تاریخ :21 اکتبر 2016
اسماعیل هاشم زاده ثابت : انعکاس بهم ریختگی وزارت اطلاعات درگزارش «تواب تشنه بخون مصداقی »
خروج کامل وسازمانیافته مجاهدین خلق ایران از زندان«لیبرتی»،
آغاز«جنبش دادخواهی» بخاطر اعدامها وقتل عام سال شصت وهفت، افشای نوار صدای آقای منتظری
درمورد «بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی» و«چندش مردم ازولایت فقیه»، عذرخواهی سعید مرتضوی
از سرکوب قیام سال هشتادوهشت، اعترافات روزمره و«کی بود کی بود من نبودم» ستونهای اصلی
جنگ هشت ساله وکشتارهای دهه شصت وقتل عام سال شصت وهفت، سراسیمگی وبهم ریختگی در سرتا
سر رژیم از انتشار یک عکس از خانم مریم رجوی در نشریه ای با انتشار بسیار محدود، عربده
های گوشخراش پاسدارسعید قاسمی درمورد«تایید مریم رجوی» درفرانسه و«تکریم مسعود رجوی»
در دانشگاههای ایران، «گرگ توبهٔ » رفسنجانی
درمورد علاقه نداشتن به کشتار مخالفین نظام، اعتراف پاسداررضایی، پهلوان پنبهٔ جنگ ضد
میهنی با کشتار امواج انسانی بعد از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران و.... که جملگی
گوشه ای ازتبعات «جام زهر هسته ای» درحلقوم ولایت فقیه را بازتاب میکند، بخشی ازلرزه
هاییست که دریک تصویر جامعتر«تغییر دوران» را بشارت میدهد واین تغییر اثرات خود دربهم
ریختگی تمام ارکان رژیم را با نمودهای خاص خودش بارز نموده، ازجمله در دوایر مختلف
ومخوف وزارت اطلاعات.
به عنوان مثال ۹۵٪ محتویات
نوار صوتی آقای منتظری قبلا در کتاب خاطراتش درج شده بود وسالها هم از آن گذشته بود
اما بازتاب وامواج ضدیت با رژیم که اکنون درجنبش دادخواهی متبلور شده هرگزاین ابعاد
وسیع اجتماعی را نداشته که از سردمداران درمصدر پست ومقام نشسته تا بریدگان و«آینده
بینان رژیم» وتا رسانه های داخلی وخارجی را نوردیده باشد.
عکس خانم مریم رجوی درسنه های قبل در نشریه فارغ التحصیلان ادواری
دانشگاه علم وصنعت درج شده بود اما هرگز تا این حد رژیم را وحشتزده ننموده بود که ۷۵ نماینده مجلس را به فغان وفریاد بیاورد
وکار تا درخواست استیضاح وزیر علوم رژیم هم پیش برود، حتی عکسهای خانم رجوی بعد از
آزادی از زندان فرانسه درکودتای ۱۷ژوئن که
در بعضی نشریات عمومی ونه یک نشریه محدود در یک دانشگاه درج شده بود هرگز چنین لرزه
ای وغوغایی ازصدر تا ذیل رژیم ایجاد ننموده بود.
ماجراهای کهریزک وقیام سال هشتادو هشت وشکنجه ها وتجاوزات جنسی
به مرد وزن وکشتارهای خیابانی و زیرگرفتن مردم با خودروهای نیروی انتظامی، هفت سال
است که مطرح بوده ودر مقاطعی حتی با باد در غبغب انداختن، با افتخار واقتدار نظام از
آن یاد میشده ، هیچگاه از جانب جناحهای مغلوب رژیم در این ابعاد که تا تقاضای اعدام
برای سعید مرتضوی هم پیش رفته، نبوده است
رفسنجانی که نوار صدا ونوشته هایش موجود است که درآنها خواهان
کشتار وقطع دست راست وپای چپ مخالفین بوده وبه زبان اشهد گفته که نمیشود اینها(مجاهدین)
را دستگیر کرد ودرزندان مرغ وپلو بهشان دادوباید کشتشان واگر دویست نفر ازاین مجاهدین
را همان روزهای اول میکشتیم حالا اینقدر زیاد نشده بودند وشخصا در دوران «سرداری» برای
«سازندگی»دستور ترور مخالفان رژیم در خارجه وانفجار مرکز فرهنگی یهودیان درآرژانتین
وقتلهای زنجیره ای در داخل را داده و وجودش با تمام جنایات رژیم درهم آمیخته ، هرگز
اینقدر «ملوس» نشده بود که امروز بگوید من به کشتن علاقه ندارم وبا کشتار مخالفین مخالفم.
ایضاْ سبزعلی رضایی که پهلوان پنبه وسپهسالار به کشتن دادن جوانان
میهن با کلید بهشت برگردن درمیدانهای مین جنگ هشت ساله که همین اواخر هم مجددا«لباس
نظامی» به تن کرد ولاف ولوفِ جنگی زد، هیچگاه اعتراف نکرده بود که بعد ازخروج نیروهای
عراقی از خاک ایران باید جنگ را خاتمه میدادیم.
این سریال توبه ها وبرائت ها واعترافات، معلول یک شرایط بسیارخطیر
وبی سابقه درحیات نفرت انگیز این رژیم است ودر واقع حاکی از وحشت آخوندها از توفانهای
بنیان کنی است که مردم به جان آمده مترصد وبه انتظار آن نشسته اند جملگی تاثیرات جام
زهریست که درمرحله«پسانوش» وجود خود را در جای جای وفرد فرد وارگان به ارگان رژیم نشان
میدهد و در یک کلام میتوان آنرا «تغییر دوران» نامید، که مردم با چشم وگوش خود میبینند
ومیشنوند که چطور سران حاکم یکی پس از دیگری به حرفهایی که پیشقراولان آزادی یعنی مجاهدین
طی سالها میگفتند وبه خاطر آن به شهادت میرسیدند .
درامتداد همین اعترافات وغلط کردم گوییهای سران ارگانهای مختلف
رژیم اعم از غالب ومغلوب ، وزارت اطلاعات ومزدورانش هم سرخورده و وامانده دچار تلاطم
وبهم ریختگی شده اند، تنها تفاوت این وزارتخانه با سایرارگانهای رژیم دراینست که جز
سرکوب وغرغرهٔ لجنپراکنیهای گذشته چیزی
درچنته ندارد وبراساس ماهیت وجودیش وقتی دهان باز میکند بوی گند وتعفن وآلودگی آن از
هزار فرسنگی هم مشام را می آزارد، حتی اگر از دهان وقلم کسی عنوان شود که نام «صدای
شهدا وقتل عام شدگان» را روی خود گذاشته، «گزارش» جدید تواب تشنه بخون محصول همین به
هم ریختگی دردستگاه اطلاعاتی رژیم وشکست در مقابل مجاهدین در«تغییردوران» است.
«گزارش نودوپنج» تواب تشنه
بخون که این بار با تیتر«مشارکت فرقه رجوی در زمینه سازی قتل فراز و رها» انتشار یافته
به طرز«بی سابقه ای» جنون گاوی در وزارت اطلاعات وعوارض ناشی از بهم ریختگی درخط وخطوط
وزارت را عیان میکند، گزارشی مملو از «گاوگند چاله دهانی» علیه اعضا وهواداران مقاومت
که «لخت وعور» فرهنگ ولمپنیزم مهوع رژیم را به بیرون از خودش استفراغ کرده وبا جعل
ودروغ وبُهتان ازهررقم که تصور کنید سعی در خدشه دارنمودن چهره مقاومت ومجاهدین را
دارد که تکرار آن در«توان» من نیست لذا توصیه میکنم هواداران مقاومت آنرا بخوانند .
این «گزارش»درحدود ۵۰ صفحه تایپ
اینترنتی تهیه شده که اگر عکسها وفتوشاپها را از آن کم کنیم حدودا ۲۰-۲۵ صفحه نوشتار تکراری با حروف درشت خواهد
شد، در این ۲۰-۲۵ صفحه ۲۵۳ بار به «فرقه رجوی» و«رجوی»، ۷۴ بار به «مجاهدین وشورا»، یعنی درمجموع
۳۳۷ بار، ۲ باربه«خامنه ای»، و ۳ بار به«فرهنگ آخوندی» اشاره شده وآن
۷۴ باری هم که به جای «فرقه
رجوی» از مجاهدین وشورا نام برده شده به این علت بوده که نمیتوانسته به لحاظ انشاء
ونگارش فی المثل در یک سطر ۲ بار یا بیشتر
ازکلمه «فرقه» استفاده کند وناچار برای جورشدن فرم گرامری وانشایی در هر سطر وهمچنین
به منظور جلوگیری از بهم خوردن حال خواننده،«مع الاسف» به ۲ بار وگاهی در تنگی قافیه به ۳ بار اکتفا کند.
«گزارش» از محفلی درایران
نام میبرد به نام«کمپین صدای شهدای دهه شصت ـ حامیان ایرج مصداقی» که با التماس ودرخواست،
بیانیه امضاء کرده اند که مصداقی رهبری آنها را به دست بگیرد و«حقایق را برای مردم
روشن»کند اما او با خضوع وخشوع ازآنها میخواهد که او را رهبر نکنند، خلاصه از «حامیان»
اسراربه رهبری و از موش مرده خائن انکاراز رهبری، جل الخالق از اینهمه تواضع وتجاهل.
این «کمپین»، «بیلان کار» و«دستور کار» خود را در ۱۲ بند توضیح میدهد که واقعا شنیدنیست،
اگر در این «بیلان ودستورکار»، شما چیزی یا کلمه ای یا صبغه ای یا رنگ وبویی از مبارزه
یا مقاومت در مقابل رژیم ولایت فقیه پیدا کردید جایزه دارید، انگار که این «کمپین»
و«دستور کار وبیلانش» برای کاربرد در«تز پایان نامه تحصیلی» از دانشگاه سپاه پاسداران
برای گرفتن تخصص در رشته «بازجوی مدرن» مدل ساواکی از نوع«مقام امنیتی» زمان شاه تولید
شده، درمفاد آن از همه نوع محفل کاری ومحفل بازی حرف میزند الا مبارزه با رژیم، از
همان شیوه و شگردهای ساواک شاه درفاصله سالهای ۵۵ ـ۵۴ تا هنگام سقوطش، موضوع درخور توجه اما
علاقه وافر«وزارت» به کلمه «کمپین» میباشد مانند همزاد مدفونش در «کمپین خانواده ها
برای انتقال ساکنان لیبرتی» که معرف حضورهم هست
در ادامه، «حامیان تواب تشنه بخون» بعد ازخواندن « کتب او به
صورت دسته جمعی وبا صدای بلند!!!» که علی القاعده باید باعث باز شدن گوششان!! شود،
منجر به «باز شدن چشمشان!! به حقایق» میشود، احتمالا قصد داشته اند که درایران راه
بیافتند و نعل به نعل وزارت اطلاعات، شهر به شهر و در به در و کوچه به کوچه وخانه به
خانه بدنبال تکثیر « تز روشن شدن چشمان به حقایق» جهت «تنویر افکار عمومی» نسبت به
خطرمجاهدین بروند که معلوم نیست وسط راه چه بلایی سر آنها میاید .....؟
از اینجا به بعد دیگر در«گزارش» کلمات شیک وپیک وتئوریک وترگل
ورگل که در محورهای «بیلان کار» بکاربرده شده بود خبری نیست و داستان کمدی جنایی شروع
میشود وهرچه هست «حقایق پر محتوای»یکدست وبی شکاف و زننده و زنگ زده دستگاه اطلاعات
است که از قلم وزبان تواب تشنه بخون فواره میزند او آستینها را بالا زده وچنان چاک
دهان گشوده که بیا وببین وآنچنان جست وخیز میکند که قابل توصیف نیست لذا توصیه اینست
که تمام هواداران مقاومت شخصاٌ وبیواسطه آنرا بخوانند تا «بازیافت» تواب تشنه به خون
در رسوبات گنداب ولایت فقیه وماموران اطلاعاتش را به عین مشاهده نمایند.
ملغمه ای از فتوشاپ وجعل با مخلوطی از سُس «جانی دالر» و«شِرلوک
هلمز» با ادویه مشمئز کننده رابطه های جنسی همرا با «شاه بیت» آی مردم ایران، مجاهدین
با « مسعود خدابنده» ازوزارت اطلاعات دست به یکی کردند تا «من» و«کمپین حامیان من»
را از سر راه بردارند!!!! و «مامورین مجاهدین» از صبح تا شام ازاروپا تا آمریکا وکانادا
واسترالیا وآسیا و... بدنبال خریدن «حامیان من» هستند!! اما «حامیان من» که مثل خود
من «پشتشان» به کوه«اُحُد» گرم است دربرابر مامورین مجاهدین ایستاده اند واز« من» دفاع
میکنند، مرتب هم با فتوشاپهای به غایت ابلهانه، چت های جعل شدهٔ اعضاء وهواداران
مقاومت را به عنوان سند ارائه میدهد که همگی مثل حراجیهای فرنگ و تکرار مکرر« با پولهای
اهدایی صدام حسین وشیوخ عربستان»، مشغول نرخ گذاری روی «فراز» و«رها»هستند که از حمایت!!!!ازاو
دست بردارند ومرتب درلابلای هر فتوشاپ تکرار میکند که اگر «فراز» و «رها» بجای گرفتار
شدن در چنگال «جانیان»!!! به دست «مجاهدین» بیافتند یا میافتادند تکه تکه می شدند و
چنین وچنانشان میکردند(عمدا از تکرارکلمات رکیک وپاسدارنشان تواب تشنه بخون اجتناب
میکنم وعلاقمندان میتوانند خودشان آنرا بخوانند) .
نمیدانم آیا جیغ وشیونهای هیستریک پاسدار سعید قاسمی در مورد«مریم
رجوی ومسعود رجوی» را دیده یا شنیده اید؟ اگر نشنیده اید برای تلطیف اوقاتتان هم که
شده حتما بشنوید زیراکه آن، نمایش تصویری وشنیداری از لحن همین «گزارش» است با کلمات
غیر رکیک، ولی «به هیچوجه» در «محتوی» به گَرد گزارش تواب تشنه به خون هم نمیرسد.
حدس قریب به یقین از شواهد وقراین ونوع دیالوگ وفرهنگ نوشتاری
در چت های فتوشاپ شده، وشگردهای ارائه شده دربندهای مندرج در «بیلان کار کمپین » حاکی
از اینست که این دو«نگونبخت!!!!» یعنی «فراز» و«رها!!!» اگرهم وجود خارجی داشتند که
بسیار بعید است زیرا هیچکس جز تواب تشنه بخون آنها را نمیشناسد، زیرنظر و یا «تحت کنترل»
ویا تولیدی واهی ازجانب وزارت اطلاعات بوده اند ویا در چنبره وتور مخوف آنها «عمل»
میکردند، تا «حقایق » درمورد مجاهدین را برای خلق الله «روشن» کنند و البته سناریوی
«گزارش» را هم تکمیل نمایند، اما اینکه این دو نفر«فراز» و«رها» چگونه گرفتار«جانیان»
شدند را حتما تواب تشنه بخون میداند، ،چرا که از جزئیات بعد از دستگیری ونوع شکنجه
ها وسلاخی شدن آنها بخوبی مطلع است وشرح مبسوط دراین زمینه داده است، کسی چه میداند
شاید هم مانند سال شصت واحد های ضربت دادستانی شکار مجاهدین «یک نفر را دروسط نشانده
اند» وبه شکار «فراز» و«رها» رفته اند ، این را که دیگر تواب تشنه بخون خوب بلد است .
در پایان باید گفت، نه که بعد از خروج کامل وبدون خونریزی مجاهدین
از لیبرتی وشکست مستقیم و خفت بار اطلاعات آخوندی با ماموریت مسعود خدابنده به عنوان
مشاور نوری الملکی در زمینه سازیهای اطلاعاتی وارتباطی در کشتار مجاهدین، نا کام مانده
و«بیلان کارش»صفربوده وتاریخ مصرفش با اعزام ابواب جمعی از عراق به تهران و «مورد بازخواست
گرفتن همگی » به پایان خفت بار رسیده و پوزه هایشان به خاک مالیده شده، حالا فرصت مغتنمی
است تا پرده جدیدی «رونمایی» شوداما شدت افتضاح و به هم ریختگی در این گزارش به حدی
بالاست وگاف وگوف های تکنیکی در جعل وبی پایگی در حرفها به قدری زیاد است که حتی بسیاری
آن را«مالیخولیا» و«پارانویا» نامیده اند به هرصورت، هیهات که دوران تغییر کرده، آخر
هنگامیکه راسپوتین نظام (رفسنجانی) به این روز افتاده، برای عناصر اطلاعاتی که دربالاترین
پستهای موجود به سرنوشت «سعید امامی» دچار شده اند چه آینده ای متصور است؟، این را
میگویند «عبرت تاریخ»
مَرکب سنگین وبا شکوه «جنبش دادخواهی» بر دوش پیشقراولان آزادی
ستانش به پیش میرود وهمانگونه که تا کنون به اثبات رسانده « این نبردیست تا پیروزی».