تلویزیون زنگارنگ – برنامه بيست/ هشتاد افشاگری آقای محمد صاحبی دررابطه سلطانی - خدابنده وبنیاد سحر پوششی وزارت اطلاعات
تلویزیون زنگارنگ – برنامه بيست/ هشتاد افشاگری آقای محمد صاحبی تاريخ ۲۸ ژوییه2016
همانطور كه قبلاً اعلام كردم بخش ديگري از بيست هشتاد را تقديم شما ميكنم با اين تقاوت كه بطور كلی
بعد از ماه اگوست برنامه مون دچار تغييرات خواهد بود. شايد برنامه ايي با همين عنوان بيست هشتاد را نگه داريم ولي ارائه اش فرق خواهد كرد. در آن مدت در بيست هشتاد سعي كرديم كه تلويزيوني باشه و برنامه ايي باشه با محتويات متفاوت ، يعني براي ذهن توهم زده عمومي كه بوسيله همه رسانه هاي تحت كنترل نظام جمهوري اسلامي سعي ميكند كه آدرس عوضي به مردم بدهد، ما تا آنجا كه توان ما بوده سعي كرديم بهرحال واقعيت ها را بيان كنيم.
گاهي اوقات در واقع اين توضيحاتي كه من ميدهم، بسياري ازآن اصلاً بي مورد است ،ولي من چرا باز مي گویم؟ وقتي در جامعه اي شما زندگي ميكنيد كه روزه مره است يعني شما را روزه مره شما نگاه ميكنند روزه مره قضاوت ميكنند و روزمره در باره تون صحبت ميكنند خوب زندگي خيلي سخت ميشود، چون آن روزي كه شما چيزي ميگویيد كه باب سليقه يك نفر يا يك گروهه ،خوب آن روز خوشحال اند و شما را به عنوان يك آدم صادق، مبارز، قهرمان و فلان معرفي ميكنند. فردا همان آدم كه قهرمان و راستگو، شجاع بوده، موضوع ديگري ميگيكه خوش آيند شون نيست يك دفعه ورق عوض ميشود و برچسب وابسته و پابسته، منظور م اين است كه زندگي روزمره ،زندگي سختي است و قاب ثابتي ندارد و با هر حرف و با هر موضوع اين دچار دگرگوني ميشود ولي آنچه مربوط به تلويزيون رنگارنگه ، من يك مقدمه بگويم . تا بيست هشتاد برسيم و اصل قضيه .ما يك رسانه مستقل و ملي ايم اين را نياز نيست بگویم، اين را هزاران ساعت برنامه توليد شده تلويزيون رنگارنگ نشون ميده، هزاران و هزار صفحه نشريه تربيون آزاد رنگارنگ نشون ميده كه هميشه سعي كرديم در خط منافع ملت ايران حركت كنيم ،با شيوه خودمون، از ديدگاه خودمون و خيلي مواقع شده با خيلي آدمها، خيلي سازمانها و گروههاي مختلف، يك بخش و يك مقطع زماني همسو بوديم، يك وقتي شده كه راهمان ،از هم جدا شده و اين ها همان زندگي روز مره ماست. نكته ايي كه شايد الان من ميخوام بهش اشاره بكنم اينكه، الان در اين مقطع زماني كه ديگر متأسفانه قطعي نيروهاي ديگر جدي مبارزه از صحنه است، خوب چون اين مجموعه رسانه ايي به عنوان يك نياز ملي يك آرزو ملي خواسته اش سرنگوني رژيم در كليتشه و نيرويي هم كه در صحنه مانده سازمان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايرانه، اين همسويي بوجود آمده اجتناب ناپذيره ، يعني اگر ، اگر يك تشكيلات ديگري هم بود و همين فرم خواهان سرنگوني در كليته ، مثل سازمان مجاهدين خلق، مسلم با آنها ما همسو بوديم، همگام بوديم ولي، فرقش اينه كه ما نه بدنبال قدرتيم نه بدنبال حكومتيم و نه بدنبال پست و سمتيم . در فرداي آزادي ايران، من بارها گفتم وضع زندگي من و امثال من معلوم نيست چگونه است، اصلاً شرايط خوبي براي بازگشت هست ، نيست ؟اصلاً عمرمان تا آنجا قد ميدهد نميدهد؟ به همين دليل باز زندگي روزمره را ميخواهم بگم كه روز مره سخته ، زندگي روزمره بخصوص كه شما ميآئي و با انتخاب مسيري كه ميكني تمام امكانات مالي را از خودت جدا ميكني، البته مسئله مالي يك بخشش است. ولي خوب دواي درد بسياري از كارهاي پر فشار ماست . حالا اين مقدمه را گفتم كه باز هم بگم نه از انگ و برچسب و نه از اين گرفتاريهايي كه اين مدت كوتاه برايم بوجودآمد. هدف من اين مقدمه اين بود كه اينجا برسم كه اين بيست هشتاد در همين تلويزيون كم امكانات انقدر تأثير گذاشته كه ميبيند كه خود رژيم و عواملش آشكار و نهان چگونه عليه ما تلاش ميكنند كه ضربه ايي بزنند از پرونده سازي هاي غير اخلاقي گرفته تا حرفهاي درگوشي گرفته تا ديگه خيلي شجاع شده اند و شهامت بخرج داده اند ، با ايما و اشاره كه هر روز گفته ام ، سي سالي كه من اينجا نشستم هنوز كسي جرأت نكرده ، جرأت نكرده اسم تلويزيون رنگارنگ يا من را پشت يك موضوعي بياره كه شهامت اين را داشته و بتونه ثابتش كنه . ولي مسئله اينكه خوشحالم بخودمون مي باليم كه گلوي رژيم را انذازه خودمون اينقدر فشار داديم كه جلز ولزش درآمده . و سخت هم هست . از اين ور هم زندگي ما هم سخت است …
اين مقدمه را گفتم كه اصلا مسير و سمت و سوي ما بهرحال براي خودمون يك الويت هايي داره ، يك سياسيت گذاريهايي در زمانهاي مختلف خودش داره كه قدر مسلم ، قدر مسلم از آخر اگوست كه سپتامبر شروع ميشه قبل از كه به ۲۴ سالگي تولد تلويزيون رنگارنگ برسيم در ماه اكتبر بهرحال ما يك مقدار برنامه مان را خواه نا خواه تغيير ميدهيم .
و اما بيست هشتاد :
بيست و هشتاد را من به اين شكل انتخاب كردم اين هفته كه بازيهاي همين حكومت آخوندي را بشكل هاي مختلف به شما نشون بدم در اين ماه جولاي كه اتفاقات زيادي افتاد در صحنه سياسي شايد من ميتوانم به جرأت بگم يكي از تأثير گذارترين اتفاقاتي كه افتاد در كشور توي ۲۵سال گذشته هم نادر بود استثنايي بود ، حضور آقاي تركي فيصل در برنامه۱۹ جولاي سازمان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت در پاريس بود خوب چهره شناخته شده سياسي مرد تأثير گذار در عربستان سعودي ، عربستان بعنوان يك از كشورهاي پيشرو در ميان كشورهاي عرب زبان در واقع به سرگردگي بسياري از كشورها و آقاي تركي فيصل از روسأي خانواده ال فيصل ميآيد و در يك برنامه ا يي كه مشخصاً نيرو شاخص مقاومت ايران ، مقابل نظام جمهوري اسلامي مي ايسته و ميگه كه حكومت جمهوري اسلامي لياقت نداره بر مردم ايران حكومت كنه . يعني يك اعلام جنگ علني، وقتي ايشون ملك فيصل اين رو ميگه در واقع اين زبان فقط حكومت عربستان نيست اين زبان بسياري از كشور هاي ديگر است پشت اين عرستان همين را ميگند. يعني در واقع يك طيف كشورهاي منطقه اند كه عليه جمهوري اسلامي اعلام جنگ ميكنند كه تا حالا به اين سابقه نداشته ، زمان صدام بوده كه داشته جنگ ميكرده علناً ، به همين دليل جمهوري اسلامي آشفته ميشه برآشفته ميشه سعي ميكنه كه و بعضي جا دست به كارهاي احمقانه ميزنه ،براي اين كه اين فشار را خالي كنه و براي اينكه بتونه نيروهاي خودشو يك جوري آرام كنه مقابل اين بهمن اعظيم كه رو كله اش افتاده اعدام را در ايران زياد ميكنه بازيهاي ترور در ايران راه مياندازه، سعي ميكنه با اين برنامه ايي كه درست ميكنه مثلاً بعنوان مثال الان به همين ميرسيم ميآيد و نشون ميده كه سپاه قدس در عراق يكي از مأموريت هاي اصلي اش ضربه زدن به سازمان مجاهدين بوده با درست كردن تيف، با درست كردن انجمن سحر و بسياري از اين شكل ها ، سحر پوشي كه عليه اين سازمان فعاليت كنند حالا كه سازمان مجاهدين از اشرف رفتند ليبرتي و اشرف در و اقع بي صاحب اينها توانستند بروند تو و رفتند تو اشرف مثلاً گزارش تهيه كنند ، خيلي جالبه من اين را ميگذارم به قضاوت خودتون سه نفر را انتخاب كردند مثل اين كه تيم كشتي ميخواستند ببرند سبك وزن ، ميان وزن ، سنگين وزن يكي از اعضاء بلند پايه اين بلند چهره اش را خط خطي كرده اند اين خيلي خنده دار اسم اش را هم نمي نويسند، دوباره يكی ميان پايين ميارند يك پايين پايين ميارند و حرفهاشون و چيزهايي كه ميگند ، جالبه يكيشون مثلاً ميره در يخچال را باز ميكنه ميگه ماها براي تكه سوسيس له له ميزديم ، يعني ببينيد كسي كه رفته جونش را گذاشته براي مردمش براي كشورش مشكلش سوسيس بوده ، به ما سوسيس ميدهند ولي مقري كه آقاي رجوي و اينها بودند ببنيد سوسيس مرغ چقدر اينجاست ؟
ـ صحنه های از مزدوران بعد از کشتار اشرف، دراشرف
خوب اخه يكي نيست به اين سازنده برنامه رژيم احمق نميگه كه اينجايي كه الان يك ساله و خرده ايي مخروبه شده و افتاده نه برقي در كاره و نه چيزي، اين مرغ و سوسيس چه جوري يك سال و نيم اين تو مانده ـ تو يخچالي كه كار نمي كنه نه خراب شده و نه بو گرفته كه الان نشون ميده كه نشون بده بگه كه سوسيس آن تو است. چقدر شوت چقدر مسخره ، چقدر … خوب مثل حرفهايشون ميشه ، هيچكس از اين زاويه متوجه نشدند كه اين دست خودشون را رو ميكنه كه خوب مردك تو داري سوسيس تخم و مرغ نشون ميدي چرا نمي گي اينها با دست خالي يك بيابون را اين شكلي اش كردند، خوب اگر اينها يك كشور دستشون بيفته و امكانات كه ميتوانند خيلي كارهاي بيشتر بكنند كه . عزيزم اشتباه نگريد، حرفهاي منو من الان مسئله ام مسئله مجاهدين نيست، مسئله چيز ديگري است من مسئله رژيم و حركاتشه در برنامه بيست – هشتاد ،اينهايي را كه الان براي شما ميخوام نشون بدم براي اينكه شما ببنيد يك رژيمي كه درمانده ميشه، ماشين تبليغاتيش اينقدر كند ميچرخد كه نه ديگه توش و نه ديگر هوشه و نه ذكاوته و نه اتاق فكري كه من بارها تحسين اش كردم يك دفع ميبني همه ؟ اصلاً بهم ميريزه و اين هول هولكي برنامه ساختن، اين فشار سيلي كه خورده و گيج شده اين توليداتشه ، اين خانم بلند پايه رو كه فكر مكنم وزنشو ـ وزنه كردند ، وزنش سنگينه اينو كردن جزء رده هاي بالا، آره وزنه بالاست حالا من فكر ميكنم اين خانمه مثل خانم چرخنده است چيه ……. يك كلاه كابويي گذاشته يك عينك … رفته تو اشرف آخه مسخره مشنگیشو ميخواستي بري، بهرحال اين بخش را ببينيد تكه هايشو و حرفهاي اينها را گوش كنيد ببينيد چقدر رذيلانه و ذيلانه تا برگرديم دوباره برنامه را با هم ادامه ميدهيم .
صحنه هايي از مزدوران دراشرف مریم سنجابی و … ……
ما سعي كرديم خيلي خلاصه اش كنيم يعني دو تا برنامه ساختند به نام اشرف كه حدود سه ساعت تا سه ساعت نيم است كه همين مزخرفات مسخره، چهارتا كاغذ ريختند رو زمين و دو تا عكس كردند توش يعني تمام مدارك اشرف آن بوده يعني مثلاً نشون ميده اين چيزهاي كنترل را براي بازديد كه به بدن ميكشه رو نشون ميده كه كساني كه نزد آقاي رجوي ميرند اينجوري ميكردند . ببخشيد حالا كسي كه ميره خامنه ايي را ببينه هميجوري ميره، از سه هزارتا خوان مي گذارانيد كه شما ؟
همانطور كه ديديد اين قسمتي از بازي تبليغاتي رژيم بود كه واقعاً تصويري جالبي را نشون ميده كه رژيم چقدر از ضربه ايي كه بعد از ۹ جولاي بخصوص با حرفهاي تركي فيصل خورده گيج ميزنه كه نمونه اش همين ساخت هاست كه من فكر ميكنم يك بچه دستاني هم بهتر از اين ميتونست يك فيلم تبليغاتي درست كند.
بخش دوم كه در و اقع تكميل كننده حركات رژيم را ميرسيم كساني هستند كه بشكل مخالفين مجاهدين تعدادشان مثل همين عضو سازمان بودند، ولي من هميشه اينو گفتم ولي باز هم اين را تاكيد ميكنم كه، انسانها يکدست نيستند، انسانها توانشان ، خواسته هايشون متفاوته. آنهايي كه كوتاه مدت بار سفر بسته بودند براي ايران وحتماً رسيدن به مشاغل و موقعيت هاي مختلف، وقتي عمر مبارزه طولاني ميشه مثل يك درخت كه شاخه هاي خشك اش ميريزه توان ادامه زندگي را نداره برگ خزان براي همينهاست .ديگه بهر حال بحثم اين است كه در اين بخش ميرسيم به شاخصاً چهره ايي بنام خانم بتول سلطاني، ا ين خانم بتول سلطاني جزء سازمان بوده جدا شده و تيف محلي است كه نزديك كمپ اشرف بوده و كساني كه از سازمان مجاهدين جدا ميشدند مدتي را بايد در اين تيف ميگذراندند و بعد تصميم ميگرفتند ، حالا هر گونه كه با زندگيشون تصميم بگيرند. در اين تيف جمهوري اسلامي آمده بود كاملاً رخنه كرده بود و سعي ميكردن آنهايي كه آنجا ميآورند را سعي ميكرد به عناوين مختلف گول بزنه ،تشويق به دروغگويي بيشتر در باره مسائلي كه خودشون ساخته بودند بكنه و فضايي درو اقع ضد سازمان مجاهدين خلق در مقابل اشرف بوجود بياره و در فيلم هاي بسياري كه ديديد همين كه گفتم خانواده هايي كه ميآرند حالا دو تاشون خانواده است كه با زور و با فشار و تهديد و ارعاب آورند، تا آنجا و يك سري را قاطي پاطي ميكنند مثل فاطمه كماندو هاي خودشان كه شكل طبيعي تر بگيره ، و تيف يك جايي بود كه گذشتن ازش به نظر من يك معيارهاي خاص خودش را داره، يعني كساني كه هنوز پايبند به يكسري اصول بودند و اين را قبول كرده كه ما بعنوان يك انسان بريده ايم و ميخواهيم دنبال زندگي مان برويم و عليه سازماني كه بهرحال هر چند سال درش بوديم مشكلي نداريم، هر چي بوده بين خودمان بوده يك تشكيلاتي بوده آمديم بيرون خيلي ها را من ميشناختم اينجوريند ولي عده كه سست عنصر بودند به همين دليل دست ها را بردند بالا و گير اينها افتادند، وبه همين شكل را كه الان نمونه اش را ببيند اين خانم بتول سلطاني را اول ما به شما معرفي ميكنم كه چهره اش كاملاً براي شما مشخص بشه كسي كه از آن ور ميآيد اين ور گير عوامل سپاه پاسداران و نيرو قدس ميفته چنان تغيير ميكنه كه ميشه در نقش يك بازجو حتي حالا قسمت اول كه معرفي خانم بتول سلطانيه را باهم مي بينيم .
معرفي بتول سلطاني
ـ در اين قسمت ديدم كه كساني كه در نقش گماشته هاي رژيم ظاهر ميشوند چگونه ارتباطشون مشخصه
يعني وقتي اسم برده ميشه از آدم مشخص، مسلم بدانيد همچين پرونده اي دارند يعني وابستگي شون با رژيم ، رفت و آمدشون و حتي در ايران …هست و اينها در مثلاً تيف يا در اربيل بنياد سحر را راه اندازي كردند. بخصوص خانم بتول سلطاني و آقاي خدابنده اينها و طيف گسترده اي از اينها كاملاً ارتباط شان با رژيم اثبات شده است فقط براي آدمهايي كه ميآيند با فضاي بيرون خيلي آشنا نيستند طعمه ميشند كه ازشون استفاده …
در اين رابطه نامه ايي داشتيم از آقاي محمد صاحبي ،
اولاً سپاسگذارم كه آقاي صاحبي كه حاضر شدند در اين رابطه صحبت كنند و دراين رابطه اطلاعاتي را در اختيار با بگذارند كه من فكر ميكنم اين همان در واقع بيست- هشتاد مثل يك سلسه زنجيرواري است كه اين ارتباطات كثيف جمهوري اسلامي را بيشتر روشن ميكنه
اما قسمت اول ديديم بيست – هشتاد ما رفيتم همين برنامه در باره حركات مذبوحانه رژيم كه چه جوري رذالت و بدبختي آن فيلم مسخره را درست ميكند. اين طرف به نظرم بدتر از آن است. چون مياد روي كساني سرمايه گذاري ميكنه كه بتوانه ازشون در واقع بعنوان مترسك هاي تبليغاتي بتوانه استفاده كنه اين آدمها كه باطن شان كه عوض نشده مكنه خسته شدند ممكنه از نظر روحي نكشيدند، ممكنه نهايتاً آمدند گفتند آقا دست بالا ، تسليم ولي بحث اين است كه اينها به خودشون ميآ يند مگر ميشه، بخشي از زندگي مون بوده سالهاي خوبه جوانيمون بوده و تازه آنجا متوجه ميشوند اين آدمها چه كلاهي سرشان كردند .
حالا منظور آقاي محمد صاحبي در اين نامه كه من سعي ميكنم تا آنجا كه وقت برنامه اجازه ميده هم متن نامه را بگذارم شما ببينيد و هم من سعي ميكنم قسمت هايش را بخونم و باز هم تشكر ميكنم از آقاي صاحبي كه حاضر شدند اطلاعاتي را كه دقيقاً داشتند و جاهايي كه با اينها رفته بودند را نمونه الان شايد بد نباشد، اول ويدئوئي را ببينيم كه آقاي صاحبی را ميرند توي هتلي كه همين خانم بتول سلطاني و خدابنده درو اقع يك جوري بازجويي ، اطلاعاتي ميكنند بشكل البته دوست ، كه ما شما را انيجا ميبريم ما شما را آنجا ميبريم اين ويدئو را ببينيم در باره نامه آقاي صاحبی بيشتر صحبت خواهيم كرد.
پخش ويدئوی مصاحبه مسعود خدابنده و بتول سلطانی در اربیل سال ۲۰۰۸
ديديد پارجه فروش خير سازمان خيره تو هجره اش بالاي آن اتاق اين سيستم وزارت اطلاعات است دركشور هاي مختلف در شهر هاي مختلف دنبال هدفهاي مختلف اينجوري برنامه ريزي ميكند.
حالا از بحث آقاي محمد صاحبی بيرون نرويم، ايشون همانطور كه مي بينيد و بتول سلطاني ظاهراً مصاحبه گر، ولي همه سوال و جواب را خدابنده از پشت دوربين ميكنه به اين شكل اين نمونه است بهرحال تعداد بسياري را اينجوري گول زدند و آقاي صاحبی در افشاگري كه كرده نسبت به اين ها افشاگري خيلي زياده كه وقت تلويزيون اجازه نميده همه را بخوانيم ولي آنچه مسلم است ميخواهم بخشي را بخونم:
« خانم ناوي پيلاي كميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل متحد
محترماً
اينجانب محمد صاحبي متولد سال ۱۳۴۵ از شهر آبادان هستم. در سال ۱۳۶۶ براي مبارزه با رژيم جلاد آخوندي به مجاهدين پيوستم. در سال ۲۰۰۴ ميلادي به علت اينكه ديگر توانايي ادامه مبارزه در عراق را نداشتم از اشرف خارج شدم و به كمپ تحت كنترل نيروهاي آمريكايي ( TIPF ) رفتم و حدود ۴ سال در آنجا بودم. بعد از تعطيلي TIPF در دسامبر ۲۰۰۷ به شهر اربيل عراق رفتم.
من متأسفانه به مدت ۲ سال و چندماه از مارس ۲۰۰۸ تا اكتبر ۲۰۱۰ به دليل شرايط زندگي ام در دام وزارت اطلاعات رژيم ايران و مزدوران كثيف آن قرار گرفتم و در حال حاضر كه در يك كشور اروپايي هستم ميخواهم اين دام را كه ممكن است براي ديگر پناهجويان ايراني و هموطنانم پهن شده باشد را افشا كنم و همچنين از شما به عنوان يك ارگان ذيصلاح بين المللي مي خواهم كه اين شبكه از مزدوران وزارت اطلاعات ايران را كه در حال حاضر در اروپا مستقر مي باشند را مورد تعقيب و پيگيري قانوني قرار دهيد چرا كه در غير اينصورت هيچ پناهجوي ايراني از گزند اين شبكه مافيايي در امان نخواهد بود
TIPF ( تيف )
من در تاريخ مي ۲۰۰۴ وارد تيف شدم اولين چيزي كه بايد بگويم در رابطه با تيف است. از همان ابتدا كه وارد تيف شدم. متوجه شدم كه افرادي هستند كه با وزارت اطلاعات رژيم ايران رابطه دارند. رابطه آنها از طريق تلفني بود كه در تيف مستقر بود. وزارت اطلاعات از طريق اين تلفن با اين افراد تماس ميگرفت. من خودم چندماه به عنوان اپراتور كار ميكردم و كاملاً برايم مشخص بود كه تلفن به اين افراد از طرف وزارت اطلاعات است كه با اين نفرات در تماس بود و به آنها خط و خطوط ميداد و شبكه اي را در تيف با اين افراد بوجود آورده بود. آنها به اين طريق با وزارت اطلاعات رژيم آخوندي رابطه برقرار ميكردند و گزارشات نفرات مستقر در تيف را به وزارت اطلاعات ميدادند و از آنها خط و خطوط مي گرفتند. نفراتيكه بطور مشخص با وزارت اطلاعات تماس داشتند عبارت بودند از : نادر نادري, محمد رزاقي, محمد كرمي, مجيد روحي, جمشيد چارلنگ, حسن پيرانسر, بتول ابراهيمي, مهران كلانتري, حامد صرافپور, حميد سياه منصوري و… كه شبكه اصلي را تشكيل داده بودند اين موضوع را تقريباً همه نفرات تيف مي دانستند. تبليغاتي را كه آّنها ميكردند به اين شكل بود كه به نفرات مي گفتند كه اگر به ايران بازگردند حاجي ( منظور ورارت اطلاعات رژيم آخوندي) به آنها خانه, ماشين و پول ميدهد و روي اين موضوع خيلي تأكيد ميكردند. خيلي از نفرات را به اين شكل تشويق به بازگشت به ايران ميكردند و اين تقريباً بين همه رايج شده بود و به اين ترتيب نفرات را به همكاري با رژيم آخوندي در اين مي كشاندند.
كار ديگري كه وزارت اطلاعات آخوندي ميكرد اين بود كه از طريق خانواده ها وعده ازدواج به نفرات ميداد و سعي ميكرد كه نفرات را به اين شكل به ايران تشويق كند و به همكاري با وزارت اطلاعات عليه مجاهدين بكشاند.
در رابطه با خودم هم يك روز صبح مادرم با من تماس گرفت و گفت كه من و پدرت اينجا هستيم و پدرت ميخواهد با تو صحبت كند، پدرم به من گفت كه من يك « دين» دارم كه بايد نسبت به تو ادا كنم و آن اينست كه تو به ايران برگرد و اينجا خانه و كار هست و مثل برادرانت باش و پدرم اضافه كرد كه به من گفته اند كه با تو كاري ندارند. بعدها مادرم گفت كه وزارت اطلاعات از پدرم خواسته بود كه اين حرف را بزند و در موقع تماس مأموران وزارت حضور داشتند و به پدرم مي گفتند كه به من چه بگويد.
يكي ديگر از كارهايي كه وزارت اطلاعات از طريق اين شبكه در تيف پيش مي برد اين بود كه اين را در ذهن همه جا بيندازد كه مجاهدين از رژيم آخوندي بدتر وحتي در اين رابطه از كلمات رژيم نيز استفاده ميكرد و به جاي اسم مجاهد كلمه منافق را به كار ميبرد و هر كس كه ضد رژيم آخوندي حرف ميزد را به او ميگفتند منافق هستي و او را كتك مي زدند.
بنياد سحر :
يك انجمن كه تحت پوش كمك به نفرات تيف است اما مستقيماً از وزارت اطلاعات رژيم دستور ميگيرد و
مأموريت مشخص آن به همكار كشاندن نفرات تيف با وزارت اطلاعات مي باشد. بنياد سحر بعداز تعطيلي تيف در سال ۲۰۰۸ درست شد و همه كسانيكه از تيف آمده بودند مي دانستند كه اين بنياد را وزارت اطلاعات درست كرده است.
بنياد سحر توسط بتول سلطاني و مسعود خدابنده درست شده است. بتول سلطاني در بدو ورود به تيف در اواخر سال ۲۰۰۶ ميلادي مستقيماً به قسمت ايزوليشن رفت كه در آن زمان يك نفر ديگر به نام مهران كلانتري نيز در ايزوليشن بود. در همان چند روز اول دوستي اين دو با هم شروع شد. در مدتي كه بتول سلطاني در تيف بود، با مهران كلانتري كاملاً رابطه داشت. بعد از تعطيلي تيف اين ۲ خواهان بازگشت به ايران شدند كه به همين دليل آنها را به بغداد بردند. مترجمي كه از طرف نيروهاي آمريكايي همراه آنها به بغداد رفت خانم سوزان كه يك ايراني بود نام داشت. خانم سوزان به ما گفت كه آنها از طريق صليب
سرخ جهاني به ايران برگشتند. حوالي آوريل۲۰۰۸
بعد از مدتي اين دو نفر از طرف وزارت اطلاعات رژيم به بغداد بازگشتند و بنياد سحررا به با مسعود خدابنده درست كردند
بتول سلطاني و مسعود خدابنده كه به عنوان مسؤل اين بنياد كار ميكنند با نفرات تيف در اربيل تماس داشتند. كه اين نفرات عبارتند از : نادر نادري، محمد رزاقي، مجيد روحي، مهدي نيك بخت، فرشيد فراست، بتول ابراهيمي، عليرضا نصرالهي، علي احمدي، محمد علي احمدي، جمشيد چارلنگ
اين بنياد به اين شكل عمل ميكرد كه در پوش كمك به نفرات تيف از آنها مصاحبه ميگرفت و اين مصاحبه را روي سايت ايران اينترلينك كه يك سايت وزارت ا طلاعات است ميگذاشت و همچنين نفرات را به همكاري با وزارت اطلاعات مي كشاند و در نهايت نفرات را به فرانسه مي فرستاد.
به عنوان نمونه با خود من نيز در پوش اينكه ميخواهند به من كمك كنند مصاحبه گرفتند و مسعود خدابنده به من گفت كه اگر مي خواهي به اروپا بروي ما مي توانيم مسئله ترا حل كنيم. در نهايت من راجع به وضعيت بد پناهندگي در شهر اربيل صحبت كردم و بعدها متوجه شدم كه مصاحبه من را روي سايت ايران اينترلينگ گذاشته اند.
محمد صاحبي »
ايشون (محمد صاحبی ) نامه ايي به كميسر عالي حقوق بشر هم نوشته و درواقع اين اطلاعات را مستند به ايشون تقديم كرده است.
يعني يك بخششان اين بود كه غير مسائل داخلي اينها همين الم شنگه را بشكل فيلم هندي درست ميكردند، يعني ساليان سال كارشان اين بود اين بريده ها ميرفتند، دفاتر سازمان حقوق بشر التماس و دعا داشتند كه ببنيد اينها با وضع و زندگي ما چه كردند و سند سازي و مدرك سازي ميكردند كه در و اقع افكار سازمانها حقوق بشر را عليه مجاهدين بشورانند و يكي از جاهايي كه سر پل هايشون است ايران اينترلينك است(سایت ایران اینترلینک متعلق به مسعود خدابنده و همسر انگلیسی اش آن سینلگتون) كه اين مصاحبه ها و اين ماتريالي ،يا ملاتي اين توابين درست ميكنند ميدهند در اين سايت، البته اين سايت اينقدر درآن زياد شده و نفراتي كه بصورت تلويزيون اينترنتي يا سايت اينترنتي فعاليت ميكنند ديگر بيشماران شده اند ، بيشماراني كه فقط خودشان مي بييند من فكر نمي كنم هيچ آدم متوسط الهوشي با اين چيزهايي كه من نشون شما دادم چيزهايي كه خود رژيم ساخته بودند .
اينها نشسته بودند و حرفهايي كه ميزنند يك پارچه فروش و از اين مزخرفات اين را جلوي يك بچه بايد گفت، بهرحال من فكر ميكنم با همين فكر اندكي كه ما داريم دراين برنامه بيست – هشتاد توانسته باشيم كه اين پازل را به شما نشون داده باشيم در بيست – هشتاد ، در بيست هشتادي كه من رويش تاكيد ميكنم اينجا هم همينه يعني شما وقتي نگاه ميكنيد بتول سلطاني يا خدابنده يا هر كس ديگري ميآيند همان بيست هشتاد يعني شروع ميكنند به رژيم هم حمله كردن ولي ته حرفشان اين اينكه كه آقا ولي يك ولي ميگذارندميگند ،اين مجاهدين از رژيم بدترند ، هم رژيمه را ميزنند كه بتونند حرفشان را روي مجاهدين را جا بيندازند، اين سريال ها همينجوری است .ماهر هفته سعي خواهيم كرد اين دوستاني كه فعلاً تلويزيون رنگارنگ را امين خودشون دونستند و حاضر ميشند بيايند جلوي دوربين ما و مطالبشون را برايمان بفرستد ، بتوانيم به شما معرفي كنيم البته از طريق كاغذ و مطالب اينگونه است يك ذره مشكلتره است .چون وقتي صحبت و مصاحبه است سوالات راحتر گفته ميشود وجواب ها داده ميشود بهرحال ما سعي كرديم در برنامه اين هفته آنچه را كه فكر ميكنم ميتونه در بيست – هشتاد افشاگري و روشنگري عليه جمهوري اسلامي ضدايراني داشته باشه را انجام داده باشيم.
ادامه دار