۱۳۹۵ آذر ۱۹, جمعه

شکست مذاکرات هسته‌ای، قمار خامنه‌ای و سپاه




حسن داعی :

لینک 

عدم دستيابی به سازش هسته‌ای، يک شکست برای اوباما، محافل طرفدار مماشات و دولت روحانی است و با توجه به تسلط جمهوری‌خواهان در کنگره، مواضع آمريکا در مذاکرات سخت‌تر و دست اوباما برای نرمش بسته‌تر می‌شود. علی خامنه‌ای و سپاه بر اين باورند که قاسم سليمانی و حضور منطقه‌ای رژيم، برگ برنده‌ای برای کاهش فشارهای بين‌المللی و سرانجام باج‌گيری در پرونده هسته‌ای است. در اين گزارش، استراتژی رژيم برای عبور از بحران و چشم‌انداز آن را بررسی می‌کنيم
شکست اوباما و شکست روحانی
سرانجام پس از يکسال مذاکرات فشرده و دهها ملاقات آشکار و پنهان بين جمهوری اسلامی با کشورهای موسوم به ۱+۵ بويژه با آمريکا، طرفين نتوانستند در موعد تعيين شده به سازش جامع هسته ای دست يابند و از اينرو توافق نامه موقت ژنو يک بار ديگر تميدد شد. بنابراين، بخش عمده تحريم های اقتصادی عليه ايران ادامه می يابند و جمهوری اسلامی هم برنامه هسته ای اش را در همين حد ثابت نگه ميدارد.
طی يک سال گذشته، رژيم ايران به کمک متحدين بين المللی خود در غرب و با بکارگيری امکانات رسانه ای و لابی گسترده، کارزار بی سابقه ای براه انداخت تا افکار عمومی در غرب را تحت تأثير قرار داده و دولت های غربی را به نرمش بيشتر در مذاکرات سوق دهد.
دولت اوباما نيز طی يک سال گذشته، بمنظور دستيابی به سازش هسته ای با رژيم، سياستی دوستانه و مماشات گرايانه در مقابل رژيم اتخاذ کرد و نسبت به دخالت های منطقه ای رژيم بويژه قتل عام در سوريه و دخالت در عراق و همچنين نقض فاحش حقوق بشر در ايران سکوت کرد کرد.
بنابراين، بن بست در مذاکرات و عدم دستيابی به سازش هسته ای، يک شکست بزرگ برای اوباما، برای محافل طرفدار مماشات در غرب، برای رژيم و بويژه دولت حسن روحانی است که آثار سياسی آن بزودی ظاهر ميشوند و روند تحولات را تحت تأثير قرار خواهند داد.
اکنون بايستی به دو سوال اساسی پاسخ گفت. نخست اينکه شکست در دستيابی به توافق، چه تأثيری بر روند مذاکرات دارد و کنگره آمريکا و طرفداران فشار بيشتر به رژيم چه خواهند کرد.
سوال مهم ديگر اين است که چرا رژيم ايران که با اقتصادی ورشکسته و بحران های سياسی و اجتماعی رو به افزايش دست به گريبان است، حاضر به سازش هسته ای و لغو تدريجی تحريم ها نشد؟ استراتژی نظام چيست و روی کدام فاکتور يا برگ برنده حساب باز کرده است تا در شش ماه يا يکسال آينده روند تحولات را بنفع خود تغيير دهد؟ آيا محاسبات رژيم برای عبور از بحران واقعگرايانه اند يا برعکس، روند تحولات به ضرر جمهوری اسلامی است و رژيم در نهايت، چاره ای بجز عقب نشينی از موضع ضعيف تر نخواهد داشت؟
برای پاسخ به اين سوال ها بايد نقشه راه يا استراتژی نظام را باز شناخت، اين همان استراتژی است که رژيم طی يک سال گذشته بکار گرفته است و در ماههای آينده نيز راهنمای عمل رژيم خواهد بود.
پيشينه مذاکرات کنونی و نرمش قهرمانانه
در سال ۲۰۱۰ يعنی چهار سال پيش، مذاکرات هسته ای که در آنزمان توسط سعيد جليلی هدايت ميشد شکست خورد و بدنبال آن، آمريکا تحريم های کمرشکن اقتصادی عليه رژيم را شروع کرد. پس از آن تحريم نفتی و بانکی از طرف اتحاديه اروپا شروع شد. در اوائل سال ۲۰۱۲ که اقتصاد رژيم در آستانه ورشکستگی کامل قرار داشت و بحران های اجتماعی در کشور افزايش می يافتند و در همان زمان، مردم سوريه قيام کرده و احتمال ورود غرب به مسئله سوريه و سقوط بشار اسد ميرفت، خامنه ای مذاکرات مخفی با آمريکا در مسقط پايتخت عمان را شروع کرد.
سپس در سال ۲۰۱۳، خامنه ای بمنظور کاهش فشارهای خارجی و داخلی، با رياست جمهوری حسن روحانی موافقت کرد و بطور علنی از نرمش قهرمانانه در مذاکرات هسته ای برای رفع تحريم ها حمايت کرد. بدنبال آن، مذاکرات با جديت بيشتری ادامه يافتند و در نوامبر سال گذشته رژيم و کشورهای ۱+۵ توافق نامه موقت ژنو را امضاء کردند و قرار شد تا با ادامه مذاکرات، طی يک سال به توافق جامع و نهائی دست يابند.
رژيم و انتخاب بين دو گزينه
توافق ژنو نشان داد که رژيم زير فشار تحريم ها، ديگر قادر به ادامه سياست بدون دنده و ترمز هسته ای نمی باشد و مجبور به عقب نشينی شده است. اين، يک نکته کليدی است که بايد امروز هم به آن توجه داشت. يعنی رژيم از موضع ضعف مجبور به مذاکرات و تن دادن به توافق نامه ژنو شد و امروز نيز با تمديد آن نشان ميدهد که قادر به ترک ميز مذاکرات و ادامه بدون محدوديت برنامه هسته ای نيست. زيرا اگر رژيم ميز مذاکرات را ترک کرده و برنامه هسته ای اش را مثل دوران قبل از توافق ژنو ادامه دهد، به معنای تقابل با جامعه بين المللی است و در نتيجه، تحريم ها بطور بی سابقه ای افزايش يافته و رژيم با ورشکستگی کامل اقتصادی و بحران های درحال انفجار اجتماعی رو برو خواهد شد.
اما از طرف ديگر، عدم دستيابی به توافق جامع هسته ای نشان ميدهد که رژيم هنوز مايل و يا قادر به سازش نهائی و سرکشيدن جام زهر هسته ای نيست. رژيم مايل به سازش هسته ای نيست زيرا سلاح هسته ای جايگاه مهمی در استراتژی امنيتی نظام و بقای رژيم دارد و در ترازوی محاسبات رژيم، ارزش دستيابی به سلاح هسته ای بيشتر از هزينه تحريم ها و فشار های اقتصادی است و از طرف ديگر، رژيم قادر به سازش هسته ای نيست زيرا تن دادن به شرائط مورد نظر غرب، به معنای شکست کامل و عقب نشنی خامنه ای و سپاه در برابر فشار های خارجی است. اين گزينه که خود رژيم آن را به جام زهر تشبيه کرده است، باعث تضعيف رژيم در داخل و در منطقه شده و باعث باز شدن شکاف های داخل حکومتی ميشود و و در شرائط کنونی جامعه ايران و نارضايتی گسترده در کشور، برای رژيم خطرناک و مرگبار است.
وضعيت کنونی و و تمديد مذاکرات، ناشی از ناتوانی رژيم در انتخاب گزينه های پيش رو و وضعيت آچمز رژيم است. يعنی، از يکطرف، قادر به ادامه سياست های هسته ای گذشته و تقابل با جامعه بين المللی نيست و از طرف ديگر، حاضر و يا قادر به به چشم پوشی از سلاح هسته ای و سرکشيدن جام زهر هسته ای است.
رژيم با ادامه مذاکرات ۳ هدف عمده را دنبال ميکند:
نخست، جلوگيری از تحريم های جديد و سياست های سخت گيرانه غرب
دوم، سياست اين ستون به آن ستون و انتظار تحولی که ميتواند صحنه را بنفع رژيم متحول کند. مثلا در سال ۲۰۰۲ که پرونده هسته ای رژيم افشا شد، حمله آمريکا به عراق و گرفتاری ارتش آمريکا در باتلاق عراق، يک مائده آسمانی برای رژيم بود که صحنه را تغيير داد. رژيم انتظار دارد که با خريد وقت، بتواند از بحران هائی مثل ظهور داعش، بحران اکرائين و شکاف در کشورهای ۱+۵، و بحران های جديد، بنفع خود استفاده کرده و با کاهش فشار ها، روند مذاکرات را بنفع خود تغيير دهد.
سومين هدف رژيم اين است که از کارت های برنده و اهرم هائی که در اختيار دارد به بهترين شکل استفاده کند تا سازش هسته ای مورد نظر خود را به غرب تحميل کند. يعنی، آمريکا و متحدانش، جمهوری اسلامی با توان توليد سلاح هسته ای را بپذيزند (Threshold State) و تحريم ها برداشته شوند. رژيم برای پيشبرد اين استراتژی روی چند فاکتور که آنها را کارت برنده و اهرم فشار ميداند حساب باز کرده است. کارت هائی که طی يکسال گذشته مورد استفاده قرار داده و در ماههای آينده نيز پايه و محور فعاليت های ديپلماتيک و منطقه ای رژيم خواهد بود.
قاسم سليمانی
از ماه ژوين امسال که نيروهای داعش چند شهر مهم عراق منجمله موصل را بتصرف در آوردند، جغرافيای سياسی منطقه شکل جديدی بخود گرفت. از يکطرف، غرب در مقابل يک چالش امنيتی جدی قرار گرفت و از طرف ديگر، رژيم ايران برای حمايت از متحدان خود در عراق، حفظ هژمونی اش در اين کشور و جلوگيری از بازگشت آمريکا به عراق، دست بکار شد و با اعزام نيرو و بسيج گروههای شبه نظامی وابسته به خود در اين کشور، عملا کنترل نظامی و سياسی مناطق شيعه نشين عراق را در دست گرفت. اکنون، قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس به کمک بيش از ۵۰ گروه شبه نظامی در عراق، فرماندار نظامی مناطق شيعه نشين عراق شده است.
در اين شرائط، رژيم ايران براين باور است که ميتواند از تحولات جديد منطقه و ظهور و رشد داعش بنفع خود در مذاکرات هسته ای و چالش با آمريکا استفاده کند. زيرا، به اعتقاد رژيم، آمريکا و غرب مايل به پرداخت بهای لازم برای مقابله با داعش نمی باشند. حل مسئله داعش و گروههای مشابه در سوريه و عراق و مبارزه با بنيادگرائی اسلامی، در درجه نخست، از کناره گيری بشار اسد در سوريه و تشکيل دولتی فراگير در عراق شروع ميشود. هر دو گزينه، بطور بينادين با سياست های منطقه ای رژيم در تضاد قرار دارد. ازاينرو، حل بنيادين مسئله داعش و بحران های سوريه و عراق، به معنای تقابل با دخالت های رژيم در اين دو کشور و در منطقه است و غرب و بويژه دولت اوباما، تمايلی به اتخاذ اين گزينه ندارند و حاضر به پرداخت بهای لازم برای اين گزينه نمی باشند.
بنابراين، رژيم با تبليغ روی قاسم سليمانی بعنوان فرماندار دوفاکتوی عراق و سوريه، خود را تنها سد و مانع در برابر داعش جلوه ميدهد و خواهان باجگيری از غرب در پرونده هسته ای است. حسن روحانی و ديگر مقامات رژيم و لابيست های ريز و درشتی که در غرب بنفع رژيم فعاليت ميکنند، طی چند ماه گذشته خواهان نرمش غرب در پرونده هسته ای و قبول رهبری رژيم در مبارزه با داعش شده اند.
اگر رفتار تيم هسته ای رژيم از ماه ژوئن ببعد، يعنی اشغال موصل توس داعش را مورد توجه قرار دهيم می بينيم که بطور محسوسی راديکال تر و انعطاف ناپذير تر شده است. خامنه ای در سخنرانی خود از نياز ايران به ۱۹۰ هزار سو صحبت کرد و جواد ظريف نيز در پيام ويدئوئی برای اولين بار غرب را به باج خواهی متهم نمود و گفت که ايران هرگز از منافع خود عقب نمی نشيند.
رژيم، حضور نظامی در عراق و سوريه و کنترل دو قاکتوی بخش های مهمی از اين دو کشور توسط نيروهای تحت امر قاسم سليمانی را برگ برنده خود ميداند و اطمينان دارد که حتی در صورت عدم دستيبابی به توافق جامع هسته ای، آمريکا و غرب در شرائط کنونی منطقه، تمايلی به درگيری با رژيم و افزايش تحريم ها ندارند.
روحانی و ظريف، ديپلماسی لبخند
رژيم با استفاده از روحانی و ظريف تلاش ميکند تا در صحنه بين المللی، چهره ای معتدل و مسئول از خود نشان دهد و با تأثير گذاری روی افکار عمومی و دولتمردان غرب، گزينه جمهوری اسلامی با توان توليد سلاح هسته ای (Threshold State) را قابل قبول و کم خطر جلوه دهد.
طی يکسال و نيم گذشته، اگرچه روحانی و ظريف تلاش زيادی برای ترميم و آرايش چهره نظام کرده اند اما موفقيت آنان محدود و آثار آن بسيار ناچيز بوده است. از يکطرف، کارنامه وحشتناک حقوق بشری رژيم و ناتوانی روحانی در اجرای وعده های انتخاباتی، وی را بی اعتبار کرده است و از طرف ديگر، دخالت های منطقه ای رژيم و مواضع بشدت راديکال خامنه ای، تلاش های روحانی و ظريف برای پراگماتيست بودن رژيم در عرصه بين المللی را بی اثر کرده اند.
شکست مذاکرات نيز به نوبه خود، وزنه اعتدال در رژيم ايران يعنی روحانی و ظريف را کاهش داده و آنان را بی اعتبار و فاقد قدرت نشان ميدهد. بی جهت نيست که اوباما پس از يکسال مذاکراه، به علی خامنه ای نامه می نويسد و به وی توسل می جويد