حکم قتل عام خمینی منتخبی از مقاله تحقیقی وبا ارزش مفهوم منافقین نوشته آقای احسان امین الرعایا
در ماههای اخیر موضوع دیرپا و دائمی «منافقین» بهصورت هشدارهای تازهیی نسبت به «تطهیر و احیاء» آنها در اظهارات سران رژیم ظاهر میشود. این کلمات پس از انتشار فایل صوتی جلسه آقای منتظری درباره قتلعام سال ۶۷ بارها عنوان شد. سپس در خلال بروز تنشهای سیاسی حادی بر سر درج عکس رئیسجمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی در ویژهنامه دانشگاه شریف از سرگرفته شد و زمانی که کار تولید یا اکران موج جدیدی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی (1) علیه مجاهدین به میان آمد، ظهور دوباره همین کلمات تأیید کرد که این نه یک امر تصادفی بلکه معطوف به دیدگاه و سیاست رژیم حاکم است.
کلمات «تطهیر و احیاء» انعکاس دیدگاه سفت و سخت شدهیی در رژیم حاکم است. بهاین معنی که ولایت فقیه ، چه در زمان خمینی چه در حاکمیت خامنهای، بقای خود را در امحاء جنبشی میبیند که آن را منافقین نامگذاری کرده است.
نوشته حاضر(2) تأملی درباره همین نامگذاری و ارتباط وثیق آن با قتلعام سال 67 است.
با تجزیه و تحلیل حکم خمینی درباره قتلعام آغاز میکنیم سپس بهسابقه نامگذاری منافقین که از سال 1358 شروع شد، باز میگردیم.
1 ـ حکم قتلعام
واقعه قتلعام تا آنجا که بهرژیم برمیگردد، از چند حلقه اساسی تشکیل شده است: حکم خمینی، اعدام جمعی مجاهدین، اعدام سایر زندانیان در ماههای بعد ، سپس پنهان کردن مزارها و اسامی شهیدان.
در این حکم است که ولایت فقیه واقعیتهای اساسی مؤثر خود را بارز میکند و از آن میتوان دریافت که این پدیده سیاسی چهچیزی هست و چهچیزی نیست. این سند در پایان دوره ده سالهیی تدوین شده که در آن خمینی بهگونهیی بلامنازع و غیرقابل قیاس با قدرت دیکتاتورهای حاکم بر ایران در چند سده اخیر، قدرت سیاسی و اقتدار مذهبی را در کف خود داشته است. چکیده عمل و نظر خمینی مبتنی بر تجربه فوقالعاده قدرتمداری دهساله، خود را در همین سند ظاهر میکند و آنچه او در خلال همین یک دهه در ذهن داشت و گاه خطوطی از آن را بیان میکرد، در همین حکم به بلوغ میرسد. از این نظر حکم قتلعام زندانیان سیاسی، وصیتنامه حقیقی خمینی است.