تاریخ :30 اکتبر 2016
لینک به منبع وویدئو
اعتراف تواب تشنه به خون به رابطه با جلادان وقاتلان قتل عام هاي دهه 60
به دنبال ا فشاي ، رابطه تواب تشنه به خون با باند هار و وحشي سعيد امامي، وزارت اطلاعات دريك فرار به جلوي احمقانه ، به ايرج مصداقي دستور داد تا به بخشي از روابط خود با دستگاه جهنمي وكشتار آخوندي اعتراف كند تا بعد ها مدعي بشود كه بله من گفته بودم .تواب تشنه بخون اعتراف كرده است كه با هيئت قتل عام 30000 زنداني مجاهد ومبارز درسال 67 از جمله با آخوند مصطفي پورمحمدي يكي از جنايتكاران رژيم و عضو هيئـت مرگ، رابطه داشته است ، يك بار با معاو ن پورمحمدي به نام غلامحسين بلنديان (رئيس شوراي امنيت وزارت كشور در اوايل دهه 60 و معاون پورمحمدي در سازمان بارزسي كل كشور) درتوكيو صحبت كرده ، هم چنين با يكي ازعاملان و قاتلان زندانيان سياسي دهه 60 به نام مجيد قدوسي كه شخصا طناب دار را بر گردن زندانيان مي انداخته است تماس تلفني گرفته است .
اين اعترافات به وضوح نشان ميدهد كه ا و همكاري با وزارت اطلاعات و هيئت مرگ را از همان دوران زندان شروع كرده و تاكنون نيز ادامه داده است . همين ارتباط و همكاري اطلاعاتي، با دژخيمان ، منجر به نجات جان كثيف او شده است.
كينه حيواني و هيستريك او، در رابطه با ساكنان ليبرتي و در راس آن آقاي مسعود رجوي نيز ازهمين جا ناشي ميشود .كينه او به مجاهدين و مخصوصا آقاي رجوي ، از نوع كينه مصطفي پورمحمدي و نيري و مجيد قدوسي ميباشد و به همين دليل نام “تواب تشنبه به خون“ به او داده شده است .
بخشي از سخنان او با يك تلويزيوني انينتر نتي وزارت اطلاعات به نام “رهايي“ ، بدون درنظرگرفتن دجالگري هاي و توجهيات او ، خواننده را بي نياز ازهرگونه توجيه وتفسيري مي نمايد .
متن پياده شده صحبت ها
«براي اين كه ما بتوانيم مقابله كنيم، برخورد كنيم و يا پيگيري كنيم، موضوع جنايت عليه بشريت درايران را ببنيد ما مدتها دنبال اين بوديم كه با يكي از اين جانيان درخارج كشور رو برو بشويم. باهاش مصاحبه كنيم. مدتها دنبال پورمحمدي بوديم، چون من فكر ميكردم تنها پورمحمديه ، بعنوان يكي از اعضاي كشتار كه ممكنه سفر خارجي داشته باشد آنهم بخاطر مسوليتش در سازمان بازرسي كل كشور، تا مدتها دنبالش بوديم وقتي كه ميخواست بره بيشكك قيرقيرزستان براي شركت در اجلاس روساي سازمانهاي بازرسي كل كشور آسيا، ما او نو دنبال كرديم منتها، تو آخرين لحظات متوجه شديم ، ميدونيد رفتن به قيرقيزستان ساده نيست پرواز مستقيم نيست، بايد ميرفتيم مسكو بعد از آنجا پرواز كنيم ، برخي جاها خوب ويزا ميخواد ميدانيد همه مشكلات بود تا آخرين لحظه نتوانستيم . خوب باز هم از پا نيفيتاديم تا آخر او نو دنبال كرديم براي اينكه به ژاپن قرار بود سفر كنه، دراجلاس آسيا پاسيفيك ، روساي سازمانهاي بازرسي كل كشور و يا آنچه كه مطرح ميشود به سوئدي(يك كلمه سوئدي) كه البته خودش كلمه سوئديه، يعني به نوعي اونهايي كه نظارت ميكننددر دستگاه هاي دولتي، اينه كه خوب بازم ما ماهها روي اين مساله كاركرديم كه برويم ژاپن، ميدونيد رفتن به ژاپن يك كشوري كه ميدونيد محافظه كاره. ازطرف ديگه بخواهند دونفر بروند از سوئد، برند اونجا براي اجلاس آسيا پاسفيك كل كشور درسطح آسيا كه خوب اين يك مقداري شك برانگيزه ،كه اين ها چكار دارند. براي چي ميخواهند بيان و ازطرف ديگه خوب پيگيري موضوع ساده نبود ، رفتن اونجا هم ساده نبود با اين كه ما موفق بودم، منتها درآخرين لحظات آن سونامي كه در ژائن آمد و زلزله اي در ژاپن موضوع رو ،كنفراس روتحت الشعاع قرار داد،كنفرانس برگزار نشد و به تعويق افتاد. باز دوباره دنبال اين موضوع رفتيم تا اين كه متوجه شديم كنفرانس با يك تاخير چندين ماهه برگزار ميشه كه بالاخره ما با هر مصيبتي بود رفتيم ژاپن منتهي تو اين فاصله يك تغييراتي صورت گرفت درسطح بين المللي اتفاق افتاد و آنهم موضوع تحريمهاي هسته اي بودكه بخشي ازمسولان نظام را هم در برگرفته بود درسفرهاي خارجي اونها اخلال بوجود آورده بود و هم چنين موضوع پرونده حقوق بشر بود، ميدونيد در اتحاديه اروپا ليستي انتشار پيداكرده بود، بخش زيادي از مقامات رژيم ورودشان به اروپا امريكا ممنوع شده بود، خوب همه اين ها دست به دست هم داد ما رفتيم درآخرين لحظه متوجه شديم كه پورمحمدي خودش شركت نميكند و معاونش بلنديان، كه اتفاقا عضو شوراي امنيت كشور هم بود، ما در آنجا متوجه شديم او به جايش آمده و رئيس شوراي امنيت و معاون امنيتي و معاون سياسي وامنيتي دردهه 60 بود، در آن سالهاي خونين بود، خوب خود او شركت ميكنه ، خوب ما فرصت را ازدست نداديم و طي روزهايي كه اجلاس اونجا برگزار ميشد تونستيم با خود بلنديان من خودم برخورد كردم، برخوردي كه ميخواستم با پورمحمدي بعنوان عضو هيئت كشتار سال 67 بكنم با خود بلنديان كردم و اسامي او درفيلم هست كه چه جوري ازكشتار دفاع ميكند، چطوري از احكام صادره دفاع ميكند وخوب اين خودش سندي است از جنايات رژيم و تاييد آنها توسط مقامات بلند پايه رژيم، درهرصورت مصاحبه درخود اون فيلم هست، با يك گوركني كه گوركن شيرازي كه توضيح ميدهد درمورد كشتارها ، توضيح ميدهد راجع به دفن شبانه جوانهايي كه خودش ميگه آدم از ديدن اين همه جوان شرم ميكرد و توضيحاتي كه اون پيرمرد ميده چه درارتباط با دفن جنازه ها درشيراز البته همينطور ، مصاحبه با آيت الله منتظري، مصاحبه اي كه خود نيما درايران كرده بود با آيت الله منتظري همه، همه اينها درهرصورت تلاشهايي كه ما داشتيم ، من خودم توانستم صحبت بكنم تلفني با مجيد قدوسي كه يكي از دادياران زندان بود دردهه 60، مسول مصاحبه گرفتن بود و يكي از نزديكان لاجوردي بود، مسول آموزشگاه اوين بود و ازطرف ديگر در جريان كشتار سال 67 مسول اعدام زنداينها بود درزندان اوين واحكام صادره را اجرا ميكرد من با او صحبت كردم، تلفني صحبت كردم، صحبت هايش در خود فيلم هست درهرصورت اين ها چيزهايي بود، تلاشهايي بود كه ما بخرج داديم الان هم قرار است كه دوباره در لهستان به نمايش در آيد .»