منبع : ایران آزاد فردا ،21 آوریل 2016
پدرش کعب قزداری
که فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و بست بود علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش
و تعلیم او کوشا بوده و به جهت تواناییهای بینظیر او در هنر و فنون، اورا با لقب
زینالعرب (زینت قوم عرب) خطاب میکرد.
رابعه به استناد
گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی بهغایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار
ماهر بوده است.او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری
با رودکی دیدار و مشاعره داشته است پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر مینشیند و در یکی
از بزمهای شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگذاران نزدیک حارث دیدار میکند. عطار
جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده است.
رابعه بیدرنگ
دل به بکتاش میبازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه
میشود، میان آن دو واسطه میشود. رابعه خطاب به بکتاش نامهای مینویسد و تصویری از
خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه میکند و بدست دایه میسپارد تا بدو رساند. چون بکتاش
نامه رابعه را میخواند و تصویر اورا میبیند بدو دل میبازد و نامهاش را پاسخ میدهد.
بر اساس روایت عطار، روزی لشکر دشمن به حوالی بلخ میرسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ
به نبرد میرود. رابعه که تاب بیخبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی
پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به میدان جنگ میرود.
بکتاش در گیرودار
نبرد زخمی میشود و رابعه که جان بکتاش را در خطر میبیند، شمشیر کشیده و به میانه
میدان میرود و پس از کشتن تعدادی از سپاهیان دشمن پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده
از مهلکه نجات میدهد:
بگفت این و
چو مردان برنشست او از آن مردان تنی را ده بخست او
برِ بکتاش آمد،
تیغ در کف وز آنجا برگرفتش برد با صف
نهادش پس نهان
شد در میانه کساش نشناخت از اهل زمانه
در روایت عطار،
رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار میکند. رودکی شیفته توانایی
رابعه در سرودن شعر میشود و اورا تحسین میکند و با او به صحبت و مشاعره مینشیند.
عطار آن واقعه را اینگونه در الهینامه میآورد:
نشسته بود آن
دختر دلفروز براه و رودکی میرفت یک روز
اگر بیتی چو
آبِ زر بگفتی بسی دختر از آن بهتر بگفتی
بسی اشعار گفت
آن روز اُستاد که آن دختر مجاباتش فرستاد
ز لطف طبع آن
دلداده دمساز تعجب ماند آنجا رودکی باز
رابعه ظاهراً
نخستین زن شاعر در تاریخ ادبیات خراسان بزرگ میباشد که شعری از او به ثبت رسیده. محمد
عوفی در کهنترین تذکرهٔ شعر پارسی، لباب الالباب، وی را چنین
توصیف نموده:رابعه بنت کعب القزداری، دختر کعب، اگرچه زن بود، اما به فضل بر مردان
جهان بخندیدی، فارِس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی
بهغایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع، پیوسته عشق باختی و شاهدبازی کردی و
اورا «مگس رویین» خواندندی و سبب این نیز آن بود که وقتی شعری گفته بود:
خبر دهند که
بارید بر سر ایّوب ز آسمان، ملخان و سرِ همه زرّین
اگر ببارد زرین
ملخ بر او از صبر سزد که بارد بر من یکی مگس رویین
عطار توانایی
رابعه در سرودن شعر را چنین توصیف میکند:
بلـطـفِ طـبعِ
او مـردم نبـودی که هـر چیـزی کـه از مـردم شنـودی،
هـمـه در نـظـم
آوردی به یک دم بپیوستی چـو مـرواریـد در هـم
چنان در شعر
گفتن خوش زبان بود که گوئی از لبش طعمی در آن بود
رابعه را مادر
شعر پارسی خواندهاند.
آرامگاه رابعه
در مزار شریف افغانستان واقع شده.