۱۳۹۷ آبان ۱۸, جمعه

دکتر حسین فاطمی آموزگار وفا و پایداری، شهيد راه وطن



دکتر حسین فاطمی آموزگار وفا و پایداری، شهيد راه وطن


چرچيل طي نامه محرمانه اي به شاه نوشت، براي او بهترين جواب اعدام است...
سر دنيس رايت سفير انگليس در تهران به تيمور بختيار گفت در نخستين فرصت مشتي به دهان او بكوب تا بداند هيبت امپراطوري بازي كردني نيست...
 سردار شهيد خلق موسي خياباني در ۱۸ آبان ۱۳۵۸ طي سخنراني بر مزارش  او را تك ستاره درخشان آسمان انقلاب ايران در دوران نهضت ملي توصيف كرد.
تنها آتش مقدسی که باید درکانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بکشد، این آرزو و ایده بزرگ و پاک است که جان خود را در راه آزادی و رهایی جامعه و ملت خود بگذارد... آزادی اول وسیله و بهترین اسلحه ما برای حفظ ایران است. هرکس آزادی ملت ایران را محدود کند و به ‌استقلال ایران لطمه بزند، خائن و پلید است. من یقین دارم که آینده‌یی روشن و نورانی در برابر ملت ایران است و بااستقامت و بردباری و ادامه مبارزه همه زنجیرها خواهد گسست و شام تیره امروزی را به ‌پایان خواهد برد.
این نوید و بشارتی است از دکتر حسین فاطمی ، سردار بزرگی از سرداران تاریخ پرافتخار ایران‌زمین که در راه آزادی، دامن محبت را به ‌خون رنگین ساخت.
قهرمان نهضت ملی ایران و یار صدیق و پاکباز مصدق کبیر در ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ به ‌دستور مستقیم شاه  در برابر جوخه اعدام قرار گرفت. هنگامی ‌که دژخیمان شاه آخرین مراحل تشریفات اعدام او را انجام می‌دادند، با استواری و تسلط شگفت‌آوری این شعر را خوانده بود:

هرگز دل من ز خصم در بیم نشد
در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به ‌فدای آن‌که پیش دشمن
تسلیم نمود جان و تسلیم نشد

حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ شمسی در شهر نائین به‌دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات دبیرستانی روانه تهران شد، از نخستین روزهای ورود به ‌تهران، سردبیر و مدیر داخلی روزنامه ستاره شد و چند سالی با این روزنامه همکاری داشت. بعد از سقوط دیکتاتوری بیست‌ساله، سردبیر روزنامه باختر شد که برادرش امتیاز ‌‌آن ‌را ‌داشت. دوران باروری سیاسی او از این هنگام شروع شد. انتشار روزنامه باختر تا تابستان ۱۳۲۴ که فاطمی برای ادامه تحصیل دکترا روانه پاریس شد، ادامه یافت‌. وقتی دکتر فاطمی، پس از گذراندن دوره دکترا، در شهریور ۱۳۲۷ به ‌ایران برگشت، امتیاز انتشار روزنامه باختر امروز را گرفت. نخستین شماره باختر امروز در 8مرداد 1328 منتشر شد. باختر امروز با شعار یا مرگ یا آزادی، تا ۴ شماره منتشر شد ولی دولت دست‌نشانده ساعد نتوانست ‌‌آن‌ را‌ تحمل کند و روزنامه را توقیف کرد. اما فاطمی همان راه را در روزنامه سرگذشت ادامه داد. وی در یکی از مقالات خود نوشت: معنی چهل سال مشروطیت این بود که ما درخانه خودمان جرأت نفس‌کشیدن نداریم و هر وقت صدایی بلند کنیم، با تخماق حکومت مغزمان متلاشی می‌شود.

از ۱۲ شهریور ۱۳۲۸ دوباره روزنامه باختر امروز را منتشر ساخت که باز هم باعث کینه‌توزی استبداد سلطنتی از سویی و عظیم‌ترین استقبال مردم از سوی دیگر شد. وی مقالاتی با این عناوین منتشر ساخت:
فقط زور و پول بر این جهنم حکومت می‌کند، در راه آزادی باید از جان گذشت، تا کجا این بیدادگری را ادامه می‌دهند. در ایران فقط دزدهای بزرگ آزادند و قانون در ایران بازیچه زورمند است ‌.
در ۱۲ مهر ۱۳۲۸در سرمقاله« این انتخابات رسوا مردم را به ‌ستوه آورده‌است »، به ‌انتخابات فرمایشی دوره شانزدهم مجلس که زیر کنترل و فشار دربار برگزار شده بود به‌شدت انتقاد کرد‌. اشتراک در افشای ماهیت این انتخابات فرمایشی نقطه پیوند دکتر مصدق و دکتر فاطمی شد که تا پایان زندگی این دو ادامه داشت.
روز اول آبان ۱۳۲۸ در جلسه‌یی که به ‌دعوت دکتر مصدق در احمدآباد برگزار شد، بنا به ‌پیشنهاد دکتر حسین فاطمی جبهه‌ ‌ملی به‌وجود آمد. و دکتر حسین فاطمی مسئولیت کمیسیون تبلیغات ‌‌آن ‌را ‌به‌عهده گرفت. در روز ۷ آبان دکتر مصدق، انتخابات تهران را به‌علت دخالت مأموران دولتی باطل اعلام کرد. این انتخابات در روز ۱۹ آبان ۱۳۲۸ به‌علت استقبال مردم از پیشنهاد مصدق متوقف شد. پس از تجدید انتخابات دوره شانزدهم مجلس، دکتر مصدق و دکتر فاطمی و چند تن دیگر از اعضای جبهه‌ ملی به ‌مجلس راه یافتند و مصدق در رأس کمیسیون نفت مجلس قرار گرفت‌. در همین دوران بود که دکتر فاطمی پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران را داد و این پیشنهاد در یکی از نشستهای جبهه‌ ‌ملی پذیرفته شد.
دکتر مصدق، خود در این‌باره می‌نویسد:
« ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است‌... اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به ‌مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگزاری گردد و آن کس، شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است که در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد».
 دکتر مصدق روز ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۰ به‌شرط خلع‌ید از شرکت غارتگر نفت، نخست‌وزیری را پذیرفت و دکتر فاطمی در ۲۰ اردیبهشت، معاون سیاسی و پارلمانی او شد.
روز دوم مهرماه ۱۳۳۰ دکتر مصدق دستور اخراج ۳۵۰ کارشناس انگلیس را صادرکرد و چند روز بعد انگلیس به ‌شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد و مصدق و فاطمی و چند تن دیگر در روز ۱۴ مهر عازم نیویورک شدند تا در جلسه رسیدگی به ‌این شکایت که روز ۱۷ مهر برگزار می‌شد، شرکت کنند.
فاطمی در سر مقاله‌های روزنامه باختر در این دوران ازجمله می‌نوشت:
ما تا به ‌آخر این نبرد افتخاربخش جلو می‌رویم... به ‌دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمی‌کند...

ارتجاع مذهبی که در مخالفت با مصدق، با دربار و استعمار همسو بود، قصد جان دکتر فاطمی را کرد تا این فریاد دادخواه ملت ایران را در گلو خفه سازد. روز ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ هنگامی‌ که دکتر فاطمی بر مزار همکار و همرزم روزنامه‌نگارش شهید محمد مسعود سخن می‌گفت، توسط یکی از دست‌پروردگان نواب صفوی گلوله‌یی به ‌سوی او شلیک شد. زخم کاری این گلوله باعث شد که دکتر فاطمی از ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ تا شهریور ۱۳۳۱ در بیمارستان بستری شود. بعد‌ از آن نیز تا موقع شهادتش به‌دست دژخیمان شاه، دکتر فاطمی از آثار این سوءقصد رنج می‌برد.
دکتر فاطمی در مهرماه ۱۳۳۱ وزیر خارجه و سخنگوی دولت مصدق شد. در۲۱ مهر کودتایی را علیه دکتر مصدق که توسط سرلشکر زاهدی مزدور در حال اجرا بود، افشا کرد. شب ۲۵ مرداد، درجریان کودتا علیه مصدق، فاطمی و دو تن دیگر از اعضای دولت مصدق توسط گارد شاه دستگیر شدند. در یورش اوباش گارد به ‌منزل دکتر فاطمی، همسر او نیز دستگیر شد و مورد هتک حرمت قرارگرفت. پس از خنثی‌شدن توطئه کودتا، شاه کودتاگر به ‌بغداد گریخت. وی در سرمقاله‌یی در روز ۲۶ مرداد، شاه را سردسته خیانتکاران نامید و دربار را قبله‌گاه دزدان خواند و خواستار لغو نظام سلطنتی در ایران شد.
دکتر فاطمی در همان سرمقاله خطاب به‌ شاه نوشت:
 ملت ایران تشنه انتقام است و می‌خواهد تو را بر چوبه دار ببیند.
پایداری و تسلیم‌ناپذیری دکتر فاطمی، استبداد سلطنتی را بر آن داشت که او را از سرراه بردارد. دکتر فاطمی در هنگام حمله کودتاچیان ۲۸ مرداد به ‌خانه ‌‌‌‌‌‌‌دکتر مصدق آن‌جا را ترک کرد و حدود 6ماه زندگی مخفی داشت. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. در مورد روز دستگیری دکتر فاطمی روایات مختلفی از‌جمله روز ۶ اسفند، ۲۲ اسفند و ۲۶ اسفند سال ۱۳۳۲ ذکر شده است. آن روز فرمانداری نظامی تهران و حومه اعلام کرد که دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه سابق، در خانه‌یی در شمیران دستگیر شده و در زندان است. پس از دستگیری، او را به‌ کاخ دادگستری بردند، به ‌توطئه علوی مقدم رئیس‌کل شهربانی و سرهنگ نصیری که بعداً رئیس ساواک شد، اوباش وابسته به‌ دربار به ‌سردستگی شعبان بی‌مخ بسیج شدند تا در جلوی دادگستری آن بزرگوار را ترور کنند‌. وقتی که چاقوکشان بر سرش ریختند تا با ضربات بی‌امان و کاری چاقو و دشنه شعله حیات را در وجود این فرزند رشید و دلاور مردم ایران خاموش کنند، خواهر دکتر فاطمی، زن بزرگ‌منش و قهرمان، خانم سلطنت فاطمی که خود را به ‌محل رسانده بود، با شجاعت تمام سپر برادرش شد. یازده ضربه چاقوی مزدوران را تحمل کرد به‌طوری‌که تنها دو ضربه چاقو به‌ دکتر فاطمی اصابت کرد. دکتر فاطمی خونین و بی‌هوش به‌یمن فداکاری و رشادت خواهرش از آن مهلکه جان بدر برد و جنایتکاران حاکم نتوانستند با این توطئه، قتل او را کار عده‌یی از به‌اصطلاح مردم خشمگین وانمود کرده و خود را از جنایت قتل فاطمی مبرا جلوه دهند. دکتر قاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳  در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود. سپس درحالی‌که هنوز زخمهایش خون‌چکان بود، به ‌زندان لشکر ۲  زرهی برده شد‌. بنا به ‌نوشته یکی از کسانی ‌که همان موقع در لشکر ۲  زرهی زندانی بود، حال دکتر فاطمی تعریفی نداشت اما اراده‌اش مثل کوه استوار و روحیه‌اش بسیار عالی بود.
جریان شهادت دکتر حسین فاطمی از زبان راوی تاریخ چنین است:
در هفته آخر مرداد ۱۳۳۳ درحالی‌که دکتر فاطمی از زخمهایی که بر پیکر داشت به‌شدت رنج می‌برد و خون استفراغ می‌کرد، محاکمه‌اش در بیدادگاه ارتش آغاز شد. او را با برانکارد به ‌جلسات بیدادگاه می‌بردند. محاکمه او مخفی بود‌. در نامه‌یی که پیش از محاکمه برای مصدق نوشت، گفته ‌بود:
آرزو دارم که نفسهای آخر زندگیم نیزدر راه نهضت وسعادت هموطنانم باشد..
در بیدادگاه شاه از عزم سترگ خود برای مبارزه در راه آزادی سخن گفت و از مصدق کبیر دفاع کرد و یک دم از مرگ، هراس به‌دل راه نداد. روز یکشنبه ۱۷ مهرماه ۱۳۳۳ در آخرین جلسه محاکمه فرمایشی، حکم اعدام وی را صادر کردند. سحرگاه روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳  دو مزدور سرسپرده شاه جنایتکار یعنی آزموده و تیمور بختیار برای اجرای حکم اعدام به ‌سلول دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲ زرهی رفتند. آزموده از وی آخرین خواسته‌اش را پرسید، فاطمی جواب داد می‌خواهم دکتر مصدق را ببینم. آزموده از وی خواست اگر وصیتی دارد بگوید و افزود: تو که مکرر می‌گفتی من از مرگ ابایی ندارم ومرگ حق است... دکتر فاطمی بدون واهمه از مرگی که تا چند لحظه دیگر به‌سراغش می‌آید، در پاسخش دلیرانه گفت:
 آری مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم. آن هم‌ چنین مرگ پرافتخاری، من می‌میرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.
کلام آخرش که چون پتکی بر مغز آزموده و بختیار فرود آمد، این بود:
 مرگ بر دو قسم است، مرگی در رختخواب... مرگی در راه شرف و افتخار و من خدا را شکر می‌کنم که در راه مبارزه با فساد شهید می‌شوم و با شهادتم در این ‌راه، دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده ایران ادا کرده‌ام. سربازان مجاهد نهضت هم‌چنان مبارزه را ادامه می‌دهند.

می‌گویند پس از امضای وصیت‌نامه‌اش با کمال خضوع و خشوع، نماز گزارده و به‌ یکی از دژخیمان شاه می‌گوید :
 سعادت من اینست که مانند جد بزرگوارم که فرمود الموت اولی من رکوب العار، من هم در راه حق و حقیقت شهید می‌شوم.
 او در وصیت‌نامه خود، دکتر مصدق را وصی و قیم تنها فرزند خردسال خود کرد.
هنگامی ‌که به ‌تیرک اعدام بسته شد، سه بار فریاد زد: زنده باد مصدق، پاینده باد ایران‌.
سرانجام فاطمی که با فریاد رسایش عشق عظیم خود به ‌مصدق و آزادی ایران‌زمین را در تاریخ جاودانه کرد، در خون داغش پرپر زد. او را بنابه وصیتش در مزار شهیدان پاکباز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در ابن بابویه به‌خاک سپردند.

پس از سرنگونی رژيم شاه و پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در ۱۸ آبان ۱۳۵۸ سردار خلق موسی خیابانی طی یک سخرانی بر مزار دکتر فاطمی او را تک‌ستاره درخشان آسمان انقلاب ایران در دوران نهضت ملی به ‌رهبری دکتر مصدق توصیف کرد‌
اگرچه استبداد سلطنتی خون این مرد بزرگ را بر زمین ریخت اما فاطمی نمرد چرا‌ که خود گفته ‌بود:ما هرگز نمی‌میریم، زیرا ما زنده عشقیم....
 
دكتر حسين فاطمي
رهبر مقاومت ایران مسعود رجوی در مقاله‌یی تحت عنوان ”مصدق مظهر اراده سیاسی یک ملت مستقل و آزاد“ از دکتر حسین فاطمی چنین یاد کرده است :

« دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایداری، که سرانجام خونش در راه ایران و مصدق بر زمین ریخت، فریاد می‌زد «مخالفت با دکتر مصدق مخالفت با آزادی و حقانیت است. ضدیت با دکتر مصدق، ضدیت با ملل مظلوم و اسیر و غارت‌زده می‌باشد».

ای شهیدی که به‌خون خفته و گلگون کفنی
ای عزیزی که بخون غرقه ز عشق وطنی
ای شهیدی که دم مرگ نوشتی بر خاک
پیشوا زنده و جاوید ز خون بدنی
نازم آن غیرت و آن همت و آن عزم بلند
که جز ایران به دم مرگ نگفتی سخنی 
شهيد راه وطن " دکتر فاطمی " : تا زمانی‌ که یک پهلوی بر سر کار باشد، محال است پای استعمار از این مملکت به در رود.

ويدئو- دكتر حسين فاطمي شهيد راه وطن




مطالب   مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت   ودر توئیتربنام @bahareazady   دنبال کنید

پیش بسوی قیام  سراسری ، ما بر اندازیم#   شهرهای ایران   اعتصاب # تظاهرات

سرنگونی #  اتحادوهمبستگی     مرگ_بر_دیکتاتور   #IranRegimeChange