تاریخ :4 نوامبر 2016
کشتی ترک خورده نظام
هاشمی رفسنجانی، در پاسخ به این سؤال که «مهمترین نگرانی شما برای آینده نظام چیست؟»، گفت: ناامیدی مردم. (روزنامه حکومتی آرمان، 13آبان)
این ابراز نگرانی بیان رسمی ابراز وحشت از انفجار اجتماعی است، که رفسنجانی با شامه «تشخیص مصلحت نظام» اش به درستی روی آن انگشت گذاشته است. البته فهم این موضوع در نظام ولایت، این روزها نبوغ و استعداد خاصی نمیخواهد، چند روز پیش از او آخوند مصباح یزدی کمی دستپاچهتر و وحشتزدهتر همین معنی را گفته بود: «جلوی سیل بنیانکن را نمیشود گرفت». این ابراز وحشت تنها از مهرههای دانه درشت نظام ساطع نشده است، پیش از اینها در رسانههای هر دو باند حاکم نمونههای این نوع ابراز وحشت از انفجار خشم اجتماعی به وفور دیده شده است. و این وحشت از پایین نظام به بالایش رسیده است. نکته جدید در پایین نظام این است که این انفجار خشم مردم را امری در تقدیر و محتوم توصیف میکنند. علت آن را هم به درستی سرآمدن «دوران نرمال» «نظام هنجاری و ارزشی» رژیم میدانند. بهعنوان نمونه روزنامه حکومتی ابتکار از باند رفسنجانی نوشت: «نظام هنجاری و ارزشی هر نهاد اجتماعی تا زمانی که دوران نرمال خود را سپری میکند کارگر است»، این روزنامه در حالی که نافرمانیها و خیزشهای اجتماعی رو در روی رژیم را «خطا» نامیده مینویسد: «در زمانی که خطاها از حد میگذرد نشان از آن دارد که اقبال نهاد مستقر اجتماعی ترک برداشته است... در زمانی که پدیده اجتماعی رخ میدهد مانند سیل است که به ناگاه میآید و همه چیز را با خود میبرد». (ابتکار-11آبان)
این روزنامه حکومتی که در عینحال تلاش دارد صورت نظام را با سیلی اقتدار سرخ نشان بدهد، و وضعیت «اقبال نهاد مستقر اجتماعی» یعنی رژیم را در حد ترک برداشتن توصیف کرده در چند سطر بعد اذعان میکند که از این ترک در جریان قیام 88، «از دل اجتماع به ناگاه یک اعوجاج جوشید».
به این ترتیب تصویر نسبتاً واضح تری از خطری که رفسنجانی و مصباح یزدی و سایر سران نظام را به وحشت انداخته به دست میآوریم. خطری که عزم سرنگونی و براندازی دارد و «به ناگاه» می جوشد و «مثل سیل به ناگاه میآید و همه چیز را با خود میبرد». این همان خطری است که بعد از تظاهرات مردم در پاسارگاد، آخوند نوری همدانی را به صحنه کشاند تا وحشتزده از ناکارایی نیروهای سرکوبگر نظام، بپرسد: «پس سپاه و بسیج چه کار میکردند؟».
در این جا یک سؤال جدی مطرح میشود: نظام با این همه نیروی سرکوبگر چرا باید از خیزشهای اجتماعی اینگونه ابراز وحشت کند؟
مگر توان مهار و سرکوب ندارد؟
پس این همه مانور سپاه و بسیج در شهرهای مختلف که بهمنظور ایجاد ارعاب برگزار میشود و آن همه نمایشهای اقتدار نظام چه شد؟
پاسخ را باید در همان جایی یافت که رژیم از آن هراس دارد. از میان شعارهای مردم که از قضا در زیر سرکوب همین نیروهای سرکوبگر رو در روی آنها علیه سیاستهای اصلی نظام و سرانش شعار میدهند: «سوریه را رها کن» یا «حکومت آخوندی همهاش ظلم همهاش جنگ» و حرفشان را با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایتفقیه» در جریان تظاهراتهای همین روزهای اخیر به بلوغ رساندهاند. یعنی نشان دادهاند که تیغ سرکوب رژیم کارایی قبلی را ندارد. پیام این شعارهای مردمی را هم نیروهای سرکوبگر نظام به درستی دریافت کردهاند، ارگان بسیج ضدمردمی (جوان) نوشت: «اصل نظام نشانه است». (جوان 8آبان)
بله واقعیت این است که آخوند نوری همدانی حق دارد وحشتزده بپرسد «سپاه و بسیج چه کار میکردند» ؟ چون قبل از سپاه و بسیج سر آنها که خامنهای باشد درمانده است که چه کار کند؟ آیا میتواند فرمان سرکوب بدهد؟
ولیفقیه ارتجاع خوب میداند اگر مرز سرخ شلیک به مردم را رد کند به قول خودشان «توفان درو خواهند کرد». و اگر نکند و عقبنشینی کند، از این شکاف یا به قول خودشان «ترک» «سیل به ناگاه میآید و همه چیز را با خود میبرد».