۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

دکتر محمد ملکی زندانی دهه 60 زندانهای رژیم فاشیستی :قتل‌عام مجاهدين در زندانها مرداد 67 با فتوی ودستور موکد خمینی انجام شد


  
مرداد 67 دستور قتل‌عام مجاهدين در زندانها
 
 

 

منبع : خامنه ای خلیفه ارتجاع ، 20 اوت 2016 



دکتر محمد ملکی زندانی دهه 60 زندانهای رژیم فاشیستی :قتل‌عام مجاهدين در زندانها مرداد 67 با فتوی ودستور موکد خمینی انجام شد 

با اطمينان مي‌توان گفت در مرداد ماهِ سال 1367 يكي از بي‌سابقه‌ترين و بي‌رحمانه‌ترين وقايع در كشور ما اتفاق افتاد و آن قتل‌عام زندانياني بود كه دوران محكوميت خود را مي‌گذراندند. فاجعه‌اي كه «نظام ولايي» سالها آن را از افكار عمومي مخفي نگه داشته بود تا بالاخره در بهار سال 1379 با انتشار خاطراتِ آيت‌الله منتظري اين جنايتِ بي‌نظير افشا شد. واقعه بعد از پذيرش قطعنامة 598 شوراي امنيت در 27 تير 1367 و عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) در زندانها اتفاق افتاد. آيت‌الله منتظري در خاطرات خود در پاسخ به سؤالي در مورد نامة ايشان به آيت‌الله خميني در اين مورد مي‌گويد:
اما آنچه باعث شد من آن نامه را بنويسم اين بود كه در همان زمان بعضي تصميم گرفتند كه يك‌باره كلك مجاهدين را بكنند و به‌اصطلاح از دستِ آنها راحت شوند و به‌همين خاطر نامه‌اي از امام گرفتند كه افرادي از منافقين كه از سابق در زندانها هستند طبق تشخيص دادستان و قاضي و نمايندة اطلاعاتِ هر منطقه به رأي اكثريت آنان اگر تشخيص دادند كه آنها سرِ موضع هستند اعدام شوند. يعني اين سه نفر اگر دو نفر از آنها نظرشان اين بود كه فلان فرد سرِ موضع است ولو اينكه به يك سال يا دو سال يا پنج سال يا بيشتر محكوم شده بايد اعدام مي‌شد. اين نامة منسوب به امام تاريخ ندارد، اما اين نامه روزِ پنجشنبه نوشته شده بود روزِ شنبه توسطِ يكي از قضات به‌دستِ من رسيد و آن قاضي بسيار ناراحت بود.
من نامه را مطالعه كردم. خيلي نامة تندي بود كه در عكس‌العمل عملياتِ مجاهدين خلق در مرصاد نوشته شده بود و شنيده شد كه به خط حاج احمد آقاست. البته چون اين براي همة قضات فرستاده شده بود اشكال ندارد كه براي شما هم بخوانم تا واقعيت قضايا آن‌گونه كه اتفاق افتاده روشن شود. متن نامه به اين شكل است.
خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 623
در صفحة 624 خاطرات آيت‌الله منتظري متن نامة منسوب به آيت‌الله خميني آمده است.
پس از ابلاغ اين نامه آقاي سيد احمد خميني از پدرشان چند سؤال مي‌كنند به‌شرح زير:
پدر بزرگوار حضرتِ امام مد ظله العالي
پس از عرض سلام، آيت‌الله موسوي اردبيلي در مورد حكمِ اخير حضرتعالي دربارة منافقين ابهاماتي داشته‌اند كه تلفني در سه سؤال مطرح كردند:
1. آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‌اند و محاكمه شده‌اند و محكوم به اعدام گشته‌اند ولي تغيير موضع نداده‌اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايي كه حتي محاكمه هم نشده‌اند محكوم به اعدامند؟
2. آيا منافقين كه محكوم به زندانِ محدود شده‌اند و مقداري از زندانشان را هم كشيده‌اند ولي بر سر موضعِ نفاق مي‌باشند محكوم به اعدام مي‌باشند؟
3. در مورد رسيدگي به وضع منافقين آيا پرونده‌هاي منافقيني كه در شهرستانهايي كه خود استقلالِ قضايي دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود مي‌توانند مستقلاً عمل كنند؟
فرزند شما احمد
در پاسخ به سؤالِ حاج احمد آقا، آيت‌الله خميني زير همان نامه با مهر و امضاء مي‌نويسد:
بسمه‌تعالي
در تمامِ موارد فوق هركس در هر مرحله اگر بر سرِ نفاق باشد حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد. در مورد رسيدگي به وضع پرونده‌ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است. روح‌الله الموسوي الخميني
كتاب خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 625
پس از پاسخ آيت‌الله خميني به سؤالاتِ آيت‌الله موسوي اردبيلي، آيت‌الله منتظري مي‌گويد:
بعد من به آيت‌الله موسوي اردبيلي كه آن زمان رييس شوراي عالي قضايي بودند پيغام دادم: «مگر قاضيهاي شما اينها را به پنج يا ده سال زندان محكوم نكرده‌اند؟ مگر شما مسئول نبودي؟ آن‌وقت تلفني به احمدآقا مي‌گويي كه اينها را مثلاً در كاشان اعدام كنند يا در اصفهان؟!» شما خودت مي‌رفتي با امام صحبت مي‌كردي كه كسي كه مثلاً مدتي در زندان است و به پنج سال زندان محكوم شده و روحش هم از عمليات منافقين خبردار نبوده چطور ما او را اعدام كنيم؟ مگر اينكه جرم تازه‌اي مرتكب شده باشد كه براساسِ آن جرم او را محاكمه كنيم
بالاخره مدتي ملاقاتهاي زندانيان را تعطيل كردند و برحسب گفتة متصديان با استناد به اين نامه حدودِ دو هزار و هشتصد يا سه هزار و هشتصد نفر زنداني ـ ترديد از من است ـ از زن و مرد را در كشور اعدام كردند حتي افرادي كه نماز مي‌خواندند، روزه مي‌گرفتند. طرف را مي‌آوردند به او مي‌گفتند بگو غلط كردم، او هم به شخصيتش برمي‌خورد نمي‌گفت، مي‌گفتند پس تو سرِ موضع هستي و او را اعدام مي‌كردند.
خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 628
پس از اين وقايع آيت‌الله منتظري در اعتراض به اعدامِ محكومين در زندانها، دو نامه به آيت‌الله خميني در تاريخهاي 9/۵/۶7 و 13/5/67 مي‌نويسند كه در صفحات 630-634 خاطرات آمده است.
بالاخره آقاي منتظري يادداشتي خطاب به آقايان نيري قاضي شرع، اشراقي دادستان، رئيسي معاون دادستان، و پورمحمدي نمايندة اطلاعات در اوين كه مأمور اجراي حكم بوده‌اند مي‌نويسد. متن يادداشت را بخوانيد:
بسمه‌تعالي
1. من بيش از همة شما از منافقين ضربه خورده‌ام، چه در زندان و چه در خارجِ زندان. فرزند مرا آنان به شهادت رساندند، اگر بنا بر انتقام‌جويي باشد من بيشتر بايد دنبال كنم. ولي من مصلحت انقلاب و اسلام و كشور و حيثيت ولايت‌فقيه و حكومتِ اسلامي را در نظر مي‌گيرم، من قضاوتِ آيندگان و تاريخ را در نظر مي‌گيرم.
2. اين‌گونه قتل‌عام بدونِ محاكمه، آن هم نسبت به زنداني و اسير قطعاً در درازمدت به‌نفع آنهاست و دنيا ما را محكوم مي‌كند و آنان را بيشتر به مبارزة مسلحانه تشويق مي‌كند. مبارزه با فكر و ايده از طريق كشتن غلط است.
3. روش پيغمبر (ص) را با دشمنان خود در فتح مكه و جنگ ه‍ُوازَن ببينيد به چه نحو بوده است. پيامبر با عفو و گذشت برخورد كرد و از خدا لقب «رحمه للعالمين» گرفت. روشِ اميرالمؤمنين (ع) با اهل ج‍َم‍َل را پس از شكستِ آنان ملاحظه كنيد.
4. بسياري از افرادِ سرِ موضع را رفتار بازجوها و زندانبانها، آنان را به سرِ موضع كشانده والاّ قابل انعطاف بودند.
5. مجرد اينكه اگر آنها را آزاد كنيم به منافقين ملحق مي‌شوند موجب صدقِ عنوانِ محارب و ياغي بر آنان نمي‌شود. اميرالمؤمنين (ع) نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنايت انجام نداد با اينكه خودش فرمود او قاتل من است.
6. مجردِ اعتقاد، فرد را داخلِ عنوانِ محارب و ياغي نمي‌كند و ارتداد سران فرضاً موجب حكم به ارتداد به سمپاتها نمي‌شود.
7. قضاوت و حكم بايد در جو‍ّ سالم و خالي از احساسات باشد «لا يقضي القاضي و هو غضبان». الان با شعارها و تحريكات جو‍ّ اجتماعي ما ناسالم است، ما از جنايت منافقين در غرب ناراحتيم به جانِ اسرا و زندانيانِ سابق افتاده‌ايم. وانگهي اعدامِ آنان بدونِ فعاليت جديد زير سؤال بردنِ همة قضات و همة قضاوتهاي سابق است. كسي را كه به كمتر از اعدام محكوم كرده‌ايد به چه ملاك اعدام مي‌كنيد؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع كرده‌ايد فردا در جواب خانواده‌ها چه خواهيد گفت؟
8. من بيش از همه به فكرِ حيثيتِ حضرتِ امام و چهرة ولايت‌فقيه مي‌باشم و نمي‌دانم موضوع را به چه نحوي به ايشان رسانده‌اند، اين همه ما در فقه بحث احتياط در دماء و اموال كرده‌ايم، همه غلط بود؟
9. من چندين نفر از قضاتِ عاقل و متدين را ديدم كه ناراحت بودند و از نحوة اجرا شكايت داشتند و مي‌گفتند تندروي مي‌شود و نمونه‌هاي زيادي را ذكر مي‌كردند كه بي‌جهت حكمِ اعدام اجرا شده است.
10. در خاتمه مجاهدينِ خلق اشخاص نيستند يك سنخ فكر و برداشت است، يك نحو منطق است و منطقِ غلط را بايد با منطقِ صحيح جواب داد. با كشتن حل نمي‌شود بلكه ترويج مي‌شود. ان‌شاءالله موفق باشيد.
كتاب خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 635-636
آيت‌الله منتظري در خاطراتِ خود به نكتة بسيار جالبي هم اشاره مي‌كنند كه نشان‌دهندة اين واقعيت است كه برنامه و هدفِ كشتار مردادِ سال 67 نه‌تنها مجاهدين كه افراد غيرمذهبي و همة آنها كه نقد و انتقادي بر حاكميت داشتند را نيز در بر مي‌گرفت.
آقاي منتظري مي‌گويد:
بالاخره اين جريان گذشت بعد از مدتي يك نامة ديگر از امام گرفتند براي افراد غيرمذهبي كه در زندان بودند. در آن زمان حدودِ 500 نفر غيرمذهبي و كمونيست در زندان بودند. هدفِ آنها اين بود كه با اين نامه كلكِ آنها را هم بكنند و به‌اصطلاح از شرشان راحت بشوند. اتفاقاً اين نامه به‌دستِ آقاي خامنه‌اي رسيده بود. آن زمان ايشان رييس‌جمهور بود. به‌دنبال مراجعة خانواده‌هاي آنان ايشان با متصديان صحبت كرده بود كه اين چه كاري است كه مي‌خواهيد بكنيد دست نگه داريد. بعد ايشان آمد قم پيشِ من. با عصبانيت گفت: «از امام يك‌چنين نامه‌اي گرفته‌اند و مي‌خواهند اينها را تندتند اعدام كنند» گفتم «چطور شما الان براي كمونيست‌ها به اين فكر افتاده‌ايد؟ چرا راجع به نامة ايشان در رابطه با اعدامِ منافقين چيزي نگفتيد؟» گفتند: مگر امام براي مذهبي‌ها هم چيزي نوشته‌اند؟!» گفتم «پس شما كجاي قضيه هستيد؟ دو روز بعد از نوشته شدن، آن نامه به دستِ من رسيد و اين همه مسائل گذشته است، شما كه رييس‌جمهور اين مملكت هستيد چطور خبر نداريد؟!» حالا من نمي‌دانم ايشان آيا واقعاً خبر نداشت يا پيشِ من اين صحبتها را مي‌كرد.
خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 639
آنچه در خاطرات آقاي منتظري آمده اين سؤال را در ذهن خواننده ايجاد مي‌كند كه با توجه به ادعاي بعضي از زندانياني كه در سالِ 67 در زندان بوده‌اند و از جريانِ اعدام دسته‌جمعي جانِ سالم به‌در برده‌اند قرار بود كلك زندانيان (به نقل از آقاي منتظري) در بهمن ماه سال ۶۶كنده شود و مقدمات كار از جمله لغو مرخصي‌ها و انتقال زندانيان به زندانهاي مورد نظر و … نيز فراهم شده بود آيا جريان مرصاد تنها بهانه‌اي براي اجراي اين تصميم نبوده است؟ با كدام منطق شرعي يا عرفي مي‌توان هزاران نفر را تنها به جرم «اظهار عقيده» اعدام كرد؟!
هموطنانِ آگاه؛
زخمي را كه فاجعة مرداد ماه 67 به دلِ هزاران خانوادة ايراني نهاد تا كي «نظام ولايي» مي‌تواند با بي‌تفاوتي از آن عبور كند. چه‌كسي يا كساني بايد پاسخگوي اين كشتار تاريخي و بي‌نظير باشند؟ مطمئن باشيم روزي همة آمران و عاملانِ اين جنايت در پيشگاهِ خدا و خلق بايد پاسخگو باشند.

والسلام
مرداد 1383