۱۴۰۴ تیر ۱۴, شنبه

ایران با پیشتازی کانونهای شورشی در آستانه انفجار- وضعیتی که در گذاری کمی به این نقطه جهش رسیده - همدان و خاش نمونه ای از این وضعیت انقلابی! است



 ایران با پیشتازی کانونهای شورشی  در آستانه انفجار-  وضعیتی که در گذاری کمی به این نقطه جهش رسیده - همدان و  خاش  نمونه ای از این  وضعیت انقلابی! است 

در سال‌های اخیر، جامعه ایران با انباشت خشم، نارضایتی و اعتراضات مردمی روبه‌رو بوده است؛یعنی بیش از ۴۴ سال است که در گذاری سخت اما روبه جلو اکنون ازمداری کمی به نقطه جهش یعنی کیفی رسیده ،  آنچه امروز در شهرهایی چون همدان، خاش، زاهدان و دیگر نقاط کشور به چشم می‌خورد، صرفاً اعتراض نیست، بلکه بازتاب تحولی عمیق‌تر است: نشانه‌های روشنی از شکل‌گیری یک وضعیت انقلابی.است که این پتانسیل در دیگر شهرهای میهن اسیر نیز وجود دارد 

در بامداد سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، نیروهای بسیج در منطقه تاریک‌دره همدان با تیراندازی به یک خودرو، دو جوان به نام‌های مهدی عبایی و علیرضا کرباسی را به قتل رساندند. این حادثه، به‌سرعت به نماد دیگری از خشونت دولتی بدل شد که در آن، جان انسانها ارزشی در برابر حفظ اقتدار سرکوبگرانه نظام ندارد.

پاسخ جامعه اما، خاموش نبود. مراسم تشییع جان‌باختگان، همدان  به صحنه خشم و اعتراض عمومی تبدیل شد. شعارهایی نظیر «مرگ بر ستمگر» و «دشمن ما همین‌جاست، دروغ میگن آمریکاست» از دل مردم برخاست و گواهی روشن از افول اعتبار نظام در افکار عمومی بود.

قتل در تاریکی؛ جرقه‌ای بر انبار باروت

رژیم  ضد بشری وضد ایرانی ولایت فقیه در طول بیش از  چهار دهه گذشته، بقای خود را بر پایه ترس، سرکوب و شکنجه وبگیر وببند و خشونت بنا نهاده  است. اما همان‌گونه که تاریخ انقلاب‌ها نشان داد،  حکومت‌هایی که اتکای اصلی‌شان بر رعب و اختناق است، هنگامی که ابزار سرکوب اثر خود را از دست بدهد، به‌سرعت دچار گسست و فرسایش وفروپاشی  می‌شوند.

مردم ایران، به‌ویژه نسل جوان، دیگر از سرکوب نمی‌هراسند. شعار «می‌کشم آن‌که برادرم کشت» تنها از خشم برنمی‌خیزد؛ بلکه نشانه‌ای از آمادگی برای مقاومت فعال است. رادیکالیسم اجتماعی کنونی، نه یک واکنش احساسی، بلکه فرآیند دهه‌ها فشار، نابرابری، تحقیر، فقر و بی‌عدالتی و البته با پیشتازی  یک مقاومت خون‌فشان و سازمان یافته  از رشید ترین وفدا کارترین  فرزندان ایران میباشد که اکنون به نقطه جوش رسیده است 

پروپاگاندا در برابر واقعیت

یکی از شگردهای اصلی  رژیم ، همواره جهت‌دهی افکار عمومی از طریق «دشمن‌سازی خارجی» بوده است. اما شعار «دشمن ما همین‌جاست…» اکنون به باور رایج در جامعه تبدیل شده و نشان می‌دهد که روایت رسمی دیگر توان اقناع ندارد.

اظهارات مقامات حکومتی که مردم معترض را تهدید به «صلیب‌کشیدن و قطع دست و پا» می‌کنند، نه نشانه قدرت، بلکه سند ضعف و وحشت حاکمیت از خیزش مردم است. ترس اکنون جایش را عوض کرده است؛ ترس نه در دل مردم، که در دل سردمداران  ودژخیمان وکارگزاران حکومت ریشه دوانده است

نشانه‌های اجتماعی یک وضعیت انقلابی

وقایع اخیر، از جمله اعتراضات در همدان و مقاومت زنان بلوچ در خاش، نشان‌دهنده این است که جامعه ایران در یک وضعیت انفجاری پایدار قرار گرفته است. این وضعیت، نه گذرا و مقطعی، بلکه از جنس تغییرات عمیق اجتماعی و تاریخی است.

حضور مستمر کانون‌های شورشی، اعتصابات پی‌در‌پی صنفی، مقاومت زنان، و انسجام اقشار تحت ستم، همگی شواهدی از شکل‌گیری یک نیروی اجتماعی تازه هستند که دیگر نه در حاشیه، بلکه در متن تحولات قرار گرفته‌اند.ومیرود تا با جرقه ای که ممکن است در پی هرحادثه واتفاقی ایجاد شود به سیلی خروشان وبنیان کن تبدیل شده تا ریش وریشه ولایت ضد بشری سفیانی را برای همیشه محو ونابود ساخته و ایران را درمسیری نو برای  ایجاد یک جمهوری دموکراتیک قرار دهد تا باردیگر ایران در جایگاه واقعی خود قرار گیرد 

۱همدان: خمپاره‌دادن بر سنگ قبر عدالت

در بامداد ۱۰ تیر ۱۴۰۴، نیروهای سپاه در همدان با شلیک مستقیم به دو جوان-مهدی عبایی و علیرضا کرباسیآن‌هم در منطقه تاریک دره ، به قتل رسیدند. این اقدام آن‌چنان دردناک بود که در مراسم تشییع جنازه آنان، شعارهایی چون «مرگ بر ستمگر» و «دشمن ما همین‌جاست» طنین‌انداز شدند.بیانگر این‌که جامعه دیگر قربانی نابرابری و سرکوب نیست، بلکه جست‌و‌جوی عدالت و مقابله‌جویانه در برابر آن ایستاده است.

۲خاش (روستای گونیچ): زنان بلوچ در خط خاموشی اما نه سکوت

در همان روز، بامداد سه‌شنبه ۱۰ تیرماه، نیروی انتظامی و اطلاعات سپاه با ادعای جستجو برای «عناصر مسلح مخالف نظام»، به روستای گونیچ حمله کردند. اما آنچه اتفاق افتاد، شلیک مستقیم به زنان و گلوله‌باران خانه‌های آن‌ها بدون وجود تهدید مسلحانه واقعی بود. بر اثر این حمله، خانم خان‌بی‌بی بامری کشته و ۱۱ زن دو دختر زیر ۱۸ سال—مجروح شدند، یکی از آن‌ها، ریحانه بامری، جنین خود را از دست داد. عمق فاجعه بیش از این بود؛ زیرا زنان بلوچ، در واکنش به حمله، مسیرهای ورودی روستا را بستند و لاستیک آتش زدند—علائمی از اراده به مقاومت حتی در برابر سرکوب قهری

۳خاش (اعتراض زنان بلوچ): از شلیک تا سنگ

پیوند این دو واقعه در خاش فراتر از تاریخ و مکان است؛ اینکه زنان بلوچ با شجاعت وارد صحنه شدند، مسیرها را بستند و شعار می‌دادند، تداوم مقاومت آنان را نمایان کرد. این مقاومت با واکنش سرکوبگرانه نیروهای امنیتی روبرو شد، ولی این واکنش، نه شکست، بلکه عامل بروز انفجار اجتماعی در جامعه شد.

نتیجه‌گیری: دیکتاتوری در آستانه پایان

رژیم ولایت فقیه اکنون در نقطه‌ای ایستاده است که ابزارهای سنتی سرکوب و فریب دیگر کارایی گذشته را ندارند. نشانه‌های بحران مشروعیت، واگرایی اجتماعی، رادیکالیسم مردمی و تکرار خیزش‌های شهری، همگی حاکی از آن‌اند که ساختار سیاسی ضد مردمی وضد  ایرانی آخوندی  در حال فرو پاشی  نهایی است.

حاکمیت باید خود را برای ورود به مرحله پایانی عمرش آماده کند؛ مرحله‌ای که در آن، عنصر اجتماعی قیام، از دل همین مردم زخم‌خورده و بیدارشده با پرچمداری کانونهای شورشی وارتش آزادی  سر بیرون خواهد آورد.زیرا  جامعه‌ای که به‌جای سکوت، صدای حق‌طلبی سر می‌دهد، تنها یک گام با انقلاب فاصله دارد

سرکوب سنگین در همدان، قتل و جنایت در گونیچ، مقاومت زنان بلوچ در خاش—همگی بخش‌هایی از یک پازل‌اند که نقشه انفجار اجتماعی یک جامعه آماده را می‌سازند. حرکات مردم ایران دیگر نمی‌توانند جریان‌های پراکنده باشند؛ آن‌ها تجلی گرایش جامعه به بیداری، عدالت‌خواهی و پایان یافتن عصر ترس هستند. اکنون زمان آن است که دیکتاتوری ولایت فقیه حاکم بر ایران برای رویارویی با عنصر اجتماعی قیام آماده شود، زیرا این عنصر، نیروی نهایی تغییر است و تنها گامی تا انقلابی که سرنوشت‌ساز خواهد بود، فاصله ندارد.آن روز نزدیک است وطومار این رژیم وحشت وترور وسرکوب واعدام پیجیده شده وبه زباله دان تاریخ انداخته خواهد شد 


🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7