۱۳۹۶ خرداد ۱۷, چهارشنبه

روحانی: عبور از اقتصاد امنیتی!



روحانی: عبور از اقتصاد امنیتی!


شامگاه سه شنبه در ضیافت افطار با رییس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی»، حسن روحانی، «انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم را به نزول باران رحمت الهی توصیف کرد». «باران رحمت» می‌بایست مفاهیم اقتصادی و سیاسی مشخص خود را نیز برای نظام به همراه بیاورد، یا لااقل پروژه‌ی بخشی از حاکمیت را نمایندگی کند.
حسن روحانی می‌خواهد از نقطه وحدت با رقبایش آغاز کند، شاید او صحبت های ابراهیم حسینی، امام جمعه خامنه ای در ساوه را به یاد می‌آورد که گفت: «انتخابات دیگه تمام شد بس کنید». و روحانی می‌خواهد که «بس» کند!
خواست مشترک کاندیداها!
روحانی گفت: «شعارها و اهداف همه کاندیداها در این انتخابات تقریبا یکی بود و فقط با شیوه‌های متفاوت بیان شد.» فصل مشترک همه شعارها و اهداف مطرح شده از جانب بازیگران سیرک «رفع مشکل اشتغال، رشد اقتصادی و حفظ برجام» بود.
اما اگر بخواهیم سه مولفه‌ی فصل مشترک کاندیداها را از منظر روحانی و اولویت های او نام ببریم نخستین آن «حفظ برجام» است. در منطق سیاسی نیز حفظ برجام منوط می‌شود به برجام های آتی؛ نقطه ای که به نظر می‌رسد محل افتراق روحانی با سایر بازیگران سیرک انتخابات باشد.
جدایی اقتصاد از سیاست
اکنون وقت آن رسیده است که روحانی راه حل خود را رونمایی کند؛ برای «رفع مشکل اشتغال، رشد اقتصادی و حفظ برجام»، تنها باید یک گام برداشت؛ «باید سیاست از عرصه اقتصاد کنار برود» زیرا « سیاست تا حالا سوار اسب اقتصاد بوده است.» و برای درست کردن وضعیت اقتصاد کشور «باید این وضعیت برعکس شود.» و سپس می‌افزاید: «باید به اقتصاد به عنوان هدف اول نگاه کنیم».
خصوصی سازی
روحانی می‌خواهد اینرا القاء کند که اگر «سیاست از عرصه اقتصاد کناربرود»، «میدان برای بخش خصوصی باز شود.» و در ادامه عبارتی را به کار می‌برد که مطلوب بانک جهانی و سرمایه داری بین المللی است: « دولت بنگاه دار خوبی» نیست.
روحانی اما بهتر از هرکس می‌داند که طرف اصلی اقتصاد در ایران نه دولت که سپاه است، در نتیجه حرف اصلی خود را بر زبان می‌آورد: «عزیزان نظامی ما» نیز «بنگاه دار خوبی» نیستند، در نتیجه راه حل در واگذاری اقتصاد «به مردم» است تا «یک میدان رقابت آزاد برای مردم بوجود بیاوریم.»
سرمایه گذاری خارجی
در نهایت روحانی از همه مقدمه چینی ها و تعارفات عبور کرده و نیاز اصلی نظام را بارز می‌کند؛ «شما نمایندگان، خودتان در برنامه آورده اید که بخشی از سرمایه گذاری لازم در ۵ سال آینده باید از خارج تامین شود و سرمایه داخلی برای تحقق اهداف کشور کافی نیست. در ۲۰ سال گذشته کمتر از ۵ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی جذب کرده ایم که با این ارقام تحقق رشد اقتصادی ۸ درصدی و ایجاد ۹۵۵ هزار شغل ممکن نیست.»
بعد از ۳۹ سال از تسلط خلافت اسلامی! بر ایران، روحانی و شرکا در حسرت جذب سرمایه خارجی هستند. تنها همین یک دلیل، اثبات! می‌کند که پروژه ولایت فقیه در ایران موفق! بوده است.
اقتصاد امنیتی
روحانی در حالی می‌خواهد که پای «عزیزان نظامی ما» را از اقتصاد قطع کند که همه چیز در نظام مقدس! از امنیت شروع شده است. حضور و تسلط سپاه پاسداران بر تمامی مراکز کلان اقتصادی در کشور علاوه بر سودجویی آنها، دارای دلایل امنیتی مشخص است.
بعد از پایان جنگ، نظام مقدس! به وسیله اقتصاد برای نیروهایش که از یک جنگ ۸ ساله شکست خورده باز گشته بودند دلایل انگیزشی پیدا کرد، تا بتواند آنها را حفظ کند.
هزینه جنگ در سوریه و پشتیبانی از حزب الله لبنان و دخالت در سایر کشورهای منطقه نیز تنها زمانی می‌تواند از اقتصاد ایران بیرون کشیده شود که کنترل امور اقتصادی در دست سپاه باشد.
در دوران تحریم های اتمی نیز، سپاه با راه انداختن شرکت های پوششی، تحریم ها را دور می‌زد. با همین نمونه ها می‌توان تصویری از نیازمندی نظام مقدس! به باقی گذاردن کنترل اقتصاد در دست سپاه، نمایش داد.
 نظام می‌داند که اگر بخش خصوصی واقعی را به رسمیت بشناسد، ناچار می‌شود که در قدم بعد، هژمونی سیاسی را با آن تقسیم کند. اگر نظام با پذیرش خصوصی سازی واقعی جام زهر اقتصادی را سرکشد در گام های بعد باید در داخل کشور به جام زهر سیاسی تن دهد، و این به معنی فروپاشی ولایت فقیه است.
تغییر نقشه مسیر!
آیا روحانی می‌خواهد که نقشه مسیر جمهوری اسلامی! را تغییر دهد. روحانی که بخش بورژوایی نظام مقدس! را نمایندگی می‌کند نه با طیب خاطر بلکه دقیقا به خاطر شکست پروژه ولایت فقیه در ایران و منطقه در پی مفری به سمت غرب است. روحانی با خود فکر می‌کند که اگر منافع اقتصادی نظام مقدس! با آمریکا پیوند بخورد، اگر پای سپاه از عرصه اقتصاد کوتاه شود، اگر تحرک سرمایه غربی در ایران امکان پذیر شود، آنگاه آمریکا می‌پذیرد که حاکمیت سیاسی کماکان در کنترل او و شرکایش باشد.
روحانی اما یک چیز را فراموش می‌کند. مسیری که او می‌رود در صورت تحقق، موجب فروریزی بنیان های نظام می‌شود. اگر سپاه کارکرد حفاظت از نظام را از دست بدهد، دچار بحران موجودیت می‌شود. انحلال یا تضعیف قطعی سپاه، ولایت فقیه را از تنها پشتیبان خود محروم می‌کند. فروپاشی ولایت فقیه، ریاست جمهوری روحانی را نیز به پایان می‌برد.
علی سعیدی نماینده خامنه ای در سپاه به درستی در ۱۴ خرداد در اصفهان پیش بینی کرد که این مسیر راهی است که گورباچف در شوروی پیمود.
مردم ناظر یا فاعل؟
واقعیت اصلی که از طرف روحانی و سعیدی به عمد فراموش می‌شود، مولفه مردم است، اکثریتی که به قول قالیباف ۹۶ درصد در برابر ۴ درصد حاکم هستند. همان کسانی که ۲۵ میلیون نفرشان فقیر مطلق هستند و ۱۶ میلیون نفر از آنها در حاشیه شهرها زندگی می‌کنند. مردمی که بر خلاف رقم سازی هایی که از جمعه ۲۹ اردیبهشت تا دوشنبه ۱ خرداد از طرف نظام مقدس! صورت گرفت، انتخابات! ولایت فقیه را تحریم کردند زیرا نه تنها امیدی به روحانی یا رئيسی نداشتند بلکه آینده خود را یکسره در انکار هر دو آنها می‌دیدند.
مردم در کمین لحظه های طلایی هستند، روزها و نقطه هایی که از هیبت فروریخته سپاه و خامنه ای حتی ذره ای نیز باقی نمانده باشد.