۱۸ تیر بعد از ۱۸ سال؛ از خروش علیه استبداد تا پایان بازی اصلاح طلب و اصولگرا
با نگاهی به ۱۸ تیر بعد از ۱۸ سال میتوانیم پیشروی دانشجویان در امر مبارزه را مشاهده کنیم. آن قیام برای برداشتن نقاب اصلاح طلبی دروغین از چهره بخشی از نظام صورت گرفت و در قیام ۹۶ دانشجویان با سر دادن شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مُهر سرنگونی طلبی را بر قیام ایران زدند.
آغاز یک قیام
آخرین ساعات روز ۱۷ تیر ۷۸ در کوی دانشگاه دانشجویان به نشانهی اعتراض ابتدا در محوطهی کوی و سپس در خیابان امیرآباد دست به تجمع زدند. بهانه اولیه تجمع، اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام متعلق به جناح اصلاح طلب نظام بود. تظاهرات و اعتراض تا پایان ۱۷ تیر و تا ساعاتی از آغاز ۱۸ تیر نیز ادامه پیدا میکند. در نیمه شب ۱۸ تیر نیروی انتظامی و لباس شخصیهای سپاه به کوی حمله میکنند و براساس گزارشهای منتشر شده از جانب شاهدین عینی، دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، اموال آنها را تخریب میکنند و برخی از دانشجویان را از طبقات بالا به بیرون پرتاب میکنند.
روز ۱۸ تیر درگیریها در محوطه کوی و خیابان امیرآباد بین دانشجویان با لباس شخصیهای سپاه و نیروی انتظامی ادامه پیدا میکند. روزهای بعد ابعاد اعتراض از محیط دانشگاه و خیابانهای اطراف کوی فراتر میرود و خیابانهای مرکزی تهران تبدیل به نقاط درگیری بین دانشجویان و مردم، و نیروهای سپاه میشود. تظاهرات به تدریج برخی از نقاط جنوب تهران را نیز در بر میگیرد. قیام برای تمامیت نظام دارای ابعادی خطرناک میشود بهخصوص در نقطهای که دانشجویان تصمیم میگیرند به سمت بیت خامنهای حرکت کنند. نیروهای وابسته به نظام به سختی موفق میشوند حرکت دانشجویان به سمت پاستور را متوقف کنند.
در طول اعتراضات، شماری از دانشجویان توسط شلیک مستقیم یا بعد از ربوده شدن کشته میشوند، در این میان نام عزت ابراهیم نژاد که با شلیک مستقیم به شهادت رسید و سعید زینالی که در همان ایام دستگیر و پس از آن مفقود است بیش از همه شناخته شده است.
آخرین ساعات روز ۱۷ تیر ۷۸ در کوی دانشگاه دانشجویان به نشانهی اعتراض ابتدا در محوطهی کوی و سپس در خیابان امیرآباد دست به تجمع زدند. بهانه اولیه تجمع، اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام متعلق به جناح اصلاح طلب نظام بود. تظاهرات و اعتراض تا پایان ۱۷ تیر و تا ساعاتی از آغاز ۱۸ تیر نیز ادامه پیدا میکند. در نیمه شب ۱۸ تیر نیروی انتظامی و لباس شخصیهای سپاه به کوی حمله میکنند و براساس گزارشهای منتشر شده از جانب شاهدین عینی، دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، اموال آنها را تخریب میکنند و برخی از دانشجویان را از طبقات بالا به بیرون پرتاب میکنند.
روز ۱۸ تیر درگیریها در محوطه کوی و خیابان امیرآباد بین دانشجویان با لباس شخصیهای سپاه و نیروی انتظامی ادامه پیدا میکند. روزهای بعد ابعاد اعتراض از محیط دانشگاه و خیابانهای اطراف کوی فراتر میرود و خیابانهای مرکزی تهران تبدیل به نقاط درگیری بین دانشجویان و مردم، و نیروهای سپاه میشود. تظاهرات به تدریج برخی از نقاط جنوب تهران را نیز در بر میگیرد. قیام برای تمامیت نظام دارای ابعادی خطرناک میشود بهخصوص در نقطهای که دانشجویان تصمیم میگیرند به سمت بیت خامنهای حرکت کنند. نیروهای وابسته به نظام به سختی موفق میشوند حرکت دانشجویان به سمت پاستور را متوقف کنند.
در طول اعتراضات، شماری از دانشجویان توسط شلیک مستقیم یا بعد از ربوده شدن کشته میشوند، در این میان نام عزت ابراهیم نژاد که با شلیک مستقیم به شهادت رسید و سعید زینالی که در همان ایام دستگیر و پس از آن مفقود است بیش از همه شناخته شده است.
زمینهها
قیام ۱۸ تیر در شرایطی شکل گرفت که بخشی از نظام تحت عنوان اصلاح طلب، ادعا میکرد امکان ایجاد اصلاحات در درون سلطنت ولایت مطلقه فقیه وجود دارد. این افراد که پیشتر با نام «نیروهای خط امام» شناخته میشدند و خود در دهه ۶۰ و سالهای بعد از آن از زمره بازجویان، شکنجهگران و پاسداران بودند، پس از حذف نسبی از قدرت توسط جناح مقابل، در مجلس چهارم با پرچم «اصلاحات» در دوم خرداد ۷۶ به صحنه بازگشتند.
طراحان این پروژه قصد داشتند تا ضمن سهمگیری در قدرت، هرگونه پروژه براندازی نظام را بیاثر و بدون موضوعیت کنند. در حالی که از آزادی احزاب و آزادی اپوزیسون نظام خبری نبود، نظام در عرصهی بینالمللی نان اصلاحات ایجاد نکرده را میخورد. اصحاب مماشات آنطور که بعدها به صراحت اذعان کردند در نخستین قدم برای خوشآمد گویی به استحالهطلبان درون نظام، نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست تروریستی آمریکا و بعد از آن انگلیس و اتحادیه اروپا قرار دادند.
در درون کشور اما بر اثر نزاع، و زد و خورد دستهجات حکومتی به تدریج فضا برای عرض اندام عنصر اجتماعی باز میشد. در همین مقطع شاهد فعالیتهای گستردهی مجاهدین در نقاط مختلف کشور برای مقابله با مراکز سرکوب و کمک رسانی به گشایش فضای اجتماعی بودیم. مجموعهی این تحولات، جامعه و دانشگاه را به نقطهی ۱۸ تیر ۷۸ رساند.
دانشگاه هرگز پایگاهی برای سلطنت ولایت مطلقه فقیه محسوب نمیشد. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی یکی از موانع سیطرهی خمینی و سپاه بر ایران، دانشگاه بود. در نیمه دوم سال ۵۸ بیش از ۱۰ هزار دانشجو به طور رسمی ثبتنام و در کلاسهای تبیین جهان مسعود رجوی در دانشگاه شریف شرکت میکنند. شمار کسانی که بدون ثبتنام در این کلاسها شرکت میکردند یا بعدا از نوارها و جزوات آن استفاده میکردند بسیار بیشتر بود.
پس از انقلاب ۵۷، گروههای اپوزیسیون در دانشگاه دارای بیشترین حمایت بودند و بنا به اعتراف سران نظام، خلافت اسلامی! دارای حداقل پایگاه در دانشگاهها بود.
برای کنار زدن مانع دانشگاه از سر راه استبداد، خمینی موضوع «انقلاب فرهنگی» را پیش کشید. [انقلاب فرهنگی! و دانشگاهی که ایستاد] او مدعی شد که دانشگاهها اسلامی نیست و باید اسلامی شود و به همین بهانه در بهار سال ۵۹ دانشگاه را بست. دانشگاهها در سراسر کشور مورد هجوم نیروهای لباس شخصی سپاه قرار گرفت و پس از ضرب و شتم، و کشتار دانشجویان تعطیل شدند.
تا دو سال بعد دانشگاهها در سراسر کشور تعطیل ماند و پس از بازگشایی، نظام کوشید تا با گزینش و ورود دانشجویان سهمیهای ضمن برهم زدن تعادل جمعیتی دانشگاهها، رمق هرگونه مخالفت و مقاومت در برابر استبداد را از آن بگیرد. هرچند نظام موفق نشد به طور کامل دانشگاه را خاموش کند اما تا مقطع ۱۸ تیر ۷۸ یعنی ۱۹ سال پس از «انقلاب فرهنگی»، دانشگاه هنوز نتوانسته بود نقش شایسته خود را در جنبش اعتراضی مردم ایران به دست آورد.
دستگیریها، شکنجهها و اعدامهای دهه ۶۰ به میزان زیادی دانشجویان و جامعه دانشگاهی ایران را هدف قرار داده بود. هزاران نفر از دانشجویان در این سالها طعم زندان را چشیدند و بسیاری از آنها اعدام شدند.
با این همه دانشگاه به خاطر محتوی و جایگاه تاریخیاش هرگز نمیتوانست و نمیتواند پایگاه نظام ولایت فقیه باشد. نظامی که به ادعای سخنگویانش مبتنی بر اسلام فقاهتیست؛ نمیتوانست با دانشگاه که مظهر پویایی، نوجویی و اتکا به دستاوردهای علمیست سرسازگاری پیدا کند.
در ۱۸ تیر ۷۸ بار دیگر دانشگاه به سرچشمههای تاریخی خودش متصل شد. نخستین دستاورد عملی قیام ۱۸ تیر فرو کشیدن ماسک اصلاحطلبی از چهرهی مدعیان آن بود. خاتمی که در آن زمان از او بهعنوان رئیس دولت اصلاحات یاد میشد از نخستین کسانی بود که در برابر قیام ایستاد. عناصر دارودسته اصلاح طلب نظام راهی کوی دانشگاه تهران شدند تا جلوی اعتراض و خیزش دانشجویان را بگیرند و در صورت امکان به شناسایی دانشجویان پیشرو و معترض دست بزنند.
حسن روحانی نیز که در آن روزگار در نقش دبیر شورای عالی امنیت ملی بود از صحنه گردانهای سرکوب دانشجویان بود. او سخنران اصلی ضد تظاهرات ۲۳ تیر ۷۸ در دانشگاه تهران بود. برخلاف این روزها که او میکوشد لبخندی بر چهره داشته باشد در آن روزگار چهرهای بسیار عبوس داشت.
در آن مقطع، نظام موفق به سرکوب قیام ۱۸ تیر شد اما حتی پس از ضد تظاهرات ۲۳ تیر که توسط لباس شخصیهای سپاه برگزار شد، تا مدتها در قسمتهای مختلف تهران نیروهای مسلح سپاه با لباس شخصی حضور داشتند. در جلسه جمعبندی درونی نهادهای امنیتی نظام که توسط یکی از معاونان وزارت اطلاعات اداره میشد به روشهای سرکوب قیام و جمعبندی از تجربه مقابله با قیام پرداخته شد.
در این جلسه که در شهریور ۷۸ برگزار و بعدها نوار صوتی آن توسط مجاهدین افشا شد، بحث عملیاتهای تروریستی سپاه علیه مجاهدین در نوار مرزی و حملات موشکی به آنها در کنار موضوع مقابله با قیام مورد بحث قرار میگیرد. تا آنجایی که به بخشهای امنیتی نظام باز میگشت، قیام دانشجویان و حضور متشکل مجاهدین در نوار مرزی هر دو از یک سنخ بود.
قیام ۱۸ تیر در شرایطی شکل گرفت که بخشی از نظام تحت عنوان اصلاح طلب، ادعا میکرد امکان ایجاد اصلاحات در درون سلطنت ولایت مطلقه فقیه وجود دارد. این افراد که پیشتر با نام «نیروهای خط امام» شناخته میشدند و خود در دهه ۶۰ و سالهای بعد از آن از زمره بازجویان، شکنجهگران و پاسداران بودند، پس از حذف نسبی از قدرت توسط جناح مقابل، در مجلس چهارم با پرچم «اصلاحات» در دوم خرداد ۷۶ به صحنه بازگشتند.
طراحان این پروژه قصد داشتند تا ضمن سهمگیری در قدرت، هرگونه پروژه براندازی نظام را بیاثر و بدون موضوعیت کنند. در حالی که از آزادی احزاب و آزادی اپوزیسون نظام خبری نبود، نظام در عرصهی بینالمللی نان اصلاحات ایجاد نکرده را میخورد. اصحاب مماشات آنطور که بعدها به صراحت اذعان کردند در نخستین قدم برای خوشآمد گویی به استحالهطلبان درون نظام، نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست تروریستی آمریکا و بعد از آن انگلیس و اتحادیه اروپا قرار دادند.
در درون کشور اما بر اثر نزاع، و زد و خورد دستهجات حکومتی به تدریج فضا برای عرض اندام عنصر اجتماعی باز میشد. در همین مقطع شاهد فعالیتهای گستردهی مجاهدین در نقاط مختلف کشور برای مقابله با مراکز سرکوب و کمک رسانی به گشایش فضای اجتماعی بودیم. مجموعهی این تحولات، جامعه و دانشگاه را به نقطهی ۱۸ تیر ۷۸ رساند.
دانشگاه هرگز پایگاهی برای سلطنت ولایت مطلقه فقیه محسوب نمیشد. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی یکی از موانع سیطرهی خمینی و سپاه بر ایران، دانشگاه بود. در نیمه دوم سال ۵۸ بیش از ۱۰ هزار دانشجو به طور رسمی ثبتنام و در کلاسهای تبیین جهان مسعود رجوی در دانشگاه شریف شرکت میکنند. شمار کسانی که بدون ثبتنام در این کلاسها شرکت میکردند یا بعدا از نوارها و جزوات آن استفاده میکردند بسیار بیشتر بود.
پس از انقلاب ۵۷، گروههای اپوزیسیون در دانشگاه دارای بیشترین حمایت بودند و بنا به اعتراف سران نظام، خلافت اسلامی! دارای حداقل پایگاه در دانشگاهها بود.
برای کنار زدن مانع دانشگاه از سر راه استبداد، خمینی موضوع «انقلاب فرهنگی» را پیش کشید. [انقلاب فرهنگی! و دانشگاهی که ایستاد] او مدعی شد که دانشگاهها اسلامی نیست و باید اسلامی شود و به همین بهانه در بهار سال ۵۹ دانشگاه را بست. دانشگاهها در سراسر کشور مورد هجوم نیروهای لباس شخصی سپاه قرار گرفت و پس از ضرب و شتم، و کشتار دانشجویان تعطیل شدند.
تا دو سال بعد دانشگاهها در سراسر کشور تعطیل ماند و پس از بازگشایی، نظام کوشید تا با گزینش و ورود دانشجویان سهمیهای ضمن برهم زدن تعادل جمعیتی دانشگاهها، رمق هرگونه مخالفت و مقاومت در برابر استبداد را از آن بگیرد. هرچند نظام موفق نشد به طور کامل دانشگاه را خاموش کند اما تا مقطع ۱۸ تیر ۷۸ یعنی ۱۹ سال پس از «انقلاب فرهنگی»، دانشگاه هنوز نتوانسته بود نقش شایسته خود را در جنبش اعتراضی مردم ایران به دست آورد.
دستگیریها، شکنجهها و اعدامهای دهه ۶۰ به میزان زیادی دانشجویان و جامعه دانشگاهی ایران را هدف قرار داده بود. هزاران نفر از دانشجویان در این سالها طعم زندان را چشیدند و بسیاری از آنها اعدام شدند.
با این همه دانشگاه به خاطر محتوی و جایگاه تاریخیاش هرگز نمیتوانست و نمیتواند پایگاه نظام ولایت فقیه باشد. نظامی که به ادعای سخنگویانش مبتنی بر اسلام فقاهتیست؛ نمیتوانست با دانشگاه که مظهر پویایی، نوجویی و اتکا به دستاوردهای علمیست سرسازگاری پیدا کند.
در ۱۸ تیر ۷۸ بار دیگر دانشگاه به سرچشمههای تاریخی خودش متصل شد. نخستین دستاورد عملی قیام ۱۸ تیر فرو کشیدن ماسک اصلاحطلبی از چهرهی مدعیان آن بود. خاتمی که در آن زمان از او بهعنوان رئیس دولت اصلاحات یاد میشد از نخستین کسانی بود که در برابر قیام ایستاد. عناصر دارودسته اصلاح طلب نظام راهی کوی دانشگاه تهران شدند تا جلوی اعتراض و خیزش دانشجویان را بگیرند و در صورت امکان به شناسایی دانشجویان پیشرو و معترض دست بزنند.
حسن روحانی نیز که در آن روزگار در نقش دبیر شورای عالی امنیت ملی بود از صحنه گردانهای سرکوب دانشجویان بود. او سخنران اصلی ضد تظاهرات ۲۳ تیر ۷۸ در دانشگاه تهران بود. برخلاف این روزها که او میکوشد لبخندی بر چهره داشته باشد در آن روزگار چهرهای بسیار عبوس داشت.
در آن مقطع، نظام موفق به سرکوب قیام ۱۸ تیر شد اما حتی پس از ضد تظاهرات ۲۳ تیر که توسط لباس شخصیهای سپاه برگزار شد، تا مدتها در قسمتهای مختلف تهران نیروهای مسلح سپاه با لباس شخصی حضور داشتند. در جلسه جمعبندی درونی نهادهای امنیتی نظام که توسط یکی از معاونان وزارت اطلاعات اداره میشد به روشهای سرکوب قیام و جمعبندی از تجربه مقابله با قیام پرداخته شد.
در این جلسه که در شهریور ۷۸ برگزار و بعدها نوار صوتی آن توسط مجاهدین افشا شد، بحث عملیاتهای تروریستی سپاه علیه مجاهدین در نوار مرزی و حملات موشکی به آنها در کنار موضوع مقابله با قیام مورد بحث قرار میگیرد. تا آنجایی که به بخشهای امنیتی نظام باز میگشت، قیام دانشجویان و حضور متشکل مجاهدین در نوار مرزی هر دو از یک سنخ بود.
قیام ۸۸
ده سال پس از قیام دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸، قیام سال ۸۸ به وقوع پیوست. این قیام نیز به مانند ۱۸ تیر ۷۸ در ابتدا با استفاده از شکافهای درونی نظام شروع شد اما طولی نکشید که به شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» فرا روئید. قیام سال ۸۸ وسیعترین خیزش اجتماعی در تهران پس از خیزش تاریخی ۳۰ خرداد ۶۰ بود. ۲۸ سال پس از سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم تهران در سال ۶۰ و ۱۰ سال پس از سرکوب قیام دانشجویان در ۱۸ تیر، قیامی دیگر آغاز شده بود. هرچند در طول ۲۸ سال نسلهای متعددی به دانشگاهها آمده و خارج شده بودند اما به لحاظ تاریخی یک تداوم تاریخی در صفبندی با نظام ولایت فقیه قابل مشاهده بود.
قیام سال ۸۸ در طول آن سال ادامه پیدا کرد و آثارش تا سال ۸۹ نیز امتداد یافت با این وجود آن قیام نیز سرکوب شد. از آنجاییکه آن قیام از تعارضات درونی نظام خود را بارز کرده بود به خاطر حضور برخی از مدافعین نظام یا کسانی که دستکم به اصلاح آن امیدوار بودند، از یک شکاف درونی رنج میبرد. همین امر به نظام این فرصت را میداد تا در نقطه مقتضی از پشت به قیام خنجر بزند و همین اتفاق افتاد.
در مقطع قیام ۸۸، دانشگاه نقشی فراتر از سال ۷۸ داشت. به میزانی که جنبش سراسری اوج میگیرد و ابعاد آن گسترش مییابد، دانشگاه نیز نقش واقعی خود را پیدا میکند.
ده سال پس از قیام دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸، قیام سال ۸۸ به وقوع پیوست. این قیام نیز به مانند ۱۸ تیر ۷۸ در ابتدا با استفاده از شکافهای درونی نظام شروع شد اما طولی نکشید که به شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» فرا روئید. قیام سال ۸۸ وسیعترین خیزش اجتماعی در تهران پس از خیزش تاریخی ۳۰ خرداد ۶۰ بود. ۲۸ سال پس از سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم تهران در سال ۶۰ و ۱۰ سال پس از سرکوب قیام دانشجویان در ۱۸ تیر، قیامی دیگر آغاز شده بود. هرچند در طول ۲۸ سال نسلهای متعددی به دانشگاهها آمده و خارج شده بودند اما به لحاظ تاریخی یک تداوم تاریخی در صفبندی با نظام ولایت فقیه قابل مشاهده بود.
قیام سال ۸۸ در طول آن سال ادامه پیدا کرد و آثارش تا سال ۸۹ نیز امتداد یافت با این وجود آن قیام نیز سرکوب شد. از آنجاییکه آن قیام از تعارضات درونی نظام خود را بارز کرده بود به خاطر حضور برخی از مدافعین نظام یا کسانی که دستکم به اصلاح آن امیدوار بودند، از یک شکاف درونی رنج میبرد. همین امر به نظام این فرصت را میداد تا در نقطه مقتضی از پشت به قیام خنجر بزند و همین اتفاق افتاد.
در مقطع قیام ۸۸، دانشگاه نقشی فراتر از سال ۷۸ داشت. به میزانی که جنبش سراسری اوج میگیرد و ابعاد آن گسترش مییابد، دانشگاه نیز نقش واقعی خود را پیدا میکند.
قیام ۹۶
سال ۹۶ اما سالی دیگر بود. در نظامهای دیکتاتوری که در آن آزادی اپوزیسیون و آزادی مخالفت وجود ندارد حرکتهای اعتراضی در دو بستر خود را نشان میدهند؛ نخست با استفاده از شکافهای درونی قدرت حاکم؛ آنچنان که در قیام ۱۸ تیر سال ۷۸ و قیام سال ۸۸ شاهد بودیم. دوم با استفاده از مطالبات اقتصادی و اجتماعی؛ آنچنان که در قیام دی ۹۶ شاهد بودیم.
قیام دی ۹۶ بر بستری از مطالبات اقتصادی شکل گرفت. پیش از شروع این قیام شاهد صدها حرکت اعتراضی مالباختگان موسسات مالی و اعتباری بودیم. ۳.۴ میلیون نفر سپرده گذار که عموما دارای سپردههای خرد بودند [مصاحبه تلویزیونی لاریجانی؛ غارت سپردهگذاران موسسات اعتباری با اجازه خامنهای بود] در موسساتی که متعلق به سپاه بود سپرده گذاری کردند. مجموع پول گردآوری شده از این افراد بالغ بر ۲۶ هزار میلیارد تومان بود [۳.۴ میلیون نفر مالباخته موسسات مالی و اعتباری با سرمایهای به ارزش ۲۶ هزار میلیارد تومان] که سپاه در پوشش موسسات مالی و اعتباری، و تحت عنوان پرداخت سود بالاتر از بانکها به شکل کلاهبردارانهای این پول را گردآوری و از برگرداندن آن خودداری کرد.
پیش از قیام دیماه همچنین شاهد صدها حرکت اعتراضی توسط کارگران در نقاط مختلف کشور بودیم که در اعتراض به اخراج یا عدم پرداخت حقوقشان دست به اعتراض زده بودند.
روز ۷ دی که قیام ایران از مشهد آغاز شد، نخستین شعار و اعتراض «مرگ بر گرانی بود» اما به فاصلهای کوتاه به شعار «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر خامنهای» فرا روئید. اینبار قیام ایران نه از شکافهای درونی نظام که از مطالبات اقتصادی و اجتماعی جامعه آغاز میشد در نتیجه پیش از هرچیز با عناصر نظام از جناحهای مختلف آن مرزبندی میکرد کما اینکه سران هر دو جناح نظام نیز با قیام اعلام مرزبندی کردند. [چرا «اصلاح طلبان» از قیام ایران میترسند؟] در این مسیر اصلاح طلبان از اصولگرایان پیشی گرفتند.
۹ تیر ۹۶ یعنی دو روز پس از شروع قیام، از سردر دانشگاه تهران شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» به آسمان برخاست. قیامی که هیچ ربط و پیوندی به هیچ یک از جناحهای حکومتی نداشت با همین شعار مُهر سرنگونی نظام را بر قیام زد و پایان بازی اصلاح طلب و اصول گرا در درون نظام را اعلام کرد.
به این ترتیب دانشگاه نقشی بالاتر و فراتر از نقشی را که در قیامهای ۷۸ و ۸۸ داشت نصیب خود کرد. سنایی راد، معاون سیاسی سپاه در اوایل بهمن ۹۶ با بیرونی کردن بخشی از جمعبندی درونی اطلاعات سپاه گفت: «۸۰ درصد دستگیرشدگان زیر ۳۰ سال سن دارند» و «۵۲ درصد این دستگیرشدگان فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند». [گزارش معاون سیاسی سپاه از قیام ایران و نقش محوری سازمان مجاهدین خلق در آن] به این ترتیب و به زبانی وارونه او تصریح کرد که ۴۸ درصد از دستگیر شدگان یا دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و یا دانشجو میباشند. همین امر به روشنی نشان میدهد که تا چه میزان جامعه دانشگاهی در قیام دی ماه حضور داشته و تا چه میزان پایداری و مقاومت از خود نشان داده است.
حضور گستردهی دانشجویان در قیام و دستگیریهای گستردهای که در هنگام قیام و پس از آن از میان دانشجویان صورت گرفت در حقیقت مقابلهی نظام با نقش جدید و فعال دانشجویان در این مرحله از مبارزه بود. متعاقب آن، احکام سنگین زندان برای دانشجویان از جمله احکام ۸ سال، ۶ سال و ۲ سال صادر شد. احکامی که انتقام از دانشجویان و زهر چشم گرفتن از آنها به خاطر شعار تاریخی «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و برافراشتن پرچم سرنگونی در دانشگاهها بود.
سال ۹۶ اما سالی دیگر بود. در نظامهای دیکتاتوری که در آن آزادی اپوزیسیون و آزادی مخالفت وجود ندارد حرکتهای اعتراضی در دو بستر خود را نشان میدهند؛ نخست با استفاده از شکافهای درونی قدرت حاکم؛ آنچنان که در قیام ۱۸ تیر سال ۷۸ و قیام سال ۸۸ شاهد بودیم. دوم با استفاده از مطالبات اقتصادی و اجتماعی؛ آنچنان که در قیام دی ۹۶ شاهد بودیم.
قیام دی ۹۶ بر بستری از مطالبات اقتصادی شکل گرفت. پیش از شروع این قیام شاهد صدها حرکت اعتراضی مالباختگان موسسات مالی و اعتباری بودیم. ۳.۴ میلیون نفر سپرده گذار که عموما دارای سپردههای خرد بودند [مصاحبه تلویزیونی لاریجانی؛ غارت سپردهگذاران موسسات اعتباری با اجازه خامنهای بود] در موسساتی که متعلق به سپاه بود سپرده گذاری کردند. مجموع پول گردآوری شده از این افراد بالغ بر ۲۶ هزار میلیارد تومان بود [۳.۴ میلیون نفر مالباخته موسسات مالی و اعتباری با سرمایهای به ارزش ۲۶ هزار میلیارد تومان] که سپاه در پوشش موسسات مالی و اعتباری، و تحت عنوان پرداخت سود بالاتر از بانکها به شکل کلاهبردارانهای این پول را گردآوری و از برگرداندن آن خودداری کرد.
پیش از قیام دیماه همچنین شاهد صدها حرکت اعتراضی توسط کارگران در نقاط مختلف کشور بودیم که در اعتراض به اخراج یا عدم پرداخت حقوقشان دست به اعتراض زده بودند.
روز ۷ دی که قیام ایران از مشهد آغاز شد، نخستین شعار و اعتراض «مرگ بر گرانی بود» اما به فاصلهای کوتاه به شعار «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر خامنهای» فرا روئید. اینبار قیام ایران نه از شکافهای درونی نظام که از مطالبات اقتصادی و اجتماعی جامعه آغاز میشد در نتیجه پیش از هرچیز با عناصر نظام از جناحهای مختلف آن مرزبندی میکرد کما اینکه سران هر دو جناح نظام نیز با قیام اعلام مرزبندی کردند. [چرا «اصلاح طلبان» از قیام ایران میترسند؟] در این مسیر اصلاح طلبان از اصولگرایان پیشی گرفتند.
۹ تیر ۹۶ یعنی دو روز پس از شروع قیام، از سردر دانشگاه تهران شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» به آسمان برخاست. قیامی که هیچ ربط و پیوندی به هیچ یک از جناحهای حکومتی نداشت با همین شعار مُهر سرنگونی نظام را بر قیام زد و پایان بازی اصلاح طلب و اصول گرا در درون نظام را اعلام کرد.
به این ترتیب دانشگاه نقشی بالاتر و فراتر از نقشی را که در قیامهای ۷۸ و ۸۸ داشت نصیب خود کرد. سنایی راد، معاون سیاسی سپاه در اوایل بهمن ۹۶ با بیرونی کردن بخشی از جمعبندی درونی اطلاعات سپاه گفت: «۸۰ درصد دستگیرشدگان زیر ۳۰ سال سن دارند» و «۵۲ درصد این دستگیرشدگان فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند». [گزارش معاون سیاسی سپاه از قیام ایران و نقش محوری سازمان مجاهدین خلق در آن] به این ترتیب و به زبانی وارونه او تصریح کرد که ۴۸ درصد از دستگیر شدگان یا دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و یا دانشجو میباشند. همین امر به روشنی نشان میدهد که تا چه میزان جامعه دانشگاهی در قیام دی ماه حضور داشته و تا چه میزان پایداری و مقاومت از خود نشان داده است.
حضور گستردهی دانشجویان در قیام و دستگیریهای گستردهای که در هنگام قیام و پس از آن از میان دانشجویان صورت گرفت در حقیقت مقابلهی نظام با نقش جدید و فعال دانشجویان در این مرحله از مبارزه بود. متعاقب آن، احکام سنگین زندان برای دانشجویان از جمله احکام ۸ سال، ۶ سال و ۲ سال صادر شد. احکامی که انتقام از دانشجویان و زهر چشم گرفتن از آنها به خاطر شعار تاریخی «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و برافراشتن پرچم سرنگونی در دانشگاهها بود.
سازمانیافتگی
تداوم قیام در ماههای اخیر نشان از سازمانیافتگی آن دارد. بدنه کارشناسی و بخش تحلیلی نظام بر این واقعیت در دفعات مختلف دست گذاشتهاند که مجاهدین در قیام ایران دارای نقش محوری هستند. در ۱۹ دی خامنهای آنها را فراخواندهنده، سازمانده و هدایت کننده قیام توصیف کرد. [روایت یک شکست نظام؛ سخنرانی خامنهای دربارهی قیام ایران] اخیرا نیز در یک جمعبندی درونی از اطلاعات سپاه که بیرونی شد، قیام اساسا به مجاهدین منتسب میشود. [جمعبندی درونی اطلاعات سپاه از نقش مجاهدین در شش ماهی نخست قیام ایران]
به گفته مجاهدین، موتور محرک قیام و اهرم سرنگونی در این مرحله از مبارزه کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت است؛ [بهعنوان نمونه: ۶ نشانهی مرحلهی سرنگونی نظام ایران در سخنرانی مریم رجوی] نهادهایی که به تدریج در نقاط مختلف کشور شکل گرفته یا در حال شکلگیریست. مهمترین نتیجه حضور چنین کانونهایی شعارهایی مشابه با مضمون براندازانه در سراسر کشور است. نتیجه دیگر حضور کانونهای شورشی در قیام، غیر پیشبینیپذیر کردن حرکتهای آتیست آنچنان که در قیام ایران مشاهده میشود هر قیام و هر حرکت شکلی جدید و ابعادی غیر قابل پیشبینی دارد. [بهعنوان نمونه: اعتراضات تناسخی و آکاردئونی؛ سمینار در «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»] از قیام دیماه تا مقاومت در خیابان پاسداران، تا تظاهرات کشاورزان ورزنه و سپس مردم کازرون و در ادامهاش اعتصاب سراسری رانندگان کامیون هر یک نمایی جدید از پدیدهای جدید بود که تنها میتوان آنرا با نقش کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت توضیح داد.
همین امر دانشجویان آگاه و مبارز را در نقطهی جدیدی از مسئولیت پذیری قرار میدهد. نقش آنها در شکلدهی و گسترش کانونهای شورشی در این مرحله از قیام میتواند بسیار تعیین کننده باشد کما اینکه حضور فعال آنها تا همین نقطه عاملی مؤثر در پیشبرد قیام بوده است.
با نگاهی گذرا به ۱۸ سال گذشته یعنی از قیام ۱۸ تیر تا همین اکنون که وارد هفتمین ماه قیام ایران شدهایم دو امر مهم خود را به ثبت داده است؛ نخست آنکه قیامها دیگر از شکافهای درونی نظام نشأت نمیگیرند بلکه محصول تعارض مستقیم جامعه و استبداد ولایت فقیه میباشند همین امر باعث میشود تا عناصر وابسته یا مرتبط با نظام کمترین نقش را در کنترل و مهار قیام از درون آن ایفا کنند کما اینکه در طول این چند ماه مشاهده شد که تمام مدافعین نظام در داخل و خارج از کشور مرز خود را با قیام کشیدهاند.
دوم آنکه وجود کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت موجب سازمانیافتگی و آیندهداری قیام شده است.
در متن این دو تحول بزرگ است که باید تحول و تکامل مبارزات دانشجویان در طول ۱۸ سال گذشته را ارزیابی کرد و از آنها توقع ایفای نقشهای بالاتر را داشت.
تداوم قیام در ماههای اخیر نشان از سازمانیافتگی آن دارد. بدنه کارشناسی و بخش تحلیلی نظام بر این واقعیت در دفعات مختلف دست گذاشتهاند که مجاهدین در قیام ایران دارای نقش محوری هستند. در ۱۹ دی خامنهای آنها را فراخواندهنده، سازمانده و هدایت کننده قیام توصیف کرد. [روایت یک شکست نظام؛ سخنرانی خامنهای دربارهی قیام ایران] اخیرا نیز در یک جمعبندی درونی از اطلاعات سپاه که بیرونی شد، قیام اساسا به مجاهدین منتسب میشود. [جمعبندی درونی اطلاعات سپاه از نقش مجاهدین در شش ماهی نخست قیام ایران]
به گفته مجاهدین، موتور محرک قیام و اهرم سرنگونی در این مرحله از مبارزه کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت است؛ [بهعنوان نمونه: ۶ نشانهی مرحلهی سرنگونی نظام ایران در سخنرانی مریم رجوی] نهادهایی که به تدریج در نقاط مختلف کشور شکل گرفته یا در حال شکلگیریست. مهمترین نتیجه حضور چنین کانونهایی شعارهایی مشابه با مضمون براندازانه در سراسر کشور است. نتیجه دیگر حضور کانونهای شورشی در قیام، غیر پیشبینیپذیر کردن حرکتهای آتیست آنچنان که در قیام ایران مشاهده میشود هر قیام و هر حرکت شکلی جدید و ابعادی غیر قابل پیشبینی دارد. [بهعنوان نمونه: اعتراضات تناسخی و آکاردئونی؛ سمینار در «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»] از قیام دیماه تا مقاومت در خیابان پاسداران، تا تظاهرات کشاورزان ورزنه و سپس مردم کازرون و در ادامهاش اعتصاب سراسری رانندگان کامیون هر یک نمایی جدید از پدیدهای جدید بود که تنها میتوان آنرا با نقش کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت توضیح داد.
همین امر دانشجویان آگاه و مبارز را در نقطهی جدیدی از مسئولیت پذیری قرار میدهد. نقش آنها در شکلدهی و گسترش کانونهای شورشی در این مرحله از قیام میتواند بسیار تعیین کننده باشد کما اینکه حضور فعال آنها تا همین نقطه عاملی مؤثر در پیشبرد قیام بوده است.
با نگاهی گذرا به ۱۸ سال گذشته یعنی از قیام ۱۸ تیر تا همین اکنون که وارد هفتمین ماه قیام ایران شدهایم دو امر مهم خود را به ثبت داده است؛ نخست آنکه قیامها دیگر از شکافهای درونی نظام نشأت نمیگیرند بلکه محصول تعارض مستقیم جامعه و استبداد ولایت فقیه میباشند همین امر باعث میشود تا عناصر وابسته یا مرتبط با نظام کمترین نقش را در کنترل و مهار قیام از درون آن ایفا کنند کما اینکه در طول این چند ماه مشاهده شد که تمام مدافعین نظام در داخل و خارج از کشور مرز خود را با قیام کشیدهاند.
دوم آنکه وجود کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت موجب سازمانیافتگی و آیندهداری قیام شده است.
در متن این دو تحول بزرگ است که باید تحول و تکامل مبارزات دانشجویان در طول ۱۸ سال گذشته را ارزیابی کرد و از آنها توقع ایفای نقشهای بالاتر را داشت.
ما بر اندازیم# تهران # قیام دیماه# اعتصاب # تظاهرات# قیام سراسری# اتحاد