منبع :برگرفته از سرسخن سايت مجاهدين خلق ايران
تاریخ :2 نوامبر 2016
گیر افتادن رژیم در باتلاق جنگ سوریه و هزینههای کمرشکن و فزاینده سیاسی و اقتصادی و انسانی که رژیم در این جنگ میپردازد، به موضوع جنگ و جدال درونی رژیم تبدیل شده و به صفحات رسانهها هم کشیده شده است.
علت اینکه مسأله سوریه چنین جایی در اولویت بحرانهای رژیم پیدا کرده، واقعیتهای جنگ سوریه و بهخصوص نتایج نبرد حلب است. بمبارانهای وحشیانه و شبانهروزی حلب توسط هواپیماهای روسی، هماهنگ با حملات زمینی گسترده انبوه نیروهای ارتش اسد، پاسداران رژیم و مزدوران حزبالشیطان، بهرغم آن که چند ماه با حداکثر قساوت ادامه داشت و اگر چه موجب کشتار هزاران نفر از مردم بیدفاع حلب شد و تمام شهر تبدیل به ویرانه گردید، اما بهلحاظ نظامی هیچ دستاوردی نداشت. نیروهای زمینی رژیم و اسد و مزدورانش تنها توانستند بخشهای محدودی از حلب و حومه آن را تصرف کنند که همانها نیز طی دو هفته اخیر توسط رزمندگان اپوزیسیون باز پس گرفته شد. همین مقاومت جانانه موجب شد که در صحنه سیاسی و بینالمللی نیز تعادل به نحو چشمگیری به نفع مقاومت و نیروهای اپوزیسیون سوریه بچرخد. از سوی دیگر محکومیتها و تحریمهای بینالمللی روسیه را وادار کرد از بمبارانها دست بردارد و به مذاکرات سیاسی روی بیاورد و از آنجا که در حال حاضر این روسیه است که قدرت هژمونیک و تعیینکننده در سوریه میباشد، لاجرم رژیم یا دستکم بخشی از رژیم به این نتیجه رسیده که این جنگ جز شکست نتیجهیی برایش ندارد و هر روز که از حضورش در سوریه میگذرد در این باتلاق بیشتر فرو میرود.
رفسنجانی با اذعان روشنی به این وضعیت، طی مصاحبهیی گفت: «حزبالله در سوریه مشغول شده و نیروهایش گرفتاری پیدا کردند. الآن شرایط منطقه خیلی بد است و ما داریم هزینه میکنیم .»[1]
در اظهارات سایر مهرهها و سردمداران رژیم نیز میتوان علائم شکست قطعی رژیم در سوریه را بهوضوح دید. یکی از این مهرهها نیز میگوید: «باید ذهن خود را آماده کنیم که با حضور قدرتهای بزرگ در سوریه دیگر نمیتوان امید به شرایط 5سال قبل داشت. راهحل نظامی برای سوریه متصور نیست». [2]
در این بستر، سفر چند روز پیش موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران و مذاکرات فشرده او با ظریف و روحانی هم معنی روشنتری پیدا میکند؛ اگر چه رژیم در مورد محتوای مذاکرات با موگرینی چیزی بروز نداد و تنها به این اکتفا کرد که مذاکرات درباره وضعیت منطقه با محوریت سوریه بوده است؛ اما همین سکوت از موضع ضعیف رژیم حکایت میکند؛ چرا که اگر رژیم آن چنان که ادعا میکند دست بالا را در سوریه داشت، محتوای مذاکرات را علنی میکرد؛ علاوه بر آن، از آنچه که جسته گریخته درز کرده، به خوبی پیداست که بحث، حول حل و فصل مسأله سوریه با مدل برجام است و مدل برجام یعنی عقبنشینی رژیم و خوردن زهر منطقهیی؛ این موضوعی است که هر دو باند هر کدام به زبان خودشان آن را مورد تأیید قرار میدهند. باند ولیفقیه با عباراتی مانند «حل بحران سوریه با مدل شکست خورده برجام» و باند رفسنجانی روحانی هم آن را «حل مسأله از طریق دیپلوماسی و از طریق توافق با دولتهای بزرگ منطقه و جهان» بیان میکنند [3]و[4]
همچنین در حال حاضر این دعوا در رژیم علنی و رسانهیی شده که بایستی پرونده سوریه را که تا کنون در دست نیروی قدس و پاسدار قاسم سلیمانی بوده، به وزارتخارجه روحانی و به ظریف سپرد تا او همچنان که برجام هستهیی را پیش برد، برجام منطقهیی را هم به نتیجه برساند. یک رسانه باند رفسنجانی روحانی، یک جمله از اظهارات تاجزاده معاون پیشین وزارت کشور رژیم را، بهطور معنایی در تیتر برجسته کرد: «سوریه هم برجام میخواهد»[5]
واقعیت این است که صرفنظر از فراز و فرودهای پیش رو (همچون 5، 6سال گذشته) نبرد و مقاومت پیروزمند مردم حلب سمت و سوی جنگ در سوریه را مشخص نموده است و فراز و نشیبهای مقطعی نمیتواند آن را تغییر دهد. نبرد حلب و نتایج به دست آمده از آن، به گفته ناظران، یک سرفصل را در جنگ سوریه رقم زده و آن را تعیینتکلیف کرده است؛ همانگونه که نبرد و مقاومت استالینگراد در یک سرفصل، سرنوشت جنگ با آلمان هیتلری را در روسیه تعیینتکلیف کرد.
واقعیت مهم این است که بهرغم فراز و فرودهای جنگ در سوریه، عنصری که پیوسته در فراز و در اوج بوده، مقاومت قهرمانانه مردم سوریه میباشد و همین عامل، تعیین کننده سرنوشت نهایی این خونینترین جنگ معاصر و درخشانترین حماسه پایداری مردمی است و رژیم و همدستانش چارهیی جز تمکین در برابر آن ندارند.
برگرفته از سرسخن سايت مجاهدين خلق ايران
پانویس:
[3] «ما متهم به کشتار مردم سوریه و دنبالکردن گرایش فرقهیی شدهایم، اعتبارمان لطمه دیده است و روزبهروز در باتلاق سوریه بیشتر فرو میرویم. اسفبار اینکه جمهوری اسلامی را که… اینهمه هزینه داده است، در تصمیمگیریهای اساسی مربوط به سرنوشت سوریه مشارکت نمیدهند. همه مینشینند و تصمیم میگیرند جز ما. حتی از این نظر هم ایران در بحران سوریه تحقیر شده است» (تاجزاده از مهرههای باند رفسنجانی روحانی ـ سایت تدبیر 10آبان 95).
[4] «این جریان (باند رفسنجانی روحانی) میگوید همانند برنامه هستهیی که دولت حسن روحانی آن را متوقف کرد و به عقب راند، این بار نیز بر اساس همان مدل، ایران موضوع سوریه را با طرف مقابل و بهویژه آمریکا حل کند. در واقع این جریان معتقد به تحقق مدل برجام ـ در شرایطی که برجام اکنون بهعنوان یک مدل شکستخورده ثابت شده است ـ برای حل بحران سوریه است…».
[5] تاجزاده: «ایران باید راهبرد خود را عوض کند و مدیریت بحران سوریه را به جایگاه درستش یعنی شورای عالی امنیت ملی و وزارتخارجه برگرداند. نیروی قدس باید مدیریت بحران سوریه را به دولت واگذار کند».