شمهای از رزم حماسی مجاهدین در فروغ جاویدان از زبان دشمن:
آخوند دژخیم مصطفی پورمحمدی: «… سال آخر جنگ یعنی سال ۶۷ عملیات ممتدی که آخریش فروغ جاویدان هست… و اون حملهیی که به داخل ایران میخواستن تهران رو فتح بکنند..در اون سال به اعتراف خودشان۲۳۰۰ سرباز ما رو و افسر مارو و بسیجی ما رو در جبههها اسیر گرفتند و توی اردوگاه مستقل خودشون بردند. در جمعآوری آماری که اخیراً انجام دادیم به اعتراف خود این سازمان که تمام بیانیههای صادر شده اطلاعات ما کاملاً متقن و دقیق است، نزدیک۷۸۰۰۰رزمنده، جوان، بسیجی، سپاهی، ارتشی، توسط این سازمان جنایتکار یا کشته شده یا زخمی شده. . ». (تلویزیون رژیم -۲۳ خرداد ۱۴۰۳)
.
سرگرد مزدور خمینی فرشاد فروزش صحنه فرار و جان به در بردن خودش را از مقابل ستون مجاهدین را اینطور توصیف میکند: «… نفربرهای زرهی که با این سرعت دارن رد میشن به مام هیچ توجهی ندارن اینا چی ان؟ ما همون موقع پا رو گذاشتیم به فرار. بدو بدو اومدیم قرارگاه، تازه فهمیدیم جریان چیه؟ اسلامآبادم سقوط کرده. یعنی بهصورت برقآسا جوری سقوط کرده که علاوه بر فرماندهی نیروی زمینی ارتش امیر حسین حسنی سعدی چند نفر از فرماندهان عالیرتبهٴ سپاه غرب و سپاه بعثت کم مونده بود اون جا اسیر بشن
**… نیروهای مجاهدین خلق که جانانه جنگیدن، ببینید آدم باید منصف باشه، من یک کلمه نمیگم مذبوحانه جنگیدن، ترسو بودن، نیروهای سازمان مجاهدین خلق جانانه جنگیدن زیر آتش شدید راکتها و موشکهای ضد زره کبرای ایرانی زیر موشکهای نیروی هوایی از همه طرف ریخته بودن سر اینا، اینا جنگیدن. . ». (اخبار سیمای آزادی ۲ مرداد ۱۳۹۹)
پاسدار محمود شاعری قائممقام عملیاتی لشکر ۷۱ روحالله در زمان جنگ: «… واقعاً سخت بود جنگ با منافقین، واقعاً سخت بود. شما نگاه بکنید ببنید یه زن هر چقدر هم که تمرین نظامی داشته باشه، هر چقدر که بدن سازی کار کرده باشه، آمادگی جسمانی کار کرده باشه، یه زنه،
**یعنی یه ظرفیت محدودی داره، من به چشم خودم شاهد بودم، تو تنگهٔ چهارزبر به چشم خودم شاهد بودم، زنه از زیر گردنهٴ چهارزبر، مثلاً ۸ کیلومتر با یه تیربار مثلاً گرینف ۸ -۹ کیلویی با یه نوار ۲۵۰ تایی با یه دونم جعبه دستش، میکوبید مثل چی میومد بالا. اگه من میرسیدم شما میرسیدی دیگه نفس راه رفتن نداشتی، وایمیساد میجنگید. . ». (سایت لنز۵۷ -۱۷مرداد ۹۴)
سند تکاندهنده و تاریخی از جنایتهای پاسداران در مورد زنان مجاهد و انکار رذیلانه مزدوران
در رابطه با رزم و شهادت شهید طاهره طلوع فردی به نام مجید افکاری از مزدوران ساواک خمینی در بخش اماکن سپاه میگوید: «موقعی که جهت پاکسازی اسلامآباد میرفتیم، یک دختر و پسر مجاهد در گردنهٔ حسن آباد با یک گردان ما جنگیدند که در نهایت پسر مجاهد کشته شد و دختر که زخمی شده بود، ما فکر کردم که مرده است که ۱۰-۱۲ نفر از بچهها رفتند پیش دختره که رو به زمین خوابیده بود و اسلحهاش زیر شکم و روی زمین بود
**که ناگهان به روی همان دوازده نفر رگبار زد که چند نفر کشته و مجروح شدند. سپس ما همان دختر را از پا به درختی که در گردنهٔ حسن آباد هست، بستیم که دو سه روز آنجا ماند. خودم پس از یک هفته آنجا رفته بودم که خونش همچنان روی صخره و درخت مانده بود». (نشریه مجاهد ۴۰۳ یک سند تکاندهنده و تاریخی)
از نمودهای رذالت مزدوران رژیم، تلاش برای سفیدسازی آخوندها و انکار جنایتهای پاسداران است. مزدور بهزاد علیشاهی حتی در مورد شهادت خواهر مجاهد طاهره طلوع (فرمانده سارا) هم به هرزهدرایی روی آورد و بعد از چندین سال که از انتشار عکس تکاندهنده این شهید قهرمان مجاهد خلق در عملیات کبیر فروغ جاویدان میگذرد، ادعا کرد این عکس با فتوشاپ درست شده است.
وادادگی و خیانت شاگرد جلاد سعید شاهسوندی
نقطه مقابل این حماسهها، جسارتها و جنگندگی فوق تصور در عملیات فروغ جاویدان، وادادگی و خیانت شاگرد جلاد اوین سعید شاهسوندی در این صحنه است. یکی از سرکردگان قرارگاه رمضان چنین گفته است:
**«س: چگونه شاهسوندی را گرفتید؟
دستش را هم با ضعف بالا آورده بود. ما هم که از اینها ضربه خورده بودیم، با آن همه کینه مانده بودم با او چه کار کنم! او را بترسانم؟ دلداری بدهم؟ حس میکردم دستش بهدنبال پناهی میگردد. دستش را در دستم گرفتم و او مثل یک جوجه در دستم وا رفت؛ یعنی همه آن ابهت فرو ریخت. اگر میخواستم با یک تجربه اطلاعاتی با او برخورد کنم، لازمهاش این بود که همان جا دوتا تشر میزدم که او بترسد و از همان جا با ما همکاری کند، ولی این حرکتم بدون اراده قبلی مؤثر واقع شد. دستم را ول نمیکرد… هر چند دقیقه یک بار بیرون میرفتم و دستم را آب میکشیدم و برمیگشتم. منافق را نجس میدانستم.
بالاخره مثل بلبل شروع کرد به حرف زدن. فکر میکرد ما چیزی نمیدانیم. گفت من مسئول رادیو هستم و با مسعود مخالف بودم، به همین خاطر مرا در این عملیات کنار گذاشتند… زنم منصوره بیات است… گفت پیغام بدهید بهایران بیاید. اگر این پیامم را به او بدهید، خودش با پای خودش بهایران میآید. بگویید نشان به آن نشان که در حومه پاریس برایم کالباس اسلامی درست میکردی، ول کن بلند شو بیا ایران… خلاصه یک مقدار با او صحبت کردیم و گفتم: «ببین! دوستم ضبط میگذارد و هر چه را که بگویی ضبط میکنیم. ناراحت نشوی. گفت: «دیگر کارم از این حرفها گذشته است» و شروع کرد به صحبت کردن و خیلی هم حرف زد. یک نسخه را به بچههای وزارت دادم، چون به دردشان میخورد. شاهسوندی کاملاً بریده بود از سازمان کناره گرفته بود. مصاحبههایش هم که در تلویزیون پخش شد… گذاشتیم هر قدر دلش میخواهد صحبت کند». (نشریه رمز عبور شماره ۲۱-تیر و مرداد ۱۳۹۵)
کبوتر با کبوتر باز با باز.
در همین رابطه ایرج مصداقی همپالگی شاگرد جلاد برای تبرئه و لوث کردن خیانت خودش میگوید: «بعد از کشتار ۶۷… همه زندانیان چپ رو بردند تالار رودکی… نمیدونم جنتی و کیانوری و نمیدونم سعید شاهسوندی و اینها همه در محکومیت سازمانهای سیاسی، در محکومیت گروههای سیاسی، در محکومیت حقوقبشر اونجا داد سخن دادند. در مراسم شرکت کردند بعد جلو مجلس بردنشان بعد نمیدونم بردنشان جلو سازمان ملل محکوم بکنند گروههای حقوقبشری که کشتار ۶۷ را محکوم کردند همه اینها هم بودند. ببینید اینها هیچکدام معیار توابیت، معیار بریدن اینها هیچکدامش نبودند. » (میهن تی وی ۲۳مرداد ۹۹)
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7