۱۳۹۵ فروردین ۱۴, شنبه

یادی از هنرمند ونقاش وزندانی سیاهچالهای خامنه ای ضد بشر خانم آتنا فرقدانی




برگرفته از ایران آزاد فردا ،2آوریل 2016:
لینک به منبع:

متن دفاعیات آتنا فرقدانی هنرمند نقاش زندانی

متن دفاعیات آتنا فرقدانی هنرمند نقاش زندانی در خصوص اتهاماتی که به وی وارد شده است

تا قبل از ۸۸ همیشه از خودم می پرسیدم که چرا یه عده هر چقدر هم که می دوند باز هم نون شبشون رو نمی تونن در بیارن یا همیشه از خودم می پرسیدم که چرا بعضی از بچه های کوچیک مجبورن کارای خیلی سنگین انجام بدن- چرا یه عده از آدما باید به دست یه عده آدم دیگه اعدام بشن- همیشه از خودم می پرسیدم که چرا من می تونم تو دانشگاه درس بخونم اما بعضی ها مثل بهایی ها به خاطر عقایدشون محروم از تحصیل هستن- یا اینکه چرا همیشه پدرم بهم می گفت: هیچ وقت تو تاکسی یا دانشگاه از سیاست حرف نزن مخصوصا از رهبر. سال ۸۸ اکثریت با – چرا اومدن اما من سال ۸۸ جواب خیلی از چراهامو گرفتم و دیدم.

اگر از سال ۸۸ به بعد بر سر مزار یا مراسم سالگرد این شهیدان حضور داشتم به خاطر اینه که هیچ گاه قاتلان این عزیزان پیدا نشد که هیچ، بلکه از طرف حکومت مورد توهین و هجمه هم قرار گرفتند، در صدد دلجویی و همدلی بر اومدم. چون حس کردم ما همه یک خانواده هستیم. و اگر کارهایی در راستای نه به اعدام انجام دادم به دلیل این بود که اعدام رو مجازات انسانی و درستی نمی بینم، چه اعدام یک قاچاق چی مواد مخدر چه یک حکومتی و چه یک فعال سیاسی. خانواده خودم رو جای خانواده یک اعدامی گذاشتم و حس کردم ما همه یک خانواده ایم.
اگر اعتراض کردم که چرا هموطنان بهایی حق ادامه تحصیل ندارند چون خودم رو جای یک فرد بهایی گذاشتم و حس کردم او هم مثل یکی از اعضای خانواده من هست و هر کسی با هر عقیده و نژاد و تفکری که باشه باید از حقوق شهروندی یکسانی برخوردار باشه و بین همه افراد یک جامعه مساوات اجرا بشه- اگر اون طراحی رو از نماینده های مجلس کشیدم چون عقیده دارم اگر کسی رشته هنر رو انتخاب کنه و دستی به قلم داشته باشه اما مشکلات جامعه رو به نقد نکشه به خودش، وجدانش و جامعه اش خیانت کرده.اما در مورد توهین به سپاه پاسداران و سه قوه در حین بازجویی، ماموران سپاه با تکرار دایم این جمله که خانم فرقدانی از خدا بترس که خانواده ات را به عقاید و اهدافت فروختی و حاضر به کوتاه آمدن نیستی و اسامی دوستانت را بازگو نمی کنی و تکرار این جمله که مادرت به خاطر تو الان در بیمارستان بستری شده است، مرا تحت فشار قرار دادن و آنچه را که سالیانیست دل بسیاری از مردم نشسته است با صدایی رسا و فریادگونه در اتاق بازجویی هوار کشید.آیا جز اینه که ما همه چندین خانواده هستیم در دل یک خانواده به نام جامعه آیا جز اینه که همیشه شعار دادیم که بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند یا گفته شده آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند، آیا جرم من این بوده که سعی کردم به این شعارها جامعه عمل بپوشونم؟در نهایت باید بگم تو دادگاه درونی خودم که وجدانم رو قاضی کردم سرفراز و سربلندم.دست تک تک اعضای خانواده را می بوسم
به خاطر؛مادری که غرور و ایستادگی، پدری که مردانگی؛خواهری که آزادگی و برادری که کنجکاوی و سماجت را به من یاد داد