خانواده ها و.مزار شهیدان قتلعام ل ۱۳۶۷
تهران - بهشت زهرا گورستان بهشتزهرا در 15کیلومتری جنوب تهران
و غرب جاده قدیم قم و جنوب
روستای باقرآباد قرار دارد (باقرآباد در
تقسیمات کشوری در سالهای اخیر به بخش تبدیل شده است). ...خانواده شهید جواد ارشدی
بعد از شهادت جواد ارشدی که در زندان گوهردشت با دیگر همرزمانش
حلقآویز شده بود، رژیم به خانواده
گفت که نبایستی مراسم ختم بگیرند و آنها را نسبت به عواقب گرفتن
مراسم تهدید کرد. اما خانواده توجهی
به تهدیدات رژیم نکرده و در منزل خودشان مراسم ختمی گرفتند.
وقتی مردم در این مراسم شرکت کردند عوامل رژیم ..خانواده
شهید شکر یکی از دوستان و همبندهای او نوشته است: خبر شهادت شکر برای مادرش آنقدر
سنگین بود که وقتی برای دیدن او رفتم احساس میکردم در عرض چند روز سالها پیر و شکسته
شده است. شکر محمدزاده از کارکنان بیمارستان هزار تختخواب تهران بود. از آنجا که هوادار
مجاهدین بود، در سال 59 جزو اولین کسانی بود که عوامل ...
خانواده شهید عبدالعظیم محمدرضایی اسفرجانی
برادر شهید در گزارشی مینویسد: «در مرداد و شهریور سال 67،
ملاقاتهای زندانیان قطع شده بود.
خانوادهام هر چه برای اطلاع از وضعیت برادرم (عبدالعظیم) به
زندان مراجعه میکردند، پاسداران جوابی
نمیدادند و بهانه میآوردند که فرزند شما
به محل دیگری منتقل شده و نزد ما نیست. چند ماه بعد، وقتی
پدرم به ...
خانواده شهید علی (آصف) ملایری
پدر آصف در تاریخ 6 آذرماه 67 در گزارشی برای گالیندوپل گزارشگر
ویژه ملل متحد نوشته است:
برای ملاقات او به زندان رفته بودم. اما
مرا چشمبند زده و به اتاقی بردند. در آنجا در حالیکه چشمانم
را بسته بود خبر اعدام او را بمن دادند. بعد هم از من تعهد و
امضا گرفتند که برایش مراسم ترحیمی
برگزار نکنیم. بعد ...
خانواده شهید غلامحسین مشهدیابراهیم
غلامحسین مشهدی ابراهیم، تنها فرزند خانواده بود. پدرش سالها
پیش فوت کرده بود. غلامحسین تنها
دلخوشی و انگیزه زندگی مادرش بود. زمانیکه غلامحسین به زندان
گوهردشت منتقل شد مادر بهدلیل
اینکه طاقت دوری از فرزندش را نداشت خانهای در نزدیکی زندان
گوهردشت اجاره کرده بود و به
عشق تنها فرزندش در انتظار ...
خانواده شهید مجتبی غنیمتی
نقل قول از مهران غنیمتی درباره برادرش مجتبی: در روز 13 آبان
67 پاسداری با موتورسیکلت به
خانه پدریمان مراجعه کرد و گفت: ”من از
طرف مجتبی آمدهام! میخواستم بگویم، فردا به کمیته خیابان
زنجان بیایید. ملاقاتهای زندان راه افتاده
و میخواهند به شما ملاقات بدهند“ ! با توجه به اخبار متفاوتی
که در ...
خانواده شهید محمود آژینی
محمود اهل تهران و ساکن سرپل امامزاده معصومه در جنوب غرب تهران
بود. محمود در سال60
دستگیر و در بیدادگاه رژیم به 15سال زندان محکوم شد. پدرش کفاش
بود و همیشه از دوستان محمود
بهگرمی پذیرایی میکرد. مادرش هم به همه بچههای زندان عشق
میورزید. در یکی از ملاقاتهای
زندان محمود، علیرضا طاهرلو را به ...
خانواده شهید مسعود مقبلی
پدر مسعود، عزتالله مقبلی از هنرمندان قدیمی و معروف تئاتر
و سینما و همچنین یکی از گویندگان و
دوبلرهای معروف رادیو بود. در طول سالهای60
تا 67 در زندان، بهدلیل اینکه پدر مسعود هنرمند
بود، مسعود را تحتفشار قرار میدادند. از طرف دیگر، پدرش نیز
دیگر تمایلی برای ادامه ...
خانواده شهید مهدی محمدحسین پور
تا چند ماه بعد از قتلعام، ملاقاتها قطع بود. وقتی مادر مهدی
مطلع شد که ملاقات زندانیان دوباره راه
افتاده است. مادر هم با تصور اینکه واقعاً ملاقات است به زندان
رفت. اما وقتی اسم او را داد، پاسداری
آمد و پیراهن خونین مهدی را به مادر تحویل داد. مادر هر چه فریاد
میزد که جسد او را تحویل دهید
صدایش ...
خانواده شهید مینو گودرزی
یکی از دوستان مینو نقل کرد که: «روزهای بعد از اعدام، ساعت
11 شب، 4 پاسدار به خانه مینو
گودرزی رفته و لباس خونآلود شهید را که در میان آن 100 تومان
گذاشته بودند را به پدرشهید داده
و با بیشرمی تمام که نشاندهنده عمق کثیف ایدئولوژی خمینی است
به پدر میگویند: این 100 تومان
که در لباس دخترت هست، ...
خانوادههای ملکی انارکی و پرنده
خانواده سعید و مجید ملکی انارکی سعید و مجید ملکی انارکی هر
دو سال 60 دستگیر شده بودند،
ابتدا 4 - 5سال حکم گرفتند ولی چون بر سر مواضعشان بودند رژیم
آنها را آزاد نکرد و به آنها حکم
ابد داد. پدرشان بعد از شنیدن خبر حکم ابد پسرانش بیمار شد و
بعد از چند ماه فوت کرد. یکی از
آشنایان آنها ...
خانواده شهید اقدس همتی
شهید اقدس همتی پنجمین شهید خانواده همتی است. او را به همراه
همسرش حسین مؤکدی در جریان
قتلعام در سمنان اعدام کردند. پدر خانواده حاجرضا همتی حین
درگیری لفظی با پاسداران در مقابل
زندان سکته کرد و به فرزندان مجاهدش پیوست. در حملهیی که پاسداران
جنایتکار بهخاطر برگزاری
مراسم ختم به خانه پدر ...
خانواده شهید امیرحسین کریمی
برادرش نقل کرد که: در آن زمان پدر و مادرم هر روز به گوهردشت
میرفتند تا از امیر خبری
بهدست آورند. اما تا مدتها سر خیابانی که به طرف زندان گوهردشت
منتهی میشد مأمور گذاشته
بودند و نمیگذاشتند
خانوادهها به زندان نزدیک شوند. حدود دو ماه بعد به ما اطلاع دادند که ..