قربانعلی حسین نژاد گماشته سجاد سرتیپ پاسدار سپاه قدس در فرانسه زنگی نامه اش تا مقطع بریدگی واخراج
قربانعلی حسین نژاد یکی از بازوهای سرتیپ پاسدار نیروی تروریستی قدس سجاد (کیان مهر) در فرانسه :
تاریخ
تاریخ : 8 اوت 2016
قربانعلی حسین نژاد گماشته سجاد سرتیپ پاسدار سپاه قدس در فرانسه - زندگی نامه اش تا مقطع بریدگی واخراج
قربانعلی حسین نژاد، با نام مستعار(قربانعلی میانه) طلبه ای در حوزه علمیه میانه بود که زیر نظریک آخوند ، جامع المقدمات را بصورت نیمه کاره فراگرفته و تا فرق سر، فکری و اخلاقی در گنداب ایدئولوژی حوزه جهل وجنایت آلوده شده بود .
درسالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ مدتی در موسسه انتشاراتی با هنر و برقعی بعنوان مترجم عربی کار میکرده و ارتباطات گسترده ای با آخوندهایی که اکنون جزو سردمداران رژیم ولایت فقیه هستند، برقرار میکند. او در رابطه با وضعیت اخلافی خودش دراین دوران مینویسد:« من بد ترین نوع لمپنیسم آخوندی را از آن نوع که ابو ترابی داشت و مروج آن بود را من داشتم».
پس از انقلاب ضد سلطنتی که مجاهدین در اوج بودند، اظهار هواداری به مجاهدین میکند، ولی به دلیل افکار فاسد آخوندی و بیانگیزگی مفرط، هیچگاه جذب تشکیلات مجاهدین نمیشود. خودش در این رابطه مینویسد:«در فاز سیاسی نیز در میتینگها وتجمعات سازمان اغلب نبودم و یا فقط شرکت کننده عادی بودم ».
پس از شروع مبارزه مسلحانه انقلابی اعلام بریدگی میکند و برای این که دستگیر نشود واطلاعاتش منجر به دستگیری سایر هواداران نگردد، به کمک هواداران به ترکیه منتقل میشود.
در ترکیه برغم این که دیگر تحت فشارهای امنیتی قرار نداشت: بدون اطلاع و ناگهانی از محل استقرار و از کنار خانواده اش در میرفت و چند روزبه محل استقرار بر نمیگشت، به این خاطر بشوخی اسم او را «غلام در رفته » گذاشته بودند. یعنی کسی که به دلایل نامعلوم از پایگاه خارج میشود؟!!
علت اصلی در رفتن های او را آنزمان ، بیشتربحساب بریدگی او گذاشته میشد، ولی سالها بعد ، خودش درمورد این دررفتنها ،توضیح میدهد،که برای حل همان مسایلی که در حوزه به آن دچارشده ،بوده است.
«در سال 61 در استانبول از خانه فرار کردم و 18 روز در کوچه و خیابانها و مساجد گشتم و خوابیدم که این گزارش گنجایش درد و رنجهای مسولین و بچه ها و عیال شهید سابقم که مسول من و آن خانه بود را ندارد ....... چقدر وقت و انرژی و هزینه ازکل بخش ترکیه گرفتم و چقدرتبعات سیاسی به وجود آوردم خدا میداند که تمام بیمارستانها و سرد خانه های اموات را دنبال من گشته بودند ».
به دلیل بی انگیزگی، درسال۱۳۷۰ تحت عنوان ا ین که «غیر مذهبی» شده ام اعلام بریدگی کرده و سپس چندین نوبت دیگر درسالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴و۱۳۸۵ و ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ حکم اخراج به او داده میشود ولی او با التماس، خواستار باقی ماندن در مناسبات و حل مشکلات را میدهد ولی معلوم میشود که تنها به خاطر خانواده اش اصرار بر باقی ماندن در نزد مجاهدین را داشته است، زیرا همسر شهیدش و دخترش زینب هرگز حاضر به جدایی از مجاهدین نبودند. مجاهدین نیز به دلیل روح بزرگشان، برغم همه مشکلاتی که او همواره بوجود میآورد، به او پناه داده و بارها وبارها به اوفرصت دادند تا به تصحیح خودش بپردازد و به دام اطلاعات آخوندی نیفتد.