۱۳۹۵ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

سيزدهم رجب، میلاد شکوهمند شیر خدا ، حیدر کرار ، فاتح خیبر مولای متقیان علی علیه السلام مبارک باد



منبع : ایران افشاگر ،20 آوریل 2016
لینک :


سيزدهم رجب، میلاد شکوهمند شیر خدا ، حیدر کرار ، فاتح خیبر مولای متقیان علی علیه السلام مبارک باد
روز پنجشنه 2 اردیبهشت 1395 برابر با 13 رجب 1437 میلاد باشکوه جانشین پیامبر وهمسر والامقام حضرت زهرا علیها سلام می باشد 
ميلاد مولاي متقيان، چلچراغ حقيقت و ايمان
پيشواي تشيع انقلابي، مراد مجاهدان
علي ابن ابيطالب عليهالسلام
بخشي از زيارت آقاي مسعود رجوي در حرم اميرمؤمنان، فروردين 1369:
زيارت ميكنم و زيارت ميكنيم از جانب عموم مردم آزاده و شريف ايران و تمامي رادمردان ايران زمين و مجاهدين خلق ايران مرقد مولاي متقيان امير مؤمنان نخستين پيشوا و راهگشا و مقتداي تاريخي مجاهدين خلق ايران را
اي امير مؤمنان و اي مولاي متقيان، اي نخستين راهگشا، اي مفتاح مفهم محمدي يا باب النبي اي حلقة وصلي كه از طريق تو شناختيم آن نگار به مكتب نرفته رو و مشي او رو و خداي او رو و پيام او رو، اي منادي نداي تو رو شنيديم، نداي آزادي و رهايي اين راز گشودة انساني اي كسي كه پيامش سلطة انسانيت است النهايه بر تمامي موانع غريزي و اجبارات برده ساز و بندهساز و بر تمام نظامات ضدانساني و ضدبشري، اي گرز آتشيني كه بر سر خمينان فرود ميآيي و اي كسي كه مزر بندي ميكني بين انواع و اقسام دريافتها رو از پيامبر خدا و از كتاب خدا اين عترت رسول خدا و اين قرآن سخنگو اي راد مرد بزرگ عالم بشري در برابر تو ايستادهايم و تو رو در نزد خدا شفيع قرار ميدهيم، قطره تويي، بحر تويي، لطف تويي قهرتويي اين امير مؤمنان نور تويي سور تويي دولت منصور تويي مرغ كه تور تويي خسته بهمنقار مرا، حجرة خورشيد تويي، خانة ناهيد تويي، روضة اميد تويي راه ده اي يار مرا
قسمتي از سخنراني آقاي مسعود رجوي 17 مهر 1388:
مقداري از روي متن «كتاب سيره پيشوايان» مي خوانم، و در اثناي اون توضيح مي دهم.
جنگ احزاب چنانكه از نامش پيداست نبردي بود كه در آن تمام قبائل و گروههاي مختلف دشمنان اسلام براي كوبيدن اسلام جوان متحد شده بودند…
اما با وجود وضع دشوار مسلمانان خندق مانع عبور سپاه احزاب شد، يكي از اين جنگاوران، قهرمان نامدار عرب، به نام عمروبن عبدود بود. اسمش هم عبد ود بوده، اون بت مشهوركه نيرومندترين و دلاورترين مرد رزمندة عرب به شمار ميرفت. او را با هزار مرد جنگي برابر ميدانستند…
عمرو پس از پرش از خندق، فرياد هل من مبارز سر داد. اما هيچكس ، آمادة مقابله با او نشد و ياراي مقابله نداشت…
نعرههاي پي در پي عمرو چنان رعب و ترسي در دلها افكنده بود كه در جاي خود ميخكوب شده و قدرت حركت و عكسالعمل از آنها سلب شده بود. هر بار كه نعرة عمرو براي مبارزه بلند ميشد، فقط علي برميخاست و از پيامبر اجازه ميطلبيد كه به ميدان برود ولي پيامبر اجازه نميداد. اين كار سه بار تكرار شد. آخر بار كه علي باز اجازة مبارزه خواست، پيامبر رو به او فرمود: اين عمروبن عبدود است! جواب را بنگريد! علي هم برخاست و فرياد زد: من هم علي هستم!…
خندقي بود و فاصله اش با آن طرف چندين متر با ده هزار شمشير، 1425سال قبل، در دنياي جهل و بندگي. واي از تنهايي رسول خدا وياران مخلصش، وقتي غول نعره مي زد و قهقهه مي كرد و طنين صداش باز مي گشت كه كيست كه به جنگ با من بيايد؟آن لحظه را دريابيد كه اگر نمي گفت آخر منم، علي، كه تعادل نمي چرخيد،

امروز داستان چيست، پرتوهايي، بهتر است بگويم غبارهايي، از خاك پاي علي بر شيعيان و مجاهدانش تكثير شده است، يازده بار، نه! 36بار نه، 3400بار، بلكه 120هزار بار، و دنيايي است كه دنياي آگاهي است، نسيم و امواج حمايت يكي بعد از ديگري است