۱۳۹۷ دی ۲۱, جمعه

داستان جالب از تصویر واقعی در سال۱۸۸۹ میلادی در دمشق



داستان جالب از تصویر واقعی در سال۱۸۸۹ میلادی در دمشق


تصویری واقعی که در سال۱۸۸۹ میلادی در دمشق گرفته شد. کوتوله معلولِ مسیحی بنام سمیر، بر دوش دوست نابینای مسلمان خود بنام عبدالله بود. سمیر بر دوش عبدالله در رفت و آمدهایش به او وابسته بود و نقش چشم عبدالله نابینا را داشت و در کوچه پس کوچه‌های دمشق با راهنمایی وی، عبدالله از چاله‌ها و پستی بلندی‌ها می‌گذشت. یکی می‌دید و دیگری راه می‌رفت، اینچنین همدیگر را کامل می‌کردند.
هر دو در کودکی یتیم شدند و بدون سرپرست در اتاقی با هم زندگی می‌کردند و با هم کار می‌کردند.
سمیر قصه‌گو بود و در یکی از قهوه خانه‌های قدیمی و معروف دمشق برای مردم قصه می‌گفت و عبدالله روشندل کنار قهوه‌خانه نخود و لوبیای داغ می‌فروخت .
سمیر قبل از عبدالله درگذشت و عبدالله به شدت متاثر شد،طوری که یک هفته تمام در اتاقش گریست، تا جائی که جسد بی‌جانش که از شدت اندوه فوت شده بود را در اتاقش پیدا کردند.
این دو مرد ساده دل، که دین یکدیگر را نفهمیدند، با هم زندگی کردند و به انسانها ثابت کردند که ما به همدیگر نیاز داریم بدون اینکه دین و باور یکدیگر را در نظر بگیریم.
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

مطالب   مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت     ودر توئیتربنام @bahareazady   دنبال کنید
پیش بسوی قیام  سراسری ، ما بر اندازیم#   شهرهای ایران   اعتصاب # تظاهرات
سرنگونی #  اتحادوهمبستگی     مرگ_بر_دیکتاتور