۱۳۹۸ دی ۸, یکشنبه

تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری سیمای آزادی- بازگویی در باره قتل عام 67 وافشای چهره پلید تواب تشنه بخون مصداقی+ کلیپ تماس




تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری سیمای آزادی- بازگویی در باره قتل عام 67 وافشای چهره پلید تواب تشنه بخون مصداقی+ کلیپ تماس  




تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری سیمای آزادی:

«… برادر بهنام! همانطور که می دانید، من یکی از زندانیان هوادار سازمان بودم که سال ۶۰ در رابطه با مجاهدین دستگیر شدم و بخاطر هواداری از مجاهدین، به‌قول لاجوردی و حاج داوود، بخاطر «سرباز مسعود رجوی» به ۱۰سال زندان محکوم شدم. بعداز آن هم همیشه زیر فشار و مورد توجه این رژیم بوده‌ام. سال ۱۳۶۷ خمینی حکم قتل عام تمامی زندانیان هوادار مجاهدین را داد و عناصری توی آن جنایت نقش و حضور داشتند که برای همه ما زندانیان مخصوصا آنهایی که از قتل عام سال ۶۷ زنده مانده‌اند شناخته شده هستند. همانطور که می دانید اخیرا یکی از این جنایتکاران، یکی از این مزدوران که نامش برای من وتمام بچه های زندان چه آنهایی که خارج از کشور هستند، چه آنهایی که در ایران هستند و چه آنهایی که در آلبانی هستند، خیلی شناخته شده است. «حمید عباسی» فردی که همیشه کنار مقیسه ای بود. او امروز به اسم حمید نوری دستگیر شده ودر دادگاه های سوئد منتظر اجرای عدالت هست. من خیلی خوشحالم که چنین فردی دستگیر شده و قطعا هرکاری که بتوانم بکنم، تلاش خواهم کرد بتوانم به‌عنوان فردی که زنده مانده، از آن شهدا، آنچه را که دیده‌ام، شهادت خودم را بدهم. تا این جنایتکار به مجازات برسد و نتیجه کارها و جنایاتی که کرده است را از نزدیک ببیند. اینطور نیست که هرکس، هر کار کرد، تمام شود و ازبین برود. منتهی نکته ای این وسط وجود دارد که متاسفانه مقداری مجازات این جنایتکار را مخدوش کرده است و آنهم وجود و حضور یک عنصر خائن تواب دریده و آشغال به اسم ایرج مصداقی است، خائن بریده ای که سالهای گذشته نعل به نعل، طبق خطوط وزارت اطلاعات (که امروز برای همه و برای من خیلی روشن شده است) و پیشبرد و اجرای سیاست های وزارت اطلاعات و رژیم خمینی علیه «آلترناتیو اصلی سرنگونی‌طلب» که مجاهدین باشد و بطورخاص شخص «مسعود رجوی»، هرآنچه از دستش برآمده،‌ انجام داده است. همان سیاست معروفی که سالهای سال است همه آنرا می شناسیم، «سیاست ۸۰-۲۰» یعنی «۸۰ تا به رژیم زدن و ۲۰ تا به مجاهدین» حالا او که دارد «۱۰۰ تا به مجاهدین می زند و یکی هم به رژیم نمی زند» کاش طوری بود که دل آدم خوش باشد به اینکه یکی به رژیم می زد!
                                           تواب تشنه بخون ودرهم شکسته ومفلوک ایرج مصداقی 
دراین داستان، با وجود این عنصر خبیث و تواب، به تصور من، دو نکته وجود دارد:
این [ایرج مصداقی] به‌خاطر آنکه شناخته شده است، به‌خاطر اینکه از طرف تمامی زندانیان سیاسی که آن زمانها در زندان بودند و او را می دیدند و شاهد همه چیز بوده‌اند، امروز این فرد افشا و طرد شده و به‌عنوان یک عنصر وزارت اطلاعات، در کنار سایر عوامل و عناصر وزارت اطلاعات، تمام تلویزیون‌ها، مطبوعات وابسته به وزارت اطلاعات، دارد فعالیت میکند، برای سفیدسازی خود و اینکه خودش را از این ننگ دور کند، آمده و درواقع نعل وارونه می‌زند. بحث دستگیری حمید نوری را با مبارزه چندوجهی، سه وجهی، چهار وجیهی و از این چرت و پرتها سرهم کرده است تا با این کار، خودش را سفید کنه از ننگی که به او چسبیده و اتهامی که متوجه اوست خارج کند.
دیگر و مهمتر اینکه بدلیل حضور کثیفش دراین داستان، مانع از حضور تعداد زیادی، شاید دهها نفر از زندانیان سیاسی شاهد قتل عام، در محاکمه و مجازات این عنصر باشد.
ایرج مصداقی خوب می داند وقتی که با ۳-۴نفر همپالگیهایش دراین دادگاه بخواهد به‌عنوان شاهد شرکت کند بسیار تفاوت دارد با کارآیی اینکه ۴۰-۵۰ نفر از هواداران مجاهدین به نام «هوادار مجاهدین» و «طرفداران مسعود رجوی» بخواهند دراین جلسه شرکت کنند و بگویند این آدم [حمید نوری]، این مزدور، چه کارهایی با هواداران مجاهدین کرده و چه جنایت هایی درسال۶۷ شخصا انجام داده است. این بسیار تفاوت دارد و ایرج مصداقی اینرا خیلی خوب می‌داند.
حالا سوال این است آیا ایرج مصداقی با محدود کردن ورود عناصر دیگر، حتی نه مجاهدین، بلکه بسیاری از نیروهای غیرمذهبی که شنیده‌ام درسوئد و جاهای دیگر بوده‌اند و او مثل سگ هار، پاچه همه آنهارا گرفته و خودش را صاحب عله و مالک این داستان معرفی کرده تا مانع حضور حتی جریانات غیرمذهبی و سیاسی دیگرهم شود، درحقیقت دارد حمید عباسی جنایتکار را از این حسابرسی در میبرد.
ازهمان اول که این مزدور خائن و این جنایتکار را گرفتند، کمیسیون امنیت شورای ملی مقاومت درهمان روزهای اول گفت و خیلی هم مشخص گفت که پرونده این جنایتکار حمید نوری به عدالت باید سپرده شود دراین داستان از حضور مصداقی مزدور باید خلع ید بشود یعنی مصداقی از این پرونده باید کنار گذاشته بشود. چرا؟‌ چون با شناختی که مصداقی داریم اگرچه نعل وارونه می زند و اگر چه در صحبت هایش هارت و پورت میکند، اما درواقع دارد به شیوه‌ای این فرد را از حسابرسی جنایاتش و محاکمه در می برد. در دادگاه این مردک گفته که من آن حمید عباسی و آن حمید نوری نیستم! خیلی خوب، اینجا که ایران نیست، اینجا اروپاست قوانینی وجود دارد، منطقی وجود دارد، سند و استدلال وجود دارد. شورای ملی مقاومت آمد و طی آن گزارشی که منتشر کرد کلیپ صوتی دوتن از جنایتکاران رژیم یعنی مقیسه ای که همیشه کنار حمید عباسی بوده و رازینی را پخش کرد. خب استدلال به این دو سند که سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت انتشار داد می تواند مسندترین و محکم ترین ادله و سندی باشد در رد حرفهای حمید عباسی و حمید نوری که مدعی است: «من آن فرد نیستم». اگر مصداقی ریگی درکفش نداشت و اگر مصداقی از طرف وزارت اطلاعات مأموریت نداشت (حالا چگونگی اش را ما نمی‌دانیم، ‌وزارت اطلاعات راهش را بلد است و ایرج مصداقی هم خیلی خوب بلد است چطور خودرا با وزارت اطلاعات هماهنگ کند که هم موضع چپ بگیرد و هم از آن طرف، همه را بریزد درجیب وزارت اطلاعات) با این اسناد چکار کرد؟ او تمام تلاش خودش را کرد و همه عوامل را به کار گرفت تا این بابا تنها در آن دادگاه بماند و زندانیان دیگری حضور نداشته باشند. این دیگه سوالی است که فکر می کنم هر بچه ای هم میتواند پاسخش را بدهد و نقش ایرج مصداقی و هماهنگی‌اش با وزارت اطلاعات و بدربردن نیروهایی مثل نوری دراین داستان را ببیند.
من الان بحثم این است که تفاوت حمید نوری یا حمید عباسی که من خیلی خوب اورا می شماسم، با ایرج مصداقی درچیست؟‌ آیا حمید عباسی کاری غیراز این می‌کرد که دست هواداران سازمان را می گرفت و به پای چوبه‌های دار می‌برد؟ به‌خاطر اینکه آنها گفته بودند ما «سربازهای مسعود رجوی هستیم»؟ آیا ایرج مصداقی امروز کاری خلاف آنچه حمید عباسی، رازینی، نیری، لاجوردی و همه این قبیل افراد، می کردند، میکند؟ خیر! اتفاقا بسیار بسیار گسترده‌تر، خائنانه‌تر و کثیف‌تر از آنها بالفعل دارد عمل میکند.
یکی از دوستانم می‌گفت این خائن مزدور [ایرج مصداقی] صحبت‌هایی راجع به ما کرده، برو گوش کن! از شما پنهان نمی‌کنم، از پریشب که صحبت اورا گوش کرده‌ام، دوشب است تا صبح کابوس زندان را دارم. این فرد در صحبت‌هایش گفت: «تا دیر نشده از مسعود رجوی فاصله بگیرید!». این عین جمله‌ای است که من شخصا از دهان حاج داوود و لاجوردی شنیده‌ام. این جمله دوباره برای من زنده شد… یعنی آنچه از لاجوردی و آنچه از حاج داوود رحمانی من شنیده بودم این کلمات را دقیقا (ای کاش ذره‌ای تغییر درآن ایجاد می‌کرد) از زبان مصداقی شنیدم: «تا دیر نشده از مسعود رجوی فاصله بگیرید!». با این حساب آیا چنین فردی چنین عنصر مزدور و خائنی که درخارج کشور اینگونه دارد به وزارت اطلاعات خدمت میکند میتواند عنصری باشد که بخواهد حمید عباسی را افشا کند و یا به مجازات حمید عباسی تن دهد؟
من چون میدانم وقت نیست فقط یک نکته دیگر را می‌گویم: بچه‌هایی که در زندان بودند و اعدام و شهید شدند، یا من که امروز زنده هستم، به چه دلیل توی زندان بوده‌ایم؟ اون کسانی که مصداقی مزدور به آنها میگوید«عزیزان من، عزیزان من»، اینها به چه دلیلی درزندان بوده‌اند؟ آیا جز این بود که «این عزیزان» هواداران سازمان مجاهدین بودند؟ مردک! این «عزیزان»، «عزیزان» که تو میکنی همان افرادی بودند که رفتند دادگاه،‌ رفتند جلوی نیری، ایستادند و گفتند «سرباز مسعود، سرباز مریم» و آیا جز به‌خاطر این منش اعدام شدند! آیا آنها به‌خاطر اینکه «عزیز تو» بودند اعدام شدند؟‌ اگر تو اینقدر «عزیز بودی» چرا رژیم اینقدر تورا آزاد گذاشته است تا به‌قول خودت توی فیس بوک‌ات عکس‌های خانه پدری‌ات را بگذاری و چرا هیچ کاری به کارت ندارد؟‌ مجید طالقانی، مجتبی غنیمتی، غلامرضا کیاکجوری، ایرج لشگری، اینها کسانی بودند که به صراحت نام بردند. خوداین تواب می‌داند خوداین خائن هم اینهارا می‌داند که همه آنها بخاطر مسعود رجوی ایستادند. مسعود رجوی برای ما در زندان یک سمبل بود. دیشب نصرالله مرندی هم بندی من درمورد مسعود رجوی گفت، در تشکیلات زندان، رهبری مسعود رجوی برای ما یک شاخص بود، هر کس که از مسعود رجوی فاصله می گرفت، به اسم تواب از جمع ما کنار گذاشته می شد و هر کس که ذره‌ای کناره می گرفت از این نام، دیگر درجمع ما نبود. خوب امروز من به‌عنوان هوادار، همانطورکه آن‌موقع به مسعود رجوی اعتقاد داشتم،‌ این نام برای من یک شاخص است. من در کتابم نوشته ام ببینید مجید طالقانی در صحبتش در دادگاه چه می گوید: من دادگاه رفتم احساس می کردم بخاطر ضعفی که در دادگاه از خودم نشان دادم، یهودا شده‌ام، به حضرت مسیح خیانت کرده‌ام، چنین حسی را دررابطه با مسعود و مریم داشتم، بعد از ساعتها که فکر کردم، نگهبان را صدا زدم گفتم مطلبی دارم می خواهم بنویسم… ببینید او احساس می کرده به مسعود رجوی و مریم رجوی خیانت کرده! آخر تو ای مزدور! ای خائن! ای مریض! من نمی‌دانم برای تو چه واژه‌ای می‌شود استفاده کرد؟ تو با کدام نظام و استدلال، امروز خودت رو صاحب عله کرده‌ای؟ تو یک مزدور خائن و در هم شکسته هستی که تا خرخره رژیم ازتو استفاده کرده و دست آخر هم مانند یک فاحشه سیاسی توی اروپا ولت خواهد کرد. ولی مجاهدین پایدار هستند و هیچکس نمی تواند مجاهدین را از ایفای نقش خودشان و از موقعیت آلترناتیوی خودشان دور نگهدارد. این چیزی است که برای همه ما روشن است.
ما قطعا در باره حمیدنوری یا حمید عباسی که اورا می شناسیم به هیچوجه کوتاه نخواهیم آمد. ما از طربق مجامع بین المللی و تمامی مراجع قانونی هر کاری که از دستمان برآید برای افشای او برای مجازاتش علیه او انجام خواهیم داد وکوتاهی نخواهیم کرد. به امید روزیکه تمام کسانی که در جنایت سال ۶۷ نقش داشته‌اند، به مجازات برسند و عوامل و عناصری مثل ایرج مصداقی که حائلی برای به‌در بردن اینها از مهلکه هستند هم نتیجه اعمال خودرا خواهند دید و افشا خواهند شد و چه بی آبرویی خواهند داشت. البته الان که دیگر آبرویی ندارند! اما جلوی مردم آبرویی برایشان نخواهد ماند…»

حمید رفیعی:

«درود بر شما رضای عزیز! فقط رضا من قسمت هایی از کتاب را خوانده‌ام ازجمله ماجرای مجاهد شهید مجید طالقانی، که آنرا رضا ناقص گفت و اینکه بالاخره چه شد؟»

رضا شمیرانی:

«بخاطر وقت بود! چون می دانم خیلی ها پشت خط منتظرند. البته برادر حمید، اینرا بگویم که فقط مجید طالقانی نبود، مجتبی غنیمتی هم همین وضعیت را داشت مجتبی هم به بند برگشت. من در اوین با مجتبی و مجید بوده‌ام. مجتبی هم همین داستان برایش پیش آمد گفتم مجتبی چکار خواهی کرد؟ پاسخ داد: من نمی‌توانم بمانم، بچه‌ها رفته‌اند، من نمی توانم بمانم… من اگر بخواهم بگویم بخاطر وقت و این جمعیتی که پشت خطوط تلفن هستند. امکانپذیر نیست انشاالله موقعیتی و فرصتی پیش بیاید آنوقت صحبت زیاد است.»

حمید رفیعی:

«درود بر شما، فقط بخاطر اینکه خلاصه کنم مجید طالقانی که رضا به او اشاره کرد بعد متنی نوشت و مجددا روی مواضع مجاهدی اش تاکید کرد و به همین خاطر اعدام شد.»

تماس رضا شمیرانی با برنامه همیاری:

دقیقا همین است. او [مجاهد قهرمان مجید طالقانی] گفت: «من سرباز مسعود و مریم هستم»

محمد محدثین:

«این یکی از صحنه‌های حماسی و تکان دهنده قتل عام است. رضا خیلی زیبا این قسمت را درکتابش توضیح داده است که نشان دهنده صحنه های واقعا برجسته قتل عام است. یکی از رذالت‌های تواب تشنه به‌خون [ایرج مصداقی] یکی از کارهای کثیفی که او می‌کند، تلاش می‌کند برخلاف آنچه که رضا خیلی بهتر می‌داند، اینطور وانمود کند که خیلی‌ها [از شهدای قتل عام۶۷] نمی دانستند که ماجرا چیست؟ و اگر می دانستند، کاری میکردند که اعدام نشوند! یعنی مثل من (یعنی مثل همین مزدور) سه بار «انزجارنامه» می نوشتند و «توبه می کردند». مثال‌هایی که رضا درکتابش آورده ازجمله مجید طالقانی، نشان می دهد که چقدر این مزدو دجال است. مجید طالقانی ابتدا نمی‌دانسته ماجرا چیست، به همین خاطر قاطع برخورد نکرده بود (من بر اساس کتاب رضا اینها را می‌گویم) بعد که به بند برمی‌گردد و متوجه می‌شود ماجرا چیست؟ خودش برای بچه ها توضیح داده است، تصمیم می گیرد که مواضع خودرا اعلام کند و بنویسد و تکرار کند و بر اساس‌ نوشته رضا، اورا مجددا به همان کمیته مرگ می برند و سوال می کنند که آیا این نوشته توست؟ تو مگر از مسعود و مریم چه خیری دیده‌ای؟ مجید جواب بسیار محکمی می دهد و از همانجا مزدوران جنایتکار اورا برای اعدام می‌برند. به‌واقع رضا خیلی خوب این صحنه‌ها را توضیح داده است. باتشکر از رضا.
از یک طرف کمیسیون امنیت شورا توضیح داده است: ماجرای مشکوک… از یک طرف سفیدسازی یک مزدور… از طرف دیگر جنگ قدرت درونی رژیم… و همانطور که رضا گفت شورای ملی مقاومت بدرستی توضیح داده است که مجاهدین و هوادارنشان آماده شهادت دادن علیه حمید نوری هستند اما باید از این مزدور خلع ید بشود، تا این پروند روند درستی را طی کند و الا رژیم و ایادیش مطمئنا اجازه نخواهند داد این پرونده درست پیش برود… من توصیه می کنم بینندگان کتاب رضا را بخوانند چون واقعا زیبا نوشته است و بخشی از این ماجرای قتل عام ۶۷ را توصیف کرده کرده که از قضا خیلی خوب افشا کننده ماهیت کثیف امثال این مزدور هست.»

در توئیتر با نام Bahar iran@ ما را  دنبال کنید 
پیش بسوی قیام   سراسری ، ما بر اندازیم#  کانونهای شورشی در شهرهای ایران #  
اعتصاب واعتراض و تظاهرات#  سرنگونی رژیم  #  اتحادوهمبستگی  

مرگ_بر_دیکتاتور  ge#IranRegimeCha