حسن روحانی وكارنامه اين شياد وروباه بنفش دولت بی تدبیر در گزارش دبیرکل
بلافاصله بعد از انتشار گزارش دبیرکل مللمتحد درباره وضعیت فاجعهبار حقوقبشر در ایران، دیکتاتوری آخوندی واکنشهای ادامه داری از خودش نشان داد.
اگر به این واکنشهای رژیم نگاه کنیم، طبعاً هیچ حرف درست و حسابی که هیچ، اساسا حرف قابل اعتنایی ندارند. مثلاً دبیرکل در گزارش خودش آمار و ارقام مشخصی ارائه میدهد و میگوید در سال گذشته دستکم 966نفر اعدام شدند که پانزده مورد آن اعدام زنان بوده است؛ یا میگوید رژیم همچنان به اعدام افراد زیر هیجدهسال ادامه میدهد؛ اما در مقابل، سخنگوی وزارتخارجه رژیم، در پاسخ، جواب آن آمار و ارقام مشخص را نمیدهد و هیچ حرفی ندارد جز روضه خوانی و کلیگویی و اینکه گزارش ایرادات مبنایی ماهیتی دارد، این یک بیانیه سیاسی است و غیره!
جالب اینجاست که آخوندی به نام عبادی، نماینده خامنهای در خراسان جنوبی است، روز 15مهر میگوید اصلاً واژههایی مثل «آزادی، صلح، حقوقبشر و سازمان ملل» باید برای مردم معنا بشوند. منظورش این است که این مفاهیم باید بر اساس خواستهها و امیال رژیم باشند. رسانههای رژیم هم امروز تیترهایی زدند که نشان از سوزش و وحشت رژیم از این گزارش دارد. مثلاً با توجه به ماههای پایانی دوره بانکیمون، تیتر زده بودند «ادعاهای بانکیمون در سکانس پایانی!»
اما حرف اصلی رژیم در این واکنشها چیست؟
حرف اصلی رژیم این است که این گزارش سیاسی است و برای فشار بر روی رژیم تهیه شده است. بهویژه اینکه سخنگوی وزارتخارجه رژیم تأکید میکند این گزارش «با هدف خاص» تهیه شده است. روزنامه حکومتی حمایت هم میگوید این گزارش درست بعد از سفر روحانی به نیویورک تهیه شده و از این بابت، ابراز نگرانی میکند. اما سوزش و نگرانی اصلی رژیم، این است که بنا به گزارش دبیرکل در دوران حسن روحانی، بیشترین اعدامها صورت گرفته و با وجود وعده اعتدال، چیزی محقق نشده و شرایط داخلی بهتر نشده است.
بهراستی با توجه به اینکه گزارش دبیرکل الزام اجرایی ندارد، علت این همه نگرانی و این همه واکنش رژیم چه میتواند باشد؟
در پاسخ باید گفت که اگر چه در گام اول، این گزارش الزام و پیآمد اجرایی ندارد. اما دو نکته مهم در آن هست که باید به آن توجه کنیم. اول اینکه زیرآب خط فریبکاری روحانی تحت نام «اعتدال» را میزند و میگوید در دوران روحانی اعدامها بیشتر شده و حتی اعدام افراد زیر هجده سال با اینکه گویا رژیم متعهد شده بود نکند، کم نشده است. حالا چرا این نکته مهم است؟ چون درست است که خامنهای مجبور شد در سال 92 به روحانی تن بدهد و رژیمش را دو سره کند؛ چیزی که پیامدش امروز، شقه و شکاف عمیق رژیم است. اما خامنهای امیدوار بود که با تندادن به روحانی، دستکم یک چیزی در صحنه بینالمللی گیرش بیاید و جامعه جهانی فریب شعار میانهروی و اعتدال روحانی را بخورد. و جلو گزارشها و محکومیتهای رژیم بهخاطر نقض حقوقبشر گرفته یا دستکم ملایم بشود. اما الآن میبینیم که با این گزارش، ولیفقیه ارتجاع نه تنها به این خواستهش نرسیده، بلکه خط فریب اعتدال هم سوخته است.
نکته دوم باید دید که این گزارش در چه فضا و بستری منتشر شده است. آیا یک پدیده منفرد است یا حلقهیی از یک سری محکومیتهای زنجیرهیی است؟ که روشن است دومی است. برای نمونه روز 29شهریور پنج سازمان غیردولتی معتبر خواستار وارد شدن موضوع قتلعام 67 در اسناد نقض حقوقبشر مللمتحد شدند و این خواسته آنها هم ثبت رسمی شد. یا انبوهی مواضع و فعالیتهای دیگر برای محکومیت نقض حقوقبشر در رژیم. همان چیزی که آملی لاریجانی، سردژخیم قضاییه رژیم روز دوازده مهر با نگرانی گفت: در روزهای گذشته از سوی برخی مسئولان غربی و اتحادیه اروپا ادعاهای حقوقبشری ضدایران اعلام شده.
از آنجا که این گزارش تمامیت رژیم را هدف قرار داده، ظاهراً باید بتواند یک نتیجه مثبت هم برای رژیم داشته باشد. آنهم متحد کردن دو باند در مقابله با این گزارش است.
اما بهعنوان یک قانون علمی، یک پدیده اگر اجزای تشکیلدهندهش همگون و منسجم باشند، با ضربه خارجی استحکام بیشتری پیدا میکند. اما وقتی اجزای درونی یک پدیده همگون و همگرا نباشند، هر فشار و ضربهیی باعث سست شدن و تلاشی آن پدیده میشود. در مورد رژیم هم که اجزایش ناهمگون هستند، میبینیم که ضربه و فشار، باعث تضاد و کشمکش میشود و شکاف درونی رژیم را هر چه عمیقتر میکند. کما اینکه الآن باند ولیفقیه یقه روحانی را گرفتند که تو میگفتی پس از توافق هستهیی ما بر بام تعامل سازنده با جهان قرار میگیریم… پس چی شد؟! یا میگویند آقای روحانی بیا جواب بده، این بود نتیجه و اثر تنش زدایی که میگفتی؟!