۱۳۹۶ تیر ۷, چهارشنبه

مهدی خزعلی و پایان «آتش به اختیار»


مهدی خزعلی و پایان «آتش به اختیار»

خلوتی «روز قدس»!

مهدی خزعلی از مقامات سابق جمهوری اسلامی! که اکنون در کسوت اپوزیسیون! درون نظام عمل می‌کند، در مصاحبه ای که روز ۴ تیر ۹۶ با تلویزیون «در تی وی» داشته، شهادت می‌دهد که برای تظاهرات «روز قدس»! در جمعه ۲ تیر «جمعیت بسیار کمی» شرکت کرده بودند و می‌گوید «طبیعتا این خلوت بودن خیابان برای من قابل تصور نبود».

جنگ افروزی
خزعلی در ادامه به استفاده نظام از مراسم های اینچنینی برای «جنگ افروزی» اشاره کرده و می‌گوید: «در این تظاهرات مرگ بر آمریکا که می‌گفتند و مرگ بر آل سعود هم اضافه شده بود و این یعنی جنگ افروزی» و آن را نتیجه شکست خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه می‌داند که می‌خواهد «با این فریادهای جنگ طلبانه و خشونت طلبانه»، «جبران کنند» و «دشمنی را می‌خواهند بتراشند که منتقدین و مخالفین داخلی را سرکوب کنند».

سال ۵۹
سال ۵۹ نیز خمینی با هدایت جریان هایی که در آن روزگار چماقدار نامیده می‌شدند، تلاش می‌کرد تا زندگی سیاسی و اجتماعی را برای همه مخالفان سخت و به تدریج غیر ممکن کند، حرف خمینی و نیروهایش در آن زمان با همه مخالفین این بود که به دامان اسلام! بازگردید که معنی سیاسی و اجتماعی آن، بیعت تمام عیار با خمینی محسوب می‌شد، علت آن بود که خمینی حاضر به پذیرش هیچ مخالفی در درون نظام سیاسی خود نبود.
تکمیل پروژه چماقداری برای خمینی برافروختن شعله جنگ با عراق بود که از آن به «نعمت الهی» تعبیر کرد؛ عملی که امروز خامنه ای با الهام گرفتن از آن می‌خواهد بر تنور جنگ در منطقه بدمد.

روال ۴۰ ساله
مهدی خزعلی با اشاره به حمله به روحانی در «روز قدس» به همین سابقه تاریخی اشاره می‌کند و می‌گوید: «اتفاقی که افتاد و تندروی هایی طبق روال ۴۰ ساله یک عده چماق به دست و قلدر در خیابان ها همیشه با همین شعارها با همین تعدی ها این بی احترامی ها حکومت ‌کردند یک روز شیشه های خانه مرجع تقلید را سنگ باران کردند و بریم عقب تر یک روز هم خانه مصدق را تخریب کردند همیشه همین ها بودند از شعبان بی مخ سال ۳۲ تا شعبان بی مخ روز قدس ۹۶ برای ما تفاوت نمی‌کند».

بند میم
خمینی در بند میم وصیت نامه اش پدیده چماقداری را تثبیت کرد و نوشت: «باید همه بدانیم كه آزادی به شكل غربی آن، كه موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است.» در نتیجه «بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود.» در همین رابطه، «مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یكی از امور مذكور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهی نمودند، خودشان مكلف به جلوگیری هستند.» [به عنوان نمونه: آتش به اختیار؛ تبارشناسی چماق]

افسران جنگ نرم!
خامنه ای نیز برای آنکه در شرایط موجود جان تازه ای به نیروهای روحیه از دست داده اش بدهد در ۱۷ خرداد با استفاده از فرصت «ریختن خون بی گناهان» در تهران توسط داعش فرمان «آتش به اختیار» را صادر می‌کند؛ «گاهی دستگاه‌های مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست، دچار اختلال و تعطیلی می‌شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفه‌ی خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم‌گیری و اقدام کنند.» [به عنوان نمونه: خامنه ای: آتش به اختیار]
خزعلی خامنه ای را از عواقب آتش به اختیار بیم می‌دهد و می‌گوید: «امیدوارم این فرمان را پس بگیرند و اجازه ندهند مملکت ما به سمت هرج و مرج پیش بره که به صلاح هیچ کس نیست».

تکرار تاریخ
شعارهای کسانی که روحانی را از صفوف «روز قدس»! بیرون کردند بر دو محور بود: «مرگ بر منافق» و «بنی صدر، روحانی پیوندتان مبارک». [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی] انتخاب این دو شعار کاملا معنی دار بود زیرا به لحاظ تاریخی مجاهدین خلق کسانی بودند که هرگز با خمینی بیعت نکردند و به همین دلیل سوژه چماقداری های نیروهای خمینی در سال های آغازین انقلاب و هدف اعدام های کور در دهه۶۰ قرار گرفتند، و بنی صدر نیز کسی بود که بنا به گفته خامنه ای در ۳۱ خرداد ۶۰ دو اتهام داشت؛ نزدیکی به مجاهدین خلق و عدم تبعیت کامل از ولایت فقیه [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی] ؛ نیروهای «آتش به اختیار» خامنه ای در «روز قدس» می‌خواستند همین پیام را منتقل کرده باشند که روحانی دارد در همان مسیر حرکت می‌کند!
مصاحبه کننده «در تی وی» نیز تاکید می‌کند که «این صحنه هایی که ما در روز قدس دیدیم آدم را یاد اتفاقاتی می‌انداخت که در سال ۵۹ به وقوع پیوست آنموقع بهشون می‌گفتند چماق بدستان».

پایان یک دوران
مهدی خزعلی در این رابطه شهادت می‌دهد که «در ۱۴ اسفند ۵۹ و بعد هم در ماه های آغازین سال ۶۰ اسائه ادب زیاد شده بود». و در ادامه می‌گوید: اینکه گفته شود عناصر «خودسر» به کنایه اشاره کردن است و «من هیچکدام از این ها را عناصر خودسر نمی‌بینم من این ها را عناصر سازمان یافته معدود می دونم همانگونه که شعبان جعفری ـ شعبان بی مخ ـ را سازماندهی کردند برای کودتای ۲۸ مرداد که مصدق را برکنار کنند تمام اینها از فرماندهی خاصی هدایت می‌شه آنهایی که رفتند خانه آقای منتظری را تخریب کردند، شب در تهران با چه کسی ملاقات داشتند و گزارش کارشان را به چه کسی دادند، آن مخاطب خاص من می‌داند که شب چه کسانی را در مقر فرماندهی خودش به حضور پذیرفت و در واقع پاداش داد به اونا»، «همه اینها از یک جا هدایت می‌شوند اونهایی که از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند ما اسمشان را می‌گذاریم آتش به اختیار، دلواپس، خودسر اینها کنایه است اینها طعنه است به اینکه حضرات آقایون شما که حاکم هستید، شما که مقتدر هستید این همه سپاه و ارتش و نیروهای قوای سه گانه در اختیارتان است برای شما زشت است که یک عده اراذل و اوباش را بفرستید به این و اون حمله کنند بسه این دوران گذشته است».
برگرفته از ایران آزادی