۱۳۹۵ خرداد ۱, شنبه

افشاي ترفندهاي تكراري دستگاه جنگ وخونریزی بیت ولایت فقیه




منبع : ایران افشاگر ، 21 می 2016 

لینک 


افشاي ترفندهاي تكراري ـ حسين رضوي

پس مانده‌هاي عقب افتادة رژيم خميني، بدون جنگ و خونريزي نمي‌توانند يك روزهم به‌حكومت ننگين خود ادامه دهند. به‌همين خاطر اين روزها بعد از كشته شدن سركرده‌گان سپاه پاسداران جهل و جنايت و نيروي ترويستي قدس آن در سوريه، تحولات در عراق و شعار «ايران بره بره»، و شكست‌هاي پي در پي در يمن و پس از آن‌که بسیج جنگی رژیم آخوندی در سوریه با شکست مواجه شده است و پاسداران جنايتكار و حزب الشیطان و گله‌های مزدوران نتوانستند اسد را نجات دهند و تلفات گسترده پاسداران روحیه آنها را متزلزل کرده است، خامنه‌ای از سر استيصال و درماندگي به اعزام كودكان برای یک جنگ تجاوزکارانه خارجی به باتلاق سوریه متوسل شده است و اين‌بار نيز مانند زمان جنگ هشت سالة ايران و عراق كه با تبليغات عوامفريبانه و شعار آزادي قدس از طريق كربلا، كودكان و نوجوانان مردم ايران را به‌تنور جنگ ضد مينهي مي‌ريختند و هزار هزار به‌كشتن مي‌دادند، تلاش مي‌كنند كودكان مردم محروم را به‌اسم دفاع از حرم و با شعر و ترانه و نوحه و…به‌حلب و لاذقيه و دمشق بفرستند. لابد بايد بعداز اين منتظر حضور امام زمان‌هاي قلابي، سوار براسب سفيد، اطراف كاخ ديكتاتور خون آشام اسد هم باشيم و…
Hosein_01ديدن اين صحنه‌هاي رقت انگيز مرا به ياد دوران كودكي خودم انداخت كه گول همين تبليغات كذب و دجال‌گري‌هاي آخوندها را خوردم و به‌جنگ ضد ميهني ايران و عراق كشانده شدم و به همين دليل بر خود واجب ديدم براي ثبت و روشنگري براي همه هموطنان به‌خصوص مردم محروم و تحت ستم كشورم كه افتخار جنگيدن براي آزادي آن‌ها و سرنگوني رژيم آخوندي را دارم، چند سطر بنويسم. تا بتوانم به سهم خود جان تعدادي از كودكان و فرزندان ميهنم را نجات دهم.
به‌خدا سوگند اگر ضرورت اين امر انساني را حس نمي‌كردم، حاضر نبودم به‌هيچ عنوان به‌آن روزهاي شوم فكر كنم. حتماً درحال حاضر هموطناني هستند كه به‌اقتضاي سن‌شان، آن ايام را به‌خاطر مي‌آورند. درست بعد از انقلاب ضد سلطنتي كه انقلابيون از زندان‌ها آزاد شده بودند، شاهد بوديم كه چطورجوانان پرشور همه صحنه‌هاي اجتماعي را پركرده بودند و چه مناسبات اجتماعي سالم، صميمي و برادرانه‌اي ايجاد شده بود. اما وقتي خميني ديد همه اين جوانان گروه گروه به‌نيروي اصلي و محوري كه نقش هدايت كننده در انقلاب ضد سلطنتي داشته، مانند مجاهدين خلق ايران كه اتفاقاً مسلمان هم بودند مي‌پيوندند، براي بقاي حكومت ننگينش وارد يك جنگ ضدميهني شد تا بتواند تحت پوش اينكه كشور درگير جنگ خارجي است هرحركت اجتماعي و آزاديخواهانه را سركوب كند و براي تحقق اين هدف شومش عراق را انتخاب كرد چرا كه مراقد امامان شيعه در آنجاست و بهترين بهانه و دستاويز براي سوءاستفاده از گرايشات مذهبي جامعه و زمينه سازي براي مداخلات تجاوزكارانه‌اش بود.

يادم هست در اوايل جنگ، اولين بار كه جنازة يكي از دوستانم را ديدم، از آنجا كه خيلي به‌او علاقه داشتم احساس كردم همه چيز تمام شد. همان موقع يك پاسدار كه آن‌جا بود لحظه را شكار كرد و گفت نمي‌خواهي بروي انتقامش را از عراقي‌ها بگيري؟ خودم هم نمي‌دانم چه شد، بدون اينكه فكركنم پاسخ دادم: چرا مي‌خواهم بروم. بعد به خانه رفتم و به‌مادرم گفتم مي‌خواهم بروم جبهه، مادرم گفت مگر ديوانه شده‌اي؟ مگر نديدي پسر فلاني و فلاني چه به‌سرشان آمد؟ كه حالا تو مي‌خواهي بروي، اگر بروي شيرم را حلالت نمي‌كنم و…
آن موقع من نوجواني 16ساله بودم و چون اوايل جنگ بود، براي اعزام به جبهه‌ها يك حداقل‌هايي بايد در فرم هم كه شده، رعايت مي‌شد يا بايد 18سال مي‌داشتم و يا اينكه رضايت والدينم را مي‌آوردم. پدر و مادرم كه راضي نبودند يكي از پاسداران گفت برو شناسنامه‌ات را دستكاري كن و تاريخ تولدت را دوسال عقب تر ببر و يك زيراكس از آن براي ما بياور من ترتيب بقيه كارها را مي دهم. من هم بدون اينكه خانواده‌ام متوجه بشوند همين كار را كردم هر چند كه بعداً خواهرم فهميد و اعتراض كرد ولي ديگر دير شده و كار از كار گذشته بود و با كلي دوز و كلك ابتدا روانة بسيج ضدمردمي و سپس به خط مقدم فرستاده شدم… مادرم وقتي متوجه رفتنم شد، هركار كه مي‌توانست كرد تا اينكه جلوي رفتنم به‌جبهه و جنگ را بگيرد ولي فايده نداشت.
Hosein_02شب عمليات والفجر مقدماتي بود كه آهنگران (همان كلاغ دهان دريدة خميني كه با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبي مردم و بويژه كودكان، با نوحه سرايي، روضة جنگ و شربت شهادت و كليد بهشت… سر مي‌داد)، بالاي ماشيني ايستاده بود و نوحه سرايي مي‌كرد. ما به صورت پياده و به ستون يك حركت مي‌كرديم. يك‌دفعه زير آتش سنگين نيروهاي عراقي قرار گرفتيم. در همان نزديكي ما يك گودالي بود كه تعدادي پريديم داخل آن. بعد از اينكه آتشباري كم شد و آمديم بيرون با يك صحنه باور نكردني روبرو شدم، خيلي از دوستانم تيكه تيكه شده بودند صداي آه ونالة مجروحين از همه جا بلند بود، نفراتي بودند كه دست يا پايشان قطع شده بود واقعاً صحنه دردناكي بود…
اين روزها با ديدن صحنه‌هاي تبليغات دجالگرانه كه اعزام كودكان به‌سوريه براي پيوستن به شبه نظاميان و سرازير كردن آن‌ها به جنگ در سوريه نشان داده مي‌شود و مي‌بينم كودكان را به بهانه دفاع از حرم حضرت زينب به جنگ با مردم و مقاومت سوريه گسيل مي‌كند، احساسم اين است كه دوباره همان سناريوي جنگ خانمانسوز عراق، در سوريه تكرار مي‌شود.
در آن دوران رژيم آخوندي حدود 400 هزار كودك را روانه ميدان‌هاي جنگ كرد و كودكان از قربانيان اصلي اين جنگ بودند كه با عنوان «سربازان يك بار مصرف» در تنور آن مي‌سوختند. در يكي از شب‌ها قبل از شروع عمليات، منطقه ما از طرف نيروهاي عراقي زير آتشباري قرار گرفته بود و همه دنبال جان‌پناه بوديم، يكي از بچه‌هاي كم سن و سال كه ترسيده بود، داخل كانالي نشسته بود و گريه مي‌كرد تا جايي كه يادم هست اسم كوچكش محمدرضا و اهل اصفهان بود و در دوران آموزشي نيز با هم بوديم. همان موقع يكي از پاسداران جنايتكار با وحشي‌گري او را بلند كرد و در حاليكه مي‌گفت تو كه مي‌ترسي براي چي اومدي؟ ازكانال پرت كرد بيرون كه بلافاصله يك گلوله توپ همانجا فرود آمد، او و تعدادي از كودكان كه در اطراف محل اصابت بودند، كشته شدند. واقعاً بعد ازساليان يادآوري آن خاطرات برايم درد آور است.
اين فيلم‌هاي ويدئويي كه در رسانه‌هاي رژيم پخش مي‌شود مملو از عبارات عاطفي و هيجان آور با هدف اغفال كودكان براي پيوستن آن‌ها به شبه نظاميان است. و از جمله شعارهاي آن‌ها: «به دستور خامنه‌اي هميشه جان بر كفم»… و «هدفم فقط آزاد كردن عراق و سوريه نيست، بلكه رسيدن به قدس از طريق حلب است» مي‌باشد… اعمالي كه تنها به منظور دامن زدن به جنگهاي مذهبي و طايفي و جنايتكارانه صورت مي‌گيرد و نام خدا و دين را بازيچة هوس‌هاي شيطاني خود براي دزدي. غارت و فساد قرار مي‌دهند.
اي ننگ و نفرين به‌آخوندهاي از خدا بي خبر كه دم از اسلام مي‌زنند.
Hosein_03به‌عنوان كسي كه از اين فريب و دجاليت جان سالم به در برده است و باگوشت و پوستم، عمق حيله و نيرنگ و دروغ در اين گونه شعارها و عوامفريبي‌ها را درك كرده ام خطاب به‌جوانان كشورم مي‌گويم كه گول شيادي‌هاي اين آخوندها را نخوريد و از آن‌ها سؤال كنيد:

راستي شعار راه قدس از طريق كربلا چه شد كه براي آن ميليون‌ها كشته و معلول، هزار ميليارد دلار هزينه و صدها شهر و روستا را فقط در طرف ايران ويران كرديد و عاقبت هم دركربلا با همان شيطان بزرگ!! بر سر يك سفره نشستيد و براي مردم عراق چنين روزهايي را ساختيد؟
اي ننگ و نفرين بر دين فروشاني كه حرث و نسل ايران را براي هوسهاي خود و ادامه حكومت ننگين شان به‌تاراج دادند. آخوندهاي رذل و جنايتكار بايستي بدانند كه دوراني عوض شده و ديگر نخواهند توانست پول نفت و خون كودكان مردم ما را خرج اميال پليدشان بكنند و دور نيست روزي كه ريش و ريشة اين دين‌فروشان به دست رزمندگان آزادي و همين جوانان غيور وآگاه سوزانده و ايران زمين، اين زيباترين وطن براي هميشه از شر آن‌ها پاك و پاكيزه شود تا در فرازي بالاتر از انقلاب ضد سلطنتي، مهر و محبت و شادي براي مردمي‌كه ساليان است در غم و اندوه فرو رفته اند، به‌ارمغان آورده شود وآبادي وآزادي را جايگزين آن كنيم. ايراني در صلح و ثبات در كل منطقه و شاخص و الگويي از اسلام راستين محمدي به نمايش بگذاريم و اين روز دور نيست و قطعاً آن را محقق مي‌كنيم.

سيد حسين رضوي


ارديبهشت 95