خامنهای و تلاش ذلیلانه برای فرار از زنگ خطر سرنگونی
با دستگیری احمد منتظری باردیگر حقانیت اعلام جنبش جهانی دادخواهی توسط خانم مریم رجوی به اثبات رسید که دوران رژیم شاخ شکسته ولایت فقیه با 38 سال جنایت وکشتار وسرکوب وفساد واختناق ومماشات بسر آمده وحسابرسی وبه میز محاکمه کشیدنش نزدیک شده حقانیت کارزار «دادخواهی قتلعام۶۷» تضمین پیشروی آن است. بهرغم تلاش وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در به سکوت برگزار کردن این جنبش میهنی، نهایتاً صبرش سر آمد و به پیشرفت آن در بستر اجتماعی میهن اعتراف کرد. وزارت بدنام دریکی از سایتهای خود نوشت: «تعدادی از خانوادهها که فرزندانشان در جریانات ضدانقلاب محکوم و بعضاً اعدامشده بودند، فریب حقهی بزرگ [مجاهدین] یعنی دادخواهی خون معدومین را خوردند… زنگ خطر این سوءاستفادهها دوباره و با فراخوان … مریم رجوی برای بهاصطلاح خونخواهی معدومین۶۷ به صدا درآمده و بدیهی است بازهم وجود دارند کسانی که کورکورانه در دام این حماقت بیافتند.» (یکی از سایتهای وزارت اطلاعات ۲۹آبان۹۵) اکنون به سخن آمدن فضای اجتماعی و اتمسفر سیاسی یک جامعه عصیان زده که تحت سرکوب و اختناق دیکتاتوری خامنهای مطالبات بسیاری در دل خود انباشته دارد، در قالب حرکتی مشروع امکان بروز پیداکرده و پایههای این حکومت سراسر جنون و ترور را به لرزش انداخته است. در سمت مقابل هم ولیفقیه زهرخوردهای قرار دارد که با از دست دادن تکیهگاه اتمیاش کیفا ضعیف شده و قادر به هم آوردن شکافهای حاکمیتش که روزبهروز عمیقتر هم میشود نیست در چنین صحنهای همین جیغ دستگاه امنیتی، گواهی از صحیح بودن نقطه نشانهروی توسط مقاومت ایران و حقانیت راه است. نخستین جلوة این درستی را میشد در موفقیت آن و بیرون زدن برآیند خشم پنهان در سینه تودهها، در استقبال اجتماعی وقتی فایلصوتی آقای منتظری منتشر شد دید؛ حالا مجدداً صحت مسیر، اینچنین از زبان دشمن بازگو میشود. فضای سمپاتیک عمیقی که از قطرهقطره آن خونهای پاک و لحظهلحظه آن فداها و مبارزات صادقانهای که در گوشهکنار وطن درراه آزادی مردم ایران نثار شد خطوط ناپیدایی را در عمق اجتماعی میهن شکل داده است که نادیده گرفتن آن حماقت محض است، سینههایی زخم دار، مملو از بحثها یا خشمهای فروخورده که به دنبال فضایی برای بارز شدن میگردند و در کمین فرجهای برای اعتراض و بیرون ریختن ثانیهشماری میکنند. خطوطی که با قرائت آن حتی برنامهسازان دستگاه تبلیغاتی رژیم هم برای جلب مخاطبین بیشتر، چاره را در ژستهای روشنفکر نمایی و فاصله گرفتن از «فرهنگ کلیشهای ارتجاعی حاکمیت» یافتهاند و با شکلک درآوردن و پرداخت به وجوه ارزشی یا شخصیتهای مرتبط با مقاومت ایران تلاش میکنند چهره دروغینی از خود به نمایش بگذارند. چندی پیش ارگان بسیج ضدمردمی دراینباره نوشت: «”برنامه هفتاقلیم تعطیل شد” خبری که خیلی زود به یکی از مهمترین اخبار حوزه رادیوتلویزیون تبدیل شد. داستان تعطیلی این برنامه گویا به این شکل بوده که بر و بچههای برنامه هفتاقلیم، شنبهشب غلامحسین ساعدی را بهعنوان چهره هفته انتخاب کردند و همین اتفاق باعث شد که با برخوردی جدی روبهرو شوند. طبق اعلام مدیر این شبکه رادیویی، ناظر پخش این برنامه توبیخ شد و دستاندرکاران تولید برنامه نیز اخراج شدند. البته این تمام بلایایی که سر این برنامه آمد، نبود و ”هفتاقلیم” برای همیشه با رادیو فرهنگ خداحافظی کرد… غلامحسین ساعدی نزدیک به سازمان مجاهدین خلق … بوده است» (سایت بسیج موسوم به جوان آنلاین۱۶آذر۹۵) چنین تلاشهایی برای دزدی مشروعیت و استفاده از نامهایی که سراپا با نظام جهل و جنایت آخوندی در تضاد بودهاند و همبستگی خود با مقاومت سرفراز مردم ایران را بهصراحت افتخار خود میدانستهاند البته نشانه شکست و فقدان کمترین مشروعیت حتی در اذهان برنامهسازان دستگاه تبلیغاتی حکومتی است اما واکنش جنونآسایی هم که در برابر این سرقت ذلیلانه صورت گرفت هم حقیقتاً بازگوکننده وحشت و نگرانی عمیق دستگاه لرزان ولیفقیه از نیروی سازمانیافته و منسجمی است که اشارة به آنهم گشتاپوی آخوندی را در کابوس دائمی فرومیبرد، همان ضعف و حقارت وجودی که توان رویارویی مستقیم با این آلترناتیو قدرتمند را از خلیفه ارتجاع سلب کرده است، خصوصاً اینکه در چشمانداز تغییر دوران و افقهای واقعی و نزدیکی در پیش رو و در کارزار جنبش دادخواهی دارد هرروز مخاطبان جدیدی را به خود جذب میکند.