۱۳۹۴ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

اشرف زنان، قرارگاه اشرف، اشرفی، اشرف نشان‌ها




برگرفته از ایران افشاگر ،9فوریه 2016 :  علیرضا ملایجردی از رزمگاه لیبرتی
در تاریخ كشورهای مختلف، واژه‌‌هایی هستند كه وقتی آن‌ها را می‌‌شنویم و یا در كتابی آن‌ها را می‌‌خوانیم، دورانی و یا كسان خاصی در ذهنمان تداعی می‌‌شود. مثلا در زبان فرانسه وقتی با كلمه La Résistance مواجه می‌‌شویم كه با حرف بزرگ شروع شده است، سال‌های 1940 تا 1945 یعنی سال‌های جنگ جهانی دوم و سال‌های اشغال كشور فرانسه در ذهن تداعی می‌‌شود. مردانی خشن با پالتوهای نظامی بلند و كلاه‌خود و مسلسل به‌‌دست كه اغلب سوار بر موتورهای سه‌‌چرخه هستند و علامت آلمان نازی روی بازوانشان دیده می‌‌شود، جلو چشمان آدمی می‌‌آیند و از طرف دیگر، مردان و زنان جوانی كه در خیابان‌های اشغال شده پاریس به‌‌سمت ماشین‌های ژنرال‌های نازی نارنجك پرتاب می‌‌كنند (نیروهای مقاومت). هم چنین چهره‌‌های درخشانی همچون ژان مولن، مانوكیان و ژنرال دوگل در نظرها مجسم می‌‌شوند. این حكایت در كشور ما نیز تكرار شده‌‌است. واژه‌‌ای كه قبل از انقلاب ضد سلطنتی بهمن 57 فقط تداعی كننده یك اسم خاص بود اكنون تداعی كننده شخصیتی بی‌‌نظیر، آرمانی بلند، انسان‌هایی از همه چیز خود برای آزادی گذشته و مقاومتی سترگ و بی‌‌بدیل شده است. واژه‌‌ای كه از یك نام به‌‌یك یاد و از یك مكان به‌‌یك آرمان تبدیل شده است، اشرف. روزی در گرماگرم عیش و نوش‌های درباریان شاه كه سرمست جزیره ثبات خود بودند، صدای انفجاری مهیب از زیرزمین خانه‌‌ای در شهر قزوین به‌‌گوش می‌‌رسد. مزدوران ساواك سراسیمه خود را به‌‌محل می‌‌رسانند. پیكر غرق در خون زن جوانی در میان دود و غبار حاصله از انفجار را پیدا می‌‌كنند. او را بلافاصله به‌‌زندان مخوف اوین می‌‌برند. خونچكان و مجروح به‌‌تخت شكنجه می‌‌بندند. از این پس تا روز آزادی از زندان از یك‌طرف، رنج است و شكنج و از طرف دیگر قهرمانی است و مقاومت و تجلی اراده آهنین زن مجاهد خلق. قیام خلق به‌‌پاخاسته به‌‌اوج می‌‌رسد. دیوارهای اختناق در هم می‌‌شكنند و درِ زندان به‌‌دست توانای خلق گشوده می‌‌شود. مجاهد خلق آزاد می‌‌گردد. بعد از آزادی، در بهار آزادی، در رأس تمامی زنان مجاهد از بند 

رسته قرار می‌‌گیرد. در محضر پدر طالقانی خطبه عقد او با برادر مسعود خوانده می‌‌شود. او اكنون در رهبری جنبش مجاهدین قرار گرفته است. همه جا حضور دارد. دركنار زنان زحمتكش، در كنار كودكان فقیر، در مصاحبه‌‌های مطبوعاتی افشاگرانه، در میتینگ‌‌های مجاهدین و در همه پایگاه‌های سازمان. تمامی مظاهر ضعیفگی را در نوردیده است: او اشرف است.  30 خرداد فرا میرسد و اشرف در كنار برادر و همرزمش سردار خلق موسی، فرماندهی اصلی ترین پایگاه سازمان در تهران را برعهده می‌‌گیرد. در سحرگاه 19 بهمن سال 1360 خبری تكان دهنده از تلویزیون رژیم پخش می‌‌شود. پایگاه اشرف و موسی در شمال تهران مورد تهاجم قرار گرفته است. اولین تصاویر، پیكر بی جان اشرف در میان برف‌ها را نشان می‌‌دهند و لاجوردی جلاد بر بالای سر شهیدان. بازار شام تلویزیون خمینی ملعون.
از آن پس اشرف با خون خود اشرف زنان مجاهد خلق می‌‌شود. خونی كه از پیكر 
                       میدان اشرف در شهر اشرف 
رهبری این جنبش برزمین ریخته است. نمادی از فدای بیكران و همه چیز مسعود برای نبرد با خمینی خون آشام. صحنه‌‌ها از ورود عاشوراگونة مجاهدین در جنگ با خمینی دژخیم خبر می‌‌دهند. جنگ تمام عیار و بود و نبود با همه چیز. جنگ ادامه می‌‌یابد. از شهری به‌‌شهری، از خیابانی به‌‌خیابانی، از كوچه‌‌ای به‌‌كوچه‌‌ای، از این پایگاه به‌‌آن پایگاه و خانه به‌‌خانه. جنگی بی‌‌امان، خونین و تمام عیار. هزاران مجاهد خلق به‌‌ویژه زنان مجاهد به‌‌شهادت می‌‌رسند. سازمان برای ادامه جنگ با خمینی به‌‌كردستان مهاجرت می‌‌كند و از كردستان به‌‌عراق. در بیابانی لم یزرع در استان دیالی عراق، قرارگاهی تاسیس می‌‌كنند. قرارگاه به‌‌یاد اشرف زنان، اشرف نامیده می‌‌شود. ستون‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران برای عملیات كبیر فروغ جاویدان از این قرارگاه به‌‌حركت درمی‌‌آیند. بعد از آن حماسه‌‌ی كبیر عقیدتی و میهنی، اشرف بزرگتر و بزرگتر می‌‌شود. باغ‌ها و خیابان‌های مشجر شكل می‌‌گیرند. اشرف قرارگاهی سرسبز در دل بیابان‌های عراق. جنگی ویرانگر تمامی خاك عراق را به‌‌خاك و خون می‌‌كشد. مجاهدین مستقر در اشرف محاصره می‌‌شوند. اكنون اشرف تنها پایگاه انقلاب می‌‌شود. اماكن قرارگاه گسترش می‌‌یابند. سالن‌های بزرگ، استخرها، استادیوم ورزشی، موزه، مسجد بزرگ فاطمه زهرا و پارك‌های مختلف و میدانی به‌‌اسم اشرف جلوه یك شهر را به‌‌قرارگاه می‌‌دهند. مروارید صحرا. اشرف میعادگاه تمامی آزادیخواهان میهن می‌‌شود. جوانان دسته دسته از میهن اشغال شده خود را به‌‌این كانون نبرد می‌‌رسانند. هزاران عراقی مشتاق آزادی به‌‌دیدار میهمانان خود در اشرف می‌‌آیند. حملات دشمن روی اشرف متمركز می‌‌شود. توطئه پشت توطئه. اكنون اشرف كانون استراتژیكی نبرد علیه دشمن 



                   نماد های مقاومت وایستادگی در شهر اشرف 
شده است. حملات خونین و مرگباری علیه اشرف صورت می‌‌گیرد. اشرف ِخونچكان و زخمی ولی سربلند و مغرور می‌‌ایستد. نام اشرف با شهیدان قهرمانش عالمگیر می‌‌شود. مهاجرتی دیگر برای بقای جنبش صورت می‌‌گیرد. اشرفی‌‌ها به‌‌كمپ لیبرتی منتقل می‌‌شوند. اشرف در مرگ‌بارترین حمله، به‌‌خاك و خون كشیده می‌‌شود. پرونده اشرف با خون 52 تن از ارزنده‌‌ترین مسؤلان و كادرهای سازمان، خونین و دلاورانه بسته می‌‌شود. اشرف از یك مكان به‌‌یك آرمان تبدیل می‌‌شود. هزار اشرف در داخل و خارج میهن به‌‌پا می‌‌گردد. اكنون هر مجاهد خلقی یك اشرفی است. هزاران عاشق آزادی وطن، در سراسر جهان به‌‌حمایت از اشرفی‌ها برمی‌‌خیزند. هركس را كه سودای آزدای وطن در سر است برای برپایی هزار اشرف و حفاظت اشرفیان قیام می‌‌كند. اشرف نشان‌ها. آنان در داخل و خارج میهن اشغال شده، با هر مرامی و دینی یك نقطه مشترك دارند: حمایت از اشرفی‌‌ها. آری اشرف زنان، قرارگاه اشرف، اشرفی و اشرف نشان‌ها جزئی از فرهنگ مقاومت ایران می‌‌گردد. این واژه‌‌های مقدس تا ابد در قاموس فرهنگ دیرینه ایران باقی خواهند ماند. حال بگذار مأموران وزارت بدنام تحت عناوین پیدا و پنهان تواب، مدعی، منتقد و هر مستمسك دیگر، برای پوشاندن حقارت خود در مقابل عظمت این نام، این رسم و این آرمان، هرچه می خواهند، درون‌مایة خود را به‌فرمودة ولی نعمت خود خلیفة ارتجاع و برای اثبات سرسپاری هرچه بیشتر بیرون بریزند،
                         شهدای 19 بهمن عاشورای مجاهدین 
 ولی به قول مولوی:
كی شود دریا ز پوز سگ نجس           كی شود خورشید از پف منطمس

 اشرف در بام عالم می‌‌درخشد، اشرفی در قلب مردمان عاشق آزادی جای گرفته است و اشرف نشان‌ها در همه جا حضور دارند. در سالگرد 19 بهمن، عاشورای مجاهدین یاد اشرف زنان مجاهد خلق و یاران شهیدش گرامی باد.