۱۳۹۵ بهمن ۲۷, چهارشنبه

کاخ سفید و خطوط قرمز آن



منبع :لوموند  آلن فراشون

کاخ سفید و خطوط قرمز آن
«باراک اوباما یک بار  و تنها یک بار  خطر کرده، یک «خط قرمز» ترسیم کرد. او بعدها از این بابت ابراز تأسف و پشیمانی کرد و همچنان پشیمان است. در ماه اوت 2012، رئیس جمهور دموکرات یک هشدار رسمی داده بود: ایالات متحده استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه را تحمل نخواهد کرد. رژیم دمشق از این خط قرمز عبور کرد بدون اینکه کمترین واکنشی از سوی واشینگتن برانگیزد. اعتبار کلام آمریکا در خاور میانه از این رهگذر بشدت آسیب دید و تضعیف شد.
و اما دانالد ترامپ نیز پرخاشگرانه، قلدر مآبانه و در نقش «پهلوانان نر سلطه جو» در شرایطی که تنها سه هفته است وارد کاخ سفید شده، به نوبه خود در حال ترسیم چند «خط قرمز» است که نمیتوان بسادگی از آن گذشت. او بدون استفسار نظر متحدان آمریکا که هیچ اعتنا و التفاتی به آنان ندارد، چین و ایران را هدف قرار داده است. دریای جنوب چین و خاور میانه به میز پوکر مبدل شده اند : اما چه کسی بلوف میزند؟ واشینگتن روزی نیست که هشداری بسوی پکن و تهران که به نوبه خود تلاش میکنند میزان عزم دولت جدید را بسنجند و ارزیابی کنند، روانه نکند.
در بین السطور تحلیلها برخی تلویحا میگویند که گلوله های توپ بزودی صحبت خواهند کرد و بوی باروت به مشام میرسد. این یک بازی خطرناک است که میتواند منبع و منشائی برای سوء تفاهمات آینده باشند. تاریخ از این گونه تحرکات خصمانه دیپلماتیک و نظامی که نهایتا به وقوع سوانح نظامی منجر شده، کم ندیده است. ترامپ بنحوی غریزی شخصا انزوا طلب (isolationniste) است. او بلاوقفه از ماجراجویی ها و مداخلات نظامی خارجی آمریکا طی سالهای اخیر انتقاد کرده است. اما پرزیدنت در واقع زیر نفوذ یک شخصیت نگران کننده به نام استیفن بانن قرار دارد که او را به سمت مشاور اصلی خود در کاخ سفید منصوب کرده است. این «پرنس ظلمات» که عمیقا معتقد است آمریکا رسالت دفاع از تمدن یهودی-مسیحی را دارد که از هر سو مورد حمله قرار گرفته، بدترین سناریوهای ممکن را پیش بینی میکند. او در سال 2016 میگفت : «تا پنج یا ده سال آینده» ایالات متحده دقیقا در منطقه دریای چین و خاور میانه وارد جنگ خواهد شد.
«یک علامت بسیار روشن»
از ابتدای کارزار ریاست جمهوری، دانالد ترامپ لحن بسیار خشنی در قبال چین – که آن را به رقابت تقلب آمیز با تولیدات آمریکا، امپریالیسم ارضی در دریای چین جنوبی و سیاست مماشات در قبال خطر اتمی کره شمالی متهم میکرد -  در پیش گرفت. حال ترامپ بعنوان رئیس جمهور، چین را بعنوان تجسم نوعی جهانی سازی که علیه منافع طبقه متوسط آمریکا عمل میکند، معرفی میکند.
دولت جدید آمریکا بطور خاص راجع به وضعیت در دریای چین جنوبی حساس است. در این مناطق با زیبایی های طبیعی عجیب که جوزف کنراد صحنه های رمان معروف خود «لرد جیم» را در آنها قرار داد و توصیف کرد، پکن با شماری از همسایه های دریایی خود – ویتنام، مالزی، برونئی و فیلیپین – درگیر است. این کشورها حاکمیتی که چین مدعی است بر شماری از جزایر کوچک و بزرگ این منطقه در دریایی که کف آن مشحون از نفت و گاز و انواع دست نخورده ماهی است، دارد، را زیر سؤال می برند. و اما چینی ها اعتنایی به این اعتراضات نداشته، شماری از این جزایر را به پایگاههای نظامی تبدیل کرده اند.
تیم اوباما نیز با این وضعیت میانه خوبی نداشت. ایالات متحده به نام آزادی دریانوردی در آبهای آزاد که محل تردد بخش بزرگی از بازرگانی دریایی جهان است، توسعه طلبی چین را محکوم میکرد. رکس تیلرسون، در جریان جلسه استماع خود در سنای آمریکا در ماه ژانویه برای تأیید انتصاب وی به سمت وزارت امور خارجه، موضع سخت تری بیان کرد وگفت : «باید به چین در دو مورد مشخص علامت روشنی فرستاده شود : تصاحب و مستعمره کردن  یا نظامی کردن جزایر ریز و درشت باید متوقف شود. ما مانع دسترسی چین به این مجمع الجزایر خواهیم شد».  اما چگونه؟ آیا این هشدار را باید یک خط قرمز تلقی کرد؟ این نخستین باری است که آمریکا فرمولی را بیان میکند که تلویحا به معنای امکان توسل به اقدام نظامی در دریای چین است. فردیت دانالد ترامپ در برابر فردیت زی جین پینگ [رئیس جمهور چین]؟
از سوی دیگر و در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی ایران نفوذ خود را بیش از هروقت دیگر بر منطقه – از بغداد تا دمشق و بیروت – گسترده، تهران خیلی سریع شروع به «تست» کردن میزان جدی بودن دانالد ترامپ کرده است. روشن است که مقامات تهران و واشینگتن یکدیگر را دوست ندارند. کاندیدای حزب جمهوریخواه طی کارزار خود قول داده بود توافق نامه ژوئیه 2015 راجع به کنترل برنامه اتمی ایران را «پاره» کند. در کاخ سفید، پرزیدنت ترامپ یک تیم بسیار «ضد ایرانی» - از وزیر دفاع، جیمز ماتیس، تا مشاور امنیت ملی، مایکل فلین - ، را گرد آورده است. این تیم البته قصد زیر سؤال بردن کل توافق نامه 2015 را ندارد، اما خواستار اجرای مو به موی تمام مفاد آن است و دولت اوباما را به سهل انگاری در این زمینه متهم میکند.
پاسخ تهران چه بود؟ روز 29 ژانویه بعنوان پیام خوشامد به تیم ترامپ، ایران به شلیک یک موشک بالیستیک اقدام کرد. این در حالی است که قطعنامه شماره 2231 شورای امنیت ملل متحد که سند توافق نامه امضا شده در ژوئیه 2015 را تنفیذ کرده، از ایران «دعوت میکند» از این گونه آزمایشها جهت کمک به اعتماد سازی پرهیز کند. در متن توافق نامه تصریح شده که موشکهای جمهوری اسلامی نباید قادر به حمل کلاهک اتمی باشند. تهران مدعی است که از این تعهد تبعیت میکند. اما دولت ترامپ ابراز تردید میکند. روز اول فوریه، مایکل فلین بشدت به شلیک موشک ایرانی در روز 29 ژانویه حمله کرد و هشدار داد : «اکنون ایران هشداری رسمی دریافت کرده است. ایالات متحده دیگر این گونه اعمال تحریک آمیز را تحمل نخواهد کرد». آیا باز با یک خط قرمز دیگر سر و کار داریم؟ فردای همان روز، کنگره آمریکا با اکثریتی دو حزبی یک رشته تحریم های تازه اقتصادی علیه ایران را تصویب کرد. حال در صورت یک شلیک آزمایشی موشکی بعدی ایران چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در برابر چین و ایران، «عقلا»ی تیم ترامپ، ژنرال ماتیس در پنتاگون، و بی تردید رکس تیلرسون در وزارت خارجه، شیوه ای محتاطانه در پیش خواهند گرفت. در عین حال بقیه قضایا به میزان زیادی به نفوذ واقعی شخصی مانند استیفن بانن بستگی خواهد داشت. نکته مهم اینکه ترامپ مشاور اصلی خود را به عضویت شورای امنیت ملی گماشته است. بانن، تفنگدار سابق دریایی، بانکدار سابق، تهیه کننده یک فیلم درباره فاجعه آخر زمان، که مدتی نیز مدیر سایت خبری اینترنتی Breitbart News مبلغ برتری نژاد سفید بود، اندیشه استراتژیک خود را چنین خلاصه میکند : «ما با یک اسلام توسعه طلب و یک چین توسعه طلب مواجهیم، مگر نه؟ آنها انگیزه های کافی برای تحرکاتشان دارند و از غرور و تکبر و احساس قدر قدرتی برخوردارند. خود را فاتح جهان می پندارند. و بر این باورند که غرب یهودی-مسیحی رو به زوال و انحطاط دارد».

لذا سیاست خارجی آینده ایالات متحده تا حدودی به روابط بین ترامپ و بانن بستگی دارد : یعنی بین مردی که زمانی ستاره برنامه های مبتذل تلویزیونی(télé-réalité)  بود و دیگری که یک جنگجوی صلیبی عصر جدید است.»