چکش «کدخدا» و سندان «آقا اجازه»
بحث افتتاحیه دفتر اتحادیه اروپا در تهران
از روزی که بحث افتتاحیه دفتر اتحادیه اروپا در تهران مطرح شد و اینکه این دفتر مسائل حقوقبشر را زیر نظر خواهد گرفت، سردمداران رژیم بهخصوص در باند خامنهای، بهشدت در رابطه با این موضوع و علیه اتحادیه اروپا موضع گرفتند، سوالی که مطرح است این است که چه عاملی باعث شده که اصلاً اروپا و اتحادیه اروپا وارد این معرکه بشوند؟ و چرا باند خامنهای با این قضیه مخالف است؟
واقعیت این است که این در واقع درخواست رژیم یا بهطور مشخص درخواست دولت روحانی بود و به خیال خودشان این تدبیری بود در برابر بهاصطلاح بدعهدی آمریکا و بهخصوص اینکه اگر رئیسجمهور جدید آمریکا آن طور که گفته بود زیر برجام بزند و برجام را پاره کند، اروپا مانع بشود.
در واقع رژیم از ترس آمریکا به اروپا پناه برده. علت مخالفت باند دلواپسان با بیانیه پارلمان اروپا هم خیلی واضح است؛ بیشتر بندهای دهگانه این بیانیه که یکی از آنها باز شدن دفتر اتحادیه در تهران است، مثل زهر برای رژیم است، از حقوقبشر تا قطع دخالتهای رژیم در سوریه، تا قطع آزمایشهای موشکی، تا شفافیتهای بانکی و اجرای FATF برای رژیم غیرقابلقبول است و کلاً رژیم وجود چنین دفتری را، شکافی در دیوار سرکوب و اختناق تلقی میکند که پیامدهای فاجعهباری برایش دارد و به همین جهت، دلواپسان از آن بهعنوان «کارخانه نفوذ» و «جاسوسخانه دوم» و از این قبیل اسم میبرند.
دراین رابطه دعوت باند رفسنجانی روحانی از اتحادیه اروپا برای ورود فعال به موضوع برجام، یک امر حساب شده بود و میدانستند که با مخالفت باند خامنهای مواجه میشود. کما اینکه خودشان هم در این ترس و وحشت با آنها شریکند، اما چون کارهای اجرایی را در دست دارند، خفگی اقتصادی برای آنها خیلی بیشتر ملموس است و میدانند که اگر راه نفسی برای رژیم باز نکنند، کار رژیم تمام است.
اما واقعیت مهمتر این است که آنها حمایت و همراهی خود خامنهای را هم دارند و خامنهای اگر چه برای حفظ دلواپسان نظام، حرفهای باب طبع آنها میزند و شعر و شعارهای ضدغربی میدهد، اما در عمل همچنان که در مورد برجام عمل کرد، همراه و پشتیبان آنهاست، چون میداند که نهایتاً جز زانو زدن و خوردن زهر چاره دیگری ندارد.
موضوع دیگر در این رابطه این است که موضع باند خامنهای در مخالفت با تأسیس دفتر اتحادیه اروپا روشن و مفهوم است، اما موضع باند رفسنجانی روحانی در این جریان چیست؟ و آیا آنها از مطرح شدن حقوقبشر نمیترسند؟
در پاسخ باید گفت که آنها هم بهشدت از مطرح شدن موضوع حقوقبشر میترسند چون میدانند که اعدام و سرکوب شیشه عمر این رژیم است و نباید به آن خش بیفتد، اما اگر فکری برای خفگی اقتصادی نکنند، این رژیم را سریعتر از پا در میآورد، اما چون فکر میکنند منافع اقتصادی برای اروپا خیلی مهمتر از حقوقبشر است، میتوانند با آن به نقطه تعادلی در این زمینه برسند که به قول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب! و در همین رابطه است که برای مثال آصفی سفیر سابق و سخنگـوی سابق وزارتخارجه رژیم که حرفهایش در روزنامه آرمان 27 آبان به چاپ رسیده گفته است که به جای تمرکز بر نگرانیها، به منافع و فرصتهایی که این دفتر برای ما دارد، باید فکر کنیم.
و اصلاً همچنان که الآن باند خامنهای توی سر روحانی میزنند، خود خامنهای به احمدینژاد انتقاد میکرد که بیجهت سراغ اروپا میرود، اروپا در برابر آمریکا آقا اجازه است و ما به جای اینکه اروپا را واسطه قرار بدهیم، باید مستقیماً سراغ خود کدخدای دهکده جهانی برویم، اما الآن خودش از فرط ناچاری به اروپا پناه میبرد.
ممکن است با توجه به آنچه در بالا آمد سؤال شود که پس بالاخره رژیم در تضاد بین نیاز به اروپا، و مخالفتهای شدید در داخل خودش در مورد دخالت اتحادیه اروپا به کدام سمت میرود و سمت و سوی تحولات به چه جانبی است؟
جواب این مسأله در تعادل قوای باندهای درون رژیم است، اما بهنظر میرسد، بهخصوص با شرایط بینالمللی که با انتخاب ترامپ، بهوجود آمده، سمت تحولات برای رژیم رو به سوی وخیمتر شدن دارد، لذا رژیم چارهیی جز پناه بردن به اروپا و آویختن به دامن آن ندارد و بهنظر نمیرسد که از اینجا آبی برای رژیم گرم شود، بلکه همانطور که در عمل میبینیم، اروپا به عامل فشار دیگری برای رژیم تبدیل شده و رژیم بین چکش آمریکا و سندان اروپا گیر افتاده است.
نکته این است که حتی اگر دولتهای اروپایی هم بخواهند روابط اقتصادی با رژیم برقرار کنند، بانکها و شرکتهای اروپایی از ترس جریمههای گزاف سرپیچی از قوانین تحریمها، هرگز حاضر نمیشوند خودشان را بهخاطر رابطه با رژیم به خطر بیندازند.