۱۳۹۵ آذر ۲۴, چهارشنبه

پيام يكي از دختران جوان حلب: وقتی این پیام را میخوانید من مرده ام






به شيوخ امت اسلام... به رهبران مذهبي گروههاي مسلح... به هر آنكس كه روزي مدعي بوده دلمشغوليهاي ايدئولوژيك اين امت را در سر داشته.
من يكي از دختران حلب هستم كه چند لحظه بعد مورد تجاوز قرار خواهم گرفت... ديگر نه سلاحي وجود دارد ونه مرداني كه بين ما وبين وحشياني كه ارتش ميهن نام گرفته اند مانع شوند.
من چيزي از شما نميخواهم... حتي نميخواهم برايم دعا كنيد... تا وقتي كه ميتوانم صحبت كنم فكر ميكنم كه دعاي خودم صادقانه تر از چيزي است كه شما بگوييد!
تنها چيزي كه از شما ميخواهم اين است كه جاي خدا ننشينيد ودر مورد سرنوشت من بعد از مرگ فتوا ندهيد
من خودكشي خواهم كرد... وبرايم مهم نيست اگر بگوييد كه در آتش خواهم بود!
خودكشي خواهم كرد... چرا كه من در اين سالها در خانه پدرم مقاومت كردم پدري كه مرد ودلش بخاطر آنچه باقي گذاشت خون بود
من خودكشي خواهم كرد تا برخي عناصر از بدنم لذت نبرند...
آنها تا چند روز قبل از بردن نام حلب ميترسيدند....
خودكشي خواهم كرد براي اينكه در حلب قيامت برپاست وفكر نميكنم كه هيچ جهنمي شديدتر از اين باشد...
خودكشي خواهم كرد... وبا تمام وجودم ميدانم كه شما متحدا فتوا خواهيد داد كه من در آتش جهنم خواهم رفت... تنها چيزي كه شما را به وحدت ميرساند خودكشي يك دختر است.
دختري كه مادرت نيست، خواهرت نيست وهمسرت نيست... دختري كه برايت مهم نيست...
گفته ام با اين به پايان ميبرم كه وقتي زندگي اينطور شده باشد فتواي شما هيچ ارزشي ندارد پس آن را براي خودتان وبراي خانواده تان نگهداريد...
وقتي اين مطلب را بخوانيد بدانيد كه من عليرغم همه پاك وطاهر مرده ام
.