فضای خوشی و سعادت حاکم بر رژیم ایران در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در آمریکا با روابط سرد عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا همزمان بود. سرمستی و خوشحالی ایرانیان در زمان بروز اختلاف میان عربستان و آمریکا درباره بحران سوریه و نیز کم رنگ شدن قابل توجه نقش آمریکا در منطقه، کاملا مشهود بود.
از سوی دیگر، خوشحالی و سرور رژیم ایران دلیل دیگری هم داشت که دست کمی از آنچه پیشتر گفته شد ندارد، و آن امتیازات گوناگون و فراوان و رویکرد نرم و بی سابقه دولت اوباما در قبال رژیم ایران بود. پس از آن که همه مسائل و رویدادهای خاورمیانه به لطف و عنایت دولت اوباما به وقوع پیوست، حالا، اوباما به دنبال تحقق “دستاورد عظیمی” بود که در تاریخ به نام او ثبت شود. فارغ از انتقادهای تند بسیاری از گروه ها در آمریکا و ایران درباره ماهیت و مفاد برجام قبل از امضای آن اما تغییری در رویکرد دولت اوباما ایجاد نشد. کما اینکه، نرمش دولت اوباما در قبال نقض برجام از سوی ایران بعد از امضای آن مورد انتقاد قرار گرفت.
این خواب نوشین نظام ایران ادامه پیدا کرد تا اینکه، به ناگاه، دوران ریاست جمهوری اوباما به پایان رسید و دونالد ترامپ بعد از پیروزی بر هیلاری کلینتون، نامزد حزب دموکرات و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد.
انتظار می رفت کلینتون خط مشی اوباما را ادامه دهد. فضای خوشی و سرمستی حاکم بر نظام ایران به ناگاه دود شد. و به هوا رفت. و شرایط بیم و نگرانی جایگزین آن شد. تهران در چنین شرایطی به عوامل خود در ایالات متحده آمریکا دستور داد تا سوار موج تبلیغات رسانه ای علیه ترامپ شوند. اما این تبلیغات باید همسو با سیاست های ایران تنظیم شوند. تبلیغات و حمله رسانه ای علیه ترامپ بعد از فرمان جدید رئیس جمهور مبنی بر جلوگیری از ورود شهروندان هفت کشور از جمله ایران به آمریکا افزایش یافت و چه بسا دو برابر شد. آنچه مایه خشم بیشتر ایران شد این بود که فرمان جدید نه تنها از ورود شهروندان ایرانی به آمریکا ممانعت ایجاد می کند بلکه دوباره، چهره خصومت ورز ایران را در ایالات متحده آمریکا احیا می کند. علاوه بر این، شش کشور عربی مشمول این فرمان –سومالی، سوریه، عراق، یمن، لیبی و سودان، در بی ثباتی سیاسی و امنیتی قرار دارند. همین عامل، موجب برانگیختن احساسات ناسیونالیستی در رژیم ایران و رسانه های این کشور شد. مطبوعات ایران با تیترهای بسیاری از اینکه نام ایران در کنار نام کشورهای عربی یاد شده اعتراض کردند. مهم تر از همه اینکه، تهران به عدم درج نام کشورهای دیگری همچون عربستان و پاکستان در فهرست یاد شده اعتراض کرد.
در گیر و دار این آشوب و تنش و تحولات سریع در رویکرد دو دولت اوباما و ترامپ درباره ایران، رژیم ایران به اینکه روابط سرد بین آمریکا و پادشاهی عربستان سعودی ادامه پیدا کند دلخوش بود؛ چه این فضای حاکم بر چند سال اخیر دوره اوباما بود. شواهد اولیه کنونی، اما، حاکی از روابط استراتژیک خوب و متین بین دو کشور است و اینکه دو کشور در دوران ریاست جمهوری ترامپ مرحله پیشین را پشت سر خواهند گذاشت. گفت و گوی تلفنی بیش از یک ساعته ملک سلمان بن عبد العزیز و پرزیدنت دونالد ترامپ، روز یکشنبه، دلیل روشنی بر این ادعا است. سران دو کشور در این گفت و گو بر لزوم همکاری دو کشور در زمینه های گوناگون و تحکیم روابط دو جانبه و “مبارزه با تروریسم” و توافق بر سر مقابله با “اقدامات ایران” که عامل ایجاد بی ثباتی و ناامنی در منطقه است تاکید کردند. 

به دنبال همه این تحولات، لابی ایران در واشنگتن دچار یک حالت هیستریک شده است. این امر را می توان در صفحات عوامل لابی ایران در شبکه های اجتماعی ملاحظه کرد. آنها به تحریک عواطف و احساسات بشر دوستانه و توجه به جنبه اخلاقی مساله فرمان اخیر ترامپ روی آوردند. و با برجسته کردن چند موردی در رسانه ها که فقط مرتبط به ایرانیان است و شهروندان شش کشور دیگر را نادیده می گیرد سعی کردند حالتی از همدردی با ایرانیان در میان مردم آمریکا ایجاد کنند. به گفته برخی منابع، رئیس لابی ایران در واشنگتن از حکومت ایران تقاضای کمک مالی 300 هزار دلاری کرده تا به افزایش فعالیت و فشار بر رسانه ها در دوره کنونی درباره فرمان ممنوعیت ورود ایرانیان به ایالات متحده آمریکا بپردازد. گرچه، طبق اظهارات دولت آمریکا، فرمان ترامپ بعد از سه ماه مورد بازنگری قرار می گیرد اما پیام این فرمان به رژیم ایران رسید؛ به ویژه اینکه شورای امنیت، روز سه شنبه، با درخواست آمریکا و برای بررسی آزمایش موشک های بالستیک ایران جلسه فوق العاده برگزار کرد. ایران هم به خوبی متوجه گرایش های جدید واشنگتن درباره اقدامات تخریبی این کشور در اقصی نقاط جهان شد.
حالا، و بعد از این تحولات برای ایران کاملا آشکار شده که ماه عسل با واشنگتن رو به پایان است و شاید زمان موضع گیری های شل و نرمش آمریکا در قبال رفتار تهران در منطقه و حمایت های نامحدود ایران از فرقه گرایی و تروریسم به پایان خود نزدیک شده باشد. شاید همین عامل باعث شده تا ایران به فکر بهبودی روابط سیاسی با کشورهای عربی همسایه بیفتد. ایران، حالا، از لزوم گفت و گو با کشورهای خلیج صحبت می کند.
به باور بنده، تکیه بر اظهارات دیپلماتیک تهران در اتخاذ موضعی مشخص از سوی کشورهای خلیج در قبال رویکرد ایران به تنهایی کافی نیست. ایران برای سال های طولانی چنین سیاستی درپیش گرفته است. اگر رژیم ایران تمایل واقعی خود را برای تغییر روش و توقف سیاست خصمانه خود در منطقه و چشم پوشی از رویکرد انقلابی مبتنی بر فرقه گرایی و تبدیل شدن به یک کشور طبیعی نشان ندهد، همه این سخنان و اظهارات بدون شک بی نتیجه و بیهوده است. تهران، اینک با دستپاچگی شدید و سردرگمی بیشتری رو به روست که باید از آن، به نفع و مصلحت منطقه و مردم ایران بهره برداری کرد. همچنین، دولت آمریکا باید به رویکرد قاطعانه و مخالف با رفتار فرامرزی ایران ادامه داده و از سیاست های دولت اوباما دوری کند؛ چه همین رویکرد اوباما تاوان سنگینی برای منطقه و جهان به دنبال داشت. در پایان باید گفت رژیم آخوندی به اندازه حمایتش از گروه های شبه نظامی و فرقه ای و تروریستی در کشورهای جهان باید به ملیت های ساکن ایران توجه کند. البته؛ این دوردست ترین آمال و آرزوهای ایرانیان در شرایط کنونی است.
منبع: مرکز پژوهش‌های ایرانی خلیج عربی، ترجمه شده از روزنامه الوطن
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**