منبع : آفتابکاران ،19 اوت 2016
لینک
به بهانه 28 مرداد روز کودتا علیه دکتر محمد مصدق
کودتای
ننگین 28مرداد
بهمحض
اعلام نتیجه رفراندوم در ایران و پیروزی دکترمصدق، آیزنهاور، ریئسجمهور وقت آمریکا،
در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
«گمان میکنم ... مصدق توانست بر پارلمان فائق آید و خود را از آن خلاص سازد.
این راه را در جایی باید مسدود کرد و دیر یا زود ما مصمم بهاین کار هستیم».
بدینترتیب
اجرای طرح کودتا که از چندین ماه پیش مورد توافق آمریکا و انگلیس واقع شده بود بهطور
جدی در دستور کار قرار گرفت.
کرمیت
روزولت مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- سیا، در بخش خاورمیانه، سمت فرماندهی عملیات
کودتا را بهعهده گرفت. در طرح کودتا سرلشکر زاهدی بهعنوان نخستوزیر تعیین شده بود.
بهمنظور اجرای مقدمات کودتا، اشرف خواهر شاه و بهدنبال آن شوارتسکف، یکی دیگر از
دستاندرکاران کودتا، مخفیانه وارد ایران شدند.
کرمیت
روزولت بعداً طی مصاحبهیی، جزئیات کودتا و طرح سیا را در این رابطه توضیح داد.
در
20مرداد، شاه با هواپیمای خود به کلاردشت در شمال پرواز کرد تا درصورت شکست کودتا
امکان فرار از ایران را داشته باشد. کرمیت روزولت بلافاصله پساز ورود مخفیانه به تهران،
تماسهایی با شاه و جاسوسان و عدهیی از افسران ارتش گرفت. در رأس این افسران، سرهنگ
نصیری فرمانده گارد قرار داشت. برادران رشیدیان که از چاقوکشان تهران بودند و آخوند
بهبهانی نیز در لیست ملاقاتهای کرمیت روزولت قرار داشتند و به هرکدام جهت انجام مأموریتشان
مبالغ کلانی پول پرداخت شده بود. نصیری روز 22مرداد با دو حکم سفید که شاه آنها را
امضا کرده بود، از کلاردشت به تهران وارد شد. روی یکی از این دو حکم سفید، فرمان عزل
دکترمصدق از نخستوزیری و روی دیگری فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری نوشته
شد. طرح کودتاچیان این بود که نصیری بههمراه چند واحد نظامی با حکم عزل به خانه مصدق
برود و اگر مصدق مقاومتی کرد، او را دستگیر و نزد زاهدی ببرد.
اما
قبلاز آن، کودتاچیان به منزل دکتر حسین فاطمی، یار وفادار مصدق، حمله کرده و او را
دستگیر میکنند. همسر فاطمی خبر توطئه را به مصدق میدهد، نصیری بههمراه چند افسر
کودتاچی، هنگام مراجعه به منزل مصدق، توسط رئیس گارد منزل دستگیر میشوند، بدینترتیب
طرح کودتا شکست میخورد و شاه با هواپیما از ایران فرار میکند.
روز
25مرداد موج عظیمی از تظاهرات مردم در حمایت از دکترمصدق در خیابانهای تهران بهراه
میافتد. اما توطئه همچنان ادامه مییابد. آخوند بهبهانی به کمک کاشانی، وظیفه بسیج
چاقوکشهایی همچون شعبانبیمخ و رمضانیخی و اوباش دیگر را با دادن پولهایی که انگلیس
تأمین کرده بود، بهعهده داشتند.
روز
27مرداد، هندرسن، سفیر آمریکا، تکلیف کنارهگیری از نخستوزیری را به دکترمصدق اعلام
کرد و گفت که آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگیری خواهد کرد و تنها دولت
زاهدی را بهرسمیت میشناسد. اما مصدق درپاسخ، سفیر آمریکا را از خانه خود بیرون کرد
و فریاد زد که فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد.
در
فاصله روزهای 25 و 26 و 27مرداد هر روز مردم در خیابانها در حمایت از دکترمصدق تظاهرات
میکردند.
از
بعدازظهر روز 27مرداد، کودتا به مرحله اجرا گذاشته میشود. بهدستور آخوند بهبهانی
عدهیی از اوباش در حمایت از شاه به خیابانها میریزند. صبح 28مرداد اوباش مجهز به
چوب و چماق و طپانچه در خیابانهای شمیران و تهران، تظاهرات خود را شروع میکنند و
به زدوخورد با مردم و هواداران مصدق میپردازند. حوالی ظهر، نظامیان، اداره رادیو
در ارک را بهتصرف خود درمیآورند.
در
ساعت ۳.۳۰ بعدازظهر، اطلاعیه زاهدی که سقوط دولت دکترمصدق و انتصاب خود
به نخستوزیری را اعلام میکرد، از رادیو پخش میشود. همزمان با اعلام این خبر، تانکها
و زرهپوشها اطراف اقامتگاه دکتر مصدق را محاصره کرده و رگبار مسلسها و شلیک تانکها
آغاز میشود. دکترمصدق بهرغم توصیه یارانش برای خروج، تأکید دارد که در کنار مدافعان
اقامتگاه بماند. نبرد تا ساعت 8شب ادامه پیدا میکند. سرانجام مصدق براثر اصرار و فشار
یارانش و درحالیکه چندین تیر به در و دیوارهای اتاق اقامت او خورده بود، توسط آنان
از اقامتگاه خارج میشود، منزل مصدق بهآتش کشیده میشود و اثاثیه آن غارت میشود.
یک
اطلاعیه رئیس ستاد ارتش شاه در مورد فروش اشیای منازل، گویای ابعاد این غارت است:
ستاد
ارتش شعبه تجسس و اطلاعات و رکن 2
بهکلی
مستقیم و محرمانه
شماره
۲۰۷۶
در
این روزها مکرراً دیده شده است که سربازانی به درب مغازهها و دکانها مراجعه و اشیایی
از قبیل کارد و چنگال و غیره برای فروش ارائه میدهند. چنین شنیده میشود که لوازم
متعلق به چند خانهیی است که ملت آنها را خراب نموده است. این عمل گروهبانان و سربازان
انعکاس بسیاربسیار نامطلوب در افکار عمومی مردم دارد و لطمه بزرگی به شئون سربازی
و وجهه ارتش در انظار مردم وارد میسازد. بدینوسیله ابلاغ میگردد که فرماندهان موظفند
این موضوع را طی سخنرانی به کلیه افراد و درجهداران بفهمانند و گوشزد کنند و درصورتیکه
در این مورد غفلت شود، سرباز و گروهبان به شدیدترین وجهی تنبیه خواهند شد بلکه سرگروهبان
آن سرباز و افسر و فرمانده او نیز مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.
رئیس
ستاد ارتش ـ سرلشکر باتمانقلیچ
رئیس
رکن 2 سرتیپ سیاسی
مصدق
درباره آتشزدن خانهاش گفته بود:
«آنها خانه مرا آتش نزدند. آنها ایران را آتش زدند. به آتشزدن خانه من هرگز
فکر نکنید. بهآتشزدن ایران بیندیشید».
بدینترتیب
کودتای استعماری و ننگین 28مرداد محقق میشود. روز بعد دکترمصدق در خانه یکی از اطرافیانش
دستگیر و روانه زندان شده و همزمان، شاه به ایران بازمیگردد و بدینترتیب دیکتاتوری
سلطنتی برای 25سال دیگر بر ایران حاکم میشود. پساز کودتا، آخوند بهبهانی تلگراف تبریکی
به شاه فرستاده و «بهخاطر نجات مملکت! از شر بیدینان! بهاو تبریک میگوید!». آخوند
کاشانی هم طی اطلاعیهیی بلافاصله پشتیبانی خود را از دولت نظامی سرلشکر زاهدی اعلام
مینماید. کاشانی در بخشی از اعلامیه خود در حمایت از زاهدی نوشته بود: «جای مسرت است
که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبههی ملی بود! تصمیم دارند که شرافتمندانه
از حیثیت و آبروی ملت ایران دفاع نموده و در راه اصلاح ملت حداکثر فداکاری را بنمایند».
یک
هفته بعد از کودتا، کاشانی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه المصری درپاسخ به این سؤال
که:
آیا
عقیده دارید که دکترمصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد؟
گفته
بود: «آری، او برای برقراری جمهوریت میکوشید، مصدق 4ماه قبل میخواست که شاه را از
ایران اخراج نماید ولی من نامهیی به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری
نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد ـ یک هفته قبل، مصدق، شاه را مجبور کرد
که ایران را ترک نماید اما شاه با عزّت و محبوبیّت، چند روز بعد بازگشت».
همچنین
در 17شهریور ۱۳۳۲، کاشانی در مصاحبه دیگری با خبرنگار اخبارالیوم، بالصراحه حکم
بهاعدام دکترمصدق میدهد.
چند
سال بعد خمینی از «سیلی خوردن» مصدق، شیرینکام بود و از هیچ اهانتی در حق پیشوای نهضت
ملی فروگذار نمیکرد. او در سال ۱۳۵۸ در واکنش نسبت به بزرگداشت مصدق گفت:
«اینها میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان. آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست،
با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست، ملیکردن نفت پیش ما مطرح نیست.
این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود، مقصد
ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یک نفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار
بگذارند و برای او سینه بزنند، برای هر استخوانی میتینگ راهانداختن بهدنبال آن با
اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست».
-خمینی در همین سخنرانی با صراحت، آخوند و اسلام را یکی دانست و اعلام کرد:
«آخوند یعنی اسلام، روحانیان با اسلام درهم مدغمند».
مصدق
در دادگاه نظامی شاه
پساز
کودتا، شاه بهسرعت مقدمات محاکمه مصدق را در یک دادگاه ویژه نظامی تدارک دید. دکترمصدق
در این دادگاه، لحظهیی از دفاع از آرمانهای ملت ایران فروگذار نکرد. او با قاطعیت
میگفت:
«آری تنها گناه من و گناه بزرگ من و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران
را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوری جهان
را از این مملکت برچیدم و پنجهدرپنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی
درافکندم و بهقیمت ازبینرفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند
مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت، بساط این دستگاه وحشتانگیز
را درنوردم».
سرانجام
مصدق به 15سال حبس محکوم شد. حبس و تبعید حبسگونه بعدی در احمدآباد که البته تا
14سال پساز آن یعنی تا پایان عمرش ادامه یافت.
پس
از کودتا
پساز
کودتا، دستاوردهای دوران زمامداری دکترمصدق، یکبهیک مورد تهاجم قرار گرفت. ازجمله
مهمترین این دستاوردها آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی بود که در دوران زمامداری مصدق بهاوج
خود رسیده بود، اما بعداز کودتا، همه آزادیها تعطیل و سرکوب شد. و تمام روزنامههای
غیرحکومتی توقیف گردید. همچنین فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی مخالف، تعطیل، و موج دستگیری
و سرکوب مخالفین آغاز گردید و دهها تن نیز اعدام گردیدند.
و
به این تریتیب ایران برای یک دوره تاریخی دیگر در محاق استبداد فرو رود.
سالها
بعد پرده از اسرار این کودتای ننگین برداشته شد و آمریکا علناً بهخاطر آن معذرتخواهی
کرد، اما این عذرخواهی را تقدیم دشمنان تاریخی مصدق کرد.