۱۳۹۵ آبان ۱۸, سه‌شنبه

اگر برجام باتلاق وجام زهر بود پس جنگ انتخابات رژیم دهها برجام به دنبال دارد !!!







تاریخ :8 نوامبر 2016
با نزدیکتر شدن موعد برگزاری نمایش انتخابات آخوندی، جنگ و کشمکش برای تصاحب سهم بیشتر، میان دو باند رژیم بالاتر می‌گیرد. یکی از مهمترین موضوعات دعوا، ادامه برجام یا برجامهای بعدی است. البته خود برجام، یعنی زهرخوران هسته‌یی موضوع دعوا نیست و نمی‌تواند باشد؛ چرا که این موضوعی خاتمه یافته است؛ در حال حاضر دعوا بر سر ادامه برجام یا جامهای زهر بعدی است. اگر هم برجام مطرح می‌شود، مقدمه بحث برجامهای بعدی است. دلواپسان باند خامنه‌ای می‌گویند «برجام چه گلی به‌سر ما زده که خواستار برجامهای دیگر باشیم؟!» و باند رفسنجانی روحانی هم می‌گویند نتیجه‌بخش بودن برجام در گرو ادامه آن و حل سایر مسائل و بحرانها، با الگوی برجام، یعنی سرکشیدن جامهای زهر بعدی است.

علی اکبر ولایتی که مشاور نزدیک خامنه‌ای در امور خارجی است، در پاسخ به این سؤال که: «برخی معتقدند نیازمند برجام2 و مذاکره دیگری با آمریکایی‌ها هستیم»، جواب داد: «کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند یا آمریکا را نمی‌شناسند و یا تجاهل می‌کنند»[1].  تازه ولایتی کسی است که از مذاکرات هسته‌یی دفاع می‌کند و در همان مصاحبه با استناد به حرف خود خامنه‌ای می‌گوید: «نظام طرفدار این بود که مذاکره انجام شود… و اگر این مذاکرات انجام نمی‌شد، گزینه دیگر جنگ بود. پس باید مذاکره انجام می‌شد.»

فؤاد ایزدی، از مهره‌های باند خامنه‌ای هم با اشاره به این‌که ادامه برجامها و برجامهای دیگر خواست آمریکاست، گفت: «یک زمانی ادعا می‌کردند.. ایران بمب اتم دارد... الآن که آن داستان منتفی شده، شما می‌بینید که سیاست آمریکا تغییری نکرده[2]

در مقابل یک روزنامه وابسته به باند رفسنجانی روحانی «حل و فصل مسأله هسته‌یی… که منتهی به برجام شد» را «گامی کوچک در جهت برداشتن یک اقدام بزرگ» توصیف می‌کند، به عبارت دیگر زهرخوران هسته‌یی، با آن همه مشقت و با آن همه تبعات و مصیبت، تازه مقدمه برجام بعدی بوده و در برابر آنها کوچک است. همین مقاله، بی‌هیچ پرده‌پوشی می‌افزاید: «پرونده هسته‌یی یک لایه بیرونی از یک بحران بسیار درونی‌تر در روابط ایران و آمریکاست! بنابراین تا این گره گشوده نشود، لایه بیرونی نمی‌تواند اثر و عمق نفوذ بالایی در حل و فصل مسائلی داشته باشد که در منطقه و نظام بین‌الملل می‌گذرد[3]



به زبان ساده، با زهر هسته‌یی و بدون جامهای زهر بعدی، نباید انتظار داشت که چیزی تغییر کند و مسأله‌یی حل و فصل شود.



قابل فهم است که دلواپسان باند خامنه‌ای با شنیدن این سخنان، تا کجا سرکنده شده و در برابر رفسنجانی و روحانی و باندشان، عنان اختیار از دست می‌دهند؛ وقتی خود خامنه‌ای آنها را «عوامل وابسته» «پشیمان شده‌ها و از نَفَس افتاده‌ها و دنیا طلبها» می‌خواند، غلامان او خیز برمی‌دارند که برکنند درخت (برجام) از بیخ! از این‌رو «خائن» و «وطن‌فروش» نرمترین کلماتی است که بر دولت «نظام مقدس جمهوری اسلامی» می‌بارند.

اما در این میان وضعیت خود خامنه‌ای به‌عنوان رأس این قطب، به‌طور مضحک و رقت‌باری متناقض است. خامنه‌ای نمی‌تواند موضع روشنی در برابر برجام و ادامه آن و برجامهای بعدی بگیرد؛ چون از یک طرف به‌عنوان ولی‌فقیه نظام، خودش پای برجام آمده و آن را امضا کرده و از طرف دیگر می‌داند که برای رهایی از خفگی اقتصادی، باید به زهرخوریهای بعدی هم تن بدهد؛ در حالی که می‌داند نتیجه آن، «تنزل بی‌پایان» و افتادن در تاس لغزنده‌یی است که ته آن، تسلیم کامل و کوتاه آمدن از «شورای نگهبان و قانون اساسی»، یعنی فرود آمدن از تخت ولایت‌فقیه است. برای همین به نعل و به میخ می‌زند. مثلاً در اظهارات اخیر خود در روز 12آبان، از یک سو اصرار باند رقیب به ادامه مسیر برجام و زهرخوریهای بعدی را مورد حمله قرار داد و گفت: «این تفکر بسیار خطرناک است که اگر ما با آمریکا سازش کنیم همه مشکلات کشور حل خواهد شد» ؛ اما از سوی دیگر و در همان سخنرانی، نه تنها هیچ حرفی از رد برجام به زبان نیاورد، بلکه از تیم مذاکره‌کننده هم تقدیر و تمجید کرد که «خیلی زحمت کشیدند و عرق ریختند».

به این ترتیب، اکنون سؤال این است که این وضعیت متناقض به کدام سمت حل و فصل می‌شود؟ و این بن‌بست که حاصل سیر نزولی رژیم است، آیا راه برون رفتی دارد؟ این همان دوراهی و بن‌بستی است که خود خامنه‌ای در سخنرانی روز اول فروردین امسال به‌روشنی به آن اذعان کرد.

خامنه‌ای دست‌کم تا زمان برگزاری نمایش انتخابات رژیم، قادر نیست نفیاً یا اثباتاً هیچ تصمیم مشخصی بگیرد و چاره‌یی ندارد که تا آن زمان به این امید واهی که حادثه غیرمنتظره‌یی اتفاق بیفتد، به شیوه کجدار و مریز روزگار بگذراند. اما سمت و سوی تحولات سیاسی، چه در منطقه (سوریه و عراق و لبنان) و چه در سطح بین‌المللی (نتیجه  انتخابات آمریکا  و سپری شدن «دوران طلایی اوباما» برای رژیم) چنان است که هیچ کورسوی امیدی برای رژیم، در انتهای این تونل وحشت، به چشم نمی‌آید.
برگرفته از سرسخن سايت مجاهدين خلق ايران

[1]  گفتگوی ولایتی با تلویزیون رژیم ـ 16آبان 95
[2]  شبکه یک تلویزیون رژیم ـ 14آبان 95
[3]  روزنامه حکومتی آرمان، 15آبان 95






تاریخ :8 نوامبر 2016
با نزدیکتر شدن موعد برگزاری نمایش انتخابات آخوندی، جنگ و کشمکش برای تصاحب سهم بیشتر، میان دو باند رژیم بالاتر می‌گیرد. یکی از مهمترین موضوعات دعوا، ادامه برجام یا برجامهای بعدی است. البته خود برجام، یعنی زهرخوران هسته‌یی موضوع دعوا نیست و نمی‌تواند باشد؛ چرا که این موضوعی خاتمه یافته است؛ در حال حاضر دعوا بر سر ادامه برجام یا جامهای زهر بعدی است. اگر هم برجام مطرح می‌شود، مقدمه بحث برجامهای بعدی است. دلواپسان باند خامنه‌ای می‌گویند «برجام چه گلی به‌سر ما زده که خواستار برجامهای دیگر باشیم؟!» و باند رفسنجانی روحانی هم می‌گویند نتیجه‌بخش بودن برجام در گرو ادامه آن و حل سایر مسائل و بحرانها، با الگوی برجام، یعنی سرکشیدن جامهای زهر بعدی است.

علی اکبر ولایتی که مشاور نزدیک خامنه‌ای در امور خارجی است، در پاسخ به این سؤال که: «برخی معتقدند نیازمند برجام2 و مذاکره دیگری با آمریکایی‌ها هستیم»، جواب داد: «کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند یا آمریکا را نمی‌شناسند و یا تجاهل می‌کنند»[1].  تازه ولایتی کسی است که از مذاکرات هسته‌یی دفاع می‌کند و در همان مصاحبه با استناد به حرف خود خامنه‌ای می‌گوید: «نظام طرفدار این بود که مذاکره انجام شود… و اگر این مذاکرات انجام نمی‌شد، گزینه دیگر جنگ بود. پس باید مذاکره انجام می‌شد.»

فؤاد ایزدی، از مهره‌های باند خامنه‌ای هم با اشاره به این‌که ادامه برجامها و برجامهای دیگر خواست آمریکاست، گفت: «یک زمانی ادعا می‌کردند.. ایران بمب اتم دارد... الآن که آن داستان منتفی شده، شما می‌بینید که سیاست آمریکا تغییری نکرده[2]

در مقابل یک روزنامه وابسته به باند رفسنجانی روحانی «حل و فصل مسأله هسته‌یی… که منتهی به برجام شد» را «گامی کوچک در جهت برداشتن یک اقدام بزرگ» توصیف می‌کند، به عبارت دیگر زهرخوران هسته‌یی، با آن همه مشقت و با آن همه تبعات و مصیبت، تازه مقدمه برجام بعدی بوده و در برابر آنها کوچک است. همین مقاله، بی‌هیچ پرده‌پوشی می‌افزاید: «پرونده هسته‌یی یک لایه بیرونی از یک بحران بسیار درونی‌تر در روابط ایران و آمریکاست! بنابراین تا این گره گشوده نشود، لایه بیرونی نمی‌تواند اثر و عمق نفوذ بالایی در حل و فصل مسائلی داشته باشد که در منطقه و نظام بین‌الملل می‌گذرد[3]



به زبان ساده، با زهر هسته‌یی و بدون جامهای زهر بعدی، نباید انتظار داشت که چیزی تغییر کند و مسأله‌یی حل و فصل شود.



قابل فهم است که دلواپسان باند خامنه‌ای با شنیدن این سخنان، تا کجا سرکنده شده و در برابر رفسنجانی و روحانی و باندشان، عنان اختیار از دست می‌دهند؛ وقتی خود خامنه‌ای آنها را «عوامل وابسته» «پشیمان شده‌ها و از نَفَس افتاده‌ها و دنیا طلبها» می‌خواند، غلامان او خیز برمی‌دارند که برکنند درخت (برجام) از بیخ! از این‌رو «خائن» و «وطن‌فروش» نرمترین کلماتی است که بر دولت «نظام مقدس جمهوری اسلامی» می‌بارند.

اما در این میان وضعیت خود خامنه‌ای به‌عنوان رأس این قطب، به‌طور مضحک و رقت‌باری متناقض است. خامنه‌ای نمی‌تواند موضع روشنی در برابر برجام و ادامه آن و برجامهای بعدی بگیرد؛ چون از یک طرف به‌عنوان ولی‌فقیه نظام، خودش پای برجام آمده و آن را امضا کرده و از طرف دیگر می‌داند که برای رهایی از خفگی اقتصادی، باید به زهرخوریهای بعدی هم تن بدهد؛ در حالی که می‌داند نتیجه آن، «تنزل بی‌پایان» و افتادن در تاس لغزنده‌یی است که ته آن، تسلیم کامل و کوتاه آمدن از «شورای نگهبان و قانون اساسی»، یعنی فرود آمدن از تخت ولایت‌فقیه است. برای همین به نعل و به میخ می‌زند. مثلاً در اظهارات اخیر خود در روز 12آبان، از یک سو اصرار باند رقیب به ادامه مسیر برجام و زهرخوریهای بعدی را مورد حمله قرار داد و گفت: «این تفکر بسیار خطرناک است که اگر ما با آمریکا سازش کنیم همه مشکلات کشور حل خواهد شد» ؛ اما از سوی دیگر و در همان سخنرانی، نه تنها هیچ حرفی از رد برجام به زبان نیاورد، بلکه از تیم مذاکره‌کننده هم تقدیر و تمجید کرد که «خیلی زحمت کشیدند و عرق ریختند».

به این ترتیب، اکنون سؤال این است که این وضعیت متناقض به کدام سمت حل و فصل می‌شود؟ و این بن‌بست که حاصل سیر نزولی رژیم است، آیا راه برون رفتی دارد؟ این همان دوراهی و بن‌بستی است که خود خامنه‌ای در سخنرانی روز اول فروردین امسال به‌روشنی به آن اذعان کرد.

خامنه‌ای دست‌کم تا زمان برگزاری نمایش انتخابات رژیم، قادر نیست نفیاً یا اثباتاً هیچ تصمیم مشخصی بگیرد و چاره‌یی ندارد که تا آن زمان به این امید واهی که حادثه غیرمنتظره‌یی اتفاق بیفتد، به شیوه کجدار و مریز روزگار بگذراند. اما سمت و سوی تحولات سیاسی، چه در منطقه (سوریه و عراق و لبنان) و چه در سطح بین‌المللی (نتیجه  انتخابات آمریکا  و سپری شدن «دوران طلایی اوباما» برای رژیم) چنان است که هیچ کورسوی امیدی برای رژیم، در انتهای این تونل وحشت، به چشم نمی‌آید.
برگرفته از سرسخن سايت مجاهدين خلق ايران

[1]  گفتگوی ولایتی با تلویزیون رژیم ـ 16آبان 95
[2]  شبکه یک تلویزیون رژیم ـ 14آبان 95
[3]  روزنامه حکومتی آرمان، 15آبان 95