منبع : ایران اسرار ، 31 می 2016
لینک
روز 8خرداد، مهدی محمدی از مهرههای باند خامنهای و فارغالتحصیل با بورسیة غیرقانونی احمدینژاد، در گفتگویی با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم، رفسنجانی را مورد حمله قرار داد و گفت: انتخاب جنتی بهعنوان رئیس مجلس خبرگان نشان داد که بیش از سه چهارم نمایندگان مجلس خبرگان، مخالف دیدگاههای هاشمی هستند.
همین فرد در ادامه گفت: پیام دوم ریاست جنتی این بود که: هاشمی طی چهار پنج سال، تلاشهای زیادی کرد تا خودش را بهعنوان اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی در جامعه معرفی کند. فرض آقای هاشمی و حامیانش این است که این نوع موضعگیریها، در بخشهایی از جامعه، محبوبیت ایجاد میکند، (گرچه که) این رفتار ساختارشکنانه در مقابل حاکمیت، هزینههایی هم دارد که از آن جمله، از دست دادن جایگاه در سطوح عالی حاکمیت است، (چیزی) که خودش را در انتخابات ریاست خبرگان نشان داد. (تسنیم 8خرداد)
لابلای ”سوز“ دلٍ مهره خامنهای و ”ساز“ی که رفسنجانی کوک میکند، یک نکته به چشم میخورد و آن اینکه، اپوزیسیون خامنهای شدن حتی درون حاکمیت، ”عاقبت به خیری“ دارد، حتی اگر شغل و موقعیت فعلیات را هم از دست بدهی!
اگر از نتیجهگیری مهره خامنهای در مورد مجلس خبرگان بگذریم (چیزی که اساساً حاصل مهندسان مشاور خامنهای بود) بقیه حرفهای مهدی محمدی به درجاتی درست است. مردمی که ورد زبانشان است که (با پوزش) ”اگر سگ بیاید، بهتر از این آخوندهاست! “ طبیعی است که هر مخالفتی با آخوندها برایشان جذاب باشد، اما اشکال این است که رفسنجانی با همه حرفها و حرکات این چند سالش، بخشی از نظام نیست، بلکه ”خود“ نظام است با تمامی قوانین اساسی و غیراساسی و قصاص ضدبشریاش و حتی با همین ”ولیفقیه “و دیکتاتوری مطلقه اش! و...
یعنی اگر کسی پیدا شود که از درون رژیم دعوی اپوزیسیون بودن بکند و شنوندهای هم پیدا کند، آن شخص مسلماً رفسنجانی در قوارههای فعلیاش نیست،
کسی از فرمانده کل قوای جنگ ضدمیهنی
از بانی پروژه ضد ملی اتمی
از دست راست خمینی در قلع و قمع دانشگاهها به اسم ” انقلاب فرهنگی“
از تئوریسین اعدام به شیوه قطع دست راست و پای چپ یا انداختن محکوم از بلندی (که سال 60 می گفت)
از رئیسجمهور قتلهای زنجیرهای
و از کسی که خامنهای را با دست خودش ”ولیفقیه “ کرد،
به این آسانیها نمیپذیرد که با یک جوک و دو تا خاطره در باب آزادی و دموکراسی، خودش را به جای اپوزیسیون، به خلق الله قالب کند.
اپوزیسیون شدن، آنهم برای کسی با این سوابق، کمی خرج دارد. بهویژه وقتی که مردم پس از سالها بازی ”پر یا پوچ “ بین باندهای متخاصم رژیم و تجربه عینی و مکرر همه باندهای اصلاحاتچی و مهر ورز و سازنده و اعتدالی، حالا دیگر به خوبی ”حس “ میکنند که داستان ”آخوند خوب “ و ”آخوند بد “ یعنی چه؟
همین اوایل اردیبهشت امسال بود که حسن شایانفر معاون پاسدار حسین شریعتمداری در مصاحبه با یک روزنامه حکومتی گفت: ”مادامی که جریان انقلاب و عناصر انقلابی حاضر در صحنه مانند کیهان و جوان و فارس و دیگر رسانههای انقلابی باشند، آنها (ضد انقلاب) روزبهروز بهصورت تاکتیکی به آقای روحانی و خاتمی نزدیکتر میشوند. در مجموع این سناریویی است که فردی نقش پلیس بد و فرد دیگری نقش پلیس خوب را بازی میکند و ایرادی ندارد اگر محصولش در کاسه انقلاب برود“ (روزنامه حکومتی شرق 4اردیبهشت 95)
نکته این است ”درک حضوری“ مردم از بازیهای سیاسی و باند بازیهای درونی رژیم آنچنان رشد کرده است که کیهان نویسی مثل شایانفر هم مجبور میشود بیاید و برای پوشاندن عبای پاره پاره ولایت، به داستان پلیس خوب و بد بیاویزد.
رسوایی دجالگری رفسنجانی از آنجاست که تابحال نه تنها حاضر نشده، حتی یک کلمه علیه خمینی که باعث و بانی این همه جنایت است در پیشگاه ملت ایران به زبان بیاورد، بلکه مرتباً و با بیانهای مختلف در تأیید خمینی و جنایتهای رژیم، سخنها رانده است.