برای گرامیداشت سالروز 30 دی آزادی مسعود رجوی = پرواز تاريخ سازصلح وآزادي -مسعود رجوي ميروم تا برافروز آتشها بر كوهستانها
پروازی برای صلح و آزادی
روز هفدهم خرداد یادآور شکست توطئهیی است که بیست سال پیش علیه مقاومت ایران و بهویژه علیه رهبر این مقاومت در فرانسه طراحی و بهمرحله اجرا گذاشته شده بود. رژیم خمینی در آن زمان با بند و بست با دولت دست راستی فرانسه برای خودش کیسهها دوخته بود و چشمانتظار این بود که با حذف رهبر مقاومت، نفس راحتی بکشد و رؤیاهای توسعهطلبانهرژیمش را برای برپایی امپراطوری مورد نظر خمینی و بلعیدن عراق، محقق کند. اما مقاومت ایران، با پروازی برای صلح و آزادی، همه خواب و خیالهای خمینی و رفسنجانی را برای بدام انداختن و از بین بردن رهبری این مقاومت در فرانسه، باطل کرد.
همزمان با چهارم خرداد سال 1365، ابتدا مریم رجوی همردیف وقت مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران از پاریس بهبغداد رفت. سه روز بعد وقتی که مسعود رجوی عازم بود، دولت فرانسه ممانعت کرد و یک کشاکش سهمگین سیاسی و امنیتی آغاز شد که 10 روز ادامه یافت.
همزمان با چهارم خرداد سال 1365، ابتدا مریم رجوی همردیف وقت مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران از پاریس بهبغداد رفت. سه روز بعد وقتی که مسعود رجوی عازم بود، دولت فرانسه ممانعت کرد و یک کشاکش سهمگین سیاسی و امنیتی آغاز شد که 10 روز ادامه یافت.
سرانجام مسعود رجوی در بعدازظهر روز 17 خرداد مقارن با عید فطر، از فرودگاه اورو (evro) در شمال پاریس، با یک هواپیمای کوچک 6 نفره در پروازی که رژیم خمینی لحظه بهلحظه آنرا رد یابی میکرد، و خبرگزاریها بلادرنگ عبور آنرا از آسمان آن کشور گزارش میکردند، عازم خاک عراق گردید تا در جوار خاک میهنش مستقر شود. فروردگاه اورو (evro)،همان فرودگاهی بود که رهبرمقاومت 5 سال قبل از آن در تابستان 1360 در یک پرواز پرمخاطره از تهران تا پاریس در آن فرود آمده بود.
تا ساعت 5/3 بعد از ظهر روز 17 خرداد 1365، جز مسئولین ذیربط در مبداء و مقصد و جز شمار اندکی از مجاهدین و برادران ِ مسعود کسی از این پرواز مطلع نبود.اما در آستانهیپرواز دیگر چیزی مخفی نماند و خبرنگاران هجوم آوردند.
از آن روز تا امروز با گذر از یک مسیر پرفراز و نشیب 20ساله، اکنون کشتی سیاست استمالت ا ز رژیم ولایت فقیه، بهگل نشسته است.
مقاومت ایران نزدیک بهربع قرن ازاین سیاست، بهعنوان راهبندی برای آزادی و رهایی مردم ایران صحبت کرده و از دنیا خواسته است که دست از حمایت فاشیسم مذهبی درایران بردارند و بهخواستهای آن تن ندهند. متقابلا، ارتجاع حاکم بر ایران نیز با زبان خاص خودش، پشتیبانی های خارجی از خودش را«امدادهای غیبی» نامیده است. با همین گونه« امدادهای غیبی» بوده است که مجاهدین وارد لیستهای تروریستی شدند و کودتای 17 ژوئن 2003 در فرانسه شکل گرفت.
اسم این سیاست « امداد غیبی» را هرچه بگذاریم، دو چیز مسّلَم است: یکی اینکه هیچ چیز، ناهویدا و نا آشکار باقی نمیماند و بازیگران آن مانند آقای جک استرا وزیر خارجه معزول انگلیس که تن بهبمباران مجاهدین و خواسته رژیم مبنی بر استرداد و حلق آویز 65 یا لااقل 20 تن از رهبران مجاهدین هم داده بود،به روشنی میدانند که چه میکنند، چه میگیرند و چه میدهند.. حقیقت مسلم دوم این است که بهای سیاست امداد غیبی و استمالت از دیکتاتوری وحشی حاکم بر ایران را مردم و مقاومت ایران و بهویژه مجاهدین، با رنج و خون و گوشت و پوست خود میپردازند.این سیاست البته با تاراج سرمایههای ملی مردم ایران بر سر میزهای معامله با مماشان گران همراه بوده است. اکنون اما، بهنظر میرسد که در اطراف و اکناف جهان، پاسخ متقابل ملت ایران و صدای مقاومت و مجاهدانش که در طول این سالیان با فدیه و فدا و پاکبازی حداکثر، جسارت و ریسک پذیری هر چه بیشتر و رسم پایداری تا بهآخر همراه بود، گوشهای شنوای بسیاری پیدا کرده است. به روز17 خرداد1365،روز عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه بهعراق باز میگردیم. عزیمتی که زمینه ساز تأسیس ارتش آزادیبخش و« زهر خوردن» خمینی در جنگ ضد میهنی و در هم شکستن طلسم جنگطلبی او شد.جنگی با یک میلیون کشته و دو میلیون معلول و مجروح و 50 شهرسوخته با چند میلیون آواره که رفسنجانی در 18 مرداد 1370 در نماز جمعه در باره آن گفت: جنگ بدون هیچ اغراق حدود هزار میلیارد دلارخسارت داشت وحدود یک قرن در آمد نفت را در آن مایه گذاشتیم.
ربع قرن پیش، تنها این مقاومت ایران بود که بهتنهایی در برابر جنگ طلبی جنون آمیز خمینی سینه سپر میکرد..
مروری کوتاه بهرویدادهای پرواز
روز هفدهم خرداد 1365، هواپیمای حامل مسعود رجوی که چند سرنشین بیشترنداشت،فرودگاه اورو (EVRO ) پاریس را بهمقصد عراق ترک کرد. یک پرواز غیر منتظره که رسانههای بینالمللی مهمترین خبرهای خود را بهآن اختصاص دادند. روزنامههای آن روز اروپا و آمریکا و خاورمیانه همگی بر روی درد اصلی رژیم انگشت گذاشتند و اعمال فشارهای رژیم خمینی علیه اقامت و فعالیت رهبر مقاومت در فرانسه را که حاکی از هراس شدید رژیم از دشمن اصلی و نیروی تهدید کنندهٌ موجودیتش بود منعکس کردند.
رژیم خمینی بزرگترین دشمن و تهدید سرنگونی خود را در وجود این مقاومت و رهبرش میدید. بههمین دلیل از هزارها کیلومتر دور از مرزهای ایران نیز نمیتوانست، وجود او را تحمل کند. در آن زمان رژیم جنگ افروز خمینی تا فرق سر در منجلاب جنگ ضدمیهنی فرو رفته بود و سیاستهای پیروزمند صلح شورا و مقاومت قهرآمیز مجاهدین طناب دار را بر گلویش هر روز تنگتر میکرد. رژیم که تنها چاره را در خاموش و خنثی کردن قلب جنبش مییافت، فشار سیاسی وتروریستیاش را برای استردادرهبر مقاومت و حداقل محدود کردن کامل و جلوگیری از فعالیتهای بدون وقفهٌ او، متمرکز کرده بود.
این درشرایطی بود که در صحنهٌ بینالمللی تلاشهای عظیم مقاومت ایران علیه جنگطلبی خمینی بهبار مینشیند. همزمان با سومین سالگرد انتشاربیانیهٌ صلح و طرح صلح شورای ملی مقاومت، بیش از 5000تن از نمایندگان پارلمان و شخصیتهای برجستهٌٌ سیاسی و اجتماعی همراه با 221حزب، سازمان، جمعیت، جنبش و گروه سیاسی، اتحادیه و سندیکای کارگری، انجمن و کمیتهٌ صلحخواه و بشردوست بینالمللی از 57کشور جهان، با امضای یک بیانیهٌ جهانی، ضمن محکوم کردن «سیاستهای جنگطلبانهٌٌ رژیم قرون وسطایی خمینی»حمایت خود را از «طرح صلح 22اسفند61 که بهوسیلهٌ آقای مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایران، اعلام گردیده و تاکنون علاوه بر استقبال شدید مردم ایران از حمایت بینالمللی وسیعی، ازجمله تأیید مجمع پارلمانیشورای اروپا، پارلمان اروپا و بیش از 3000حزب و سازمان و شخصیت سیاسی برخوردار گردیده است» اعلام نمودند. 60درصد امضاکنندگان این بیانیهٌٌ جهانی را نمایندگان پارلمانها تشکیل میدادند که دستکم 500میلیون تن از مردم جهان را در کشورهای مختلف نمایندگی میکردند. اتحادیههای کارگری امضاکنندهٌ بیانیه، انزجار دههامیلیون کارگر در کشورهای مختلف جهان را از رژیم خمینی که جنگ را «بهمنظور سرکوب مقاومت سراسری و روبهگسترش مردم ایران»ادامه میداد، ابراز نمودند.در میان امضاکنندگان بیانیه، 60وزیر و معاون وزیر، 11تن از رؤسا و رهبران و نایبرئیسان بینالملل احزاب دموکرات مسیحی، لیبرال و سوسیالیست در سراسر جهان، دهها تن از رئیسان پارلمانهای کشورهای مختلف و صدها تن از رهبران فراکسیونهای پارلمانی همراه با 210نمایندهٌٌ پارلمان اروپا و 48عضو شورای اروپا بهچشم میخورد. اسامی امضاکنندگان بیانیهٌ جهانی در همان زمان در کتابی که از سوی شورای ملی مقاومت منتشر شد، درج گردیده است.
از سوی دیگرتظاهرات و فعالیتهای مقاومت ایران علیه جنگطلبی و سرکوبگری خمینی در داخل کشور و گامهای بلندی که مقاومت ایران در عرصهٌ بینالمللی، در این دو زمینه، علیهٌ دیکتاتوری مذهبی برداشت، بهراستی طاقت و تحمل خمینی را بهپایان رساند و رژیم او بیش از این تاب تحمل اقامت و فعالیت رهبر مقاومت را در فرانسه نداشت. ازاینرو تصمیم گرفت که با گروگانگیری، شانتاژ و را ه انداختن موج انفجارات در پاریس و بالاخره با معامله و امتیاز دادن، هرطور شده، مانع فعالیتهای مسعود رجوی در فرانسه گردد. این اقدامات بهخصوص وقتی جدی ترشد که رژیم پس از 26 بار توطئه برای ترور رهبر مقاومت بهاین نتیجه رسید که این کار امکان پذیر نیست و فقط از طریق فشار گذاشتن برروی دولت دست راستی، میتواند این خواسته خود را عملی سازد.
در 25بهمن64، کاردار رژیم خمینی در پاریس، بهدنبال سوءقصدهایی که در آن شهر صورت گرفته بود، اعلام کرد: «ما همواره مقامهای فرانسوی را از حضور عدهیی تروریست فراری در خاک فرانسه مطلع نمودهایم»و «لازم است مقامهای فرانسوی بهاین امر توجه داشته و برای تأمین امنیت داخلی، لانهٌ فساد را از بین ببرند».
یک ماه قبل از این تاریخ، در 26دی، هفتهنامهٌ فرانسوی VSD، در مقالهیی تحتعنوان «تهران خواستههایش را افزایش میدهد، بهای هولانگیز گروگانهای فرانسوی در لبنان» نوشته بود: «فعالیتهای سیاسی تبعیدیان محدود خواهد شد و حتی برخی از آنها قربانی خواهند گردید. بهعنوان مثال، مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، که تا بهحال توسط دو اسکادران ژاندارم در محل اقامتش در اورسوراوآز حفاظت شده است، این خطر وجود دارد که یکی از نخستین کسانی باشد که بدون دفاعمیماند».
در 13فروردین، شبهنگام، بمبی در چندصدمتری اقامتگاه اورسورواز، منفجر گردید. فردای آن روز خبرگزاری فرانسه در گزارش خود، دربارهٌ انفجار بمب «درچندصدمتری اقامتگاه تحت مراقبت مسعود رجوی، رئیس شورای ملی مقاومت ایران، نیروی اصلی اپوزیسیون رژیم خمینی»، خبر داد.
واضح بود که این انفجار دیگر یک اخطار تلقی میشد و خبر از توطئههای بعدی میداد.
در 26فروردین، رژیم خمینی از طریق ارگان رسمی خود، روزنامهٌ اطلاعات، خطاب بهدولت فرانسه تصریح نمود:
«اگر فرانسویها میخواهند در رابطه با ایران تجدیدنظر کنند، پایگاههای منافقین را برچینند. چرا فرانسویها اسیر آمریکاییها بشوند؟ شما منافقین را از کشورتان اخراج کنید، آمریکا خودش میداند آنها را کجا ببرد، بختیار و بنی صدر مال شما؛ در چنین صورتی است که مردم ما باور خواهند کرد که فرانسه یک کشور دوست است».
به موازات انفجار بمب در نزدیکی محل اقامت و دستباز پیدا کردن ایادی رژیم، تحریکات و مراجعات افراد یک گروه مارکسیستی بهنام اقلیت، در اطراف اقامتگاه جریان داشت که در اتحاد عمل آشکار با یک سرویس فرانسوی،فعالآنراست افراطی و سفارت رژیم، بهحادثهسازی و جنجالآفرینی روزمره علیه رهبر مقاومت در اطراف اقامتگاهش مبادرت میکردند. درست مشابه همین اقدام شکستخوردهیی که اخیرا وزارت اطلاعات رژیم انجام داد و مزدورانش بهاطراف مقر رییسجمهور برگزیدهٴمقاومت فرستاد تا سروصدا بپا کنند، در اون زمان هم اونها در یک توطئهٴ مشترک رژیم و فرانسه بهاونجا گسیل شده بودند تا علیه حضور رهبر مقاومت عربده بکشند
بموازات فعالیتهای سیاسی رژیم آخوندی برای استرداد رهبر مقاومت ایران، رژیم یک رشته طرح های تروریستی علیه جان رهبر مقاومت ایران رو هم پیگیری میکرد این طرحها که تعداد آنها بهمورد میرسید، در تاریخ 23 اسفند 1364 توسط مقاومت ایران افشا شدند. در سال 2000 هم یک کتاب پرفروش بهنام «جاسوس خدا» در فرانسه که توسط «پاتریک راپیه»، نویسنده و سردبیر هفته نامهٌ فرانسوی ژورنال دودیمانش، با همکاری دو مأمور سرویس ضدجاسوسی فرانسه (DST) نوشته شده،ماجرای دستداشتن رژیم آخوندی و بهطور مشخص سفارت رژیم در پاریس را در چند عملیات تروریستی، که در سالهای 1985 و 1986 در پاریس باعث مرگ و جراحت شمار زیادی از شهروندان فرانسوی شده و همچنین توطئهٌ تروریستی گستردهیی را که برای ترور رهبر مقاومت ایران طراحی شده بود، در 420صفحه و با ذکر جزئیات بازگو کرد.
همچنین رولان ژاکار، نویسندهٌ فرانسوی، در کتابش بهنام «قاتلان بدون مرز» (چاپ 1985 در پاریس) از دیگر طرحهای تروریستی رژیم برای از میان برداشتن مسعود رجوی خبر داد.
در چنین شرایط خطیری بود که شورای ملی مقاومت در اجلاس فوق العاده روز 23 اردیبهشت 1365، یک هفته پس از آخرین باری که عوامل رژیم با حمایت سرویسهای فرانسوی برای حادثه سازی بهاطراف اقامتگاه آمدند، بهاتفاقآرا تصمیم گرفت که مسئول شورا بهمنظور خنثی کردن توطئههای رژیم خمینی و برای سازماندادن نیروهای نظامی مقاومت، بهجوار خاک میهن درکشور عراق عزیمت کند.
3 هفته بعد از عزیمت بهعراق،کپی یک احضاریه از سوی دادسرای پاریس که دیرهنگام بهاورسورواز رسید و شاکیان آن همان آلت دستهای ایرانی بودند، قسمتهای ناتمام سناریو را روشن کرد. بهنظر میرسد برنامه ریزان فکر مراحل بعدی را هم کرده بودند اما پیشدستی مقاومت کارشان را ناکام گذاشت.
در بیانیه اجلاس فوق العاده 23 اردیبهشت سال 1365 شورای ملی مقاومت با اشاره به«توطئههای پنهان و آشکار رژیم خمینی و حامیان بینالمللیش که با استفاده از آلت دستهای ”ایرانی“ خود، علیه مقاومت حق طلبانه و خونین مردم ایران» انجام میشود، و با اشاره بهشیوههای رأیج رژیم خمینی «ازجمله گروگانگیری و شانتاژ سیاسی برای فلج کردن جنبش» مقاومت،آمده است: «درواقع آن چه شورای ملی مقاومت را برای دشمنان رهایی ایران غیر قابل تحمل میکند، وفاداری شورا بهاصل استقلال و سرسختی و پافشاریش در دفاع از این آرمان والاست.
نظر بههمه این ملاحظات، برای خنثی کردن توطئههای دشمن از یکسو و پاسخگویی بهالزامهای مرحله جدید تدارک قیام( ازسوی دیگر، محل اقامت آقای مسعود رجوی مسئول شورا ازاروپا بهخاک کشور عراق منتقل میشود». شورای ملی مقاومت در بیانیهیخود تأکید کرده بود که شورا این انتقال را برای گسترش و سازماندهی نیروی نظامی مقاومت لازم میداند. اما تا روز عزیمت هنوز راه بسیار پرپیچ و خم و پرخطری در پیش بود.
دولت فرانسه وقتی که در اوائل خرداد از قصد مسعود رجوی برای ترک این کشور و رفتن بهعراق بهطور رسمی مطلع گردید، در کمال شگفتی آنرا نپذیرفت.
گفتگوها در اینباره چندین روز بطول انجامید. دست آخر هم فرانسه کشور ثالثی را پیشنهاد کرد که مورد موافقت مجاهدین نبود. یک شب هم در حوالی نیمه شب فرستاده ویژه حسن دوم پادشاه مراکش از فرودگاه مستقیماً بهمحل اقامت رهبر مقاومت ایران آمد تا از جانب ملک حسن دوم او را بهعنوان میهمان ویژه بهمراکش دعوت کند که طبعاً مورد قبول قرار نگرفت. سرانجام مسعود رجوی بهدولت فرانسه اعلام کرد که با استفاده از حقوق قانونی خود قصد دارد بهسوئیس و بهخانه برادر خود دکتر کاظم رجوی برود. حزب سوسیالیست سوئیس نیز از این پیشتر او را برای دیدار و گفتگوی سیاسی دعوت کرده بود.
دولت فرانسه که دیگر این پیشنهاد را نمیتوانست رد کند، آنرا قبول کرد و هماهنگی های لازم با حضور سفیر سوئیس در فرانسه در دفتر کار وزیر امنیت فرانسه انجام شد. آقای سفیر بههنگام خداحافظی پیشاپیش ورود رهبر مقاومت بهسوئیس را خوش آمد گفت. حالا دیگرهمه چیز حل و فصل شده بود.. اما 48 ساعت قبل از حرکت، ساعتی قبل از غروب آفتاب و زمان افطار در ماه رمضان، استاندار استان والدواز فرانسه با چندماشین اسکورت و اسکورت موتوری بهمحل اقامت مسعود رجوی آمد و اطلاع داد آقای رجوی هماکنون باید بلادرنگ برای امر بسیار مهمی در دفتروزیر کشور حضور بهم برساند. ویمسعود رجوی را از توطئه دستگیری وی درسویس توسط اینترپل مطلع نموده و بهاین ترتیب مجددا اجازه خروج لغو شد. همانروز آقای مهدی ابریشمچی طی مصاحبهیی از توطئه رژیم برای ترور و یا دستگیـری و استرداد آقای رجوی درسویس پرده برداشت.
و سرانجام در جریان یک دور مذاکرهی پرتنش دیگر دولت فرانسه با عزیمت رهبر مقاومت بهجوار خاک ایران موافقت کرد و روز 17خرداد 1365 مسعود رجوی بایک پرواز اختصاصی پاریس را ترک کرد.
رژیم خمینی بزرگترین دشمن و تهدید سرنگونی خود را در وجود این مقاومت و رهبرش میدید. بههمین دلیل از هزارها کیلومتر دور از مرزهای ایران نیز نمیتوانست، وجود او را تحمل کند. در آن زمان رژیم جنگ افروز خمینی تا فرق سر در منجلاب جنگ ضدمیهنی فرو رفته بود و سیاستهای پیروزمند صلح شورا و مقاومت قهرآمیز مجاهدین طناب دار را بر گلویش هر روز تنگتر میکرد. رژیم که تنها چاره را در خاموش و خنثی کردن قلب جنبش مییافت، فشار سیاسی وتروریستیاش را برای استردادرهبر مقاومت و حداقل محدود کردن کامل و جلوگیری از فعالیتهای بدون وقفهٌ او، متمرکز کرده بود.
این درشرایطی بود که در صحنهٌ بینالمللی تلاشهای عظیم مقاومت ایران علیه جنگطلبی خمینی بهبار مینشیند. همزمان با سومین سالگرد انتشاربیانیهٌ صلح و طرح صلح شورای ملی مقاومت، بیش از 5000تن از نمایندگان پارلمان و شخصیتهای برجستهٌٌ سیاسی و اجتماعی همراه با 221حزب، سازمان، جمعیت، جنبش و گروه سیاسی، اتحادیه و سندیکای کارگری، انجمن و کمیتهٌ صلحخواه و بشردوست بینالمللی از 57کشور جهان، با امضای یک بیانیهٌ جهانی، ضمن محکوم کردن «سیاستهای جنگطلبانهٌٌ رژیم قرون وسطایی خمینی»حمایت خود را از «طرح صلح 22اسفند61 که بهوسیلهٌ آقای مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایران، اعلام گردیده و تاکنون علاوه بر استقبال شدید مردم ایران از حمایت بینالمللی وسیعی، ازجمله تأیید مجمع پارلمانیشورای اروپا، پارلمان اروپا و بیش از 3000حزب و سازمان و شخصیت سیاسی برخوردار گردیده است» اعلام نمودند. 60درصد امضاکنندگان این بیانیهٌٌ جهانی را نمایندگان پارلمانها تشکیل میدادند که دستکم 500میلیون تن از مردم جهان را در کشورهای مختلف نمایندگی میکردند. اتحادیههای کارگری امضاکنندهٌ بیانیه، انزجار دههامیلیون کارگر در کشورهای مختلف جهان را از رژیم خمینی که جنگ را «بهمنظور سرکوب مقاومت سراسری و روبهگسترش مردم ایران»ادامه میداد، ابراز نمودند.در میان امضاکنندگان بیانیه، 60وزیر و معاون وزیر، 11تن از رؤسا و رهبران و نایبرئیسان بینالملل احزاب دموکرات مسیحی، لیبرال و سوسیالیست در سراسر جهان، دهها تن از رئیسان پارلمانهای کشورهای مختلف و صدها تن از رهبران فراکسیونهای پارلمانی همراه با 210نمایندهٌٌ پارلمان اروپا و 48عضو شورای اروپا بهچشم میخورد. اسامی امضاکنندگان بیانیهٌ جهانی در همان زمان در کتابی که از سوی شورای ملی مقاومت منتشر شد، درج گردیده است.
از سوی دیگرتظاهرات و فعالیتهای مقاومت ایران علیه جنگطلبی و سرکوبگری خمینی در داخل کشور و گامهای بلندی که مقاومت ایران در عرصهٌ بینالمللی، در این دو زمینه، علیهٌ دیکتاتوری مذهبی برداشت، بهراستی طاقت و تحمل خمینی را بهپایان رساند و رژیم او بیش از این تاب تحمل اقامت و فعالیت رهبر مقاومت را در فرانسه نداشت. ازاینرو تصمیم گرفت که با گروگانگیری، شانتاژ و را ه انداختن موج انفجارات در پاریس و بالاخره با معامله و امتیاز دادن، هرطور شده، مانع فعالیتهای مسعود رجوی در فرانسه گردد. این اقدامات بهخصوص وقتی جدی ترشد که رژیم پس از 26 بار توطئه برای ترور رهبر مقاومت بهاین نتیجه رسید که این کار امکان پذیر نیست و فقط از طریق فشار گذاشتن برروی دولت دست راستی، میتواند این خواسته خود را عملی سازد.
در 25بهمن64، کاردار رژیم خمینی در پاریس، بهدنبال سوءقصدهایی که در آن شهر صورت گرفته بود، اعلام کرد: «ما همواره مقامهای فرانسوی را از حضور عدهیی تروریست فراری در خاک فرانسه مطلع نمودهایم»و «لازم است مقامهای فرانسوی بهاین امر توجه داشته و برای تأمین امنیت داخلی، لانهٌ فساد را از بین ببرند».
یک ماه قبل از این تاریخ، در 26دی، هفتهنامهٌ فرانسوی VSD، در مقالهیی تحتعنوان «تهران خواستههایش را افزایش میدهد، بهای هولانگیز گروگانهای فرانسوی در لبنان» نوشته بود: «فعالیتهای سیاسی تبعیدیان محدود خواهد شد و حتی برخی از آنها قربانی خواهند گردید. بهعنوان مثال، مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، که تا بهحال توسط دو اسکادران ژاندارم در محل اقامتش در اورسوراوآز حفاظت شده است، این خطر وجود دارد که یکی از نخستین کسانی باشد که بدون دفاعمیماند».
در 13فروردین، شبهنگام، بمبی در چندصدمتری اقامتگاه اورسورواز، منفجر گردید. فردای آن روز خبرگزاری فرانسه در گزارش خود، دربارهٌ انفجار بمب «درچندصدمتری اقامتگاه تحت مراقبت مسعود رجوی، رئیس شورای ملی مقاومت ایران، نیروی اصلی اپوزیسیون رژیم خمینی»، خبر داد.
واضح بود که این انفجار دیگر یک اخطار تلقی میشد و خبر از توطئههای بعدی میداد.
در 26فروردین، رژیم خمینی از طریق ارگان رسمی خود، روزنامهٌ اطلاعات، خطاب بهدولت فرانسه تصریح نمود:
«اگر فرانسویها میخواهند در رابطه با ایران تجدیدنظر کنند، پایگاههای منافقین را برچینند. چرا فرانسویها اسیر آمریکاییها بشوند؟ شما منافقین را از کشورتان اخراج کنید، آمریکا خودش میداند آنها را کجا ببرد، بختیار و بنی صدر مال شما؛ در چنین صورتی است که مردم ما باور خواهند کرد که فرانسه یک کشور دوست است».
به موازات انفجار بمب در نزدیکی محل اقامت و دستباز پیدا کردن ایادی رژیم، تحریکات و مراجعات افراد یک گروه مارکسیستی بهنام اقلیت، در اطراف اقامتگاه جریان داشت که در اتحاد عمل آشکار با یک سرویس فرانسوی،فعالآنراست افراطی و سفارت رژیم، بهحادثهسازی و جنجالآفرینی روزمره علیه رهبر مقاومت در اطراف اقامتگاهش مبادرت میکردند. درست مشابه همین اقدام شکستخوردهیی که اخیرا وزارت اطلاعات رژیم انجام داد و مزدورانش بهاطراف مقر رییسجمهور برگزیدهٴمقاومت فرستاد تا سروصدا بپا کنند، در اون زمان هم اونها در یک توطئهٴ مشترک رژیم و فرانسه بهاونجا گسیل شده بودند تا علیه حضور رهبر مقاومت عربده بکشند
بموازات فعالیتهای سیاسی رژیم آخوندی برای استرداد رهبر مقاومت ایران، رژیم یک رشته طرح های تروریستی علیه جان رهبر مقاومت ایران رو هم پیگیری میکرد این طرحها که تعداد آنها بهمورد میرسید، در تاریخ 23 اسفند 1364 توسط مقاومت ایران افشا شدند. در سال 2000 هم یک کتاب پرفروش بهنام «جاسوس خدا» در فرانسه که توسط «پاتریک راپیه»، نویسنده و سردبیر هفته نامهٌ فرانسوی ژورنال دودیمانش، با همکاری دو مأمور سرویس ضدجاسوسی فرانسه (DST) نوشته شده،ماجرای دستداشتن رژیم آخوندی و بهطور مشخص سفارت رژیم در پاریس را در چند عملیات تروریستی، که در سالهای 1985 و 1986 در پاریس باعث مرگ و جراحت شمار زیادی از شهروندان فرانسوی شده و همچنین توطئهٌ تروریستی گستردهیی را که برای ترور رهبر مقاومت ایران طراحی شده بود، در 420صفحه و با ذکر جزئیات بازگو کرد.
همچنین رولان ژاکار، نویسندهٌ فرانسوی، در کتابش بهنام «قاتلان بدون مرز» (چاپ 1985 در پاریس) از دیگر طرحهای تروریستی رژیم برای از میان برداشتن مسعود رجوی خبر داد.
در چنین شرایط خطیری بود که شورای ملی مقاومت در اجلاس فوق العاده روز 23 اردیبهشت 1365، یک هفته پس از آخرین باری که عوامل رژیم با حمایت سرویسهای فرانسوی برای حادثه سازی بهاطراف اقامتگاه آمدند، بهاتفاقآرا تصمیم گرفت که مسئول شورا بهمنظور خنثی کردن توطئههای رژیم خمینی و برای سازماندادن نیروهای نظامی مقاومت، بهجوار خاک میهن درکشور عراق عزیمت کند.
3 هفته بعد از عزیمت بهعراق،کپی یک احضاریه از سوی دادسرای پاریس که دیرهنگام بهاورسورواز رسید و شاکیان آن همان آلت دستهای ایرانی بودند، قسمتهای ناتمام سناریو را روشن کرد. بهنظر میرسد برنامه ریزان فکر مراحل بعدی را هم کرده بودند اما پیشدستی مقاومت کارشان را ناکام گذاشت.
در بیانیه اجلاس فوق العاده 23 اردیبهشت سال 1365 شورای ملی مقاومت با اشاره به«توطئههای پنهان و آشکار رژیم خمینی و حامیان بینالمللیش که با استفاده از آلت دستهای ”ایرانی“ خود، علیه مقاومت حق طلبانه و خونین مردم ایران» انجام میشود، و با اشاره بهشیوههای رأیج رژیم خمینی «ازجمله گروگانگیری و شانتاژ سیاسی برای فلج کردن جنبش» مقاومت،آمده است: «درواقع آن چه شورای ملی مقاومت را برای دشمنان رهایی ایران غیر قابل تحمل میکند، وفاداری شورا بهاصل استقلال و سرسختی و پافشاریش در دفاع از این آرمان والاست.
نظر بههمه این ملاحظات، برای خنثی کردن توطئههای دشمن از یکسو و پاسخگویی بهالزامهای مرحله جدید تدارک قیام( ازسوی دیگر، محل اقامت آقای مسعود رجوی مسئول شورا ازاروپا بهخاک کشور عراق منتقل میشود». شورای ملی مقاومت در بیانیهیخود تأکید کرده بود که شورا این انتقال را برای گسترش و سازماندهی نیروی نظامی مقاومت لازم میداند. اما تا روز عزیمت هنوز راه بسیار پرپیچ و خم و پرخطری در پیش بود.
دولت فرانسه وقتی که در اوائل خرداد از قصد مسعود رجوی برای ترک این کشور و رفتن بهعراق بهطور رسمی مطلع گردید، در کمال شگفتی آنرا نپذیرفت.
گفتگوها در اینباره چندین روز بطول انجامید. دست آخر هم فرانسه کشور ثالثی را پیشنهاد کرد که مورد موافقت مجاهدین نبود. یک شب هم در حوالی نیمه شب فرستاده ویژه حسن دوم پادشاه مراکش از فرودگاه مستقیماً بهمحل اقامت رهبر مقاومت ایران آمد تا از جانب ملک حسن دوم او را بهعنوان میهمان ویژه بهمراکش دعوت کند که طبعاً مورد قبول قرار نگرفت. سرانجام مسعود رجوی بهدولت فرانسه اعلام کرد که با استفاده از حقوق قانونی خود قصد دارد بهسوئیس و بهخانه برادر خود دکتر کاظم رجوی برود. حزب سوسیالیست سوئیس نیز از این پیشتر او را برای دیدار و گفتگوی سیاسی دعوت کرده بود.
دولت فرانسه که دیگر این پیشنهاد را نمیتوانست رد کند، آنرا قبول کرد و هماهنگی های لازم با حضور سفیر سوئیس در فرانسه در دفتر کار وزیر امنیت فرانسه انجام شد. آقای سفیر بههنگام خداحافظی پیشاپیش ورود رهبر مقاومت بهسوئیس را خوش آمد گفت. حالا دیگرهمه چیز حل و فصل شده بود.. اما 48 ساعت قبل از حرکت، ساعتی قبل از غروب آفتاب و زمان افطار در ماه رمضان، استاندار استان والدواز فرانسه با چندماشین اسکورت و اسکورت موتوری بهمحل اقامت مسعود رجوی آمد و اطلاع داد آقای رجوی هماکنون باید بلادرنگ برای امر بسیار مهمی در دفتروزیر کشور حضور بهم برساند. ویمسعود رجوی را از توطئه دستگیری وی درسویس توسط اینترپل مطلع نموده و بهاین ترتیب مجددا اجازه خروج لغو شد. همانروز آقای مهدی ابریشمچی طی مصاحبهیی از توطئه رژیم برای ترور و یا دستگیـری و استرداد آقای رجوی درسویس پرده برداشت.
و سرانجام در جریان یک دور مذاکرهی پرتنش دیگر دولت فرانسه با عزیمت رهبر مقاومت بهجوار خاک ایران موافقت کرد و روز 17خرداد 1365 مسعود رجوی بایک پرواز اختصاصی پاریس را ترک کرد.
قسمتهایی از پیام تودیع رهبر مقاومت بههنگام ترک فرانسه و عزیمت بهخاک عراق
« من فردا از اینجا از فرانسه خواهم رفت. البته این سفری است خطیر فوق العاده خطیر وسرنوشتساز پراز خطر خطرهای مختلف. قرار بود 7-8-10 روز پیش بروم. امانشد یعنی نگذاشتند چند روزی خودم را بهمثابهی گروگانی یافته بودم امابه هر حال فردا خواهم رفت.
اگر بپرسید برای چه میروی. دریک کلام میگویم که، که برفروزم آتشها برکوهستانها. و اگر بپرسید که فکرش را کردی که آنجا چه برسرت خواهد آمد خواهم گفت که ما چه مجاهدین وچه شورا تاجایی که میفهمیدیم و میتوانستیم بفهمیم فکر ش را کردیم. ولی مگر میشه همیشه فکر همه چیز را کرد. مگر شرایط ما وانقلابون شرایط عادی است. تا آنجائیکه من بهیاد دارم درنقاط عطف درسربزنگاههای خطیر وتاریخی همیشه اینطور بود شب سی خرداد اینطور بود شب پرواز بهپاریس همینطور بود وخیلی شبها وروزهای دیگر. ما در کشاکشیم با مهیب ترین نیروی ارتجاعی افسارگسیخته تاریخ ایران. با خمینی این ازنظر داخلی، از نظر بینالمللی هم وقتی که ما شروع کردیم درشرق وغرب عالم هیچکس با ما نبود وهیچکس انقلاب و قیام جدیدی را برمردم ایران روا نمیدید. هیچکس خواستار دگرگونی بنیادی درمیهن بهخون تپیده ما نبود و این خواست خلق و اراده شهدا و اسرا و رزمندگان مجاهد خلق بودکه سرانجام برشورید. بله هیچکس نبود وچه بسا که حالا هم نباشد پس از ما چی برمیاید.اینکه کار فردا را بهپس فردا محول نکنیم. اینکه دیگر نباید اعدام وتیرباران و درد و رنج اسیران را بیشتر از این. تاکجا. و تا چقدر میشود هرروز شاهد خونریزی های جدیدی از جانب دژخیم بود. وشما شاهد هستید که این کتاب هرروز و هرهفته و هرماه و هرسال قطور ترمیشود.
بله
اگر بپرسید برای چه میروی. دریک کلام میگویم که، که برفروزم آتشها برکوهستانها. و اگر بپرسید که فکرش را کردی که آنجا چه برسرت خواهد آمد خواهم گفت که ما چه مجاهدین وچه شورا تاجایی که میفهمیدیم و میتوانستیم بفهمیم فکر ش را کردیم. ولی مگر میشه همیشه فکر همه چیز را کرد. مگر شرایط ما وانقلابون شرایط عادی است. تا آنجائیکه من بهیاد دارم درنقاط عطف درسربزنگاههای خطیر وتاریخی همیشه اینطور بود شب سی خرداد اینطور بود شب پرواز بهپاریس همینطور بود وخیلی شبها وروزهای دیگر. ما در کشاکشیم با مهیب ترین نیروی ارتجاعی افسارگسیخته تاریخ ایران. با خمینی این ازنظر داخلی، از نظر بینالمللی هم وقتی که ما شروع کردیم درشرق وغرب عالم هیچکس با ما نبود وهیچکس انقلاب و قیام جدیدی را برمردم ایران روا نمیدید. هیچکس خواستار دگرگونی بنیادی درمیهن بهخون تپیده ما نبود و این خواست خلق و اراده شهدا و اسرا و رزمندگان مجاهد خلق بودکه سرانجام برشورید. بله هیچکس نبود وچه بسا که حالا هم نباشد پس از ما چی برمیاید.اینکه کار فردا را بهپس فردا محول نکنیم. اینکه دیگر نباید اعدام وتیرباران و درد و رنج اسیران را بیشتر از این. تاکجا. و تا چقدر میشود هرروز شاهد خونریزی های جدیدی از جانب دژخیم بود. وشما شاهد هستید که این کتاب هرروز و هرهفته و هرماه و هرسال قطور ترمیشود.
بله
هرکجا شمع بلا افروختند صدهزاران جان عاشق سوختند
عاشقانی کز درون خانه اند شمع روی یار را پروانه اند.
شمع روی ایران وایرانی وشمع پرفروغ رهایی واستقلال ملی وحاکمیت مردمی را. از اول هم بهپاریس نیامده بودیم برای وقت گذرانی وبرای بازیهای سیاسی ونه برای استراحت ونه برای جان بدر بردن. اگر اینطور بود این روزها دشمن ضد بشری اینقدر باعناد وپیگیری دنبال مسأله استرداد واخراج من نبود. از طرف دیگر من هم بهعنوان نخستین مسئول مقاومت پرخون یک خلق درزنجیر نه، میتوانم و نه، باید دراینجا چنانکه مطلوب دشمن است وبرایش اعمال فشارمیکنه سکوت ویا بیطرفی پیشه کنم ...
.... ببینید حرف زدن از استقلال وآزادی خیلی ساده است. اما پرداخت تاوانش خیلی مشکل است. معروف است که اشیاء را بهضدشان میشناسند. این یک شناخت عمیق است. یعنی اگر شناخت صوری را کنار بزنیم. دریک شناسایی عمیق اشیاء را بهضدشان میشناسند پس آزادی خواه واقعی را از کجامیشود شناخت. از نوع رابطهیی که با اضداد آزادی تنظیم میکند.
اما اگر بایستیم، اگر مقاومت کنیم، علاوه برکشته هاواسرا یی که باید بدهید آنوقت دهها وصدها مارک از تولتالیتر وانحصار طلب تاغیر دموکراتیک ووابسته وامثالهم بایستی که نوش جان کنید. شگفتا چه کسی بود که از کاندیداتوری ریاست جمهوری رژیم خمینی بهخاطر بایکوت ولایت فقیه گذشت؟ غیر از مجاهدین؟ چه کسی پرچم مرگ برخمینی را برافراشت؟چه کسی فتنه لیبرال ارتجاع را کور کرد وقتی که سایرین درجامیزدند وبه عقب میرفتند؟چه کسی درهرکجای این کشور واین میهن از تهران تااقصانقاط کردستان وقتی که حقی از کسی تضییع میشد پرچم حق طلبی برمی افراشت از زنهایی که میخواستند آنها را بهزور وادار بهحجاب اجباری بکنند تاآلونک نشین واقلیت های مذهبی؟ وقتی خمینی علیه مطبوعات تاخت وتازش را شروع کرد. چه کسی سینه سپرکرد؟که بود که بهدفاع از حقوق زنان برخاست؟
....
اما همه اینها پرداخت بهای سنگینی را طلب میکرد وما آنراپرداختیم. بهبهای خون وشکنجه وجنگ اعصاب روزمره. وباقیات وصالحاتش را مردم ا یران دیر یا زود درک خواهند کرد. کافی نبود که بگوییم خمینی را نمیخواهیم. دردوران مبارزات افشاگرانه سیاسی خمینی را بهقدر کافی افشا کرده بودیم روز سی خرداد نقطه عطف بود مرز بندی همگان باخمینی بود. کار بسیار لازمی بود اما کافی نبود علاوه براینها این کار عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی سرانجام درسال گذشته درتمامی سال 64 بهداخل مجاهدین سازمان محوری و پیشتاز انقلاب نوین ایران هم راه برد. وبه یک انقلاب عظیم درونی منجر شد. صفوف ما را بسا پاکیزه ترو تصفیهترکرد. ومطهر ترو پولادین تربه هیچوجه مبالغه نمیکنم. ما دراین مدت حافظ حرمت کلمات بودیم. کلمات پاکیزه مقاومت و خلق و فدا و انقلاب و شهادت آنهم درصعب ترین شرایط تاریخی ایران. باور کنید از شرایط حمله مغول سخت تربود. چون آن حمله خارجی بود درشرایطی که همه چیز زیر علامت سؤال رفته بود.خمینی گزیدگی، بسا فراتر از مارگزیدگی واژدها گزیدگی، همه چیز را مسموم کرده بود. عجب ابتلاتاریخی وعظیمی بود وخوشا بهحال تک تک کسانیکه از زیر این آزمایش عظیم تاریخی واز یاد نرفتنی سرفراز وپیروز وسربلند بیرون آمدند. البته بهایش سنگین بود. باید مورد بسا تاخت وتازها واقع میشدیم. توضیحات مفصلش بماند برای آینده. یادتان هست چه کسها وچه ناکسها درفرنگ دموکرات شدند. وفخر دموکراتیزم وآزادیخواهی بهپاک باختگان میدان فدا وآزادی فروختند. بهمجاهدین پز دمکراسی دادند. مستقیم یا من غیر مستقیمدست دردست دشمن نه، مشغول پرپر کردن پرو بال فرشتهی خونین بال آزادی بودند... در این مرزبندیها البته ما دریک مورد هم حتی شروع کننده نبودیم. هیچ تضاد واختلافی را قبل از وقت وناگفته بهش نپرداختیم.من شخصا بارها وبارها درطول این پنج سال از عکس العمل های مشروع وبرحق مجاهدین حتی جلوگیری کردم که مبادا ما تندروی وافراط بکنیم. اما وقتی که کسی هل من مبارز طلبید، وقتی که حجت تمام شد، وقتی دیگر وظیفه ایجاب کرد، یک لحظه هم درنگ نکردیم، هرکه بود. یا از او خداحافظی کردیم ویا بی محابا بهافشایش پرداختیم. بهخاطر خلق والا اگر دنبال مصالح پراگماتیک خودمان بودیم هما ن بهتر که با اما واگر وکج دار ومریز طوری ویک طوری کنار میآمدیم وچه کسی نمیخواست با مجاهدین کنار بیاید؟ همه.
...
گفتم ما علاوه بر مبارزه پربار وخونین درداخل کشوریک کار عظیم سیاسی را دراین پنج سال بهپیش بردیم یک کار تاریخی. شاخص اینکار شورای ملی مقاومت وتاریخچه اش بهعنوان یک بدیل وآلترناتیو تثبیت شده. تاریخچه این شورا تار یخچه مرز بندی بین جنبش وضد جنبش است.تاریخچه انسجام نیروهای جبهه خلق است تاریخچه بی نظیر وحدت وارتقاء است. بازهم تاریخ بهیاد خواهد داشت. پس بههنـگام خداحا فظی باشما فقط اجازه بدید بهعنوان مسئول مقاومت مقاومتی بااین ابعاد مقاومتی بی نظیر که بهحق درخشانترین مقاومت مردمی تاریخ معاصر مااست سوگند بخورم که دراین مدت همه چیز را تحمل کردیم. ذرهیی از منافع ملی ومیهنی مان نگذشتیم. درمقابل انبوه توطئهها ایستادگی کردیم اما هیچ ساخت وپاختی نکردیم.سوگند بخورم که آگاهانه وعالما وعامدا بهوحدت صوری تن ندادیم ازآن نوع که خمینی میخواست از نوع” همه باهم” نه. فایده اش چی بود؟ اگر من هم اینجا مینشستم وبه همه لبخند میزدم، برای تصاحب هرچه سریع ترقدرت. این از مجاهد خلق شایسته نبود. هرچه توانستند بهپروپای ما پیچیدند لگد زدند مارک زدند. از چهکسی گله میکنه خوب ما خودمان خواسته بودیم. هرکسی طاووس خواهد، هرکسی طاووس آزادی واستقلال میخواهد، رنجش را هم باید تقبل بکند. خودمان خواسته بو دیم مگرنه؟ حتی چند بار درپیامهای مختلف من خواستم بیشتر بتازیدباز هم بیشتر ببینیم چه میشوداگر قراراست مااز بین برویم بگذارهمین جا گورمان باشدواگر نه بگذار مرزها روشن شود.
یک دست آورد عظیم وتاریخی دیگر شکستن دگم طلسم جنگ طلبی خمینی بود وبرافراشتن پرچم صلح عادلانه چیزی که ماهمیشه برآن افتخار میکنیم. امروز وقتی مردم ایران از خرد وکلان درمقابل نعره جنگ بهتنگ آمدند وقتی کارد بهاستخوان رسیده وقتی جانشان بهلبشان رسیده وقتی جوانها را خانواده قایم میکنند که خمینی اونها را بهزور نبرد.وقتی دسته دسته ازتوی خیابانها دستگیر میکنه ومانند گوشت دم توپ بهجبههها میفرسته.صحت موضعگیری ما با زهم بیشتر وبیشتر اثبات میشود. بس نیست؟ بس نیست اینهمه تلفات جانی ومالی وخسارت درهردوکشور؟ مگر خمینی به فکر صلح است ؟خمینی بهفکر جان مردم است؟نه اون بلای جان مردم است. این وظیفه مابود وهست که براساس طرح صلح شورای ملی مقاومت طومار جنگ رو درهم بپیچیم ,گفتم که اشیاءبه ضدشون شناخته میشوندپس دم زدن از صلح فقط کافی نیست. باید سرچشمه جنگ را کور کرد یعنی خمینی رو با یک اقدام عملی این سفر دریک بعد خودش پاسخی است بهاین نیاز سیاسی تاریخی. بهقول مجاهدین یک سفر عاشورا گونه وعاشورایی دیگری است یک سفر عاشورایی دیگراست وماعزممان جزم است که باز هم مقاومت انقلابی را وارد یک کوره دیگری کنیم.
... میخواهم تأکید بکنم اگر فعالیتهای بیناللملی گذشته مانبود،اگر حمایت های گسترده جهانی نبود، اگر مقاومت ایران این چنین درسطح داخلی وسراسر جهان شناخته شده نبود، این قضایا ممکن بودخیلی زودتر اتفاق بیافتد،ممکن که نه قطعا، ممکن بو دکه کار بهقربانی کردن هم بکشد. اونهاییکه مفهوم دیپلوماسی انقلا بی مارانمیفهمیدند وچنین روزهایی را پیشبینی نمیتوانستند بکنند یکبار دیگر بورشدند خوشبختانه ما این پیشبینیها را بهموقع کرده بودیم. بنابراین در برابر این همه شرایط فوق العاده بغرنج وپیچیده با انبوهی از فشار وجنگ اعصاب مات نشدیم.وراه خودمان را پیدا کردیم، شنیدم حتی گفته شده بود که. آنقدر زیر منگنه خواهیم گذاشت که خودشان بروند. ومن هم درمقابل چنان که شاید شنیده باشید گفتم:” اگر هم بسوزانید وخاکستر بکنید... بازهم فریاد خواهیم زد:”مرگ بر خمینی”.
... .بخدا قسم اگر کسی این مرز بندی را تقویت نکند اگر این مرز بندی را تقویت نکند اگر این مرز بندی راتعمیق نکند اگر روشن نکند اگر بهش مومن اگر بهآن وفادار نباشد هیچ هیچ از درد ورنج و مردم درک نکرده آخر چرا آقا شما چکاره اید گوشه خیابان قدم میزنید سوت میزنید نشستید توی قهوه خانه بنده نمیدانم سازمان چی چی های مترقی هستم بنده کارگران فلان هستم بنده وطن پرستان فلان هستم خوب چکار میکنی هیچ کارم این است که بگویم آنهایی که باخمینی جنگیده اند اشتباه کردهاند. شرایط آماده نبود اون یکی میگوید باید رفت اون مردم را آگاه کرد
.آخه یک خورده از این درد ورنج حس بکنید. جنگ است یک میلیون نفر کشته ومجروح شده اند میفهمی یانه خانوادهیی نیست که عزادار نباشد میفهمید یانه درهیچ مقطع تاریخ ایران فحشا این قدر گسترش نیافته یانه. کسی نخواسته نه شورای ملی مقاومت نه مجاهدین که با آنها مخالف نباشید که باآنها ناسازگار نباشید که انتقاد نکنید که دشنام ندهید نه ولی بهجای یک سنگ یا درازای یک سنگ که بهسرما بزنید لطفا کلوخی هم بهپای خمینی بزنید این برای خودتان هم خوبه خودتان تازه خواهید فهیمدکه کسانیکه راههای پرفراز ونشیب تررادرنوردیده وباز گشوده اند چه کشیده اند.وباچه مشکلات ومخاطراتی روبرو بوده اند هرچه میخواهید بهمجاهدین دشنام بدهید نقد کنید تحلیل کنید بزنید ازجمله خود من، هرچه میخواهید اما یادتان باشد که یک روز تاریخ ایران ومردم ایران وزن خواهند کرد اون مقدار را که بهمازدید اون مقداررا که بهخمینی نزدید. باورکنید وقتی که آدم هرآدم معمولی فقط چند لحظه بهفکر شهدا میافته بهفکر اینکه توزندانهای خمینی چه خبره وبه فکر درد ورنج مردم ایرانه بهفکر این گرانی وحشتناک بهفکر این سرکوب بهفکر میلیونها آدمی که دنبال روزنه نجات هستند از خود بیخود میشه ونمیتواند خودش را کنترل کند فکر میکنم که همه اینطو رهستیم. و سرانجام خطاب بهشما، بههمه هم میهنان عزیز وآزاده و شریف خارجه، بههمه پیشتیبانان شورا وبه همه همدردان مجاهدین وبه خواهران وبرادران مجاهدخودم که دراین کشورها میمانند روشنه که شماها ناگزیر اغلب دراینجا هستید یاخواهید ماند بهخودتان وبه نقش خودتان و به کار و به مسئولیتتان کم بها ندهید. مبادا یأس وانفعال وناامیدی بهخودتان راه بدهید مااین چیزی که طی این پنج سال دراین جا ساختیم وبا خون جگر هم ساختیم نمیخواهیم خراب کنیم حرکت رو بهجلو نه بهروعقب اشتباه نکنید. زمانی روشن خواهد شد که حتی دررابطه با عزیمت من عدو شود سبب خیراگر خداخواهد.فراموش نکنید که حرکت روبه جلوست گفتم که درآستانهییک جهش هستیم نمیخواهیم ونباید بهعقب برگردیم.
شما، پشتیبانان شورای ملی مقاومت، باید سنگر های مقاومت عادلانه مردم را درخارج از کشوررا خالی نگذارید.بازهم جهان را تکان بدهید بازهم بلرزانید. حقوق مردم ایران را اعاده کنید. هیچکس زیادی نیست. هیچکس از شما غیر لازم نیست وهیچکدام نیست که بدردنخور باشیداگر رضا بهقضای خدا بدهید رضا بهمشیت خلق وانقلاب بدهید وصادقانه ودرحد توان خودتان کار بکنید. چه کار صدای مقاومت را بهگوش جهانیان برسانید وبه گوش بقیه هموطنانمانوفروغ مقاومت رو زنده نگه دارید.نشاط وسرزندگی خودتان را حقظ کنید
ما نمیخواهیم کار سیاسی مان را درعرصه بینالمللی تعطیل بکنیم بالعکس قدم بهقدم همزمان با اعتلای مقاومت درداخل کشور میخواهیم برابعاد فعالیت خودمان درعرصه بینالمللی بیافزاییم مقاومت ایران امروز بیش از همیشه بههمه قوایش بهذره ذره نیروهایش بهتک تک افرادش نیازمند است بهشما بهتک تک شما فکر نکنید کاری از تون برنمیآید بهکار سیاسی تون بهحمایت خودتون بهجلب حمایت از طریق شما. بهیک ریال پول بهیک قدم راهپیمایی بهیک تظاهرات بهیک پخش پیام بهتعمیق مرزبندی. بهروشن کردن حق وناحق. بهاحقاق حقوق مردم ایران درکشورهای مختلف درمراجع مختلف نزد دولت های مختلف وسرانجام حتی بهیک دعای خیر ویک آرزوی نیک وبه یک نجوایی دردل باورکنید این مهمه باور کنید بهادارد ودراولین قدم اگر ازمن میپرسید همین سی خرداد را بزرگ بدارید. روز شهدا وزندانیان سیاسی رو نگذارید خارجیان بگویند که با رفتن یک فردیا تعدادی افراد از اینجا هرچه بود تمام شد هرگز اینطوری نیست ونباید باشه.این سی خرداد را باید بیائید بیرون پرچم ایران وندای مقاومت عادلانه مردم ایران را بهاهتزاز دربیاورید روز شهدا وزندانیان سیاسی رو بهیاد تک تک اسیران وتک تک شهیدان گرامی بدارید. نگذارید مقاومت را قربانی کنند، درعرصه بینالمللی، اگر شما بلند بشوید نخواهند توانست هیچ چیز، هیچ سلاحی وهیچ قدرتی درجهان نیست که بتواند اراده برانگیخته خلق قهرمان درزنجیر رابه زانو دربیاور همه هموطنان، شهدا، اسرا مثل رزمندگان ومثل همه مردم ایران چشم انتظار شما هستند. نگذارید شب برشما وروح وروانتان چیره شود. راه البته صعب وخطیره. گفتم که از شب سی خرداد وقتی مجاهدین بهزبان ایدئولوژیکی خودشان مسیری عاشورایی پیشه کردند دیگر اینها، توی آن هست... شهادتها فراقها جداییها تیربارانها اعدامها چه میشه کرد دشمن میخواهد مارا محدود وفلج کند وبعد قهقهه بزند و ما میخواهیم آنراداغان کنیم نابود کنیم وخواهیم کرد. وقتی امواج تاریکی هجوم میاورند، بزن برسینه شب، تیری از نور، گل خورشید را میهمان ما کن. پس همچون نخستین روزی که از زندان آزادشدم بگذارید یک بار دیگر یادآوری کنم مگر میشود خورشید رو کشت پاکترین فرزندان این میهن را میتوان دسته دسته تیرباران کرد وبه شکنجهگاه فرستاد اما آنها درخورشیدی مضمحل میشوند که هیچ تردیدی درتابشش نیست. خورشید تابان رهایی ایران. مگر میشود دریاها را خشکاند.مگر میشود لالهها از شکوفایی بازداشت وبادها را از وزیدن ومگر میشود خلق قهرمان ایران را تا بهابد درزنجیر پیر کفتار جماران نگه داشت.نه، نه هرگز. مرگ بر خمینی. سلام برخلق. سلام بر صلح وآزادی.
خداحافظ شما
عاشقانی کز درون خانه اند شمع روی یار را پروانه اند.
شمع روی ایران وایرانی وشمع پرفروغ رهایی واستقلال ملی وحاکمیت مردمی را. از اول هم بهپاریس نیامده بودیم برای وقت گذرانی وبرای بازیهای سیاسی ونه برای استراحت ونه برای جان بدر بردن. اگر اینطور بود این روزها دشمن ضد بشری اینقدر باعناد وپیگیری دنبال مسأله استرداد واخراج من نبود. از طرف دیگر من هم بهعنوان نخستین مسئول مقاومت پرخون یک خلق درزنجیر نه، میتوانم و نه، باید دراینجا چنانکه مطلوب دشمن است وبرایش اعمال فشارمیکنه سکوت ویا بیطرفی پیشه کنم ...
.... ببینید حرف زدن از استقلال وآزادی خیلی ساده است. اما پرداخت تاوانش خیلی مشکل است. معروف است که اشیاء را بهضدشان میشناسند. این یک شناخت عمیق است. یعنی اگر شناخت صوری را کنار بزنیم. دریک شناسایی عمیق اشیاء را بهضدشان میشناسند پس آزادی خواه واقعی را از کجامیشود شناخت. از نوع رابطهیی که با اضداد آزادی تنظیم میکند.
اما اگر بایستیم، اگر مقاومت کنیم، علاوه برکشته هاواسرا یی که باید بدهید آنوقت دهها وصدها مارک از تولتالیتر وانحصار طلب تاغیر دموکراتیک ووابسته وامثالهم بایستی که نوش جان کنید. شگفتا چه کسی بود که از کاندیداتوری ریاست جمهوری رژیم خمینی بهخاطر بایکوت ولایت فقیه گذشت؟ غیر از مجاهدین؟ چه کسی پرچم مرگ برخمینی را برافراشت؟چه کسی فتنه لیبرال ارتجاع را کور کرد وقتی که سایرین درجامیزدند وبه عقب میرفتند؟چه کسی درهرکجای این کشور واین میهن از تهران تااقصانقاط کردستان وقتی که حقی از کسی تضییع میشد پرچم حق طلبی برمی افراشت از زنهایی که میخواستند آنها را بهزور وادار بهحجاب اجباری بکنند تاآلونک نشین واقلیت های مذهبی؟ وقتی خمینی علیه مطبوعات تاخت وتازش را شروع کرد. چه کسی سینه سپرکرد؟که بود که بهدفاع از حقوق زنان برخاست؟
....
اما همه اینها پرداخت بهای سنگینی را طلب میکرد وما آنراپرداختیم. بهبهای خون وشکنجه وجنگ اعصاب روزمره. وباقیات وصالحاتش را مردم ا یران دیر یا زود درک خواهند کرد. کافی نبود که بگوییم خمینی را نمیخواهیم. دردوران مبارزات افشاگرانه سیاسی خمینی را بهقدر کافی افشا کرده بودیم روز سی خرداد نقطه عطف بود مرز بندی همگان باخمینی بود. کار بسیار لازمی بود اما کافی نبود علاوه براینها این کار عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی سرانجام درسال گذشته درتمامی سال 64 بهداخل مجاهدین سازمان محوری و پیشتاز انقلاب نوین ایران هم راه برد. وبه یک انقلاب عظیم درونی منجر شد. صفوف ما را بسا پاکیزه ترو تصفیهترکرد. ومطهر ترو پولادین تربه هیچوجه مبالغه نمیکنم. ما دراین مدت حافظ حرمت کلمات بودیم. کلمات پاکیزه مقاومت و خلق و فدا و انقلاب و شهادت آنهم درصعب ترین شرایط تاریخی ایران. باور کنید از شرایط حمله مغول سخت تربود. چون آن حمله خارجی بود درشرایطی که همه چیز زیر علامت سؤال رفته بود.خمینی گزیدگی، بسا فراتر از مارگزیدگی واژدها گزیدگی، همه چیز را مسموم کرده بود. عجب ابتلاتاریخی وعظیمی بود وخوشا بهحال تک تک کسانیکه از زیر این آزمایش عظیم تاریخی واز یاد نرفتنی سرفراز وپیروز وسربلند بیرون آمدند. البته بهایش سنگین بود. باید مورد بسا تاخت وتازها واقع میشدیم. توضیحات مفصلش بماند برای آینده. یادتان هست چه کسها وچه ناکسها درفرنگ دموکرات شدند. وفخر دموکراتیزم وآزادیخواهی بهپاک باختگان میدان فدا وآزادی فروختند. بهمجاهدین پز دمکراسی دادند. مستقیم یا من غیر مستقیمدست دردست دشمن نه، مشغول پرپر کردن پرو بال فرشتهی خونین بال آزادی بودند... در این مرزبندیها البته ما دریک مورد هم حتی شروع کننده نبودیم. هیچ تضاد واختلافی را قبل از وقت وناگفته بهش نپرداختیم.من شخصا بارها وبارها درطول این پنج سال از عکس العمل های مشروع وبرحق مجاهدین حتی جلوگیری کردم که مبادا ما تندروی وافراط بکنیم. اما وقتی که کسی هل من مبارز طلبید، وقتی که حجت تمام شد، وقتی دیگر وظیفه ایجاب کرد، یک لحظه هم درنگ نکردیم، هرکه بود. یا از او خداحافظی کردیم ویا بی محابا بهافشایش پرداختیم. بهخاطر خلق والا اگر دنبال مصالح پراگماتیک خودمان بودیم هما ن بهتر که با اما واگر وکج دار ومریز طوری ویک طوری کنار میآمدیم وچه کسی نمیخواست با مجاهدین کنار بیاید؟ همه.
...
گفتم ما علاوه بر مبارزه پربار وخونین درداخل کشوریک کار عظیم سیاسی را دراین پنج سال بهپیش بردیم یک کار تاریخی. شاخص اینکار شورای ملی مقاومت وتاریخچه اش بهعنوان یک بدیل وآلترناتیو تثبیت شده. تاریخچه این شورا تار یخچه مرز بندی بین جنبش وضد جنبش است.تاریخچه انسجام نیروهای جبهه خلق است تاریخچه بی نظیر وحدت وارتقاء است. بازهم تاریخ بهیاد خواهد داشت. پس بههنـگام خداحا فظی باشما فقط اجازه بدید بهعنوان مسئول مقاومت مقاومتی بااین ابعاد مقاومتی بی نظیر که بهحق درخشانترین مقاومت مردمی تاریخ معاصر مااست سوگند بخورم که دراین مدت همه چیز را تحمل کردیم. ذرهیی از منافع ملی ومیهنی مان نگذشتیم. درمقابل انبوه توطئهها ایستادگی کردیم اما هیچ ساخت وپاختی نکردیم.سوگند بخورم که آگاهانه وعالما وعامدا بهوحدت صوری تن ندادیم ازآن نوع که خمینی میخواست از نوع” همه باهم” نه. فایده اش چی بود؟ اگر من هم اینجا مینشستم وبه همه لبخند میزدم، برای تصاحب هرچه سریع ترقدرت. این از مجاهد خلق شایسته نبود. هرچه توانستند بهپروپای ما پیچیدند لگد زدند مارک زدند. از چهکسی گله میکنه خوب ما خودمان خواسته بودیم. هرکسی طاووس خواهد، هرکسی طاووس آزادی واستقلال میخواهد، رنجش را هم باید تقبل بکند. خودمان خواسته بو دیم مگرنه؟ حتی چند بار درپیامهای مختلف من خواستم بیشتر بتازیدباز هم بیشتر ببینیم چه میشوداگر قراراست مااز بین برویم بگذارهمین جا گورمان باشدواگر نه بگذار مرزها روشن شود.
یک دست آورد عظیم وتاریخی دیگر شکستن دگم طلسم جنگ طلبی خمینی بود وبرافراشتن پرچم صلح عادلانه چیزی که ماهمیشه برآن افتخار میکنیم. امروز وقتی مردم ایران از خرد وکلان درمقابل نعره جنگ بهتنگ آمدند وقتی کارد بهاستخوان رسیده وقتی جانشان بهلبشان رسیده وقتی جوانها را خانواده قایم میکنند که خمینی اونها را بهزور نبرد.وقتی دسته دسته ازتوی خیابانها دستگیر میکنه ومانند گوشت دم توپ بهجبههها میفرسته.صحت موضعگیری ما با زهم بیشتر وبیشتر اثبات میشود. بس نیست؟ بس نیست اینهمه تلفات جانی ومالی وخسارت درهردوکشور؟ مگر خمینی به فکر صلح است ؟خمینی بهفکر جان مردم است؟نه اون بلای جان مردم است. این وظیفه مابود وهست که براساس طرح صلح شورای ملی مقاومت طومار جنگ رو درهم بپیچیم ,گفتم که اشیاءبه ضدشون شناخته میشوندپس دم زدن از صلح فقط کافی نیست. باید سرچشمه جنگ را کور کرد یعنی خمینی رو با یک اقدام عملی این سفر دریک بعد خودش پاسخی است بهاین نیاز سیاسی تاریخی. بهقول مجاهدین یک سفر عاشورا گونه وعاشورایی دیگری است یک سفر عاشورایی دیگراست وماعزممان جزم است که باز هم مقاومت انقلابی را وارد یک کوره دیگری کنیم.
... میخواهم تأکید بکنم اگر فعالیتهای بیناللملی گذشته مانبود،اگر حمایت های گسترده جهانی نبود، اگر مقاومت ایران این چنین درسطح داخلی وسراسر جهان شناخته شده نبود، این قضایا ممکن بودخیلی زودتر اتفاق بیافتد،ممکن که نه قطعا، ممکن بو دکه کار بهقربانی کردن هم بکشد. اونهاییکه مفهوم دیپلوماسی انقلا بی مارانمیفهمیدند وچنین روزهایی را پیشبینی نمیتوانستند بکنند یکبار دیگر بورشدند خوشبختانه ما این پیشبینیها را بهموقع کرده بودیم. بنابراین در برابر این همه شرایط فوق العاده بغرنج وپیچیده با انبوهی از فشار وجنگ اعصاب مات نشدیم.وراه خودمان را پیدا کردیم، شنیدم حتی گفته شده بود که. آنقدر زیر منگنه خواهیم گذاشت که خودشان بروند. ومن هم درمقابل چنان که شاید شنیده باشید گفتم:” اگر هم بسوزانید وخاکستر بکنید... بازهم فریاد خواهیم زد:”مرگ بر خمینی”.
... .بخدا قسم اگر کسی این مرز بندی را تقویت نکند اگر این مرز بندی را تقویت نکند اگر این مرز بندی راتعمیق نکند اگر روشن نکند اگر بهش مومن اگر بهآن وفادار نباشد هیچ هیچ از درد ورنج و مردم درک نکرده آخر چرا آقا شما چکاره اید گوشه خیابان قدم میزنید سوت میزنید نشستید توی قهوه خانه بنده نمیدانم سازمان چی چی های مترقی هستم بنده کارگران فلان هستم بنده وطن پرستان فلان هستم خوب چکار میکنی هیچ کارم این است که بگویم آنهایی که باخمینی جنگیده اند اشتباه کردهاند. شرایط آماده نبود اون یکی میگوید باید رفت اون مردم را آگاه کرد
.آخه یک خورده از این درد ورنج حس بکنید. جنگ است یک میلیون نفر کشته ومجروح شده اند میفهمی یانه خانوادهیی نیست که عزادار نباشد میفهمید یانه درهیچ مقطع تاریخ ایران فحشا این قدر گسترش نیافته یانه. کسی نخواسته نه شورای ملی مقاومت نه مجاهدین که با آنها مخالف نباشید که باآنها ناسازگار نباشید که انتقاد نکنید که دشنام ندهید نه ولی بهجای یک سنگ یا درازای یک سنگ که بهسرما بزنید لطفا کلوخی هم بهپای خمینی بزنید این برای خودتان هم خوبه خودتان تازه خواهید فهیمدکه کسانیکه راههای پرفراز ونشیب تررادرنوردیده وباز گشوده اند چه کشیده اند.وباچه مشکلات ومخاطراتی روبرو بوده اند هرچه میخواهید بهمجاهدین دشنام بدهید نقد کنید تحلیل کنید بزنید ازجمله خود من، هرچه میخواهید اما یادتان باشد که یک روز تاریخ ایران ومردم ایران وزن خواهند کرد اون مقدار را که بهمازدید اون مقداررا که بهخمینی نزدید. باورکنید وقتی که آدم هرآدم معمولی فقط چند لحظه بهفکر شهدا میافته بهفکر اینکه توزندانهای خمینی چه خبره وبه فکر درد ورنج مردم ایرانه بهفکر این گرانی وحشتناک بهفکر این سرکوب بهفکر میلیونها آدمی که دنبال روزنه نجات هستند از خود بیخود میشه ونمیتواند خودش را کنترل کند فکر میکنم که همه اینطو رهستیم. و سرانجام خطاب بهشما، بههمه هم میهنان عزیز وآزاده و شریف خارجه، بههمه پیشتیبانان شورا وبه همه همدردان مجاهدین وبه خواهران وبرادران مجاهدخودم که دراین کشورها میمانند روشنه که شماها ناگزیر اغلب دراینجا هستید یاخواهید ماند بهخودتان وبه نقش خودتان و به کار و به مسئولیتتان کم بها ندهید. مبادا یأس وانفعال وناامیدی بهخودتان راه بدهید مااین چیزی که طی این پنج سال دراین جا ساختیم وبا خون جگر هم ساختیم نمیخواهیم خراب کنیم حرکت رو بهجلو نه بهروعقب اشتباه نکنید. زمانی روشن خواهد شد که حتی دررابطه با عزیمت من عدو شود سبب خیراگر خداخواهد.فراموش نکنید که حرکت روبه جلوست گفتم که درآستانهییک جهش هستیم نمیخواهیم ونباید بهعقب برگردیم.
شما، پشتیبانان شورای ملی مقاومت، باید سنگر های مقاومت عادلانه مردم را درخارج از کشوررا خالی نگذارید.بازهم جهان را تکان بدهید بازهم بلرزانید. حقوق مردم ایران را اعاده کنید. هیچکس زیادی نیست. هیچکس از شما غیر لازم نیست وهیچکدام نیست که بدردنخور باشیداگر رضا بهقضای خدا بدهید رضا بهمشیت خلق وانقلاب بدهید وصادقانه ودرحد توان خودتان کار بکنید. چه کار صدای مقاومت را بهگوش جهانیان برسانید وبه گوش بقیه هموطنانمانوفروغ مقاومت رو زنده نگه دارید.نشاط وسرزندگی خودتان را حقظ کنید
ما نمیخواهیم کار سیاسی مان را درعرصه بینالمللی تعطیل بکنیم بالعکس قدم بهقدم همزمان با اعتلای مقاومت درداخل کشور میخواهیم برابعاد فعالیت خودمان درعرصه بینالمللی بیافزاییم مقاومت ایران امروز بیش از همیشه بههمه قوایش بهذره ذره نیروهایش بهتک تک افرادش نیازمند است بهشما بهتک تک شما فکر نکنید کاری از تون برنمیآید بهکار سیاسی تون بهحمایت خودتون بهجلب حمایت از طریق شما. بهیک ریال پول بهیک قدم راهپیمایی بهیک تظاهرات بهیک پخش پیام بهتعمیق مرزبندی. بهروشن کردن حق وناحق. بهاحقاق حقوق مردم ایران درکشورهای مختلف درمراجع مختلف نزد دولت های مختلف وسرانجام حتی بهیک دعای خیر ویک آرزوی نیک وبه یک نجوایی دردل باورکنید این مهمه باور کنید بهادارد ودراولین قدم اگر ازمن میپرسید همین سی خرداد را بزرگ بدارید. روز شهدا وزندانیان سیاسی رو نگذارید خارجیان بگویند که با رفتن یک فردیا تعدادی افراد از اینجا هرچه بود تمام شد هرگز اینطوری نیست ونباید باشه.این سی خرداد را باید بیائید بیرون پرچم ایران وندای مقاومت عادلانه مردم ایران را بهاهتزاز دربیاورید روز شهدا وزندانیان سیاسی رو بهیاد تک تک اسیران وتک تک شهیدان گرامی بدارید. نگذارید مقاومت را قربانی کنند، درعرصه بینالمللی، اگر شما بلند بشوید نخواهند توانست هیچ چیز، هیچ سلاحی وهیچ قدرتی درجهان نیست که بتواند اراده برانگیخته خلق قهرمان درزنجیر رابه زانو دربیاور همه هموطنان، شهدا، اسرا مثل رزمندگان ومثل همه مردم ایران چشم انتظار شما هستند. نگذارید شب برشما وروح وروانتان چیره شود. راه البته صعب وخطیره. گفتم که از شب سی خرداد وقتی مجاهدین بهزبان ایدئولوژیکی خودشان مسیری عاشورایی پیشه کردند دیگر اینها، توی آن هست... شهادتها فراقها جداییها تیربارانها اعدامها چه میشه کرد دشمن میخواهد مارا محدود وفلج کند وبعد قهقهه بزند و ما میخواهیم آنراداغان کنیم نابود کنیم وخواهیم کرد. وقتی امواج تاریکی هجوم میاورند، بزن برسینه شب، تیری از نور، گل خورشید را میهمان ما کن. پس همچون نخستین روزی که از زندان آزادشدم بگذارید یک بار دیگر یادآوری کنم مگر میشود خورشید رو کشت پاکترین فرزندان این میهن را میتوان دسته دسته تیرباران کرد وبه شکنجهگاه فرستاد اما آنها درخورشیدی مضمحل میشوند که هیچ تردیدی درتابشش نیست. خورشید تابان رهایی ایران. مگر میشود دریاها را خشکاند.مگر میشود لالهها از شکوفایی بازداشت وبادها را از وزیدن ومگر میشود خلق قهرمان ایران را تا بهابد درزنجیر پیر کفتار جماران نگه داشت.نه، نه هرگز. مرگ بر خمینی. سلام برخلق. سلام بر صلح وآزادی.
خداحافظ شما
* * *
سحرگاه یکشنبه 18خردادسال 65 مقارن با عید سعید فطر، بلافاصله پس از ورود رهبری مقاومت بهخاک عراق، مسعود و مریم رجوی بهزیارت مشاهد متبرکه و مرقدهای پیشوایان عقیدتی و سمبلهای اعلای آزادگی در نجف و کربلا شتافتند.
«عزیمت رهبری مقاومت بهجوار خاک میهن،با انعکاسات گستردهیی در داخل ایران همراه بود و موجی از شور و امید و حمایت بر انگیخت.بهمین خاطر،خمینی تاب نیاورد و در کمتر از یک هفته بهبمباران مجاهدین در پایگاه منصوری در منطقه مرزی مبادرت کرد.خمینی از اینکه همه توطئه هایش نتیجهمعکوس داده است بهشدت غضبناک بود و پشیمانی خود را بلادرنگ با دستور بمباران یک پایگاه شناخته شده مجاهدین بهتماشا گذاشت. در ساعت 5 و 45 دقیقه بامداد روزشنبه 24 خرداد،6 بمب افکن F5 بمبهای خود را بر پایگاه مجاهد شهید محمد منصوری فروریختند.مجاهدخلق ایرج بهی بهشهادت رسید و 10 مجاهد دیگر مجروح شدند.در این تهاجم وحشیانه اهالی بی دفاع روستای کهریزه که در مجاورت این پایگاه بود بهشدت خسارت دیدند.شماری از اهالی ازجمله یک کودک خردسال در اثر ترکش بمبها، مجروح شدند وخسارتهای مالی قابل توجهی هم بهآنها وارد شد خبرگزاری رویتردر 30 خرداد 65 گزارش کرد:بنا بهگزارش رادیوی دولتی ایران، نیروی هوایی این کشور یک مقر فرماندهی مجاهدین خلق را در منطقه شمالی سلیمانیه در عراق بمباران نموده و بیش از 200 نفراز آنان را بهقتل رسانده است. رهبرآنان مسعود رجوی هفته قبل با هزار تن از یارانش از فرانسه بهعراق تغییر مکان داده بود. مجاهدین خلق فقط از یک کشته و 10 مجروح سخن گفتند..
به نوشتهی روزنامهی اطلاعات آخوندی بهتاریخ 2 تیر 1365 آخوند ری شهری وزیر اطلاعات در خرم آباد اعلام کرد «انهدام مقر منافقین در عراق یکی ازکارهای قابل توجه است که باهمکاری وزارت اطلاعات و نیروی هوایی انجام شد. براساس آخرین گزارشات رسیده حدود 200 الی 300 نفر از منافقین در این مقر بههلاکت رسیدند. به نوشتهی روزنامهییجمهوری اسلامی 31 خرداد: اطلاعات موثق حکایت از آن دارد که بعد از بمباران این مقر 17 خودرو نظامی اجساد را از منطقه بمباران شده خارج ساختند».
بزرگنمایی های 200 الی 300 باره اطلاعات و رسانههای آخوندی بهروشنی گواه ترس و وحشت رژیم از تبدیل شر کثیر بهخیر عظیم برای مجاهدین و مقاومت ایران بود.وحشتی که دو سال بعد، در زهر آتش بس تحمیلی ازسوی ارتش آزادیبخش ملی، بهحلقوم خمینی ریخته شد و رویاهای ارتجاعی خلافت اسلامی را باطل کرد.
«عزیمت رهبری مقاومت بهجوار خاک میهن،با انعکاسات گستردهیی در داخل ایران همراه بود و موجی از شور و امید و حمایت بر انگیخت.بهمین خاطر،خمینی تاب نیاورد و در کمتر از یک هفته بهبمباران مجاهدین در پایگاه منصوری در منطقه مرزی مبادرت کرد.خمینی از اینکه همه توطئه هایش نتیجهمعکوس داده است بهشدت غضبناک بود و پشیمانی خود را بلادرنگ با دستور بمباران یک پایگاه شناخته شده مجاهدین بهتماشا گذاشت. در ساعت 5 و 45 دقیقه بامداد روزشنبه 24 خرداد،6 بمب افکن F5 بمبهای خود را بر پایگاه مجاهد شهید محمد منصوری فروریختند.مجاهدخلق ایرج بهی بهشهادت رسید و 10 مجاهد دیگر مجروح شدند.در این تهاجم وحشیانه اهالی بی دفاع روستای کهریزه که در مجاورت این پایگاه بود بهشدت خسارت دیدند.شماری از اهالی ازجمله یک کودک خردسال در اثر ترکش بمبها، مجروح شدند وخسارتهای مالی قابل توجهی هم بهآنها وارد شد خبرگزاری رویتردر 30 خرداد 65 گزارش کرد:بنا بهگزارش رادیوی دولتی ایران، نیروی هوایی این کشور یک مقر فرماندهی مجاهدین خلق را در منطقه شمالی سلیمانیه در عراق بمباران نموده و بیش از 200 نفراز آنان را بهقتل رسانده است. رهبرآنان مسعود رجوی هفته قبل با هزار تن از یارانش از فرانسه بهعراق تغییر مکان داده بود. مجاهدین خلق فقط از یک کشته و 10 مجروح سخن گفتند..
به نوشتهی روزنامهی اطلاعات آخوندی بهتاریخ 2 تیر 1365 آخوند ری شهری وزیر اطلاعات در خرم آباد اعلام کرد «انهدام مقر منافقین در عراق یکی ازکارهای قابل توجه است که باهمکاری وزارت اطلاعات و نیروی هوایی انجام شد. براساس آخرین گزارشات رسیده حدود 200 الی 300 نفر از منافقین در این مقر بههلاکت رسیدند. به نوشتهی روزنامهییجمهوری اسلامی 31 خرداد: اطلاعات موثق حکایت از آن دارد که بعد از بمباران این مقر 17 خودرو نظامی اجساد را از منطقه بمباران شده خارج ساختند».
بزرگنمایی های 200 الی 300 باره اطلاعات و رسانههای آخوندی بهروشنی گواه ترس و وحشت رژیم از تبدیل شر کثیر بهخیر عظیم برای مجاهدین و مقاومت ایران بود.وحشتی که دو سال بعد، در زهر آتش بس تحمیلی ازسوی ارتش آزادیبخش ملی، بهحلقوم خمینی ریخته شد و رویاهای ارتجاعی خلافت اسلامی را باطل کرد.