درپس قیام تودههای مردم خمینی رویموج نارضاییها پرید – خمینی سارق بزرگ انقلاب ضدسلطنتی- زدو بنده ها ومعامله برسر انقلاب
درپس قیام تودههای مردم خمینی رویموج نارضاییها پرید
فصل هفدهم
تغییر سیاست آمریکا نسبت به شاه
و موضعگیریهای خمینی در سالهای ۵۶ و ۵۷
خمینی از هنگامی که اطمینان یافت که سیاست آمریکا نسبت بهشاه تغییر یافته و موقعیت شاه متزلزل است، و مدتی پس از آنکه تودههای مردم بهخیابانها آمده بودند، برشمار موضعگیریهای خود افزود. تعداد سخنرانیها و موضعگیریهای خمینی در این دوره غیرقابل مقایسه با تمام دورههای عمر اوست. او دریافته بود که باید با حداکثر کنش و واکنش سیاسی از خلأ موجود و بهقول خودش از فرجهای که بهوجود آمده، استفاده کند و رهبری انقلاب ضدسلطنتی را بهچنگ آورد. در غیر این صورت، خمینی به سیاق تمام عمر هشتادسالهاش، ترجیح میداد چنان با احتیاط حرکت کند که حتی نزدیکترین کسانش هم پی به «افکار و منویات» او نبرند. یکی از آخوندهای پیرو او بهنام حمید روحانی در کتابی بهنام «نهضت امام خمینی» مینویسد:
«قائد بزرگ… از هرگونه حرکت و عمل حسابنشده و صرفاً احساساتی خودداری میورزید و در مبارزات و انقلاباتی که با رهبری مرجع تقلید زمان همراه نبود، وارد نمیشد و… جوری حرکت میکرد که تا روز آغاز نهضت، حتی نزدیکترین افراد و دوستانش بهحقیقت و افکار و منویات ایشان پینبرده بودند». («بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی»، ص۹۶)
احمد، پسر خمینی، در مقدمهٌ کتاب مجموعه سخنرانیهای او، در جایی که شروع دوران فضای باز سیاسی را توضیح میدهد، در اینباره میگوید:
«تیزبینی امام و بهرهبرداری بهموقع از شرایط پیش آمده، نشانهٌ عمق شناخت آن حضرت از اوضاع جهان و بهویژه مسائل ایران، بهرغم سالهای دوری از وطن بود». («کوثر»، ج۱، ص۴۳)
بررسی موضعگیریها و سخنان این دورهٌ خمینی نکاتی بهدست میدهد که مبین تلاش او برای همین «بهرهبرداری بهموقع از شرایط پیش آمده» است.
اسلام بیملا نمیشود!
خمینی در سخنانش در آن دوره سنگ بنای اسلام مساوی با آخوند را میگذاشت و سعی میکرد با بیانهای مختلف میخ ولایت آخوندها را بکوبد. در سخنرانی مورخ ۱۰آبان۱۳۵۶ در نجف میگوید:
«آقا اینطور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را میخواهیم اما ملا نمیخواهیم. مگر میشود اسلام بیملا؟ مگر شما میتوانید بدون ملا کار را انجام بدهید. باز این ملاها هستند که جلو میافتند کار انجام میدهند». («کوثر»، ج۱، ص۳۱۲)
خمینی ضمن انتقاد از روشنفکرانی که آخوندها را پس میزنند، بهآنها میگفت:
«نگویید ما اسلام میخواهیم، آخوند نمیخواهیم. شما بگویید اسلام را میخواهیم،آخوند هم میخواهیم. آخوند ملتفت بعض مسائل سیاسی نیست؛ جمع بشوید دور آن آخوندی که مسائل سیاسی را نمیداند، یادش بدهید آن مسائل را تا او عمل کند تا ملت دنبالش باشد». («کوثر»، ج۱)
همین اظهارات خمینی خوب نشان میدهد که آخوندها در آن مقطع چه موقعیتی داشتهاند. زیرا بهاین وسیله سعی میکرد نظر روشنفکران را نسبت بهآنها جلب کند. بهاین منظور، تصریح میکرد:
«این اشتباه است که بعض جناحها،… دیگر از روحانیت صحبت نمیکنند. نمیفهمند اینها. اینها نمیدانند که بیروحانیت یک شاهی اینها ارزش ندارند». («کوثر»، ج۱، ص۳۸۴، سخنرانی مورخ ۲۳اردیبهشت۱۳۵۷)
خمینی در همین راستا، گذشتهٌ آخوندهای همسنخ خود را که در سراسر تاریخ ایران در همدستی یا همسویی با ارتجاع و استبداد سپری شده، تطهیر میکرد. مثلاً در سخنرانی یادشده اصرار میکرد که:
«میبینیم که یک طایفه از علما، اینها گذشت کردهاند از یک مقامهایی و متصل شدهاند بهیک سلاطینی. با اینکه میدیدند که مردم مخالفند. لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق اینها متصل شدهاند بهیک سلاطینی. و این سلاطین را وادار کردهاند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب،… اینها آخوند درباری نبودند، این اشتباهی است که بعض نویسندگان ما میکنند». («کوثر»، ج۱، ص۳۰۲)
خمینی در همین سخنرانیها بهتدریج آخوندها را از سایر اقشار مردم متمایز میکرد تا برتری و سلطهٌ سیاسی آنها را زمینهچینی کند. در پیامی که در تاریخ ۲۴بهمن۱۳۵۶ منتشر کرده، میگوید:
«جوانان روشنفکر دانشگاهها بهروحانیت و روحانیون احترام بگذارند. خداوند تعالی آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آنها را بهملت فرمودهاند. روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایههای اسلام فرو میریزد». («صحیفه نور»، ج۲، ص۲۰)
اطمینان دادن بهغرب و آمریکا
یکی دیگر از مضامین ثابت سخنرانیها و پیامهای خمینی در آن ایام، مطالبی بود که برای اطمینانخاطر دادن بهبلوک غرب و بهطور خاص بهآمریکا برزبان میآورد. خمینی میدانست که سوار شدن روی موج جنبش عصیانزدهای که برای برافکندن رژیم شاه بهپاخاسته، غرب را بهخاطر بهخطر افتادن منافعش در ایران و در کل منطقه بیمناک میکند. آنهم کشوری در بلوک آمریکا که در عین حال در همسایگی اتحاد شوروی آن روزگار بود. از اینرو خمینی در هر مناسبتی، بهزبانهای مختلف، تلاش میکرد اسباب آرامش خاطر آنها را فراهم کند.
بههمین منظور بهتعریف و تمجید مکرر از ارتش شاه و بهخصوص از امرای ارتش یا بهگفتهٌ او «صاحبمنصبان» میپرداخت. مطالعهٌ اظهارات مقامهای آمریکا یا نوشتههای مطبوعات آن کشور در سالهای۵۶ و ۵۷، نشان میدهد که نگرانی جدی آمریکا از اوضاع بیثبات آن زمان بهمیزان زیادی معطوف بهسرنوشت ارتش شاه بود. مهمترین مأموریت ژنرال هایزر در تهران نیز فراهم کردن تمهیداتی برای سالم ماندن ارتش در خلال انتقال قدرت بود.
خمینی با اشراف بهاین موضوع تا میتوانست سخنان چرب و نرم نسبت بهارتش بر زبان میآورد. مثلاً در پیام مورخ ۶شهریور۵۷ گفتهاست:
«من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دوراهی سقوط یا استقلال واقع شده، دست خود را بهسوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار بهاسلام و وطن دراز میکنم». («صحیفه نور»، ج۲، ص۹۹)
او در پیامها و سخنرانیهای دیگر بارها وانمود میکند که با صاحبمنصبان ارتشی ارتباط دارد و بعضاً بهصاحبمنصبانی که مخفیانه بهدیدار او رفتهاند، اشاره میکند.
پنهان کردن عقاید واقعی
«دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده… جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد…». («صحیفه نور»، ج۱، ص۲۹)
در سال۴۳ که در ترکیه بهسر میبرد، در کتاب تحریرالوسیله احکام دست و پا بریدن (ترجمهٌ تحریرالوسیله، جلد چهارم، قصاص، مسألهٌ۷) کندن پوست و گوشت سر (همانجا، مسأله۱۶)،سوراخ کردن یا بریدن گوش (همانجا، مسأله۱۸)، چشمدرآوردن (همانجا، مسأله۲۱)، بریدن لب و زبان (همانجا، مسأله ۳۰ و ۳۱) و… بسیاری احکام موحش غیرقابل بیان را صادر میکرد. («تحریرالوسیله»، ترجمهٌ محمدباقر موسویهمدانی، قم۱۳۷۵)
در سالهای بعد در کلاسهای خود در حوزهٌ نجف، در مورد حکومت مطلوبش برای جامعه «ولایتفقیه» را ارائه مینمود و تصریح میکرد که
«ولایتفقیه… مانند جعل قیم برای صغار(است). قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد». («حکومت اسلامی»، ص۶۵)
اما در سالهای۵۶ و ۵۷ که برای چیدن میوهٌ رسیده رهبری انقلاب ضدسلطنتی دست دراز کرده بود، دریافت که اظهار دیدگاههای واقعیاش برای تودههایی که با شعار آزادی بهپاخاستهاند، دافعهبرانگیز است. از این رو بهسادگی عقاید خود را پنهان و حتی انکار کرد یا معکوس آن را برزبان میآورد.
مثلاً در مصاحبهای که در اردیبهشت سال۵۷ در نجف با روزنامهٌ فرانسوی لوموند بهعمل آورد، میگفت:
«درخصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است… زن مساوی مرد است، زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند…». («صحیفه نور» ج۲،ص۴۴)
در همین مصاحبه، وی هرگونه قصد و تمایل خود بهقرار گرفتن در رأس قدرت را انکار میکند.
خمینی همچنین در پیامی که در اردیبهشت۱۳۵۷ منتشر کرده بود، وعده میداد که
«دست از مبارزه برنمیداریم تا حکومت دموکراسی بهمعنی واقعی جایگزین دیکتاتوریها و خونریزیها شود». («صحیفه نور» ج۲،ص ۶۲)
و در پیام دیگری بهتاریخ ۱۵شهریور۵۷ اعلام میکرد:
«ما پس از رفتن پایگاه ظلم،… برنامهٌ اساسی خود را اعلام مینماییم و در آن وقت خواهند دید که آنچه خائنین، به اسلام نسبت دادهاند، چه در موضوع حقوق اجتماعی زنان و چه حقوق اقلیتهای مذهبی و چه سایر مسائل جز تهمتی ناجوانمردانه چیزی نبوده است». («صحیفه نور» ج۲،ص۹۹)
نمونهٌ جالبی از تلاش خمینی برای طفره رفتن از ابراز عقاید واقعیاش، در مصاحبهای که دهروز قبل از ورود بهتهران با روزنامهٌ کیهان داشته، دیده میشود:
خبرنگار این روزنامهٌ میپرسد:
حضرتآیتالله، ممکن است خطوط اصلی حکومت اسلامی را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بیان بفرمایید؟
خمینی پاسخ میدهد:
اینها اموری نیست که بتوانم آن را برای شما تشریح کنم. اسلام هم آزادی خواهد داد و هم بهاقتصاد توجه خواهد کرد.
خبرنگار میپرسد:
منظورم این است که در حکومت اسلامی ملی شدن صنایع قطعی خواهد بود؟
خمینی میگوید:
آن هم باید مورد مطالعه قرار گیرد.
خبرنگار میپرسد:
آیا فکر میکنید گروههای چپ و مارکسیستهایی که در ایران هستند(آزادند)؟
خمینی میگوید:
اگر مضر بهحال ملت باشد جلوگیری میشود و اگر نباشد، فقط اظهار عقیده باشد، مانعی ندارد.
خبرنگار دوباره سؤال میکند که
نقش زنان در حکومت اسلامی چه خواهد بود؟
خمینی میگوید:
الان وقت این حرفها نیست.
سؤال دیگر خبرنگار روزنامهٌ کیهان این است که
مالکیت در حکومت اسلامی و بهخصوص مالکیت ارضی چگونه خواهد بود؟
خمینی باز طفره میرود و میگوید:
اینها بعدها روشن خواهد شد.
خبرنگار میپرسد:
بعضیها میگویند که ما از زیر چکمه استبداد بهزیر نعلین استبداد میرویم.
در اینجا خمینی میگوید:
آنها عمال شاه هستند… دیکتاتوری در اسلام اصلاً وجود ندارد. (روزنامهٌ کیهان، ۳بهمن۱۳۵۷)
در گفتارهای پیشین دیدیم که خمینی پیوسته قانون اساسی رژیم را تأیید میکرد. در سالهای۴۱ و ۴۲ بیشترین اعتراضش، از قضا بهآن بود که چرا قانون اساسی و بهخصوص اصل دوم متمم قانون اساسی که بهآخوندها حق نظارت برمجلس را میدهد، اجرا نمیشود. از آن بهبعد نیز پیوسته بههمین قانون استناد میکرد. حتی در یک سخنرانی که در دهم خرداد۵۷ در نجف داشت، میگفت:
«(آیا) اینها بهقانون اساسی عمل میکنند؟… انتخاباتشان روی موازین قانون است؟ وکلایشان شرائط قانونی دارند؟…»
«آزادی مال مردم است،… خدا آزادی داده بهمــردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده بهمردم …» («کوثر»، ج۱، ص۳۹۵)
در همین سخنرانی تصریح میکرد که قانون اساسی را قبول دارد بهشرط آنکه متمم آن هم در نظر گرفته شود.
با این حال، هرچه از سال۵۷ سپری میشد، خمینی در برابر قاطعیت انقلابی تودههای مردم دریافت که دیگر نمیتواند به تاکتیکدفاع از قانون اساسی ادامه بدهد. بنابراین رویه و عقیده خود را در این زمینه نیز بهکناری نهاد.
فصل هجدهم
خروج خمینی از عراق و سفر به پاریس
در نیمه دوم سال ۵۷ نشانههای قاطع فراوانی اثبات میکرد که رژیم شاه درسراشیب سرنگونی افتاده است.حکومت نظامی با آن که به کشتار بزرگی در ۱۷ شهریور مبادرت کرده بود، در برابر موج قیام مردم، داشت به زانو درمیآمد. دولت «آشتی ملی» شریف امامی فلج شده بود و موج اعتصاب سراسر ایران را درمینوردید.
خمینی که از ۱۴ سال پیش در عراق بهسر میبرد، در آن اوضاع دیگر ماندن در عراق را به سود خود نمیدید. بنابراین روز ۱۳ مهر ۱۳۵۷ عراق را ترک گفت و از طریق کویت به پاریس رفت. این اقدام، فقط انتقال محل اقامت خمینی نبود، بلکه بهوسیله آن خود را در کانون توجهات داخلی و بینالمللی قرار داد و با سوار شدن بر موج قیام مردمی، رهبری انقلاب ضدسلطنتی را به چنگ آورد.
خمینی در سخنرانی مورخ ۲۱مهر همان سال توضیح میدهد که پس از خروج از نجف به طرف کویت حرکت میکند تا پس از دو سه روز اقامت در آن جا به سوریه برود. اما کویت حاضر به پذیرفتن او نمیشود و خمینی از همان جا مستقیماً روانه پاریس میشود. («صحیفه نور»، ج۹، ص۲۴۲)
خمینی و پسرش درسخنرانیها و موضعگیریهایی که بعداً داشتند، فشارهای رژیم شاه و محدودیتهای ایجاد شده عراق را دلیل این انتقال ذکر میکردند.
اما بعدها، عوامل خمینی، در توضیحاتی که با گفتههای او متناقض بود، تصریح کردند که در آن ایام رژیم شاه نیز ترجیح میداد خمینی همچنان در عراق بماند. آخوند محمود دعایی از همراهان خمینی در عراق، میگوید:
«بعدها از گزارشها معلوم شد که در آنموقع، بین رژیم عراق و ایران دو تصمیم متناقض وجود داشته است. رژیم ایران اصرار داشت امام از عراق خارج نشوند؛ زیرا با خروج از عراق و رفتن ایشان به کشور دیگر، که ایران با آنها چنین تعهدی نداشت، کنترل و مراقبت امام برایشان مشکل میشد…». («غرور و سقوط»، خاطرات سفیر سابق انگلیس در تهران، ص۱۲۷)
آنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران که در آن هنگام دراینباره با شریف امامی نخست وزیر وقت رژیم شاه گفتگو کرده از قول او مینویسد که خمینی در صدد خروج از عراق است:
«در این میان آیتالله خمینی تحت شرائط عجیبی به پاریس رفت. شریف امامی در اوائل اکتبر دوبار درباه موضوع خروج خمینی از عراق با من و همتای آمریکاییام صحبت کرد. بار اول گفت که خمینی درصدد خروج از عراق است و دولت عراق هم از این موضوع استقبال کرده است. در واقع هنگامیکه شریف امامی این مطلب را با ما در میان گذاشت، آیتالله خمینی با اتومبیل به طرف جنوب عراق در حرکت بود و احتمالاً در نظر داشت به کویت برود. شریف امامی از این بیم داشت که خمینی پس از ورود به کویت، ناگهان از دهانهٌ خلیج با یک قایق موتوری به طرف ایران حرکت کند و در سواحل ایران پیاده شود. شریف امامی معتقد بود که اگر جلو خمینی گرفته نشود و او آزادانه در داخل ایران دست به فعالیت بزند رژیم سرنگون خواهد شد و اگر هنگام ورود به خاک ایران بازداشت شود خطر جنگ داخلی در پیش خواهد بود». («غرور و سقوط»، خاطرات سفیر سابق انگلیس در تهران، ص۱۳۶)
قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش شاه، گفتگوی خود با سفیر وقت انگلیس در تهران را نقل کرده از قول او مینویسد:
«به طوری که ملاحظه کردید، وقتی خمینی خواست از عراق به کشور کویت برود، چون کشور کویت از کشورهای دوست نزدیک انگلستان است، برای این که خمینی در همسایگی نزدیک ایران نتواند… علیه دولت ایران تحریکات بکند، از دولت دوستمان کویت خواستیم که اجازهٌ ورود به خمینی ندهد. که ملاحظه کردید نداد». («کوثر»، ج۱، ص۴۷)
قرهباغی خود اضافه میکند:
«البته اگر آقای خمینی در کشوری مانند کویت مستقر شده بود، مسلماً نمیتوانست از وسائل ارتباط جمعی مانند کشور فرانسه برای تبلیغات استفاده نماید». («اعترافات ژنرال»، ص۳۲)
چرا خمینی فرانسه را انتخاب کرد؟
خمینی در سیزدهم مهر۵۷ در حالی که از مرز کویت برگردانده شده بود، یکباره روانه پاریس شد. او و پسرش در سخنرانیهای بعدی بهکرات اصرار کردهاند که این تصمیمگیری ناگهانی و بدون تصمیم قبلی بوده است.
خمینی از جمله در سخنرانی خود در مهرماه ۵۸ این سفر را کار «امدادهای غیبی» دانسته وگفته است:
«خیال ما هم این بود که به کویت و سپس به سوریه برویم…هیچ برنامهای هم نداشتیم به پاریس برویم.شاید مسائلی بود که هیچ ارادهٌ ما در آن دخالت نداشت و هرچه بود و از اول هم هر چه بود، ارادهٌ خدا بود….فقط خواست خدا بود که باید عملی میشد». («کوثر»،ج۱،ص۴۵۴)
«از قرار مسموع بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده این دروغ است… من پس از برگرداندنم از کویت با مشورت احمد پاریس راانتخاب نمودم. زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود.آنان تحت نفوذ شاه بودند. ولی در پاریس این احتمال نبود».
رفتن خمینی به پاریس برای بسیاری غیرمترقبه بود. برخی حتی گمان میکردند که خمینی با دورشدن از ایران مرتکب اشتباه شده است. اما بهزودی معلوم شد که خمینی با این نقل مکان، خود را در کانون معاملات بینالمللی بر سر مسأله ایران و نیز در معرض توجه جهانی قرار داده است.
آنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران مینویسد:
«روزهفتم اکتبر ناگهان خبر رسید که خمینی به پاریس رفته و در آن جا به سه تن از پیروان قدیمی خود ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و ابراهیم یزدی پیوسته است… من پس از آگاهی از این خبر به ملاقات اردلان وزیر جدید دربار رفتم. قبل از من همتای فرانسویام برای ملاقات وزیر رفته بود و من مدتی با معاون او همایون بهادری که از دوستان نزدیکم بود، به گفتگو پرداختم. هردو ما براین عقیده بودیم که خمینی با خروج از دنیای اسلام و رفتن به پایتخت یک کشور مسیحی مرتکب اشتباه شده و نفوذ سیاسی و مذهبی او با این عمل کاهش خواهد یافت. شاه و شریف امامی هم همین عقیده را داشتند. ولی ما اشتباه میکردیم همانطور که همه میدانند خمینی با استفاده از امکانات وسیع ارتباطی که پاریس در اختیار داشت و مرکزیت خبری پاریس، پایگاه بینظیری برای مبارزه با شاه به دست آورد». («پا به پای آفتاب»، ج۲، ص۲۵)
پارسونز در توضیح بیشتری پیرامون این نکته، درجای دیگری از خاطرات خود مینویسد:
«خمینی با انتخاب یک پایتخت غربی که از تمام امکانات ارتباطی مدرن جهان برخوردار بود و خبرنگاران رسانههای خبری از چهارگوشه دنیا در آن حضور داشتند، پرشنوندهترین منبر خطابهٌ جهان را در اختیار گرفت. منبری که هرگز در یک کشور اسلامی مانند سوریه و الجزایر در اختیار او قرار نمیگرفت». («غرور و سقوط»، خاطرات سفیر سابق انگلیس در تهران، ص۱۲۶)
سفارش شاه در مورد خمینی
احمد خمینی ادعا کرده است که در بدو ورود به پاریس، مقامهای فرانسه، به خمینی در مورد فعالیتهای سیاسیاش اخطار کردهاند. او در مقدمه کتاب «کوثر» مینویسد:
«در بدو ورود به پاریس، نمایندگان کاخ الیزه با امام ملاقات کرده و پیام رسمی دولت را مبنی بر ممانعت از هرگونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند». («اعترافات ژنرال»، ص۳۲)
اما گزارشهای دیگر، و از آن مهمتر، رفتار دولت فرانسه در مدت اقامت خمینی در فرانسه، در نقطه مقابل این ادعا، حاکی از استقبال فرانسویها از خمینی است. یک علت این استقبال سفارشهای شاه بود که از دولت فرانسه خواسته بود خمینی را تحت فشار قرار ندهند.
ارتشبد قرهباغی که در آنموقع وزیرکشور رژیم شاه بود، گفتگوهای خود با سفیر وقت فرانسه در تهران را یادآوری کرده مینویسد:
«سفیرفرانسه اظهار کرد: من به شما اطمینان میدهم که دولت فرانسه نهایت علاقه را به حفظ روابط دوستی حسنه بین دو دولت دارد وبه هیچ وجه نمیخواهد برخلاف میل دولت ایران عملی انجام بشود و آماده است که برابر نظراعلیحضرت و دولت ایران عمل شود و اضافه نمود که ”منتظر هستم که شما نظر دولت ایران را به من اعلام نمایید،مطمئن باشید که بلافاصله عمل خواهد شد”».
قرهباغی مینویسد:
«من از حسن ظن سفیر فرانسه تشکر نمودم و به محض خداحافظی ایشان، تلفنی کسب اجازه کرده به حضور اعلیحضرت رسیده و جریان مذاکرات با سفیر فرانسه را به عرض رسانیدم. فرمودند: ”بلی صحیح است. دولت فرانســه نظر مارا خواســـت موافقت کردیم که به وی اجازه اقامت در فرانسه داده شود”. و در برابر تعجب من اضافه کردند ”باید صبر کرد تاببینیم چطور میشود!”». («اعترافات ژنرال»)
فصل نوزدهم
حضور خمینی در فرانسه
حضور خمینی در فرانسه و فعالیتهای فزایندهٌ او، در حالیکه از جانب دولت ژیسکاردستن بهسادگی تحمل میشد، امر شگفتی بود. بهخصوص که فرانسه بهعنوان یک دولت بزرگ غربی از حامیان رژیم شاه محسوب میشد.
یک ماه پس از ورود خمینی بهپاریس، رادیو تلویزیون لوکزامبورگ در مصاحبهای از خمینی پرسید:
-آیا باعث تعجب شماست که دولت فرانسه که همیشه از حکومت ایران پشتیبانی مینموده، تا بهحال مزاحم صدور پیامهای شما که ایرانیان را بهانجام قیام و شورش دعوت میکنید، نشده است؟
خمینی پاسخ داد:
اگر مزاحمت بکند، موجب تعجب است. («صحیفهٌ نور»، ج۲، ص۲۵۶، مصاحبه با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ، ۱۱آبان۵۸)
سفیر وقت رژیم شاه در سازمان ملل متحد، در اینباره مینویسد:
«چون آیتالله خمینی از پایگاه خود در نوفللوشاتو سعی داشت با افزودن بهخطابهها و مصاحبههای خود هرچه بیشتر مردم را علیه رژیم بشوراند، محافل درباری و پایتختهای جهان بهمسألهٌ موضعگیری دولت فرانسه با شگفتی فراوان مینگریستند و واقعاً نمیدانستند بهچه علت مقامهای فرانسوی برخلاف قوانین بینالمللی در مورد پناهندگان سیاسی، اجازه میدهند تا یک روحانی تبعیدی دست بهتحریک شورشیان در ایران بزند. ولی آنها از این حقیقت غافل بودند که بعد از عزیمت خمینی از نجف بهپاریس، دولت فرانسه مسأله را با شاه در میان نهاده و طبق خواستهٌ او قول داده بود اقدامی برای اخراج خمینی از فرانسه بهعمل نیاورد». («سقوط شاه»، فریدون هویدا، ص۱۸۰)
ژیسکاردستن، رئیسجمهور وقت فرانسه نیز هنگامی که در شهریور سال۱۳۷۷ بهتهران سفر کرده بود، در مصاحبه با روزنامهٌ توس تصریح کرد:
«خمینی بهمحض ورود بهفرانسه در فرودگاه تقاضای پناهندگی سیاسی کرد» و «شاه از من خواست بهاو روادید بدهم و مراتب امنیتی و حفاظتی درمورد آیتالله خمینی را از سوی دولت فرانسه تأمین کنیم.…شاه برای من پیغام داد که کوچکترین مشکلی برای آیتالله خمینی بهوجود نیاوریم و حتی بهسفیر من گفت اگر دولت فرانسه مقدمات پذیرایی و آسایش او را فراهم نکند، او دولت فرانسه را هرگز نخواهد بخشید». (روزنامهٌ توس، ۲۳شهریور۷۷. پساز چاپ این مصاحبه، تلویزیون رژیم در روز ۶مهر۷۷ اعلام کرد: «مطالب مندرج در روزنامهٌ توس مورخ ۲۳شهریور، تحت عنوان مصاحبه با والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور پیشین فرانسه»، «توهین بهخمینی» بوده و «پروانهٌ انتشار این روزنامه بهدلیل اهانت بهبنیانگذار جمهوری اسلامی لغو شده است»)
دربارهٌ مواضع شخص شاه در آن ایام، در مباحث آینده خواهیم دید که وی در راستای خطوطی که از جانب سفیر آمریکا در تهران تنظیم و هدایت میشد، قدم برمیداشت. با این حال درخواستهای شاه، تنها علت گشادهرویی زمامداران فرانسه نسبت بهخمینی نبود، آنها از این پیشتر، هنگامی که چشمانداز سقوط رژیم شاه پدیدار شده بود، توجه خود را معطوف بهخمینی کرده بودند.
روزنامهٌ لوموند بهعنوان اولین روزنامهٌ غربی با خمینی مصاحبه کرد و در این مصاحبه که در تاریخ چهارم اردیبهشت۵۷ بهعمل آمد، خمینی ضمن دادن اطمینانهای لازم در این زمینه که هیچگاه با افراطیون ضدشاه همکاری نخواهد کرد، برای کنار آمدن با قانون اساسی رژیم شاه، اعلام آمادگی نمود.
آیا بهنظر شما بازگشت بهقانون اساسی۱۹۰۶ (یعنی قانون اساسی مشروطه) یک راهحل معتبر است؟
خمینی گفت:
قوانین اساسی و متمم آن بهشرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، میتواند بنای دولت و حکومتی باشد که ما توصیه میکنیم.
خبرنگار لوموند همچنین پرسید:
آیا خود شما در نظر دارید که در رأس حکومت قرار گیرید؟
خمینی در جواب گفت:
«شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه میل ورغبت من متوجه چنین امری است». («صحیفهٌ نور»، ج۲، ص۴۳)
کتاب حاوی سخنرانیهای خمینی که پس از مرگ او منتشر شده دراین باره اظهار عقیده میکند که
«مصاحبه امام با لوموند، اثر نیکویی داشت و در غرب بسیار مورد توجه قرار گرفت». («کوثر»، ج۱، ص۴۵۴)
دوران نوفللوشاتو
خمینی در بدو ورود بهفرانسه، چند روزی در خانهای در منطقه کشان پاریس اقامت داشت. سپس بهویلایی در نوفللوشاتو در حومهٌ پاریس نقل مکان کرد.
خمینی بیش از هرچیز بهدنبال مطرح شدن در وسائل ارتباط جمعی و زدوبندهای سیاسی بود. بهطوری که در مدت ۴ماهی که در پاریس بود، دستکم ۱۱۳مصاحبه با رسانههای خبری مختلف داشت. («طلیعهٌ انقلاب اسلامی»، ص۲۰) و با علاقهٌ وافری که با تنزهطلبی آخوندهای همجنس او تناسبی نداشت، اینگونه فعالیتها را دنبال میکرد. در کتاب «در پسپردهٌ تزویر» در اینباره آمده است:
«خمینی وقتی مصاحبهٌ مطبوعاتی میکرد، کاملاً خرسند بهنظر میرسید و گاهی لبخندی هم بهلب داشت. اما خودش را در برابر دوربین تلویزیون کنترل میکرد. وقتی از تلویزیون سیبیاس آمریکا بهنوفللوشاتو آمده بودند و مستقیماً مصاحبه و برنامه روزمرهٌ نوفللوشاتو را پخش میکردند، مسئول پخش برنامه گفته بود: هر وقت من گفتم، آن وقت خمینی از خانه خارج شود.
خمینی آماده بود، چند لحظهای در پشت در ایستاده بود تا بهاو بگویند که از در خانهاش خارج شود. او از در خانه خارج شد و چند قدمی آمد که مسئول پخش گفت: بگویید برگردد دوباره از دمدر خانه شروع بهراه رفتن نماید. بهخمینی گفتند، او دوباره بهدمدر خانه بازگشت و مسیر این خانه تا باغچهٌ روبهرو را که محل برگزاری نماز جماعت بود طی کرد.…در برابر دوربین تلویزیون از مسئول پخش حرفشنوی داشت». («در پسپردهٌ تزویر»، ص۲۱۳)
مذاکرات پشت پرده
نوفل لوشاتو برای خمینی محل مطلوبی برای بندوبستهای پشت پرده بود. در همینجا بود که او پیامهای اطمینانبخش خود را بهگوش سران قدرتهای بزرگ غرب که در گوادلوپ گرد آمده بودند، رساند و شرطهای آمریکا را از زبان نمایندگان اعزامی جیمی کارتر شنید.
پیامهای مزبور بهوسیلهٌ قطبزاده بهرئیسجمهور فرانسه و از طریق او بهسران آمریکا و انگلیس و آلمان رسید. ابراهیم یزدی که در آن روزها از نزدیکترین همراهان خمینی بود، در کتابی دراینباره مینویسد:
«یک هفته قبل از کنفرانس (گوادلوپ) وزارت خارجهٌ فرانسه با صادق قطبزاده تماس میگیرد. فرانسویها از قطبزاده خواستند برای آنها روشن کند که در صورت پیروزی خمینی، چهنوع سیاستهایی از جانب ایشان اتخاذ خواهد شد؟… قطبزاده در زمان بسیار کوتاه و با سرعت بیسابقهای تحلیلی تهیه و برای وزارت امور خارجه فرانسه فرستاد. کمی بعد از سفر رئیسجمهور فرانسه بهگوادلوپ… خمینی از قطبزاده میخواهد تحقیق کند آیا رئیسجمهور فرانسه مسأله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و آیا تحلیل قطب زاده بهرئیسجمهور داده شده است؟ در ظرف چند ساعت، قطبزاده تماس گرفت و بهاو پاسخ داده شد که: «بله، رئیسجمهور مسألهٌ ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و او تحلیل قطبزاده را دیده است… تحلیل قطبزاده بهقدری رئیسجمهور را تحت تأثیر قرار داده است که ژیسکاردستن بهکارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران، که ریاست معنوی آن… با خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود». (کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها»، ص۹۷ و ۹۸)
کنفرانس گوادلوپ
روز ۱۴دیماه زمامداران چهار کشور عمدهٌ غرب، یعنی آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان در جزیرهای بهنام گوادلوپ در دریای کارائیب اجلاسی بهمنظور تعیین سیاست خود در قبال وضعیت بحرانی ایران تشکیل دادند.
«ژیسکاردستن میگفت: اگر شاه بماند ایران دچار جنگ داخلی خواهد شد و کمونیستها نفوذ فوقالعاده زیادی بهدست خواهند آورد… و این امر ممکن است زمینهٌ دخالت روسها را فراهم سازد… آنچه اروپا احتیاج دارد نفت ایران و ثبات منطقه است. خمینی… هم خیلی غیرمنطقی نیست. واشینگتن باید خود را با تغییرات سیاسی تطبیق دهد… ژیسکار تأکید داشت که کارتر باید با مخالفان تماس بگیرد». («آخرین تلاشها در آخرین روزها»، ص۹۷)
نتیجهٌ اساسی این کنفرانس، دستیابی چهار کشور یادشده بهتوافق برسر بازکردن راه خمینی بود.
کتاب کوثر دربارهٌ دوران اقامت وی در پاریس مینویسد:
«گزارش خبرگزاریهای بزرگ جهان همچنان حاکی است که در روزهای اخیر، پاریس بهصورت کانون مذاکرات مهم سیاسی پیرامون سرنوشت و آینده سیاسی ایران درآمده است».
کتاب مزبور توضیح میدهد که
«خبرگزاریهای جهان گزارش دادهاند که در هیچیک از مذاکراتی که طی روزهای اخیر بین سیاستمداران با آیتالله خمینی در فرانسه صورت گرفته، رهبر انقلاب گذشت و انعطافی نسبت بهموضعی که قبلاً اتخاد کرده بود، ابراز نداشته است».
کتاب کوثر پس از این تأکید غیرعادی که «گذشت و انعطافی» در کار نبوده، سه نکتهٌ عمده را که خمینی در آن ایام بهملاقاتکنندگان خود تذکر میداد، برشمرده است.
نکتهٌ اول درمورد لزوم استفاده از فرصت برای تغییر اساسی در ایران است.
نکتهٌ دوم مخالفت خمینی با استقرار یک دولت موقت است.
در نکتهٌ سوم خمینی خاطرنشان میکند که در صورت جلب اطمینان آمریکا بهاینکه در آینده «سیاست خارجی ایران واقعاً بهسوی سیاست عدمتعهد و عدموابستگی بهبلوکهای بزرگ گرایش» داشته باشد، آمریکا عکسالعملی نشان نخواهد داد و «نباید نگران بود».
رخدادهای دیگر هم نشان میدهد که خمینی در آن روزگار درپی جلب اعتماد آمریکا بوده است.
فصل بیستم
زدو بندهای پنهانی خمینی در پاریس
در فردای کنفرانس گوادلوپ، یعنی ۱۸ دی ماه ۵۷، دو نفر که نمایندگان رسمی رئیسجمهور فرانسه بودند، در نوفللوشاتو با خمینی ملاقات کردند و گفتند که حامل پیامی از جانب کارتر هستند.
«این اولین باری بود که نمایندگان رسمی شخص رئیس جمهور به دیدار امام میآمدند و روشن بود که باید مسألهٌ مهمی مطرح باشد… در این ملاقات…بعد از تعارفات معمولی، یکی از آنها، شروع به صحبت کرد و گفت: هدف از دیدار پیغامی است که برای آیتالله دارند.این پیغام از طرف پرزیدنت کارتر برای امام میباشد.وی در مکالمه از پرزیدنت ژیسکاردستن درخواست نموده است که این پیغام را به شما برسانیم.…به نظر پرزیدنت کارتر، احتراز از هرگونه انفجاری در ایران به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعی است و درآیندهٌ نزدیکی رخ خواهد داد. به نظر کارتر مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرید تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم این است که بدانید که خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر اوضاع را بدتر خواهد کرد. پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام کاملاً مخفی و محرمانه بماند. یک وسیلهٌ ارتباطی مستقیم با آیتالله باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید. این به نفع کشور شما و خصوصاً آیتالله میباشد». («آخرین تلاشها در آخرین روزها»، ابراهیم یزدی، ص۹۱ تا۹۵)
پس از سخنان فرستادگان جیمی کارتر، خمینی از جمله میگوید:
«آقای کارتر اگر حسن نیت پیدا کردهاند و میخواهند آرامش باشد و خونها ریخته نشوند، خوبست که شاه را ببرند و دولت (بختیار) راهم پشتیبانی نکنند».
«ایران را به حال خود باقی بگذارید تا من یک شورای انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن برای نقل قدرت … خوف آن دارم که اگر کودتای نظامی بشود، انفجاری بشود در ایران که کسی نتواند جلو آن را بگیرد».
«وزیرخارجه (فـرانسه) پیغام داد که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام مفید است، چرا که امکان ادامهٌ این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده است که بگویم پیغام و محتوای آن خیلی منطقی است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسئولیتهای شدید سیاسی همراه باشد». («آخرین تلاشها در آخرین روزها»)
این جملات که قطعاً متن کامل مذاکرات محرمانهٌ خمینی و فرستادگان کارتر نیست، عیناً در کتاب «کوثر» نیز نقل شده و از آنجا که این کتاب توسط یک مؤسسهٌ رسمی رژیم منتشر شده مهر تأیید بازماندگان خمینی را برروی خود دارد. («کوثر»، ج۲، ص۵۸۱ ـ ۵۸۳)
اما جملات دیگری نیز در کتاب وزیر خارجهٌ پیشین خمینی وجود دارد که به دلایل واضح در کتاب کوثر سانسور شده است.بنا به نوشتهٌ ابراهیم یزدی، خمینی در این دیدار با اشاره به ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه از جمله گفت:
«از رئیس جمهور که در این کنفرانس از تأیید کارتر از شاه مناقشه کرده است، تشکر میکنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند که دست از پشتیبانی این شاه و این دولت که همه برخلاف قوانین است بردارند و به این کودتای نظامی تأیید نکنند و جلوگیری کنند تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخهای اقتصاد به گردش درآید و درآن وقت است که میشود نفت را به غرب و …صادر کند». («آخرین تلاشها در آخرین روزها» ، ابراهیم یزدی، ص۹۱ تا۹۵)
دربارهٌ مذاکرات مخفی خمینی و فرستادگان کارتر تاکنون گزارش کامل و واضحی منتشر نشده اما با توجه به نوشتهٌ ابراهیم یزدی و سخنرانیهای آن ایام خمینی و با در نظر گرفتن تصمیمهایی که پس از آن اتخاذ کرد، چنین برمیآید که مسلماً بر سر این مسائل گفتگو و توافق شده است:
۱ ـ برقراری رابطه و گفتگوی محرمانه میان خمینی و زمامداران آمریکا
۲ ـ تلاش خمینی برای کنترل اوضاع و جلوگیری از انفجار اوضاع ایران و وقوع قیام و انقلاب
۳ ـ توافق بر سر ترکیب «شورای انقلاب» به نحوی که در آن عناصر انقلابی راه پیدا نکنند
۴ ـ توافق بر سر سپردن وزارت خارجه، وزارت دفاع، وزارت نفت و نخستوزیری بهافراد شناختهشده و مورد وثوق آمریکا
۵ ـ تعهد خمینی مبنی بر دست نخورده باقی گذاشتن ساختار ارتش
۶ ـ ادامه یافتن جریان انتقال نفت به غرب و آمریکا
۷ ـ موافقت آمریکا با بیرون بردن شاه وخودداری از کودتا
۸ ـ دادن اجازه و تسهیلات لازم به خمینی برای پرواز به تهران.
پیامدهای ملاقاتهای پشت پرده
شش روز بعد از ملاقات با فرستادگان کارتر، خمینی در نوفلشاتو سخنرانی مفصلی داشت که درآن بدون اشاره به ملاقات پشت پردهٌ خود با فرستادگان کارتر در راستای قول و قرارهای آن ملاقات، نکات مهمی مطرح ساخت. خمینی ضمن بررسی چشمانداز تحولات، و پس از آن که گفت احتمال کودتا توسط ارتش با پشتیبانی آمریکا را «بعید» میداند، احتمالی را که هم برای خودش و هم طرفهای مذاکرهاش بسیار هولآور بود عنوان کرد تا آن را خنثی کند. او گفت:
«یک نقشهٌ ثالثی،که شیطنتش بیشتر است، و احتمالش هم بیشتر است، این است که میگویند این طوری خیال کرده آمریکا، باز طرح را داده که اگر شاه برود یک دستهیی از این اشراری که دارند اینها، اینها را بیاورند به اسم ملت و هجوم کنند به ارتش و به ارتشیها بگویند ملت میخواهند شما را بکشند. ارتشیها را در مقابل اینها وادارند… مردم بازی بخورند از اینها و دنبال کنند اینها را. آنها غیبشان بزند و مردم را به مسلسل ببندند و کشتار زیاد بکنند… به اسم این که اگر شاه برود، ملت ارتش راخواهد از بین برد و همه صاحبمنصبها راخواهد قتل عام کرد… بیاورند که اینها هجوم کنند طرف شهربانیها و طرف پایگاهها و ستادها و طرف اینها هجوم کنند». («کوثر»، ج۲، ص۵۸۴ ـ ۵۹۴)
این چشم انداز که خمینی عمداً آن را نقشهٌ آمریکا وشرکت کنندگان در آن را «مردم بازی خورده» توصیف کرده، روایت خمینی از قیام مردم به جان آمده و تهاجم تودههای انقلابی به پادگانها و مراکز نظامی و سرکوبگر رژیم شاه است که در ۲۲بهمن همان سال برخلاف خواست خمینی و مذاکرهکنندگانش در صورت واقعی خود، محقق شد و بسیاری نقشههای آنان را برهم زد.
البته تا آنجا که به خمینی برمیگردد، تا روز آخر یعنی ۲۲ بهمن به قول خود درمورد جلوگیری از انفجاریشدن اوضاع وفادار بود و هرگز فتوای جهاد صادر نکرد. هرچند که تظاهرکنندگان که در برابر قوای جنایتکار شاه سینه سپر کرده بودند، فریاد میزدند «رهبران ما را مسلح کنید»
خمینی اکیداً مراقب بود که هیچ میدان و زمینهای برای نیروی انقلابی جامعه و انقلاب در پایین، باز نکند و جریان انتقال قدرت را به نحوی که ساختار اقتصادی اجتماعی پیشین به هم نخورد، پیش ببرد.
در تهران، ژنرال هایزر مأمور عالیرتبه آمریکا ــ معاون سرفرماندهی پیمان ناتو ــ که در تلاش برای انتقال آرام قدرت و مهار بحران بود، همین نگرانی را داشت و به دور کردن خطر قیامکنندگان یا به قول او نیروی سوم فکر میکرد. وی در کتاب خود که خاطرات آن ایام را شرح داده مینویسد:
«آقای بختیار سید جلال تهرانی رئیس شورای سلطنت را برای گفتگو با خمینی به پاریس فرستاده بود… پیام اصلی تهرانی این بود که خطر گروه سوم را به خمینی هشدار دهد». («مأموریت مخفی در تهران»، ص۲۴۳)
هایزر در کتاب خود، در جایی که یکی از گفتگوهایش با فرماندهان ارتش شاه را شرح میدهد، میگوید:
«پرسیدم آیا تیمسار مقدم موفق به ملاقات با رهبران مذهبی شده است یا خیر؟ پاسخ مثبت بود. او برای آنها راجع به مقررات تظاهرات صحبت کرده بود و تأکید کرده بود که نه دولت و نه ارتش هچیک علاقهای به درگیری ندارند … او همچنین توضیح داده بود که به نظر ما مشکل اصلی ممکن است از عوامل سوم ناشی شود.البته رهبران مذهبی ابتدا توجه زیادی به این مطلب نداشتند، اما بالاخره آنها هم احساس خطر کرده بودند». («مأموریت مخفی در تهران»، ص۲۵۱)
در سخنانی که خمینی شش روز پس از ملاقات با فرستادگان رئیس جمهور آمریکا ایراد کرد و آن را باید پاسخ مثبت به قول و قرارهای همان ملاقات محسوب کرد، خمینی با امرای ارتش و به قول خودش «صاحبمنصبها»ی ارتش اعلام برادری میکند و میگوید:
«اینها همه برادرهای ما هستند. ما مخالف اینها نیستیم». («کوثر»، ج۲، ص۵۸۴ ـ ۵۹۴ )
این اعلام برادری هم برای خاطرجمع کردن آمریکا بود که نسبت به حفظ ساختار ارتش حساسیت و تأکید زیادی داشت و هم برای دورکردن تودههای مردم از هرگونه حملهای به پادگانها و در همشکستن نظام ارتش که در آن ایام بسیار لرزان بود.
خمینی برقراری تماس با سران ارتش شاه را از طریق عوامل خود در تهران و مشخصاً بهشتی، دنبال میکرد. ابراهیم یزدی در مورد این تماسها توضیح میدهد:
«تاکتیک رهبری در آن مرحله عبارت بود از برقراری تماس با هر دو طرف یعنی هم با بختیار و هم با سران ارتش». («آخرین تلاشها در آخرین روزها»، ص۱۳۸ و ۱۳۹)
در تاریخ بیست و هفتم دی ۵۷ یعنی یک روز پس از خروج شاه از تهران، بهشتی از تهران با خمینی تماس گرفت و ادامهٌ ملاقات و گفتگوهای پنهانی با فرماندهان ارتش شاه را امر مفیدی توصیف کرد. بهشتی گفته بود:
«آن را بهطور قطع مفید و عدم تماس را مضر میدانم». در همین تماس خمینی نیز تأکید کرده بود که «تماس بگیرید، دلگرم کنید،اطمینان بدهید که حال ارتشیها خیلی خوب خواهد شد». («آخرین تلاشها در آخرین روزها»، ص۱۳۸ و ۱۳۹)
این تماسها و محتوای آن در نشریات و کتابهای منتشر شده از جانب رژیم به سکوت برگزار شده اما شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه در این باره گفته است:
«من حس کردم، بدون این که مدرکی داشته باشم، که تماسهایی بین قرهباغی، بازرگان، بهشتی بهطور تقریباً مستمر هست». («۳۷ روز بعد از ۳۷ سال»، ص۵۳)
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# کانونهای شورشی در شهرهای ایران #
اعتصاب واعتراض و تظاهرات# سرنگونی رژیم # اتحادوهمبستگی
مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
مطالب ما را در توئیتر @Bahar iran دنبال کنید
بر اندازیم#
#رای_من_سرنگونی
#سال_سرنگونی
#قیام_تا_پیروزی
#مجاهدین_خلق
#درود_بر_کانونهای_دلاور_شورشی
#من_یک_شورشی_هستم