برگرفته از همبستگی ملی ایران ،2 فوریه 2016 : محمد قرائی
لینک به منبع :
تظاهرات
بزرگ، شکوهمند و پیروز مقاومت علیه روحانی، رئیس جمهور اعدام، در میدان تاریخی شیر
پاریس زوایای پیدا و پنهان زیادی داشت. روز 28 ژانویه 2016 میدان دانفرروشرو و خیابانهای
مرکزی پاریس زیر پای یاران خستگیناپذیر مقاومت و مجاهدین به لرزه درآمد. حامیان مقاومت
و ایرانیان آزادیخواه ازاقصاء نقاط جهان گرد هم آمدند تا علیه تجارت خون دستگاه غارتگر
مماشات و ارتجاع فریاد بزنند. به نظرمیرسید که ارتجاع و استعمار دگرباره، پس از جام
زهر اتمی، در کار بند و بستی دگرند!
تجربه
نشان داده است آنگاه که سر و کله آدمهای رده بالای حاکمیت جنایتکار ارتجاع در ینگهدنیا
پیدا میشود نوع خشم و خروش هموطنان شکلی دگرگونه به خود میگیرد. به شرکتکننده این
احساس دست میدهد که صحنه میدان جنگ رودررو با دشمن ضد بشراست. همین احساس آدمی را
وامیدارد که قیمت را تمامعیار بپردازد. این است که همه یک تن فریاد میشود، پابرزمین
میکوبد و مشت در هوا بیدریغ حواله فرق سرملای وطنفروش و حامیان غارتگرش میشود.
همچنان که گفتم
میشود از زوایای متفاوت به این عملیات سیاسی مقاومت چشم دوخت که در مدت کمتر ازی کماه
در شرایط بحرانی فرانسه به تحقق پیوست. اولین تظاهرات بزرگ یک اپوزیسیون پس از 13 نوامبر
رودرروی آخوند مرتجعی که برای زدن چوب حراج به ینگهدنیا گسیلشده است. این حرکت در
دنیای فروپاشی ارزشهای انسانی، معنا و مفهوم خاص خودش را دارد. انعکاس سریع و وسیع
خبر تظاهرات در رسانههای معتبر جهان، نشان از تغییر دوران و دوران تغییراست. قصدم
از نوشتن این مطلب تنها پرداختن به خانوادههای شهدا و پدر و مادرانی است که رد و پای
گذشت زمان را بهوضوح در شیار چهرهای تکیده و درعین حال مصمم و امیدوارشان بهروشنی
میتوان دید و لمس کرد. دستی بر عصا و دستی مشت کرده، بیداد زمانه را فریاد میکشند.
پدر و مادر شهیدی را سراغ دارم که سه دهه تمام است پرچم سرخفام فرزندان شهید مجاهدشان
را بر دوش نحیف و لرزان خویش با افتخار حمل میکنند. خیابان به خیابان، میدان به میدان،
شهر به شهر، کشور به کشور مسافرت میکنند و فریاد آزادی سر میدهند. مادری که سه فرزند
مجاهدش سر بردارشده و فرزند دلیری دارد در رزمگاه
لیبرتی.بی ادعا و کم حرف با اراده ای پولادین و خستگیناپذیر.
دوش به دوش جوانان، تمامی طول چند کیلومتری تظاهرات پاریس را تا آخ رطی کرد. در خاتمه
تظاهرات به اونزدیک میشوم و به حکم ادب و قدردانی میگویم: مادرجان خدا قوت و خسته نباشید...با
تواضع و به آرامی پاسخ میدهد، وظیفه ام بود، باید میکردم...! بیچاره شب پرستان و مرتجعین وطن فروش با این نسل ماندگار
وبا این خانواده پرافتخارمجاهدین ومقاومت بی نظیر چه میتوانند بکنند؟