باز نشر :30 اتبر 2016
سازمان سیاسی یا سازمان مبارزه و مقاومت: تحلیلی از ماهیت سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، شهرام احمدی نسب عمران
واژگان در ظاهر ابزارهای رام و سر براهی برای بیان مقصود صاحبان زبان هستند حال آنکه در واقع اصلا این گونه نیست۰ در بسیاری موارد این واژگان و معانی پنهان و مفروض شان هستند که زمینه اصلی سؤتفاهم ها و کژ فهمی ها در گستره اندیشه هستند۰ واژه سیاسی یکی از این واژه هاست۰ بسیار گفته شده و می گویند که مثلا سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت سازمان های سیاسی هستند۰ ظاهرا این امر هیچ اشکالی ندارد چرا که این کاربرد واژه سیاسی با خوشه های واژگانی همراه آن نظیر زندانی سیاسی، مبارزه سیاسی، سازمان سیاسی، اپوزیسیون و نظایر آن در همخوانی کامل است۰ ظاهرا مفروض آن است که نظامی سیاسی در ایران حکمفرماست و گروه هایی چنین نظام سیاسی را نمی پسندند و با آن مخالفند؛ امری که در نقاط دیگر جهان نیز دیده می شود۰ واژه اپوزیسیون از همین جا می آید یعنی نهادی سیاسی علیه نظام سیاسی حاکم۰ زندانی سیاسی هم کسی است که در نظامی غیر دموکراتیک به دلیل مخالفت با آن نظام سیاسی و اعتقاد به برنامه ای سیاسی برای تغییر اوضاع و بهبود امور به زندان افتاده است۰ احزاب یا سازمان های سیاسی هم گروه های سازمان یافته ای هستند که با هدف و برنامه مشخص برای مشارکت در قدرت به فعالیت مشغولند۰ حال باید دید که واژه کانونی این خوشه واژگانی از کجا آمده و به چه چیز اشاره دارد؛ منظور واژه سیاسی است۰ آنچه امروزه در واقع از زبان های اروپایی به فارسی برگردانده شده اشاره به مفاهیمی دارد که از سده های شانزدهم و هفدهم و با پیدایش نهاد نوینی به نام دولت در اروپا خلق شده اند۰ البته در معنای موسع و غیر دقیق واژه سیاسی می تواند به هر امر مربوط به قدرت و به هر شکلی از رابطه قدرت میان انسانها اشاره داشته باشد، اما کاربرد امروزین این واژه در زبان های اروپایی به همان ریشه نوین آن بر می گردد که با شیوه نوین اداره جوامع و دولت مدرن پیوند دارد۰
حال سؤال این است که آیا در ایران دولت به معنای امروزین آن یعنی شکلی از انواع نظام های سیاسی وجود دارد؟ آیا وضعیت حاکم بر ایران امروز نوعی رژیم سیاسی است؟ اگر چنین باشد آنگاه کاربرد این واژه در خوشه واژگانی مزبور نیز موجه است۰ حقیقت آن است که وضعیت حاکم بر ایران تنها صورتی از وجوه دولت و نظام سیاسی را داراست بی آن که حتی اندکی از محتوای لازم در آن باشد۰ هر نظام سیاسی ساز و کار و قواعدی برای اداره امور یک سرزمین دارد۰ این سازوکار می تواند دموکراتیک یا غیر آن باشد۰ فی المثل یک نظام پادشاهی موروثی می تواند مبنای نظامی سیاسی و تشکیل دولت باشد که در آن تفکیک قوای سه گانه وجود داشته باشد، ارتشی برای حفاظت از سرزمین و مردم، پلیسی برای تأمین نظم و امنیت عمومی، قوه مقننه ای برای تدوین قوانین که دائما مورد نیاز است، قوه قضاییه ای برای نظارت و تضمین اجرای درست قوانین، و قوه مجریه ای برای اجرای قوانین وجود داشته باشد۰ همان گونه که از این توصیف به خوبی پیداست، وجود قاعده و قانون و تلاش برای به انتظام در آوردن امور و حذف بی قاعدگی تا حد ممکن در چارچوب دولت وجه ممیزه نظام سیاسی مدرن از اشکال پیشین اداره امور جوامع است۰
به عبارت دیگر، نظام سیاسی امری مدرن است که از چند سده پیش ابتدا در اروپا پدید آمد و پس از آن به تدریج در دیگر نقاط جهان ظاهر گشت۰ تفاوت بنیادی میان نظام سیاسی در مفهوم مدرن آن و شیوه های پیشین آن است که دولت مدرن بر سازوکاری مشخص بنا نهاده شده است۰ این بنیاد تعیین می کند که اساس قدرت و ثروت در جامعه چگونه و توسط چه کس یا کسانی تولید، اداره و توزیع می شوند. تاوان تخطی از هنجارهای بنیادین و قوانین موضوعه نیز بر همان مبنا تعیین می شود۰ یعنی وجه ممیزه جامعه سیاسی از جوامع پیشین حفاظت از هنجارها و قوانین توسط نهادی به نام دولت است و این امر مترادف است با به قاعده درآمدن امور اجتماعی و تضمین اجرای آن قواعد و قوانین توسط نهادی به نام دولت۰
حال باز گردیم به وضعیت حاکم بر ایران۰ اگر بخواهیم تنها یک ویژگی بارز برای این وضعیت پیدا کنیم بدون تردید آن ویژگی عدم وجود هر گونه قاعده یا نظم است۰ ویژگی جمهوری اسلامی از روز نخست عدم پایبندی به هنجار و قاعده بوده است۰ جمهوری اسلامی به هیچ هنجار و قاعده ای ملتزم نبوده است حتی به قوانین و قواعدی که خودش وضع کرده است۰اگر ویژگی اصلی نظام سیاسی آن گونه که در بالا اشاره شد وجود قاعده و هنجار در شیوه اداره امور باشد، آنگاه آشکار است که جمهوری اسلامی ایران نظامی سیاسی نیست چرا که هیچگاه پایبند و ملتزم به هیچ گونه قاعده ای نبوده است۰
ممکن است در نقد این سخن گفته شود که جمهوری اسلامی نظامی دینی است و هنجارهای دینی بر آن حاکم است۰ پس اگر چنین باشد، جمهوری اسلامی نظامی سیاسی مبتنی بر هنجارها و قوانین دینی است۰ در پاسخ باید گفت درست است که حسب ظاهر حاکمان فعلی خود را مجری قوانین دینی می دانند اما در واقع پایبند به هنجارهای دینی هم نبوده اند۰ نمود بارز این امر را می توان ،علاوه بر پیشینه رفتار سردمداران جمهوری اسلامی در زیر پا گذاشتن هنجارها و اصول شناخته شده دینی حتی قوانین مصوب خودشان هر گاه منافع شان ایجاب کرده است، در اساس وجود قاعده مصلحت نظام و نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مشاهده کرد۰ این نهاد بنا شده تا آنگاه که منافع جمهوری اسلامی با اجرای قوانین ساخته خودشان یا قوانین دینی در تضاد افتاد بتوان اجرای قانون موضوعه یا شرعی را متوقف کرد۰ از این عریان تر و شفاف تر نمی شد ماهیت ناهنجار جمهوری اسلامی را توصیف کرد۰ در عمل نیز حکومتگران فعلی اثبات کرده اند که به هیچ قاعده و ضابطه ای ورای مصالح و منافع شان پایبند نیستند۰ از همین رو افراد و گروه ها تحت چنین وضعیتی از هیچ گونه حق تعریف شده و تضمین شده ای برخوردار نیستند چرا که همه چیز به منافع حاکمان و اراده و اجازه آنان بستگی دارد۰
شاید چنین توصیفی در بادی امر اغراق آمیز جلوه کند اما برای سنجش درستی آن کافیست سعی کنید تا حقی فردی یا اجتماعی را پیدا کنید که حاکمان امروز ایران تحت هر شرایطی آن را محترم شمرده و غیر قابل نقض بدانند۰ آشکار است که در نظام ولایت فقیه حقی غیر قابل نقض نیست دلیل آن هم این است که به رسمیت شناختن هر حقی مستلزم محدود و مشروط کردن دامنه اختیار و خودکامگی مستبدان حاکم است۰ نتیجه منطقی چنین توصیفی از وضعیت آن است که شیوه اداره امور در ایران امروز بیش از هر چیز دیگر به دوران برده داری شبیه است که در آن بردگان به خودی خود واجد حقی نبودند و این به اراده و نظر برده داران بستگی داشت که بردگان از چه چیزهایی برخوردار باشند۰ از مزایای این توصیف از وضعیت امروز ایران آنست که تفاوت فاحش شیوه زندگی و مناسبات اجتماعی میان آنچه در ایران جریان دارد با دیگر نقاط جهان را به خوبی توضیح می دهد۰ این همان نکته ای است که خرد عوام آنرا بخوبی دریافته و در برابر هر توصیف و تحلیلی که بدون توجه به این تفاوت بنیادی ارائه شود می گویند آقا جان اینجا ایران است، یعنی جای این حرفها نیست ، برو کشکت را بساب و قیاس مع الفارق نفرما!
چکیده سخن تا اینجا این است که جمهوری اسلامی را نباید نظام یا سیستمی سیاسی به شمار آورد بلکه وضعیت حاکم بر ایران امروز ماهیتی مادون سیاسی داشته و بیش از هر چیز به مناسبات دوران برده داری شبیه است۰ حال پرسش آن است که این سخن چه اهمیتی دارد؟ به باور راقم این سطور٬ نکته فوق الذکر در گفتمان رایج ایرانیان مغفول مانده و توجه به آن واجد اهمیتی بنیادین در فهم بهتر شرایط امروز ایران و نیز یافتن راه چاره و تعیین ویژگی های لازم برای نیروی تغییر دهنده شرایط موجود است۰ آنچه در پی می آید برجسته ترین نتایجی است که از ملاحظه ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی به دست می آید۰
الف ـ تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار است سخن گفتن از گروه و سازمان سیاسی، کار و مبارزه سیاسی و نظایر آن کاملا بی معناست۰ از آنجا که جمهوری اسلامی قائل به هیچ قاعده و هنجاری نبوده و حتی قوانین موضوعه خود ساخته و قواعد شرعی را نیز، در صورتی که منافع و بقایش ایجاب کند، بسادگی زیر پا می گذارد بنیاد ضروری برای کنش و فعالیت سیاسی، که همانا وجود حداقلی از حقوق تضمین شده فردی و اجتماعی است، در چارچوب جمهوری اسلامی فراهم نیست۰این وضعیت با نگاهی اجمالی به تاریخ جمهوری اسلامی بخوبی روشن است که هیچ حزب یا سازمان سیاسی در ایران طی این سالها شکل نگرفته و اعضای سازمانها و احزاب سابقا موجود نیز یا به چوبه دار سپرده شده یا راه تبعید در پیش گرفتند۰ نکته مهم اینجاست که حزب یا سازمان سیاسی ایرانی در خارج کشور نیز بی معناست۰ اساسا سازمان سیاسی با مجموعه اهداف مشخص و برنامه یا راهکارهای رسیدن به آن اهداف در یک نظام سیاسی شکل می گیرد۰ لازمه چنین امری تلاش برای سهیم شدن در قدرت است که این امر می تواند اشکال و صورتهای گوناگون به خود بگیرد: تلاش برای راهیابی به دستگاه اجرایی یا دولت، دستیابی به کرسی های نمایندگی مردم در مجالس قانونگذاری، تأثیر بر گروه های مخاطب و افکار عمومی از طریق رسانه های ارتباط جمعی عمومی، انتشار نشریه و مجله، راه اندازی وبسایت، و در یک کلام ارتباط مستقیم با مخاطب اصلی یعنی مردم یا گروهی از آنهاست۰ به عبارت دیگر، وجود یک سازمان یا حزب سیاسی و ادامه حیات آن مستلزم تمهید شروطی است که همچون هوا که برای بقای جانداران ضروری است برای کنش سیاسی لازمند۰ این شروط همانگونه که اشاره شد تنها در یک نظام سیاسی در معنای امروزین آن مهیا هستند و مثلا در ایران زمان صفویه نمی توان دنبال سازمان یا حزب سیاسی گشت۰ چرا که اگر هدف از فعالیت سیاسی مشارکت در قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر شیوه اداره جامعه باشد، وجود نظام مادون سیاسی جمهوری اسلامی از اساس نافی چنین امکانی است۰
نمی توان جمعی ایرانی همفکر و هم اندیشه را در خارج کشور گرد هم آورد و مدعی شد که حزب یا سازمانی سیاسی به وجود آمده است۰ چرا که هیچ جمع و نهادی خارج از حاکمان فعلی نه تنها خود مستقیما راهی به قدرت در این نظام ندارند بلکه حتی راه غیر مستقیم و فرضی تأثیر بر مردم و افکار عمومی نیز بر آنان بسته است زیرا انتخابات و دیگر نمودهای مشارکت مردم در اداره امور جز واژه های میان تهی نیستند و حاکمان فعلی هر کس را بخواهند و به صلاح خود بدانند برگزیده و با آمیزه ای از سرکوب و فریب به نام منتخب مردم به خود مردم و جهانیان عرضه می کنند۰
کوتاه سخن، تا جمهوری اسلامی بر سر کار است حزب یا سازمان سیاسی ایرانی امکان شکل گیری و فعالیت ندارد۰ پرسش بزرگی که در برابر این ادعا مطرح می شود این است که پس این همه تشکل، سازمان حزب و جریان سیاسی که عمدتا در خارج کشور فعالیت دارند اساسا چی هستند و به چه کاری مشغولند؟ واقعیت آنست که با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی که نافی هر گونه کنش و برهم کنش سیاسی با مردم و گروه های اجتماعی است، این گروه های اصطلاحا سیاسی بیشتر شکل محفل های دوستان هم عقیده ای را دارند که به شکل خاصی از حکومت و نظام سیاسی برای آینده ایران علاقمند هستند۰اما برای آنکه این تشکلها را سیاسی بنامیم باید راهی به قدرت و اداره امور در ایران داشته باشند و بتوانند بر تصمیم گیریهای سرنوشت ساز مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر گذار باشند۰ از آنجا که به روشنی چنین امکان و توانایی برای هیچ گروهی بیرون از دایره حاکمان فعلی فراهم نیست، باید خیلی ساده و روشن پذیرفت که در حال حاضر ایرانیان از امکان داشتن حزب و سازمان سیاسی محروم هستند و آنچه تحت نام سازمان یا حزب سیاسی عمدتا در خارج از ایران فعالیت می کند عملا ماهیتی محفلی و غیر سیاسی دارد و فاقد امکان و توان تأثیرگذاری سیاسی بر قدرت و روند امور در ایران است۰ البته پر واضح است که این فقدان توان و امکان تأثیرگذاری به ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی برمی گردد و نه به ماهیت آن گروه ها۰
ب ـ نتیجه منطقی که به دنبال نکته بند الف می آید این است که نمی توان با جمهوری اسلامی وارد کنش و برهم کنشی از نوع سیاسی به مفهوم دقیق آن شد: تنها راه برای امکان پذیر شدن کنش سیاسی در گام اول تلاش برای کنار زدن و سرنگونی جمهوری اسلامی است۰ علاقه مندان به کنش سیاسی و تأثیر گذاری بر روند اداره امور در ایران باید در گام نخست مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را سرلوحه امور خویش قرار دهند. به همین دلیل کاملا قابل فهم است که چرا اکثریت ایرانیانی که اندیشه ای سیاسی در سر دارند سرنگونی جمهوری اسلامی را گام نخست برای تحقق اندیشه و آرمان خود می بینند۰ به عبارت دیگر، در شرایط حاضر ایرانیان تنها می توانند سازمان های مبارزه و مقاومت داشته باشند که هدف روشن آن برچیدن بساط ناهنجار و بی قاعده جمهوری اسلامی باشد۰ مهم نیست که افراد و گروه های ایرانی علاقه مند به چه نوع نظام سیاسی برای آینده ایران هستند؛ استقرار هر نوعی از قاعده مندی و نظام سیاسی در ایران در گام نخست مستلزم فرو ریختن بنایی است که مانع و سد اصلی مشارکت سیاسی مردم و گروه های اجتماعی ایران در اداره امور کشور و تعیین سرنوشت شان است.
ج ـ مبارزه با وضعیت موجود در ایران امری کاملا متمایز از تلاش سیاسی برای تحقق شکل خاصی از نظام سیاسی در ایران است۰ به دیگر سخن، اگر به این نتیجه باور داریم که پیش نیاز امکان هر کنش سیاسی در ایران سرنگونی وضعیت حاکم فعلی است، تلاشها باید معطوف به حمایت از سازمانها و جریاناتی باشد که هدف شان واژگون کردن جمهوری اسلامی است۰در این خصوص بر خلاف تشکلها و احزاب سیاسی،باورهای سیاسی و نوع نظام سیاسی مطلوب نقش خاصی در مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی نداشته و نباید داشته باشد۰ در اینجا باید دید کدام سازمان در مبارزه با جمهوری اسلامی پیگیرتر و کارآمدتر بوده است و آن را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد۰ موقعیت کنونی ایران را می توان به وقوع آتشی گسترده در بنایی مسکونی تشبیه کرد که هر چه زمان می گذرد شعله های آتش بخش بیشتری از آن مجموعه مسکونی را طعمه خود کرده و نابود می کند۰ عمل عاقلانه و اخلاقی در چنین شرایطی یافتن آتش نشان های حرفه ای با تجربه ای است که زندگی خود را وقف این کار کرده و مهمترین توانایی های لازم برای آنان شجاعت و دلیری و نهراسیدن از خطر و آمادگی روحی لازم برای مایه گذاشتن از جان و خطر کردن برای نجات جان و مال مردم است۰ به دیگر سخن، آتش نشانی امری است که نیازمند دانش فنی در خصوص چگونگی مبارزه با آتش و داشتن شایستگی های فردی همچون شجاعت، بی باکی و ازخودگذشتگی است۰ تفاوت آتش نشان و معمار یا طراح ساختمان همسنگ تفاوت میان فرد مبارز و فرد دارای آرمان سیاسی است۰ آتش نشان خوب لزوما کسی نیست که واجد اشتراک عقیده با ما در خصوص شکل مطلوب بازسازی و نوسازی بنای مسکونی باشد۰ کار آتش نشان فرونشاندن آتش است و آتش نشان خوب هم کسی است که دارای صلاحیت های فوق باشد۰
در مقام مقایسه، جمهوری اسلامی آتش خانمانسوزی است که بر جان و مال و سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان افتاده و راه اطفاء آن نیز حمایت از موفق ترین گروه مبارز و سازمان مقاومت است که هنوز پس از تحمل دهه ها شکنجه و اعدام و تبعید، همچنان رو در روی حاکمان کنونی ایستاده و هدفش برچیدن وضعیت نابهنجار و بی قاعده کنونی است۰ همان گونه که حمایت از آتش نشان نباید منوط و مشروط به داشتن اشتراک عقیده با او در مورد چگونگی بنای نوین و ویژگی های ساختمان آینده باشد، حمایت از تنها سازمان بزرگ مقاومت سراسری و مبارزه علیه وضعیت موجود نیز نباید به اشتراک عقیده با ایده آلهای سیاسی آن سازمان مشروط گردد۰ آتش جمهوری اسلامی هر روز که می گذرد برای بقای خود بخشی از سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان را نابود می کند۰ چاره کار تنها حمایت از سازمانی است که هدفش پایان دادن به اوضاع ناهنجار کنونی است۰ هر ایرانی با هر عقیده و مرام سیاسی و قائل به هر نوع نظام سیاسی مطلوب برای آینده ایران باید از سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت حمایت کند زیرا دوستان و دشمنان در این نکته متفقند که گروهی بهتر از مجاهدین به مبارزه با جمهوری اسلامی برنخاسته است۰ نگاهی گذرا به آمار اعدام شدگان، زندانیان و تبعیدیان مبارز نیز به خوبی درستی این ادعا را نشان می دهد که تا کنون در امر مبارزه با جمهوری اسلامی پیگیرتر و از خودگذشته تر از مجاهدین پیدا نشده است۰ پس حمایت و پشتیبانی از سازمان مجاهدین خلق ایران و مبارزه و مقاومت آنان علیه جمهوری اسلامی پیش نیاز هر کنش سیاسی در آینده است۰
د ـ شاید گفته شود که درست است که تاکنون سازمانی بهتر از مجاهدین در کار مبارزه با جمهوری اسلامی ظاهر نشده است ولی چرا نباید تلاش کرد تا سازمانی مستقل و مجزا برای مبارزه و مقاومت تأسیس کرد و چرا باید به همین سازمان موجود بسنده کرد؟ آیا بهتر نیست سازمان های دیگری بنا کرد و مثلا افراد با اندیشه های سیاسی موافق امر مبارزه را در چارچوب سازمانی نوین پی ریزی کنند؟ واقعیت این است که به علل و دلایل گوناگون امکان سازماندهی مبارزه و مقاومت علیه جمهوری اسلامی در چارچوبی نوین امکان پذیر نیست۰ در زمره مهمترین دلایل آنست که از سالها پیش و در تلاشی با هدف انحراف مبارزات مردم ایران، جمهوری اسلامی فعالانه در کار ساخت و ساز شخصیت ها و نیروهای اپوزیسیون بوده است۰ اینها در آغاز تنها کارکرد داخل کشوری داشتند اما به تدریج و با افزایش ضرورت تأثیر گذاری بر مراکز مهم تصمیم گیری در اروپا و آمریکای شمالی این افراد و جریانات مبارزان ساختگی به خارج از کشور نیز راه یافته اند۰ در سایه حمایت گروه ها، افراد و شرکای خارجی جمهوری اسلامی، اپوزیسیون ساختگی اینک یک عنصر قابل ملاحظه در عرصه بین المللی است و متأسفانه در میان ایرانیان نیز از جایگاهی برخوردار است۰ حضور گسترده چنین افراد و گروه هایی در میان ایرانیان ناراضی مانع شکل گیری و فعالیت مؤثر هر گروه مبارز تازه ای علیه وضع موجود است۰
به عبارت دیگر، امروزه به دلیل مخدوش بودن مرز میان مبارزان واقعی و اپوزیسیون دست ساز تشکیل جبهه مؤثر جدیدی برای مبارزه تقریبا غیر ممکن است۰ یک دلیل بزرگ حساسیت فوق العاده جمهوری اسلامی روی سازمان مجاهدین خلق ایران و هر کس که حتی نسبتی ولو خانوادگی با اعضأ و هواداران این سازمان داشته باشد همین موقعیت یکتا و منحصر به فرد سازمان مجاهدین و عدم امکان ساختن چیزی شبیه به آن در حال یا آینده است۰ به دیگر سخن، دلیل وحشی گری مافوق تصور جمهوری اسلامی در برابر اعضا، هواداران و وابستگان مجاهدین خلق ایران همین واقعیت است که این سازمان نه تنها در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران در حال حاضر بی بدیل است بلکه امکان ساختن جایگزین و بدیلی برای آن در آینده نیز تقریبأ منتفی است۰ دقیقا به همین دلیل است که آزادی خواهان ایران با هر عقیده و مرامی باید سازمان مجاهدین را بزرگترین گنجینه و ثروت تاریخی مردم ایران در مبارزه با استبداد حاکم دانسته و در تقویت آن بکوشند۰ به همین دلیل نیز هست که جمهوری اسلامی با به کار گیری همه توان سیاسی و نظامی اش در عراق تلاش کرد تا تشکیلات مجاهدین را منهدم نماید۰ نیز از همین روست که انتقال امن همه مجاهدین به اروپا برای اعتلای امر مبارزه با نظام ولایت فقیه واجد اهمیت بسیار است۰
ه ـ از دیگر نتایج حاصل از توجه به ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی آن است که تلاش در جهت سرنگونی استبداد حاکم و جایگزین کردن آن با نظامی سیاسی و قاعده مند وظیفه یکایک ایرانیان است و محدود به علاقه مندان به مسائل و نظریات سیاسی نیست۰ اگر در ایران نظامی سیاسی حکمفرما بود قاعدتا تنها افراد علاقه مند به موضوعات سیاسی به امر سیاست می پرداختند و از راه عضویت در گروه ها و احزاب سیاسی تلاش می کردند تا اهداف و برنامه های سیاسی مورد نظر را در جامعه تقویت کنند۰ در آن صورت پرداختن به سیاست دلمشغولی بخشی از جامعه بود که واجد علاقه و آگاهی لازم برای کار در عرصه سیاسی باشد۰ اما در وضعیت فعلی ایران که در واقع هیچ هنجار و قاعده ای بر آن حکمفرما نیست و افراد از هیچ نوع حق تضمین شده ای برخوردار نیستند چرا که دولت و نظام سیاسی در معنای امروزی آن وجود ندارد، مبارزه و تلاش برای خاموش کردن آتش جمهوری اسلامی وظیفه عقلانی و اخلاقی یکایک ایرانیان است۰ با این توصیف دیگر استدلال آن گروه از ایرانیان که غیر سیاسی بودن خود را توجیهی برای عدم فعالیت و بی عملی در برابر جمهوری اسلامی می دانند منطقی و موجه نخواهد بود چرا که اینجا سخن بر سر فعالیت سیاسی نیست۰ سخن بر سر اقدام برای مهار آتشی است که به جان و مال و سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان افتاده است؛ آتشی که به واقع اگر همین امروز برای مهارش همه ایرانیان همت نکنند فردا شاید خیلی دیر باشد۰ همه ایرانیان فارغ از گرایش ها و تعلق های عقیدتی، دینی و قومی واجد منافعی مشترک در مهار این آتش هستند۰ بنابراین سخن آن گرداننده تلویزیون ماهواره ای یا این هنرمند محبوب مبنی بر این که سیاسی نیستند و به سیاست علاقه ای ندارند ، نمی تواند سکوت و بی عملی در برابر جمهوری اسلامی و حمایت نکردن از مبارزه و مقاومت را توجیه نماید۰ پشتیبانی از تنها سازمان رزمنده موجود علیه جمهوری اسلامی به نفع همه ایرانیان است۰
و ـ بر خلاف حزب یا سازمان سیاسی که تنها در داخل کشور و در چارچوب یک نظام سیاسی معنا و مفهوم دارند، مبارزه و مقاومت علیه وضعیت حاکم بر ایران و تلاش برای برچیدن بساط استبداد مرز جغرافیایی نمی شناسد و در عرصه های گوناگون داخلی، منطقه ای، و بین المللی می توان و باید با حاکمان ایران در افتاد۰ مبارزه همه جانبه و در همه عرصه ها و جبهه های موجود علیه حاکمان مستبد ایران و استفاده از همه ظرفیت های موجود برای این مبارزه دقیقا همان کاری است که سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت به آن مشغول بوده اند۰ این رویکرد به مبارزه همه جانبه و تمام عیار در همه عرصه ها ناشی از بینش درست مجاهدین و یاران شان در شورای ملی مقاومت است که استبداد حاکم بر ایران را تنها تهدیدی برای مردم ایران و محدود در مرزهای جغرافیایی ایران نمی بینند بلکه آن را به درستی تهدیدی منطقه ای و بین المللی می دانند۰ اگر دامنه تاثیرات و جاه طلبی های استبداد حاکم بر ایران منطقه ای و بین المللی است پس مبارزه با آن هم می تواند و باید گستره ای منطقه ای و بین المللی داشته باشد۰
در جبهه داخل کشوری، سازمان مجاهدین و اعضأ و هوادارانش از هر فرصت ممکن برای مبارزه استفاده کرده و در این راه بیشترین هزینه ها را نیز پرداخته اند۰ علیرغم همه ادعاهای دشمنان و منتقدان، هنوز هم بیشترین شمار اعدام ها و زندانیان مبارز راه آزادی ایران از اعضا، هواداران و وابستگان سازمان مجاهدین خلق هستند۰
در جبهه مبارزه حقوق بشری، سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از پیشگامان و عاملان اصلی تصویب قطعنامه های گوناگون علیه استبداد حاکم بر ایران در مجامع بین المللی بوده و هستند۰ فعالیت های مجاهدین در این عرصه از یک سو برای رساندن صدای مردم دربند استبداد به گوش جهانیان و افشای جنایت های مستبدان حاکم، و از سوی دیگر برای تأثیر گذاشتن بر افکار عمومی و نخبگان، احزاب و جریان های سیاسی کشورهای دیگر صورت می گیرند۰ تردیدی نیست که هیچ گروه یا جریانی به اندازه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در این عرصه تلاش نکرده و به مبارزه با استبداد حاکم یاری نرسانده است۰
در عرصه منطقه ای نیز سازمان مجاهدین خلق از دیرباز به اهمیت تعاملات منطقه ای توجه نشان داده و در صدد برآمده است تا با همه توان راه را بر پیشروی های منطقه ای هیولای حاکم بر ایران ببندد۰ اولین تعامل چشمگیر مجاهدین در منطقه، استقرار در خاک عراق و اعتلای جنگ رهایی بخش با استبداد حاکم بود۰ از آثار فوری و کوتاه مدت این حضور، که با رشد فزاینده پیوستن جوانان میهن به صف مقاومت همراه بود، همانا به گل نشاندن کشتی جاه طلبی های منطقه ای مستبدان حاکم بر ایران و پذیرش آتش بس بود۰ همزمان، مجاهدین به عنوان یک نیروی تعیین کننده و تأثیرگذار و نیز نماینده اراده حقیقی مردم ایران وارد تعامل با طیفی از نیروهای منطقه ای و بین المللی شدند که وجه مشترک همه آنها درک تهدید های استبداد حاکم بر ایران برای منطقه و جهان است۰
در عرصه برنامه هسته ای استبداد حاکم، که در واقع اصلی ترین راهبرد برای تضمین بقای مناسبات مادون سیاسی وبرده داری در ایران است، بدون هیچ تردیدی سازمان مجاهدین خلق مهمترین عامل بازدارنده بوده است۰ از افشاگری خیره کننده در سال ۲۰۰۲ که پرده های پنهانکاری هجده ساله مستبدان را در مورد سایت های اراک و نطنز کنار زد، تا بعدها که تلاش های نظام برای جابجایی تأسیسات و ساختن تأسیسات جدید و موازی را برملا کرد ند، مجاهدین به شیوه ای کاملا پیروزمند توانسته اند بر برنامه هسته ای استبداد حاکم بر ایران افسار زده و آن را مهار کنند۰ امری که بی تردید اگر با اندکی دوراندیشی نیروهای بین المللی همراه شود می تواند بقای استبداد به زور سرنیزه های اتمی را بکلی غیر ممکن ساخته و به تعبیری آن را بی آینده کند.
سوریه ، دیگر جبهه منطقه ای مبارزه با جاه طلبی های استبداد حاکم بر ایران است که در آنجا نیز مجاهدین با برقراری پیوندهای عمیق دیپلماتیک و راهبردی با مبارزان متشکل در ائتلاف ملی ، ارتش آزاد سوریه و نیروهای سیاسی حامی آنها به مبارزه منطقه ای علیه مستبدان حاکم بر ایران یاری می رسانند. بدبختانه، در عرصه سوریه نیز علیرغم حضور گسترده و آشکار مزدوران استبداد حاکم بر ایران، نیروهای بین المللی از جمله ایالات متحده تمایلی به ورود در این درگیری را ندارند۰این تنها اراده و خواست مردم سوریه است که دربرابر سکوت و بی عملی نهادهای بین المللی به جنگ با مستبدان ایران و مزدوران سوری و لبنانی و متحد روسی اش برخاسته اند۰ پشتیبانی دیپلماتیک مجاهدین از مبارزان ارتش آزاد سوریه نیز تأییدی دیگر بر بینش درست سازمان مجاهدین مبنی بر لزوم پشتیبانی از مبارزه همه جانبه و در همه عرصه های موجود است. افزون بر این، توجه به تضاد آشکار میان سیاست کشورهای بزرگ نظیر ایالات متحده با جهت گیری مجاهدین در این عرصه، دلیل دیگری بر ماهیت مستقل مجاهدین ارايه می کند۰
علاوه بر عرصه های فوق الذکر، جبهه های دیگر منطقه ای و بین المللی نیز هستند که مجاهدین در آنها پنجه در پنجه استبداد حاکم افکنده اند۰ اهمیت و معنای همه این تلاشها هنگامی به درستی درک می شود که به ماهیت مجاهدین و شورای ملی مقاومت به عنوان یک نیروی مبارزه و مقاومت، و نه یک نیروی سیاسی، توجه گردد۰ در حالی که یک نیروی سیاسی عمدتا با نقش و کارکردش در عرصه داخلی و در چارچوب یک نظام سیاسی تعریف می شود، در مورد یک سازمان مقاومت و مبارزه همچون مجاهدین، و در شرایطی که نظامی سیاسی که پیش شرط هرگونه کار و تلاش سیاسی است در ایران حاکم نیست، استفاده از همه ظرفیت های موجود داخلی، منطقه ای و بین المللی برای مبارزه جهت براندازی استبداد حاکم بر ایران بایسته و شایسته است۰ بنا بر این تحلیل، وارد شدن در عرصه تعامل های منطقه ای و بین المللی برای نیروی مقاومت نه تنها مجاز است بلکه به دلایل گوناگون لازم و حیاتی نیز هست. فراموش نکنیم که هرجا مردم ایران و مقاومت سازمان یافته اش حضور نداشته باشند، آن فرصت و آن امکان توسط استبداد حاکم بر ایران و مزدورانش مورد استفاده قرار می گیرد. اغراق نیست اگر ادعا شود که عدم حضور فعال مجاهدین در میان نمایندگان مجالس و مراکز تصمیم گیری ایالات متحده طی سالهای ۱۹۹۷ـ۲۰۰۳و سؤاستفاده مزدوران رنگارنگ استبداد حاکم بر ایران از فرصت و پرکردن خلأ به وجود آمده و ترکتازی شان در مراکز سیاسی ایالات متحده از عوامل مؤثر در تصمیم گیری فاجعه بار حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بوده است. احمد چلبی تنها یک نمونه از آن مزدوران بود که سیاست خارجی ایالات متحده را به سمتی که تأمین کننده بیشترین منافع برای نظام ولایت فقیه بود سوق داد۰
سخن پایانی
سخن پایانی
استبداد حاکم برایران یک نوع رژیم سیاسی در میان انواع دیگر رژیمهای سیاسی نیست۰ استبداد حاکم بر ایران را ،به دلیل عدم پایبندی به هیچ گونه اصول و موازین حتی قوانین و قواعد وضع شده توسط مراجع قانونگذاری و دادگاه های خودش، نمی توان یک رژیم یا نظام سیاسی انگاشت۰ مستبدان حاکم بر ایران اساسا هیچ حق تعریف شده و غیر قابل نقضی را برای ایرانیان به رسمیت نمی شناسند و همه چیز به منافع و مصالح حکومتگران بستگی دارد۰ از همین رو نظام برده داری نزدیکترین مدل برای توصیف استبداد حاکم بر ایران است۰
تحت چنین شرایطی امکان تلاش و کار سیاسی برای تأثیر گذاشتن بر روند امور در ایران از اساس منتفی است۰ حزب یا سازمان سیاسی خارج از کشور نیز ،به دلیل آنکه نه بطور مستقیم و نه بطور غیر مستقیم راهی به قدرت و توازن قوا در ایران ندارد، از بنیاد فاقد معناست۰ تلاش سیاسی برای رسیدن به هر گونه نظام سیاسی در ایران در گام نخست مستلزم سرنگونی وضعیت ناهنجار کنونی است. به همین دلیل سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت به عنوان بزرگترین نیروهای مبارزه و مقاومت می توانند و باید در همه عرصه ها و جبهه های موجود داخلی، منطقه ای و بین المللی به مبارزه با وضع موجود در ایران بپردازند۰ کمک به این مبارزه وظیفه یکایک ایرانیان، و نه تنها علاقه مندان به امور سیاسی، است۰ خاموش کردن آتش خانمانسوز جمهوری اسلامی در ایران تنها با کمک و همیاری همه ایرانیان و با همت و جانفشانی بی دریغ مبارزان سازمان یافته در مقاومت سراسری امکان پذیر است