منبع : همبستگی ملی ایران ، 16 سپتامبر 2016
لینک
عارف شیرازی: قتلعام سال ۶۷، فایل صوتی آقای منتظری و شستشو دهندگان دست جلادان – قسمت دوم تاریخ ایجاد در 26 شهریور 1395
در شمارۀ گذشته به قتلعام وحشیانه سال 1367، محتوای فایل صوتی آقای منتظری، فتوای دژخیم خونآشام و نیز برخی ترفندهای رذیلانه برای غسل تعمید جنایتکاران پرداختم. همچنین اشاره کردم که 3 جرثومۀ جنایتکار (خامنهای، رفسنجانی و احمد خمینی) نزدیکترین افراد به سفاک ضدبشر بوده و همواره در مسائل مختلف طرف مشورت او بودند و به گفتۀ منتظری این 3 نفرند که تصمیم گیرندۀ اصلی در تمامی مسائل میباشند. اینک ادامۀ مطلب.
2- گروهی برای توجیه جنایت و تبرئۀ خمینی سفاک و کارگزارانش (ازجمله خامنهای-رفسنجانی) عملیات فروغجاویدان را مستمسک قرار داده و با این استدلال سخیف مدعیاند که رژیم ضدبشری در عکسالعمل به آن به چنین قتلعامی روی آورده است. در همین راستا برخی یک گام عقب تر رفته و شروع مقاومت انقلابی را "عامل سوق دادن" رژیم آخوندی به این نسلکشی معرفی میکنند. به این ترتیب با تعویض جای جلاد و قربانی دست و چهرۀ سفاک خونآشام و کارگزارانش را لیس میزنند. خائنانهتر اینکه بعضی از این هم عقبتر رفته و "خشونت و از بین بردن مخالفین" را "معلول عدم توسعۀ سیاسی" و محصول استبداد و دیکتاتوری دوران پهلوی دانسته و به این ترتیب جلاد ضدبشر (خمینی) را تبرئه میکنند که گوئی وی اراده ای از خود نداشته و به خاطر مُحاط بودن در شرایط استبدادی ارث برده شده از دوران پهلوی ناچار به این نسلکشی بوده است.
اما فایل صوتی منتظری به یک حقیقت سرسخت به روشنی گواهی میکند که خمینی از سالها قبل در فکر نابودی تمامی مجاهدین بوده و برای آن توسط کارگزارانش برنامه ریزی کرده بود، همان خمینی که از سال 58 ریختن خون آنها را مباح اعلام نموده بود. به گواهی بسیاری از زندانیان از اعدام رسته زندانبانان از اواخر سال 66 با دسته بندی و تفکیک زندانیان مشغول آماده کردن زمینه های لازم برای این نسلکشی بودند.
منتظری در این نوار صریحا میگوید: "از مدتها قبل برای این (قتلعام) برنامه ریزی شده بود و اطلاعات روی آن نظر داشت و سرمایهگزاری کرد. شخص احمدآقا (پسر خمینی) از 3-4 سال پیش میگفت که مجاهدین از روزنامهخوان، مجلهخوان و اطلاعیهخوان باید اعدام شوند".
این گواهی نشان دهندۀ اینست که رژیم از مدتها قبل در فکر این نسلکشی بوده و تنها به دنبال فرصت مناسب برای آن بوده است و همزمان با نوشیدن جام زهر آتشبس برای کنترل اوضاع و قفل کردن جامعه و به گفتۀ کارگزارانش برای "مدیریت بحران" و جلوگیری از خیزشهای اجتماعی پس از پایان جنگ و برای فرار از پاسخگویی که چرا 7 سال بی جهت جنگ را ادامه داد با آن فتوای سفاکانه به قتلعام مجاهدین مبادرت کرد.
همچنین این فایل مبین اینست که نسلکشی سال 1367 هیچ ارتباطی با عملیات فروغجاویدان یا شروع مبارزۀ مسلحانه و یا سایر لاطائلات پیش گفته شده نداشته است.
راستی اگر مجاهدین با عملیات فروغجاویدان باعث این کشتار وحشیانه شدند چرا تنها دستگیر شدگان در عملیات فروغجاویدان اعدام نشدند، چرا زندانیان اسیری که در بیدادگاههای خود رژیم محکوم به زندانهای محدودی شده بودند اعدام شدند و چرا خمینی علت اعدام را بر سر موضع بودن ذکر کرد. از این رو مزخرف بودن حرفهای احمد خاتمی امام جمعۀ تهران که زندانیان از یک هفته قبل میدانستند عملیات میشود و با آن اعلام همبستگی کرده بودند، روشن میشود. و نیز لاطائلاتی که تلاش میکند زندانیان محکوم شده را به دلیل "بغی" یعنی طغیان و سرکشی که ناظر به قیام مسلحانه است مستحق اعدام معرفی کند نیز روشن میشود.
زندانیان موجود در زندان در آن سال عمدتا یا نشریه فروخته و یا اعلامیه پخش کرده بودند و یا سایر اعضای خانوادهشان از اعضا و هواداران مجاهدین بودند. بنابراین چرندیاتی از این دست تنها مبین مجرم بودن گوینده آن و همدستی وی با قاتلان مردم ایران میباشد که درصدد مخفی کردن جنایت و تبرئۀ قاتلین مردم میباشند و طبعا باید در مقابل دادگاه پاسخگو باشند .
3- برخی ضمن محکوم کردن صوری جنایت درصدد مبرا جلوه دادن آمر (خمینی جلاد) و یا عاملین این نسلکشی میباشند، یا سفاک خونآشام را به عنوان دستوردهندۀ اصلی به این قتلعام تبرئه میکنند و از "اشتباه" یا "قصور و تقصیر" در اجرای فرمان "امام" جنایت پیشگان صحبت میکنند که گوئی صرف فتوای جنایتکارانه او اشکالی نداشته و تنها در مقام اجرا "اشتباهات" و یا "قصور و تقصیری" صورت گرفته است. اینان جنایت علیه بشریت را تا سطح یک اشتباه تنزل داده و به این ترتیب جلاد ضدبشر را غسل تعمید میدهند و یا در فکر به در بردن سران اصلی رژیم (خامنهای-رفسنجانی) که در کنار احمد خمینی همواره طرف اصلی مشورت با سفاک خونآشام بودند، می باشند و با وجود اینکه این دو مکررا و صریح و غیرصریح در طول این سالیان این اعدامها را تأیید کرده اند مدعیند که گویا خامنهای و نیز موسوی نخست وزیر دوران کشتار از این جنایت بیاطلاع بودهاند.
که گوئی جلاد خونآشام صرفا توسط احمد خمینی و ریشهری برای این فتوا آماده شده و گویا خودش از سال 58 جان و مال و ناموس مجاهدین را مباح نکرده و خودش در جواب موسوی اردبیلی بالصراحه نگفته "سریعا دشمنان" را نابود کنید و خودش توصیه به "خشونت و کینه (ضد) انقلابی" نکرده و صریحا ننوشته "شک و تردید نکنید" و "رحم بر محاربین سادهاندیشی است".
در اینجا باید بر این مسئله تأکید نمود که هرگونه کم جلوه دادن ابعاد جنایت، کمرنگ کردن نقش سفاک خونآشام به عنوان دستور دهندۀ اصلی به این نسلکشی و مسئله را به "اشتباه و تقصیر و قصور" در اجرا موکول کردن و نیز وانمود کردن اینکه سران اصلی نظام بیاطلاع بوده و همچنین هرگونه لاپوشانی و سکوت بر این جنایت خود جرم و همدستی با جلادان مردم ایران محسوب میشود.
در یک نمونۀ خائنانه
مصطفی تاج زاده مینویسد: "من بدون آنکه از جزئیات آن فاجعه آگاه باشم" یعنی "کی بود کی بود من نبودم" و راه حاشا و انکار را در پیش میگیرد.
در زمان کشتار 67 سیدخندان آخوند خاتمی وزیر ارشاد و تاج زاده معاون بینالمللی وزارت ارشاد بود و طبعا نمیتوانست از جریاناتی که در کشور میگذشت بیاطلاع باشد. حتی اگر به گفتۀ خودش از جزئیات هم مطلع نبود -فی المثل تعداد اعدامها- ولی از نسلکشی وحشیانه به طور کلی اطلاع داشت. وی از پایه گزاران ارگانهای سرکوبگر و امنیتی رژیم به ویژه کمیته ها و از صاحب منصبان رژیم در آن دوران بود و نمیشود پذیرفت که بیاطلاع باشد. حتی اگر در ابتدای کار کاملا مطلع نبوده قطعا در کشاکش درگیریها و اوج گیری تضادهای درونی رژیم و رد و بدل شدن نامه بین منتظری و خمینی در جریان عزل او که مطالب آن به روزنامه ها هم کشید ایشان بقدر کافی مطلع شده است و البته حالا آنرا منکر میشود تا جنایت را لاپوشانی کند و سرکردگان اصلی نظام را تبرئه نماید.
مضافا اینکه در آن مقطع کشتارها زیر نظر وزارت اطلاعات بوده و پورمحمدی جنایتکار نمایندگی آن در هیئت مرگ را داشته و وزارت اطلاعات هم به نخست وزیری وصل بوده و ریشهری وزیر اطلاعات زیردست نخست وزیر وقت کار میکرده است. بنابریان ادعای بیاطلاع بودن وی و یا سایر یاوه ها تنها برای شستشوی دست جنایتکاران است.
خامنه ای رئیس جمهور آنموقع و ولی وقیح فعلی نیز در آذر ماه 67 وقتی در دانشگاه توسط دانشجویان مورد سئوال قرار گرفت صریحا گفت: "ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام داریم. با این آدمی که از داخل با حرکات منافقین (مجاهدین خلق) ارتباط دارد باید چه کاری کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی هم نمیکنیم" (رادیو حکومتی 15 آذر 67). از این صریحتر و سفاکانه تر میشود از نسلکشی سال 67 دفاع کرد؟ وی همین روزها نیز از این نسلکشی وحشیانه دفاع کرد. بنابراین جناب تاج زاده مرتکب چند فقره خیانت و همدستی با جلادان شده است.
اولا خود را بیاطلاع نشان داده و به کوچۀ علی چپ زده که گویا از جزئیات اطلاع نداشته است تا بدین وسیله پاسخگوی سکوت خود در این 28 سال نباشد.
ثانیا در یک دروغگوئی آشکار همزمان میرحسین موسوی و خامنه ای را تبرئه کرده و مدعی است که آنها اصلا مخالف اعدامها بوده اند. ولی برای اینکه راه فراری باقی گذاشته و اگر کسی یقۀ او را گرفت و پرسید چرا اعتراضی نکرده و مخالفت خود را علنی نکردند گفته است وقتی فهمیدند که کار از کار گذشته بود. به این میگویند "لاپوشانی اصلاحطلبانه"! و به معنی دقیق کلمه خائنانه و همدستی با جنایتکاران از یک به اصطلاح "اصلاحطلب" دروغین.
روشن است که امثال تاج زاده نیز باید در پیشگاه عدالت توضیح دهند که در دستگاه خلیفۀ سفاک ارتجاع چه نقشی داشته که اینگونه تلاش میکنند جلادان مردم ایران را تبرئه نموده و دست و چهرۀ آنها را شستشو دهند.
شایان تأکید مجدد است که مثلث خیانت، جنایت و شناعت یعنی احمد خمینی، خامنه ای و رفسنجانی همواره نزدیکترین مشاوران جلاد خونآشام و مدیریت کنندگان اصلی تمامی امور رژیم از جمله این کشتارها بوده اند. بنابراین ادعای بیاطلاع بودن آنها از این نسلکشی یاوه سرائی رذیلانه ای است که تنها در خدمت تداوم و استمرار این جنایات است.
وانگهی قتلعام مجاهدین در 10 شهریور 92 که این روزها سالگرد آنست را هم آنها بیاطلاع بودند و یا اعدامهای جمعی مستمر از جمله اعدام بیش از 25 هموطن سنی مذهب در هفته های اخیر را هم خامنه ای نمیدانسته است، این کشتارها همگی از یک سنخ و یک جنس میباشند. راستی وقتی وقاحت آخوندی با رذالت پاسداری توأم میشود محصولی جز این نخواهد داشت.
4- عده ای دیگر در راستای در بردن آمرین و عاملین جنایت از پوزش خواستن از یکطرف و بخشیدن و فراموش کردن از طرف دیگر دم میزنند. این ترفند نیز چون ترفندهای قبلی تنها در خدمت استمرار جنایت و قتل و کشتار میباشد.
آیا رژیم آخوندی دست از کشتارهای وحشیانه خود برداشته است، آیا مقامات و کارگزاران آن به نسلکشی سال 67 اعتراف نموده و آنرا محکوم کردهاند و یا اینکه هنوز هم –چون پورمحمدی- مدعی اند که حکم "خدا" را اجرا کردهاند. پوزش خواهی باید توأم با اقرار به ارتکاب جنایت و همراه با افشای تمامی جزئیاتی باشد که میتواند به کشف ابعاد جنایت کمک کند. وقتی مرتکبین این جنایات هنوز از جنایت خود دفاع میکنند و روزانه به همان جنایات ادامه میدهند، این پوزش خواهی ترفندی رذیلانه برای استمرار جنایت میباشد.
بنابراین بالصراحه باید گفت که مردم ایران و خانواده های شهدای سربدار به ویژه مجاهدین نه میبخشند و نه فراموش میکنند و تا سپردن همه جنایتکاران (آمران و عاملان آن) و نیز همدستان آنها (یعنی کسانیکه یا سکوت کرده و یا لاپوشانی کرده و در نقش مشاطهگر دژخیمان به بزک کردن آنها روی آورده اند) به دست عدالت از پای نخواهند نشست. همان جنایتکارانی که هنوز هم با همان شیوه های گذشته به نسلکشی و اعدامهای گسترده جمعی برای "مدیریت بحران" و حفظ حکومت ننگینشان ادامه میدهند.
خانم رجوی در فراخوان به جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال 67 گفت:
"جنبش دادخواهی قبل از هرچیز اعلام مجرمیت قطعی خامنه ای ولی فقیه ارتجاع است.
- خامنه ای و همدستان او مجرمند زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال 67 هستند.
- آنها مجرمند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
- خامنه ای و همدستانش مجرمند زیرا خانوادۀ قتلعام شدگان را در 28 سال گذشته سرکوب کردهاند.
- آنها مجرمند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بی وقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضائی قرار داده اند.
جنبش دادخواهی موأخذۀ رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی این کشتار است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمۀ سران رژیم. این جنبش است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار میدهد.
این خواست البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتلعام شدۀ همراه با همۀ شهیدان در نسیم حیات بخش آزادی نام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد".
اما فایل صوتی منتظری به یک حقیقت سرسخت به روشنی گواهی میکند که خمینی از سالها قبل در فکر نابودی تمامی مجاهدین بوده و برای آن توسط کارگزارانش برنامه ریزی کرده بود، همان خمینی که از سال 58 ریختن خون آنها را مباح اعلام نموده بود. به گواهی بسیاری از زندانیان از اعدام رسته زندانبانان از اواخر سال 66 با دسته بندی و تفکیک زندانیان مشغول آماده کردن زمینه های لازم برای این نسلکشی بودند.
منتظری در این نوار صریحا میگوید: "از مدتها قبل برای این (قتلعام) برنامه ریزی شده بود و اطلاعات روی آن نظر داشت و سرمایهگزاری کرد. شخص احمدآقا (پسر خمینی) از 3-4 سال پیش میگفت که مجاهدین از روزنامهخوان، مجلهخوان و اطلاعیهخوان باید اعدام شوند".
این گواهی نشان دهندۀ اینست که رژیم از مدتها قبل در فکر این نسلکشی بوده و تنها به دنبال فرصت مناسب برای آن بوده است و همزمان با نوشیدن جام زهر آتشبس برای کنترل اوضاع و قفل کردن جامعه و به گفتۀ کارگزارانش برای "مدیریت بحران" و جلوگیری از خیزشهای اجتماعی پس از پایان جنگ و برای فرار از پاسخگویی که چرا 7 سال بی جهت جنگ را ادامه داد با آن فتوای سفاکانه به قتلعام مجاهدین مبادرت کرد.
همچنین این فایل مبین اینست که نسلکشی سال 1367 هیچ ارتباطی با عملیات فروغجاویدان یا شروع مبارزۀ مسلحانه و یا سایر لاطائلات پیش گفته شده نداشته است.
راستی اگر مجاهدین با عملیات فروغجاویدان باعث این کشتار وحشیانه شدند چرا تنها دستگیر شدگان در عملیات فروغجاویدان اعدام نشدند، چرا زندانیان اسیری که در بیدادگاههای خود رژیم محکوم به زندانهای محدودی شده بودند اعدام شدند و چرا خمینی علت اعدام را بر سر موضع بودن ذکر کرد. از این رو مزخرف بودن حرفهای احمد خاتمی امام جمعۀ تهران که زندانیان از یک هفته قبل میدانستند عملیات میشود و با آن اعلام همبستگی کرده بودند، روشن میشود. و نیز لاطائلاتی که تلاش میکند زندانیان محکوم شده را به دلیل "بغی" یعنی طغیان و سرکشی که ناظر به قیام مسلحانه است مستحق اعدام معرفی کند نیز روشن میشود.
زندانیان موجود در زندان در آن سال عمدتا یا نشریه فروخته و یا اعلامیه پخش کرده بودند و یا سایر اعضای خانوادهشان از اعضا و هواداران مجاهدین بودند. بنابراین چرندیاتی از این دست تنها مبین مجرم بودن گوینده آن و همدستی وی با قاتلان مردم ایران میباشد که درصدد مخفی کردن جنایت و تبرئۀ قاتلین مردم میباشند و طبعا باید در مقابل دادگاه پاسخگو باشند .
3- برخی ضمن محکوم کردن صوری جنایت درصدد مبرا جلوه دادن آمر (خمینی جلاد) و یا عاملین این نسلکشی میباشند، یا سفاک خونآشام را به عنوان دستوردهندۀ اصلی به این قتلعام تبرئه میکنند و از "اشتباه" یا "قصور و تقصیر" در اجرای فرمان "امام" جنایت پیشگان صحبت میکنند که گوئی صرف فتوای جنایتکارانه او اشکالی نداشته و تنها در مقام اجرا "اشتباهات" و یا "قصور و تقصیری" صورت گرفته است. اینان جنایت علیه بشریت را تا سطح یک اشتباه تنزل داده و به این ترتیب جلاد ضدبشر را غسل تعمید میدهند و یا در فکر به در بردن سران اصلی رژیم (خامنهای-رفسنجانی) که در کنار احمد خمینی همواره طرف اصلی مشورت با سفاک خونآشام بودند، می باشند و با وجود اینکه این دو مکررا و صریح و غیرصریح در طول این سالیان این اعدامها را تأیید کرده اند مدعیند که گویا خامنهای و نیز موسوی نخست وزیر دوران کشتار از این جنایت بیاطلاع بودهاند.
که گوئی جلاد خونآشام صرفا توسط احمد خمینی و ریشهری برای این فتوا آماده شده و گویا خودش از سال 58 جان و مال و ناموس مجاهدین را مباح نکرده و خودش در جواب موسوی اردبیلی بالصراحه نگفته "سریعا دشمنان" را نابود کنید و خودش توصیه به "خشونت و کینه (ضد) انقلابی" نکرده و صریحا ننوشته "شک و تردید نکنید" و "رحم بر محاربین سادهاندیشی است".
در اینجا باید بر این مسئله تأکید نمود که هرگونه کم جلوه دادن ابعاد جنایت، کمرنگ کردن نقش سفاک خونآشام به عنوان دستور دهندۀ اصلی به این نسلکشی و مسئله را به "اشتباه و تقصیر و قصور" در اجرا موکول کردن و نیز وانمود کردن اینکه سران اصلی نظام بیاطلاع بوده و همچنین هرگونه لاپوشانی و سکوت بر این جنایت خود جرم و همدستی با جلادان مردم ایران محسوب میشود.
در یک نمونۀ خائنانه
مصطفی تاج زاده مینویسد: "من بدون آنکه از جزئیات آن فاجعه آگاه باشم" یعنی "کی بود کی بود من نبودم" و راه حاشا و انکار را در پیش میگیرد.
در زمان کشتار 67 سیدخندان آخوند خاتمی وزیر ارشاد و تاج زاده معاون بینالمللی وزارت ارشاد بود و طبعا نمیتوانست از جریاناتی که در کشور میگذشت بیاطلاع باشد. حتی اگر به گفتۀ خودش از جزئیات هم مطلع نبود -فی المثل تعداد اعدامها- ولی از نسلکشی وحشیانه به طور کلی اطلاع داشت. وی از پایه گزاران ارگانهای سرکوبگر و امنیتی رژیم به ویژه کمیته ها و از صاحب منصبان رژیم در آن دوران بود و نمیشود پذیرفت که بیاطلاع باشد. حتی اگر در ابتدای کار کاملا مطلع نبوده قطعا در کشاکش درگیریها و اوج گیری تضادهای درونی رژیم و رد و بدل شدن نامه بین منتظری و خمینی در جریان عزل او که مطالب آن به روزنامه ها هم کشید ایشان بقدر کافی مطلع شده است و البته حالا آنرا منکر میشود تا جنایت را لاپوشانی کند و سرکردگان اصلی نظام را تبرئه نماید.
مضافا اینکه در آن مقطع کشتارها زیر نظر وزارت اطلاعات بوده و پورمحمدی جنایتکار نمایندگی آن در هیئت مرگ را داشته و وزارت اطلاعات هم به نخست وزیری وصل بوده و ریشهری وزیر اطلاعات زیردست نخست وزیر وقت کار میکرده است. بنابریان ادعای بیاطلاع بودن وی و یا سایر یاوه ها تنها برای شستشوی دست جنایتکاران است.
خامنه ای رئیس جمهور آنموقع و ولی وقیح فعلی نیز در آذر ماه 67 وقتی در دانشگاه توسط دانشجویان مورد سئوال قرار گرفت صریحا گفت: "ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام داریم. با این آدمی که از داخل با حرکات منافقین (مجاهدین خلق) ارتباط دارد باید چه کاری کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی هم نمیکنیم" (رادیو حکومتی 15 آذر 67). از این صریحتر و سفاکانه تر میشود از نسلکشی سال 67 دفاع کرد؟ وی همین روزها نیز از این نسلکشی وحشیانه دفاع کرد. بنابراین جناب تاج زاده مرتکب چند فقره خیانت و همدستی با جلادان شده است.
اولا خود را بیاطلاع نشان داده و به کوچۀ علی چپ زده که گویا از جزئیات اطلاع نداشته است تا بدین وسیله پاسخگوی سکوت خود در این 28 سال نباشد.
ثانیا در یک دروغگوئی آشکار همزمان میرحسین موسوی و خامنه ای را تبرئه کرده و مدعی است که آنها اصلا مخالف اعدامها بوده اند. ولی برای اینکه راه فراری باقی گذاشته و اگر کسی یقۀ او را گرفت و پرسید چرا اعتراضی نکرده و مخالفت خود را علنی نکردند گفته است وقتی فهمیدند که کار از کار گذشته بود. به این میگویند "لاپوشانی اصلاحطلبانه"! و به معنی دقیق کلمه خائنانه و همدستی با جنایتکاران از یک به اصطلاح "اصلاحطلب" دروغین.
روشن است که امثال تاج زاده نیز باید در پیشگاه عدالت توضیح دهند که در دستگاه خلیفۀ سفاک ارتجاع چه نقشی داشته که اینگونه تلاش میکنند جلادان مردم ایران را تبرئه نموده و دست و چهرۀ آنها را شستشو دهند.
شایان تأکید مجدد است که مثلث خیانت، جنایت و شناعت یعنی احمد خمینی، خامنه ای و رفسنجانی همواره نزدیکترین مشاوران جلاد خونآشام و مدیریت کنندگان اصلی تمامی امور رژیم از جمله این کشتارها بوده اند. بنابراین ادعای بیاطلاع بودن آنها از این نسلکشی یاوه سرائی رذیلانه ای است که تنها در خدمت تداوم و استمرار این جنایات است.
وانگهی قتلعام مجاهدین در 10 شهریور 92 که این روزها سالگرد آنست را هم آنها بیاطلاع بودند و یا اعدامهای جمعی مستمر از جمله اعدام بیش از 25 هموطن سنی مذهب در هفته های اخیر را هم خامنه ای نمیدانسته است، این کشتارها همگی از یک سنخ و یک جنس میباشند. راستی وقتی وقاحت آخوندی با رذالت پاسداری توأم میشود محصولی جز این نخواهد داشت.
4- عده ای دیگر در راستای در بردن آمرین و عاملین جنایت از پوزش خواستن از یکطرف و بخشیدن و فراموش کردن از طرف دیگر دم میزنند. این ترفند نیز چون ترفندهای قبلی تنها در خدمت استمرار جنایت و قتل و کشتار میباشد.
آیا رژیم آخوندی دست از کشتارهای وحشیانه خود برداشته است، آیا مقامات و کارگزاران آن به نسلکشی سال 67 اعتراف نموده و آنرا محکوم کردهاند و یا اینکه هنوز هم –چون پورمحمدی- مدعی اند که حکم "خدا" را اجرا کردهاند. پوزش خواهی باید توأم با اقرار به ارتکاب جنایت و همراه با افشای تمامی جزئیاتی باشد که میتواند به کشف ابعاد جنایت کمک کند. وقتی مرتکبین این جنایات هنوز از جنایت خود دفاع میکنند و روزانه به همان جنایات ادامه میدهند، این پوزش خواهی ترفندی رذیلانه برای استمرار جنایت میباشد.
بنابراین بالصراحه باید گفت که مردم ایران و خانواده های شهدای سربدار به ویژه مجاهدین نه میبخشند و نه فراموش میکنند و تا سپردن همه جنایتکاران (آمران و عاملان آن) و نیز همدستان آنها (یعنی کسانیکه یا سکوت کرده و یا لاپوشانی کرده و در نقش مشاطهگر دژخیمان به بزک کردن آنها روی آورده اند) به دست عدالت از پای نخواهند نشست. همان جنایتکارانی که هنوز هم با همان شیوه های گذشته به نسلکشی و اعدامهای گسترده جمعی برای "مدیریت بحران" و حفظ حکومت ننگینشان ادامه میدهند.
خانم رجوی در فراخوان به جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال 67 گفت:
"جنبش دادخواهی قبل از هرچیز اعلام مجرمیت قطعی خامنه ای ولی فقیه ارتجاع است.
- خامنه ای و همدستان او مجرمند زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال 67 هستند.
- آنها مجرمند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
- خامنه ای و همدستانش مجرمند زیرا خانوادۀ قتلعام شدگان را در 28 سال گذشته سرکوب کردهاند.
- آنها مجرمند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بی وقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضائی قرار داده اند.
جنبش دادخواهی موأخذۀ رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی این کشتار است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمۀ سران رژیم. این جنبش است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار میدهد.
این خواست البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتلعام شدۀ همراه با همۀ شهیدان در نسیم حیات بخش آزادی نام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد".