۱۴۰۳ بهمن ۳, چهارشنبه

چرا مردم از کشته شدن مقیسه و رازینی خوشحال شدند؟!



                                          چرا مردم از کشته شدن مقیسه و رازینی خوشحال شدند؟!


تلویزیون شبکه خبر حکومتی در تاریخ اول بهمن ماه ۱۴۰۳گزارشی را در مورد کشته شدن مقیسه و رازینی پخش کرد. در این برنامه مجری اطلاعاتی حکومت می‌گوید: «یک تروری اتفاق افتاده …بعضا خوشحالی می‌کنند…». خورشید حقیقت را نمی‌توان کتمان کرد.ممکن است خیلی از ایرانیان نسل جدید از سال‌های دهه ۶۰ اطلاعات کمی داشته باشند. یا شاید اطلاعات آن‌ها القائات شیادانه حکومت ولایت فقیه باشد. خیلی‌ها از ماهیت مقیسه و رازینی خبر نداشته باشند. چون رسم دیکتاتورها در همه جا به این شکل است که تاریخ را باب طبع و تمایل خودشان می‌نویسند.
در حالی که نیروهای انقلابی و آزادی‌خواه تاریخ را می‌سازند. مردم و مقاومت ایران تاریخ چهل و چند ساله مبارزات مردم ایران را با پیکرهای خونین و با استخوان‌های شکسته شده بر اثر شکنجه و تیرباران ساخته‌اند و دیکتاتورهای شیاد توان مخدوش کردن آن را ندارند.
چون حقیقت قابل کتمان نیست و حقیقت هم‌چون خورشید است. دیکتاتورهایی که تاب و تحمل اشعه سوزانش را ندارند مجبور هستند سایه را انتخاب کنند. آنان به‌دلیل خوی وحشی‌گری چون مار در صدد هستند که نیش خود را به آن‌هایی بزنند که خورشید حقیقت را پذیرا باشند. این راه و رسم دیکتاتورها در مقابل حقیقت هست که هرگز نتوانسته‌اند آن را کتمان کنند یا با اندیشه متعفن خود بپوشانند.
حکومت ولایت فقیه با چرخه خشونت نفس می‌کشد
از همان ابتدای روی کارآمدن حکومت ولایت فقیه چرخه خشونت هم آغاز به‌کار کرد. چرخه‌ای که در ابتدا با چماقداری به سردمداری بهشتی رهبری و هدایت می‌شد. خمینی تاب و تحمل نور حقیقت را نداشت تلاش می‌کرد که هرچه زودتر ستاره‌های آزادی را خاموش کند و ایران را در شب ستم و در تاریکی و ظلمت نگه‌دارد. چه بسیار ستارگانی که نور پر فروغ‌شان بدست مقیسه و رازینی و امثال آن‌ها خاموش گردید.


سرکوب آزادی عقیده و بیان با اندیشه ولایت فقیه


حکومت ولایت فقیه هرگز به مردم اجازه نداد که آزادانه انتخاب کنند، آزادانه بیندیشند و آزادانه به هرشکلی که خواهان آن هستند زندگی کنند. نیروها و سازمان‌های انقلابی، مدافع آزادی بودند و تنها خواسته‌شان نه حکومت بود و نه قدرت و نه سهمی از ثروت بادآورده برای آخوندهایی که عقده سالیان سال‌شان گشوده شده بود و برای تملک بر کرسی و ثروت دست به هر جنایت و فریبکاری می‌زدند. البته ریشه همه خباثت‌ها در اندیشه خمینی نهفته بود و سرنخ تمام خشونت‌ها و ستم‌ها از فکر آلوده کسی بیرون می‌آمد که یک عمر درگوشه عزلت اما بی‌مصرف و بی‌خاصیت در عراق خوابیده بود. این درحالی بود که نیروهای انقلابی و مبارز در زندان‌های شاه خائن در زیر شکنجه به شهادت می‌رسیدند و یا در میدان‌های مرگ تیرباران می‌شدند.
خمینی بی‌رحمانه با افرادی هم‌چون مقیسه و رازینی چرخه خشونت را به‌کار انداخت
خمینی که دیگر تحمل نیروهای انقلابی و آزادی‌خواه را نداشت، اقدام به کشتار آن‌ها کرد. مهره‌های کشتار، آخوندهای بی‌رحمی همچون گیلانی، رئیسی، مقیسه، رازینی، پورمحمدی، نیری و یا اشراقی و سایر آخوندهایی که نامشان قرین نفرت است صورت گرفت. هم‌چنین آخوندهای بدون عمامه همچون لاجوردی که هیچ وجه تمایز با یک هیولای وحشی نداشت و برای خمینی دست به هر جنایتی زد. وقتی خمینی دستور کشتار و اعدام حتی کودکان ۱۳ساله را به جرم داشتن عقیده صادر می‌کرد، دیگر چرخه خشونت در حضیض بی‌رحمی پیکر نیروهای آزادی‌خواه را متلاشی می‌کرد. در این چهاردهه بیش از ۱۲۰هزار تن از رشیدترین فرزندان مردم ایران قربانی شدند. اما حقیقت را نتوانستند قربانی کنند.

قتل و شکنجه و کشتار محصول اندیشه ولایت فقیه


محصول اندیشه ولایت فقیه پرورش قاتل، شکنجه‌گر و جلاد بود که در مقایسه با قرون وسطی صدها برابر وحشیانه‌تر مردم ایران و فرزندانشان را سلاخی کردند. مقیسه و رازینی از کسانی بودند که در هیئت مرگ، سی هزار زندانی سیاسی را در تابستان ۶۰ قتل عام کردند و به بیانی نسل کشی کردند.
خون‌های ریخته شده هرگز پایمال نشدند، هرگز از بین نرفتند، هم‌چون بذر در ظلمات ولایت فقیه دوباره از خاکستر خود روئيده‌اند و دوباره آسمان ایران را غرق در ستاره‌ها کرده‌اند ستاره‌هایی که دیگر محو نمی‌شوند و شعله‌های سوزان آن‌ها آتش به خرمن استبداد دینی می‌کشد.
این همان ترس و وحشتی است که سراپای حکومت خامنه ای را فرا گرفته است. بی‌دلیل نیست که مردم ایران از هلاکت مقیسه و رازینی قاتلان فرزندان خود خوشحال می‌شوند. هنوز مردم ایران داغ‌های زیادی در سینه دارند. داغ خاوران، داغ گورهای دسته جمعی، داغ اجساد متلاشی شده فرزندان‌شان به‌دست کفتارهای عمامه به‌سر که هنوز نفس می‌کشند و پاسخ جنایات خود را نداده‌اند اما دیر نیست.

مردم و فرزندان دلیرشان چرخه خشونت را درهم خواهند کوبید


مجری تلویزیون شبکه خبر حکومتی در ادامه می‌گوید: « یک‌سری آدم با هویت مشخص می‌آیند ادامه می‌دهند اون ترور را توی فضای رسانه‌ای یکی مثلا میگه این چرخه خشونت بود باید جلوی چرخه خشونت رو گرفت یکی دیگه میگه بالاخره راهی جز این نبود خیلی هم خوب شد یکی دیگه ابراز خوشحالی می‌کنه».
مردم ایران هم‌چنان حرکت چرخه خشونت را در اعدام‌های گسترده می‌بینند. خامنه‌ای برای بقای حکومت ننگین ولایت فقیه تا کنون هزاران نفر را در قیام‌های ضد حکومتی به‌قتل رسانده است. صدای گلوله‌های پاسداران در کف خیابان‌ها هم‌چنان به گوش می‌رسد که چگونه در قیام ۱۴۰۱بیش از ۸۰۰نفر را قتل عام کردند، شکنجه کردند، مثله کردند، سلاخی کردند و پیکرهایشان را در اطراف شهرها انداختند و ده‌ها هزار را به بند کشیدند و روانه شکنجه‌گاه‌ها کردند.
این چرخه خشونت هم‌چنان ادامه دارد و یک راه برای توقف آن بیشتر نیست و آن این‌که چرخه نفس کشیدن این حکومت ضد مردمی را متوقف کرد. با سرنگونی با حسابرسی از جنایاتی که کرده‌اند. همچون مقیسه و رازینی که در پیشگاه مردم ایران در پاسخ به جنایاتی که کرده بودند مجازات شدند. هنوز تعداد زیادی از هم سنخ و هم جنس‌های مقیسه و رازینی در خفت زندگی می‌کنند که به جنایاتی که کردند پاسخ ندادند، اما روز حسابرسی فرا رسیده است. خوشحالی مردم هم به همین دلیل است و باید بیشتر مردم داغدیده را خوشحال کرد.


🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7