منبع : ایران آزاد فردا ،23 سپتامبر 2016
لینک
هرمز صفایی نوایی ـ «مقاومت یا روزمرگی»
«هنگامی که پارو نزنی قایق زندگی تو یا سر جایش می ماند و یا با هر بادی به بی راهه خواهد رفت.»
صبح روز بعد نیز بدون اینکه تنوع و تحولی در زندگی مان ایجاد کرده باشیم همان کارهای یکنواخت روز قبل را تکرارمی کنیم. در علم روان شناسی به این تکرار مکررات می گویند:«روزمرگی ».
اگر در زندگی مان تغییر و تحولی ایجاد نکنیم و از سیکل یکنواخت و خسته کننده روزمره خارج نشویم، بعد از مدتی به افسردگی دچار خواهیم شد.حال اگر یک جامعه ویا یک مقاومت به روزمرگی دچار شود، آنگاه چه باید کرد؟
استعمار گران، زورگویان و سودجویان برای چپاول هر چه بیشتر توده ها ابتدا سعی میکنند بر افکار آن جوامع تسلط پیدا کنند.پتانسیل های مثبت وپویای آن جامعه را با طرح وبرنامه های مخرب از بین ببرند. آنها بی خیالی، تن پروری، فساد، فحشا ،ارتشاء و مواد مخدر را حتی بطور رایگان در اجتماع گسترش و ترویج می دهند. نگاهی گذرا به جوامعی که دیکتاتورها بر آن حاکم هستند بیاندازید. به ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه نگاه کنید. فساد، فحشاء، بیکاری، اعتیاد، انواع واقسام شیوه ها و شگردهایی که بتوان جامعه را مسخ کرد را بکار می گیرند. تلاششان را می کنند تا افکار مردم،بخصوص جوانان را همانند افسانه ها جادو کرده و مانع هرگونه حرکت وتغییر و تحولی در آن جوامع بشوند.
جباران تلاش میکنند تا توده ها را به «روزمرگی» بکشانند تا بتوانند آسوده به چپاول و ظلمشان ادامه بدهند.
در چهارده سال گذشته همین طرح،یعنی به روزمرگی کشاندن را برای مجاهدین و مقاومت ایران هم بکار گرفته اند.
راستی تا کنون چندین باراین جملات را از دیگران شنیده اید؟
بابا ولش کنید! مگر مجاهدین در این چندین سال،تا حالا چکار کرده اند؟ آخوند ها که هنوز سرکارند!
هنگامی که دچار این حس بگردیم یعنی اینکه در رابطه با مقاومت مردم ایران وسرنگونی جباران حاکم برایران دچار «روزمرگی» شده ایم..البته عده ای نیز به دلیل طولانی شدن مبارزه دچار این حالت شده اند. آنها دست از مقاومت کشیده وبه این حالت تن داده اند. آنها به نوعی پاسیویزم مبتلا گشته اند.عده ای نیز حتی به طور مستقیم وغیر مستقیم در خدمت جباران درآمده اند. وقتی تعادل زندگی سیاسی ما در جامعه بهم نخورد و ما برای تعادل جدید و شرایط سیاسی اجتماعی مقاومت تلاش نکنیم دچار« روزمرگی»، یعنى همان حسی می شویم که در بالا به آن اشاره نموده ام.
هر موجود زنده ای به طور ذاتی با حرکت و تلاش آمیخته است. یکی از پارامترهای سلامت روانشناسی اجتماعی، «مقاومت» وتحول و تغییروبن بست شکنی است. یک جامعه در حال رشد به برنامه و پروژه مدون و مشخص برای رشد و تضمین آینده جامعه خود محتاج است.
مقاومت یک فعالیت هدفدار است. اعضای مقاومت ایران با پروژه هدفمند «سرنگونی» تمامیت رژیم جمهوری اسلامی ایران از همه چیزشان گذشتند. آنها ثانیه به ثانیه و تمام دم وبازدمشان را با این پروژه – یعنی سرنگونى – تنظیم می کنند.مقاومت خود ذاتا به معنی تغییر و تحول و بهم زدن نظم های تحمیلی جباران است. قدرت های چپاولگر صنعتی در این چهار دهه حمایت گسترده سیاسی، نظامی از طریق فروش سلاح و تکنیک همانند دستگاه های شنود و غیره به رژیم جمهوری اسلامی ایران نمودند. در این چهارده سال با انواع و اقسام حربه ها از رژیم ولایت فقیه برای به «روزمرگی»کشاندن مقاومت ایران در سراسر جهان، بخصوص در قرارگاههای مقاومت مردم ایران در اشرف و لیبرتی حمایت کرده اند.
روزمرگى، آفت مبارزه
براى هر عملى هدفى منظور است و بدون هدف انسان دست به هیچ عملى نمى زند. اما اگر دست رسى به هدف مورد نظر به درازا بکشد، این خطر پیش مى آید که عمل تبدیل به عادت شده و از هدف اولیه دور و حتى جدا شود.
در مسیر مبارزات سیاسى هم این خطر وجود دارد که اگر ارتباط صحیحى بین مبارزه و هدف وجود نداشته باشد، مبارزه تبدیل به روزمرگى و عادت شود.
یکى از مسائلى که بر خلاف اکثریت نیروهاى سیاسى ایران، مبارزات مجاهدین را پایدار نگاه داشت همین ارتباط مبارزه ى مجاهدین با هدف براندازى و سرنگونى رژیم خمینى بوده و هست. آنها در هر موقعیتى این ارتباط را حفظ کردند و با تاکید بر آن هدف همواره شیوه هاى مبارزاتى خود را به روز کرده اند، حال آن که طولانى شدن زمان رسیدن به این هدف، امر مبارزه را حتى در بین نیروهاى صادق تبدیل به یک عادت کرده و خود مبارزه تبدیل به هدف شده است.
حاکمان جنایتکارایران با هم دستان استعماری و مزدوران داخل و خارج از کشوری شان پروژه به روزمرگی کشاندن مقاومت مردم ایران و حامیان شان، و سرانجام نابودی مجاهدین و شورای ملی مقاومت را با تمام توان و امکانات دولتی به پیش بردند.
آنها هزاران مرد وزن رزمنده آزادی را به مدت چهارده سال در یک محیط بسته وکوچک به نام «لیبرتی،آزادی» به «حصار و بند» کشیدند. آنها را از هرگونه امکانات انسانی و حتی پزشکی محروم کردند تا خسته شوند، و به «روزمرگی» بیافتند ودست از مبارزه و مقاومت بردارند.
آنها با استفاده از علم روانشناسی برای نیت پلید و ضد انسانی خود پروژه به «روزمرگی» کشاندن مجاهدین را به پیش بردند.
اما «مقاومت» یعنی سرزندگی، مقاومت یعنی بالندگی،مقاومت یعنی رویش، مقاومت یعنی جهش وتحول، مقاومت یعنی زندگی، مقاومت یعنی به پیش.مقاومت بعنی بن بست شکنی….
آنها نمی دانستند که انقلابیون مجاهد برای نجات واژه ها وحفظ ناموس تک به تک کلماتی که توسط خمینی سر بریده شده است، آگاهانه بر روی تخت های شکنجه دراز کشید، بر بالای طناب دار رقص رهایی کردند. مجاهدین یک روز خمینی را از ماه به چاه کشیدند. یک روز دیگر نیز ماشین آدم کشی و تنور جنگ ضد ملی و میهنی اش را گل گرفتند و خمینی را مجبور به پذیرش آتش بس کردند. روزی دیگر نیزپروژه ضد ایرانی و ضد انسانی اتمی شان را بر سرشان خراب کردند و در انظار جهانیان رسوایشان کردند.مجاهدین مرتب به روز میشوند.چون در مسیر حقیقت ودرست گام بر می دارند، نهایتآ در مسیر هستی وتکامل آینده با آنهاست.
سرانجام در هنگام دادخواهی کشتار بیگناهان سال شصت وهفت تابو شکست . ناگهان از بیت ولایت فقیه خون ها ی به ناحق ریخته شده فریاد شدند. خون های ریخته شده فرزندان بی گناه و انقلابی سال شصت و هفت به صورت فایل صوتی توسط فرزند آقای منتظری تمام رویای ام اقرای خلافت دولت اسلامی را بر سر ولایت فقیه ویران کرد. ولایت فقیه رسواى عالم شد. نام مقدس مجاهد خلق دوباره بر سر زبانها افتاد. از مجلس خبرگان خلیفه گرفته تا در بیت ولایت و تا مجلس ارتجاع و در میان فرزندان همین رژیم از بی گناهی مجاهدین گفته و نوشته شد.مجاهدین دوباره دشمنانشان را بور کردند وحلقه «روزمرگی »را شکسنتند وبه روز شدند.
مجاهدین و مقاومت ایران توسط خانم مریم رجوی،فراخوان برای دادخواهی خو نهای به ناحق ریخته شده در ایران دادند. اکنون بعد از شکستن محاصره و خروج موفقیت آمیز تمامی اعضا و مسئولان مقاومت و مجاهدین ازکمپ لیبرتی و انتقالشان به کشور آلبانی تعادل قواى سیاسی منطقه خاورمیانه بهم خواهد خورد. از این به بعد انرژی مسئولان و فرماندهان پیشتاز مقاومت مردم ایران آزاد گردیده است. اعضای مقاومت با ایستادگی چهارده ساله خود تعادل تمام معادلات سیاسی و پروژه به «روزمرگی» کشاندن مجاهدین و حامیانشان را بهم زدند. از حالا دیگر تعادل سیاسی جدیدى شروع خواهد شد. از این پس هرچه هست فقط تهاجم به قاتلان و چپاولگران جان و ناموس مردم یعنی «تمامیت رژیم ولایت فقیه» است.
مجاهدین با طرح مسئله ى هزار اشرف یک بار دیگر امر مبارزه را به روز کرده و با هدف سرنگونى پیوند زدند. آنها هر روز که از حیات مبارزاتی شان می گذرد سرحالتر وبه روزتر می شوند.
براستی چه خجسته و میمون است پنجاه و یکمین سال حیات پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران.
لذت شربت پیروزی های پی در پی مقاومت ایران بخصوص، بزرگترین پروژه یعنی انتقال ونجات جان چندین هزار تن از پیشتازان انقلابی میهنمان از حلقوم اژدهای خونخوار آخوندی به کشور آلبانی، بر مقاومت مردم ایران و هر آنکس که درد آزادی ورهایی دارد گوارا باد.