منبع : ایران اسرار ،29 آوریل 2016
لینک :
مصدر شناسيِ بحران در تقدير
انتخابات در رژيمي كه سراپا در تعارض با حاكميت ملي است و رسماً و علناً به«سلطنت
مطلقة آخوند» اذعان دارد، البته مضحکهای بيش نبوده و نيست. امري كه تنها بهدلیل پيشرفتهاي
زمانه، بر اين طرز تفکر قرونوسطایی و ماقبل سرمایهداری آخوندي بار شده است، اما همين
حد از «واپس تمرگيدن» و تن دادن تحميلي بهكاريكاتورهايي زير اين نام، بستري است كه
واقعيات جامعة تحت اختناق از آن بيرون ميزند و رقمسازيهاي نجومي شيادانه هم، توان
پوشاندن آن را ندارد.
بعد از دور اول خیمهشببازی انتخابات اخير مجلس ارتجاع، يك ارگان وابسته بهپاسداران
ولیفقیه تحت عنوان مصدرشناسي آراي تهرانيها نوشت: «… اما سؤالی كه با پاسخ بهآن
گره از آرا گشاده ميشود آن حدود 50 درصد هستند كه پاي صندوق نيامدند. آنها چه كساني
هستند؟ بدون شك بخشي از اين افراد شامل كساني ميشود كه هیچوقت با [نظام] آشتي نداشتند،
خانوادهها[ي] خاص مثل خانوادههاي مجاهدين خلق كه توسط دادگاه محكوم شدند و يا باقیماندهها
جریانهای خاص…»(جهاننيوز ۲۸اسفند94). آنچه سپاه جنايت بهآن اشاره كرد، ناخواسته
در سايتهاي زنجیرهای اطلاعات آخوندي هم بيرون زد و نشان داد كه «ارگان حفظ امنيت
خليفه» هم تا كجا درگير چنين پدیدهای در عمق اجتماع سرکوبشده، بعد از دههها وحشتآفرینی
و كشتار است: «…پیشازاین بارها از سوی کارشناسان [امنيتي] بهاین هموطنان هشدار دادهشده
که مراقب… رهبران مجاهدین باشند… اما متأسفانه ما ایرانیان اکثراً تا ضربه نخوریم برایمان
تجربه نمیشود و گویا هرکسی دوست دارد خودش یکبار چیزهایی را تجربه کند… و جای تأسف
اینجاست که قشر روشنفکر! ما بیش از هرکسی در این دامها گرفتار میآید…» (اينترلينك
31فرودين95)، در همين ارگان متعلق به«مجموعه سايتهاي زنجیرهای اطلاعات آخوندي» نگراني
و تعجب مشابهي توسط يك مستخدم اطلاعاتي ديگر ابراز شده كه در آن بهصراحت بر بیاثر
بودن چند دهه لجن پراكني و بیخاصیت شدن توپخانة جنگ رواني عليه مقاومت ايران، توسط
سرويس دروغپراکنی اطلاعات، انگشت گذاشته شده است: «…متعجب میشوم از بهاصطلاح هواداران
این [گروه] و همهکسانی که این … نابخردیها …که بعد از گذر سه دهه بههمگان ثابتشده
را میبینند و میشنوند اما همچنان اصرار دارند خود را در بیخبری… نگهدارند…».
سؤال اينجاست، اگر آنطور كه اطلاعات ابله آخوندي مدعي است «نابخرديها»! بر همگان
ثابتشده است! اينقدر نگراني، تعجب، سردرگمي و عصبانيت براي چيست؟ مگر نابخردي رقم
زنندة اضمحلال نيست؟ پس چه نيازي بهاين هياهوها و هشدار به«قشر روشنفكر»ي است كه
«… تصور میکنند با مشاهده چند برنامه تلویزیونی این [گروه] خطرناک، بهعمق شناخت از
آنان رسیده و در اوج ناآگاهی، بهدام شعارهای زرقوبرق دار آنان میافتند…»؟ (همانجا)
35سال پيش، دادستان كل رژيم مدعي بود: «… براثر هوشياري و تقويت نهادهاي [نظام] بيش
از۹۰درصد اعضاي گروهكها دستگير شده و بهمجازات متناسب خود رسیدهاند…»؟(كيهان 16مرداد1361)
چگونه ده درصد باقيماندة جرياني كه از ابتدا هم گروهكي بيش نبوده است! بيش از سه دهه
«نابخردیها»! براي ولیفقیه ارتجاع «خطرناك» ارزيابي میشود؟
در دوران «پسابرجام» كه ديگر تيغ تحریمهای استكبار هم از گلوي ولايت برداشتهشده
است، مصدرشناسان «آراي تهرانیها» و «آراي كل ایرانیها» بهدرستی «خطرناكي» جريان
مقاومت را تشخيص دادهاند. در غياب يك بحران خارجي، دعواي بنيادين و اصلي جامعه ايران
كه بين مردم و حاكميت پليد ولایتفقیه بوده و هست، شتابي جديد گرفته و زمان سرباز كردن
آتشفشان خشم اجتماعي فرا رسیده است. در چنين هنگامهاي حضور قدرتمند و متحد يك بازوي
سازمانيافتة مردمي با پايگاهي در عمق اجتماع با هزار اشرف جنگاور، بالاترين تضمين سرنگوني
نظام ولایتفقیه و تحقق آزادی است.