مرز سرخ خامنه ای
۲۲ خرداد، خامنه ای «در دیدار سران قوا، مسئولان و کارگزاران نظام و جمعی از مدیران کشور» شروع به سخن کرد تا بگوید که «هویت ملی ایران براساس سه عنصر «مسلمان بودن، انقلابی بودن و عمق تاریخی»، شکل میگیرد و در تعریف هویت ملی حتما باید این سه عنصر مد نظر قرار گیرند.»
ماهیت مرزبندی
خامنه ای از سه عنصر سخن میگوید تا بتواند در پی آن مرزبندی هایش را تصریح کند. در آشفته بازاری که نظام الهی! در آن به سر میبرد خامنه ای بیش از گذشته نیازمند ترسیم مرزهای سرخ است، هرچند که بسیاری از نیروهایش آنها را نقض کنند.
در ادامه خامنه ای «همه کسانی که تصمیم های کلان میگیرند» را فرا میخواند که باید «هر تصمیمی» که میگیرند، عاری از «شائبه بیگانه بودن با اسلام، انقلاب و تاریخ ملت ایران و یا ضدیت با آنها» باشد.
سه مشخصه ای که خامنه ای نام میبرد، در شخص خودش متبلور است! اسلام او همان روایت ولایت فقیه از اسلام است که سخنگو و تصمیم گیر نهایی اش شخص خامنه ای است.
انقلاب نیز تا آنجایی که به نظام باز میگردد، رهبری دارد که اسمش علی خامنه ای است. اما در مورد تاریخ ایران نیز باید گفت، به طور حتم آن روایتی از آن مد نظر است که حاکمیت این ولی فقیه را مشروعیت بدهد. در نتیجه از سه مولفه مرزبندی در نظام مقدس! تنها یک مولفه باقی میماند و نام آن هم علی خامنه ای است.
یک روایت از تاریخ
خامنه ای برای آنکه رئیس جمهور فعلی اش و سایر مدعیان احتمالی را متوجه منظورش از عمق تاریخی کند به یک نمونه در ابتدای برپایی خلافت توسط خمینی اشاره میکند. خامنه ای میگوید: «دو قطبی شدن کشور» و «دو دستگی مردم»، تجربه خطرناکی است و افزود «در سال ۵۹، رئیس جمهور وقت جامعه را دو قطبی، و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود.»
خامنه ای با این مثال میخواهد به روحانی هشدار بدهد که از تاریخ درس بگیرد و مرز سرخ ولی فقیه را سرلوحهی امور قرار دهد.
رابطه با جهان
خامنه ای بعد از آنکه مرزبندی های درون نظام، حول شخص خود را باز تعریف میکند، بلافاصله بر این امر تصریح میکند که «نباید تعریف منافع ملی در چارچوب هویت اسلامی، انقلابی و تاریخی، به معنای بسته شدن راه استفاده از پیشرفتهای بشری، تأویل شود.»
به عبارت دیگر تا آنجایی که عناصر نظام به خامنه ای وفادار باشند راه تعامل با دنیای بیرون نیز گشوده است، به شرط «فاصله گذاری واضح با دشمن»، یعنی همان هایی که در سال ۸۸ موجودیت خامنه ای را در خیابان ها به چالش کشیدند که «چون با آنها مرزبندی و فاصله گذاری نشد مشکلات ادامه یافت.»
برجام
رابطه خامنه ای با جهان از فیلتر برجام عبور میکند. در برجام، خامنه ای جام زهر را سرکشید و پذیرفت تا قلب راکتور اتمی اراک با سیمان پر شود. خود خامنه ای این صحنه را نرمش قهرمانانه برای برداشتن تحریم های ظالمانه توصیف کرده بود. اکنون بعد از برجام اتمی، نظام مقدس! هنوز درگیر تبعات آن برجام و در معرض برجام های آتی قرار دارد. خامنه ای بیش از هرچیز نیازمند حفظ مرز سرخ ها برای ورود به مراحل پیش رو است.
خامنه ای کوشید تا رئیسی را از صندوق انتخابات ریاست جمهوری اش بیرون بکشد اما شکست خورد، حال او باید با تصریح مرز سرخ ها با همین رئیس جمهور موجودش وارد آینده شود، هرچند او خود به گذشته تعلق دارد.
رهنمود
خامنه ای درباره برجام اتمی اینگونه به دستگاهش رهنمود میدهد: «در پذیرش برجام، شرایط صریحی را بصورت مکتوب مشخص کرده ایم که هیأت نظارت بر برجام باید مراقبت کند تا این شرایط به دقت رعایت شود.» خامنه ای نمیخواهد که نقض کننده برجام باشد.
برجام تروریستی
خامنه ای در همین سخنرانی به درستی میگوید: «بسیاری از مسائل با آمریکا اساساً قابل حل نیست زیرا مشکل آمریکا با ما ناشی از مسائلی همچون انرژی هستهای و حقوق بشر نیست، بلکه مشکل آنها با اصل جمهوری اسلامی است.» خامنه ای از کلمه «بسیاری» استفاده میکند تا نشان دهد دست کم در برخی موارد مشکلات قابل حل هستند و فلسفه نرمش قهرمانانه او نیز همین بود. هرچند در عالم واقع با رفتن اوباما به نظر میرسد که «در برخی موارد» نیز به پایان خود رسیده باشد.
خامنه ای اما به خوبی میداند که گام بعدی برای او برجام تروریستی خواهد بود. خامنه ای میگوید: «بدیهی است که آمریکا برای حذف عناصر اقتدار ایران از سپاه و نیروی قدس بدش بیاید و شرط و شروط بگذارد که مثلاً سپاه نباشد، بسیج دخالت نکند، در مسائل منطقهای اینطور رفتار کنید و امثال این حرفها» زیرا «حقوق بشر، تروریسم و ادعای ایجاد بیثباتی از سوی ایران در منطقه»، «بهانههای آمریکا علیه نظام اسلامی» هستند.
رهنمود خامنه ای به «مسولان» نظام این است که باید «نیروهای مسلح، سپاه، بسیج و همه عناصر مؤمن و انقلابی را تقویت کنند.» البته خامنه ای میداند که اگر در این عرصه فشار زیاد شود او به مانند موضوع اتمی نیازمند به نرمش قهرمانانه میشود زیرا خامنه ای اعتقاد دارد فقط «بسیاری» از مسائل را نمیتوان با آمریکا حل کرد.
خامنه ای؛ شاخص
پس از شکست خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه در بیرون کشیدن رئیسی از صندوق، و بعد از آنکه خامنه ای خود را در محاصره افکار عمومی یافت که به تعبیر او جای جلاد و شهید را عوض کرده بودند و دادخواه خون اعدام شدگان دهه ۶۰ بودند، و بعد از شکل گیری ائتلاف عربی و اسلامی و آمریکا علیه نظام ایران و تروریسم، خامنه ای نیازمند به یک شوک در جامعه بود تا بتواند ورق را به یکباره باز گرداند و بتواند صحنه را باز تعریف کند.
«شوک» از طرف داعش! به نظام مقدس! هدیه داده شد و در روز ۱۷ خرداد، شاهد «ریختن خون بی گناهان» در تهران بودیم. خامنه ای در این سخنرانی که در حضور بالاترین مسولان! نظام انجام شده است، خود را به عنوان شاخص مرزبندی در نظام معرفی میکند که تنها با اتکا به این شاخص میتوان به نرمش های قهرمانانه یا ماجراجویی های تروریستی ادامه داد و تنها با اتکا به این شاخص میتوان موج دادخواهی بردارشدگان دهه ۶۰ را از سر گذراند.
دو مشکل کوچک!
خامنه ای برای پیشبرد طرح خود از دو مشکل کوچ رنج میبرد: او از اجماع لازم در درون نظام حول خود برخوردار نیست وگرنه در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه شکست نمیخورد. دیگر آنکه او و مجموعهی نظامش پر شکاف تر از آن هستند که بتوانند در برابر مردم ایران صف آرایی موفقی را به پیش ببرند. هر صحنهی نبرد، نظام مقدس! را آشفته تر خواهد کرد.