دهه۶۰ و نویسندگان اعتماد
روز ۱۷ خرداد، شورای نویسندگان روزنامه اعتماد به اعلام موضع درباره سخنان خامنه ای بر سر قبر خمینی درباره دهه ۶۰ پرداخت. این روزنامه که جزئی از جناح روحانی محسوب میشود، میخواهد دفاع خود از مرزهای نظام را نشان دهد.
دهه ۶۰ چیست؟
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد مینویسد: «جامعه و مردم ما در دهه ٦٠ با دو بحران جدی مواجه بودند، یكی تروریسم داخلی و دیگری جنگ كه در سالهای پایانی جنگ این دو بیش از همیشه و به صورت آشکار به یكدیگر رسیدند.»
شورای نویسندگان اعتماد، میخواهد در یک عبارت دهه ۶۰ را توصیف کند: «كافی است كه بدانیم طی اندك مدتی دهها تن از مقامات عالی نظام ترور و شهید شدند»، در نتیجه از دید شورای نویسندگان اعتماد «طبیعی است در واكنش به این ترورها نیز اعدامهایی شكل گرفت. اعدامها پاسخ به ترورها بودند و نه برعكس.»
دهه ۶۰ چیست؟
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد مینویسد: «جامعه و مردم ما در دهه ٦٠ با دو بحران جدی مواجه بودند، یكی تروریسم داخلی و دیگری جنگ كه در سالهای پایانی جنگ این دو بیش از همیشه و به صورت آشکار به یكدیگر رسیدند.»
شورای نویسندگان اعتماد، میخواهد در یک عبارت دهه ۶۰ را توصیف کند: «كافی است كه بدانیم طی اندك مدتی دهها تن از مقامات عالی نظام ترور و شهید شدند»، در نتیجه از دید شورای نویسندگان اعتماد «طبیعی است در واكنش به این ترورها نیز اعدامهایی شكل گرفت. اعدامها پاسخ به ترورها بودند و نه برعكس.»
فواید! اعدام ها
از نظر شورای نویسندگان اعتماد یکی از دست آوردهای مهم آن اعدام ها «فراری» دادن «تروریستها» بود، به این وسیله نظام از سال ۷۱ به بعد نیاز به اعدام کمتری پیدا کرد؛ «اگر ٢٥ سال اخیر را مرور كنیم تعداد اعدامهای مربوط به اقدامات تروریستی شاید به اندازه اعدامهای یك سال آن دهه هم نشود، چرا كه تروریستها سركوب و فراری شدند و اقدام موثری نداشتند که اعدامی هم انجام شود.»
جنگ برای سرکوب
خمینی جنگ را نعمت الهی دانسته بود، او در زیر عنوان جنگ میتوانست با راحتی خیال به کشتار انسان ها بپردازد. شورای نویسندگان اعتماد نیز همین موضع خمینی را یادآوری کرد و نوشت: «اعدام واكنش قابل انتظار آن اقدامات بود. به ویژه در شرایط جنگی كشور این واكنشها جدیتر است.»
تشویق به لو دادن
یکی از واژه های بسیار منفور در دهه ۶۰، «لو» دادن بود. وقتی کسی افرادی را به سپاه معرفی میکرد تا او بکشند یا دستگیر، شکنجه و سپس اعدام کنند، مردم میگفتند که فلانی را لو دادند، و هرکس با شنیدن همین عبارت دچار یک احساس انزجار از فردی که این کار را انجام داده بود، میشد.
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد به ستایش از لو دادن در دهه ۶۰ میپردازد و مینویسد: «همان زمان كه ترورهای كور، نفسها را در سینهها حبس كرده بود چه بسیار پدران و مادرانی كه نزدیكان و منسوبان خود را كه با نیروهای تروریست مرتبط بودند به ماموران معرفی میكردند.»
مدیر مسول اعتماد کیست؟
الیاس حضرتی یکی از موسسین سپاه رشت بود، در زمان جنگ او فرمانده تپپ قدس گیلان (سپاه) و بعد از تبدیل تیپ سپاه در گیلان به لشکر به فرماندهی آن منصوب شد. در سوابق او ذکر شده است که یکی «از افراد پیشرو در مبارزه با گروهک های مسلح از جمله سازمان مجاهدین خلق بود.»
الیاس حضرتی مانند بسیاری دیگر از نیروهای ولایت فقیه بر اثر شکست در جنگ پوستین پاسداری را عوض کرده و چهره مدنی! و روشنفکر! به خود میگیرد، در نتیجه او در اواخر جنگ از سپاه استعفا میدهد. الیاس حضرتی میگوید: «من یک زمانی اواخر جنگ، تقریباً بوی صلح به مشام می رسید، من اهواز بودم، دوستان و برادران من در رشت برای خودشان جلسه گذاشتند، بچه هایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد».
الیاس حضرتی سپس وارد مجلس! سوم میشود و در دوره های متناوب به عنوان نماینده! در آنجا حضور مییابد. او علاوه بر مشارکت در تاسیس چند حزب اصلاح طلب! از سال ۸۱ نیز تلاش کرد تا به عنوان یک چهره مطبوعاتی شناخته شود.
الیاس حضرتی در ظاهر امر در لباس سپاه نیست. او یک اصلاح طلب! است اما در مواضع او به عنوان یک پاسدار تغییری حاصل نشده است. او اعدام ها را صحیح میداند، آن را تقدیس کرده و ضروری میداند و معتقد است چون حجم اعدام ها در دهه ۶۰ زیاد بود، کار نظام در سال های بعد از آن برای اعدام کمتر شد.
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد؟
پرسشی که اما پیش میآید مربوط به شورای نویسندگان روزنامه اعتماد میشود، آنها چه کسانی هستند؟ این افراد در دهه ۶۰ کجا بوده اند و چه مناسبی در اختیار داشتند؟ در کدام بازداشتگاه یا زندان کار میکردند؟ آیا در جوخه های اعدام حضور داشتند؟ آیا به سر کسی تیر خلاص شلیک کرده اند؟ آیا صندلی را از زیر پای کسی که طناب دار بر گردنش آویخته شده بود، کشیده اند؟ آیا در اتاق های شکنجه حضور داشته اند؟ آیا در فاصله سال های ۵۷ تا ۶۰ کسی را به هنگام فروش روزنامه با چاقو زده اند؟ آیا تظاهرات و میتینگ های مسالمت آمیز در آن سالها را مورد شلیک یا ضرب و شتم قرار داده اند؟
اما پرسش دیگر که در پی پرسش های فوق یا شاید قبل از همه آنها مطرح میشود: کدام شورای نویسندگان در کدام روزنامه و در کجای دنیا پیدا میشود که با صراحت از موج اعدام ها در یک کشور دفاع کند؟ اعدام هایی که بدون استثنا از یک پروسه قضایی سالم برخوردار نبود؟ هرکس کوچکترین تردیدی در این باره دارد میتواند به یکی از فیلم های محاکمات که از تلویزیون نظام مقدس! در همان زمان پخش شده مراجعه کند و اگر شباهتی بین آن تصاویر و دادگاه یافت آنرا اعلام کند؟ یا میتواند به لیست افراد اعدام شده که از رادیو خوانده میشد مراجعه کند و با خودش فکر کند که چگونه ممکن است این تعداد از افراد در یک روند قضایی واقعی در مدتی کوتاه محکوم شوند؟ یا میتواند به نوار صوتی آقای منتظری در تابستان ۶۷ مراجعه کند و در برابر حجم اعدام افرادی که پیشتر در همان دادگاه های نظام مقدس! به زندان محکوم شده بودند، کمی بیندیشد؟
واقعیت صحنه
موضوع اعدام ها در دهه ۶۰ یکی از تاریکترین بخش های تاریخ خلافت اسلامی! است. بدون آن اعدام ها خمینی نمیتوانست جامعه پیشرو ایران را تحت سلطه یک نظام مادون سرمایه داری قرار دهد. براساس تمام معیارهای شناخته شده بین المللی جنایات صورت گرفته در دهه ۶۰ توسط ولایت فقیه در هر دادگاهی قابل پیگیری است، و تمام افراد مشارکت کننده در آن نیز جرایم ارتکابی شان مشمول مرور زمان نمیشود، زیرا جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود.
دادخواهی خون قتل عام شدگان تابستان ۶۷ که از تابستان سال ۹۵ به عنوان یک جنبش پیشنهاده شد، به تدریج همه اجزای نظام مقدس! را وادار به موضع گیری بر سر جنایات دهه ۶۰ کرده است؛ روحانی، خامنه ای، رئیسی، حداد عادل، الیاس حضرتی و ... همه ناچار از اعلام موضع هستند. مواضعی که به طور واقعی شکاف را در نظام افزایش خواهد داد و منجر به تضعیف تمامیت خلافت اسلامی! خواهد شد.
از نظر شورای نویسندگان اعتماد یکی از دست آوردهای مهم آن اعدام ها «فراری» دادن «تروریستها» بود، به این وسیله نظام از سال ۷۱ به بعد نیاز به اعدام کمتری پیدا کرد؛ «اگر ٢٥ سال اخیر را مرور كنیم تعداد اعدامهای مربوط به اقدامات تروریستی شاید به اندازه اعدامهای یك سال آن دهه هم نشود، چرا كه تروریستها سركوب و فراری شدند و اقدام موثری نداشتند که اعدامی هم انجام شود.»
جنگ برای سرکوب
خمینی جنگ را نعمت الهی دانسته بود، او در زیر عنوان جنگ میتوانست با راحتی خیال به کشتار انسان ها بپردازد. شورای نویسندگان اعتماد نیز همین موضع خمینی را یادآوری کرد و نوشت: «اعدام واكنش قابل انتظار آن اقدامات بود. به ویژه در شرایط جنگی كشور این واكنشها جدیتر است.»
تشویق به لو دادن
یکی از واژه های بسیار منفور در دهه ۶۰، «لو» دادن بود. وقتی کسی افرادی را به سپاه معرفی میکرد تا او بکشند یا دستگیر، شکنجه و سپس اعدام کنند، مردم میگفتند که فلانی را لو دادند، و هرکس با شنیدن همین عبارت دچار یک احساس انزجار از فردی که این کار را انجام داده بود، میشد.
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد به ستایش از لو دادن در دهه ۶۰ میپردازد و مینویسد: «همان زمان كه ترورهای كور، نفسها را در سینهها حبس كرده بود چه بسیار پدران و مادرانی كه نزدیكان و منسوبان خود را كه با نیروهای تروریست مرتبط بودند به ماموران معرفی میكردند.»
مدیر مسول اعتماد کیست؟
الیاس حضرتی یکی از موسسین سپاه رشت بود، در زمان جنگ او فرمانده تپپ قدس گیلان (سپاه) و بعد از تبدیل تیپ سپاه در گیلان به لشکر به فرماندهی آن منصوب شد. در سوابق او ذکر شده است که یکی «از افراد پیشرو در مبارزه با گروهک های مسلح از جمله سازمان مجاهدین خلق بود.»
الیاس حضرتی مانند بسیاری دیگر از نیروهای ولایت فقیه بر اثر شکست در جنگ پوستین پاسداری را عوض کرده و چهره مدنی! و روشنفکر! به خود میگیرد، در نتیجه او در اواخر جنگ از سپاه استعفا میدهد. الیاس حضرتی میگوید: «من یک زمانی اواخر جنگ، تقریباً بوی صلح به مشام می رسید، من اهواز بودم، دوستان و برادران من در رشت برای خودشان جلسه گذاشتند، بچه هایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد».
الیاس حضرتی سپس وارد مجلس! سوم میشود و در دوره های متناوب به عنوان نماینده! در آنجا حضور مییابد. او علاوه بر مشارکت در تاسیس چند حزب اصلاح طلب! از سال ۸۱ نیز تلاش کرد تا به عنوان یک چهره مطبوعاتی شناخته شود.
الیاس حضرتی در ظاهر امر در لباس سپاه نیست. او یک اصلاح طلب! است اما در مواضع او به عنوان یک پاسدار تغییری حاصل نشده است. او اعدام ها را صحیح میداند، آن را تقدیس کرده و ضروری میداند و معتقد است چون حجم اعدام ها در دهه ۶۰ زیاد بود، کار نظام در سال های بعد از آن برای اعدام کمتر شد.
شورای نویسندگان روزنامه اعتماد؟
پرسشی که اما پیش میآید مربوط به شورای نویسندگان روزنامه اعتماد میشود، آنها چه کسانی هستند؟ این افراد در دهه ۶۰ کجا بوده اند و چه مناسبی در اختیار داشتند؟ در کدام بازداشتگاه یا زندان کار میکردند؟ آیا در جوخه های اعدام حضور داشتند؟ آیا به سر کسی تیر خلاص شلیک کرده اند؟ آیا صندلی را از زیر پای کسی که طناب دار بر گردنش آویخته شده بود، کشیده اند؟ آیا در اتاق های شکنجه حضور داشته اند؟ آیا در فاصله سال های ۵۷ تا ۶۰ کسی را به هنگام فروش روزنامه با چاقو زده اند؟ آیا تظاهرات و میتینگ های مسالمت آمیز در آن سالها را مورد شلیک یا ضرب و شتم قرار داده اند؟
اما پرسش دیگر که در پی پرسش های فوق یا شاید قبل از همه آنها مطرح میشود: کدام شورای نویسندگان در کدام روزنامه و در کجای دنیا پیدا میشود که با صراحت از موج اعدام ها در یک کشور دفاع کند؟ اعدام هایی که بدون استثنا از یک پروسه قضایی سالم برخوردار نبود؟ هرکس کوچکترین تردیدی در این باره دارد میتواند به یکی از فیلم های محاکمات که از تلویزیون نظام مقدس! در همان زمان پخش شده مراجعه کند و اگر شباهتی بین آن تصاویر و دادگاه یافت آنرا اعلام کند؟ یا میتواند به لیست افراد اعدام شده که از رادیو خوانده میشد مراجعه کند و با خودش فکر کند که چگونه ممکن است این تعداد از افراد در یک روند قضایی واقعی در مدتی کوتاه محکوم شوند؟ یا میتواند به نوار صوتی آقای منتظری در تابستان ۶۷ مراجعه کند و در برابر حجم اعدام افرادی که پیشتر در همان دادگاه های نظام مقدس! به زندان محکوم شده بودند، کمی بیندیشد؟
واقعیت صحنه
موضوع اعدام ها در دهه ۶۰ یکی از تاریکترین بخش های تاریخ خلافت اسلامی! است. بدون آن اعدام ها خمینی نمیتوانست جامعه پیشرو ایران را تحت سلطه یک نظام مادون سرمایه داری قرار دهد. براساس تمام معیارهای شناخته شده بین المللی جنایات صورت گرفته در دهه ۶۰ توسط ولایت فقیه در هر دادگاهی قابل پیگیری است، و تمام افراد مشارکت کننده در آن نیز جرایم ارتکابی شان مشمول مرور زمان نمیشود، زیرا جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود.
دادخواهی خون قتل عام شدگان تابستان ۶۷ که از تابستان سال ۹۵ به عنوان یک جنبش پیشنهاده شد، به تدریج همه اجزای نظام مقدس! را وادار به موضع گیری بر سر جنایات دهه ۶۰ کرده است؛ روحانی، خامنه ای، رئیسی، حداد عادل، الیاس حضرتی و ... همه ناچار از اعلام موضع هستند. مواضعی که به طور واقعی شکاف را در نظام افزایش خواهد داد و منجر به تضعیف تمامیت خلافت اسلامی! خواهد شد.