست...
در
جواب باید گفت هرگونه تردید در ماهیت نظام و ندیدن «رأفت!» و «عطوفت!» مستمر ولایت
فقیه نشان خامی و بلاهت سیاسی است. اما اگر میبینیم زندانیان سیاسی از مركز و كانون
سركوب ـ در اوین و گوهر دشت ـ بالا تا پایین خامنه و نظامش را میشویند و مادران و
فرزندان میهن هر چه شیخ و شحنه را در شهر به ستوه آوردند و نمیتواند مانند سال 60
همه را در سلول و بند و كوچه و خیابان شكنجه و تیرباران كند و ... دلیل دیگری دارد.
بله شیخ همان شیخ است با همان «رأفت!» و «عطوفت!» اما آن قدر بیجان و بی رمق شده كه
نمیتواند بیشتر بتازد. زهر اتمی و تحریم یك پارچهُ مردم و تحریمهای جهانی مانند سم،
درون و بیرونش را در هم پیچیده و اگر میتوانست، هر روز چندین گلوله در بندهای زندانیان
سیاسی اوین و گوهر و زاهدان و ... شلیك میكرد، دهها خمپاره در محل تجمع یاران و مادران
و هزاران موشك در لیبرتی شلیك میكرد. اگر نمیكند نه به این دلیل است كه نمی خواهد،
نمیتواند، زورش نمیرسد والا این طور بیدنده و ترمز از قتل عام و كشتار زندانیان
سیاسی در سال67 دفاع نمیكرد.
به
راستی كه این اعتراف نامه رسمی و دولتی كه در همین ایام مجدداً مطرح شده سندی است كه
دست همهُ دلالانحقوق بشر و پیمانكاران مماشات را رو میكند؛ كسانی كه تلاش میكنند
با پوشاندن نقش خون از دست و ساعد ولایت وكتمان فاجعهُ ملی 67 چهرهُ جلاد و داروغه
را در انظار جهانیان تغییر دهند تا شاید با ایجاد شبهه در برجام، سرانجام و فرجام دیگری
برای بازارهایشان بیابند.
بله!
باید به آنان كه تلاش میكنند«حقوق بشر» را قربانی منافع حزبی وشركتهای تجاری كرده
و با نادیدهگرفتن دهها كشتار و قتلعام در ایران و فرانسه و لبنان و آلمان و...
در پیكر نیمهجان شیخ و شحنهاش بدمند، دوباره باید گفت: بیایید
و خون را در خیابانها بنگرید
بیایید
و بنگرید
خون
را در خیابانها... (2)